Quantcast
Channel: مرجع دانلود نوحه هاي افغانستاني
Viewing all 223 articles
Browse latest View live

شب قدر

$
0
0

شب قدر، وقت شناخت قدر خویش است.


http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/12-08-07/3219-7730.jpg


لیلة القدر کدام شب است؟


درجه‏بندی شب‏های قدر از نظر اهمیّت


راه دعا را گم نکنیم! توبه آغاز استجابت دعا


اصلاً روی نماز و روزه‏هایت حساب نکن!

حُبّ علی(ع) به طاعاتت جان می‏بخشد









اس ام اس های شب قدر

$
0
0
اس ام اس های شب قدر



"و تو چه مي داني که شب قدر چيست؟
شب قدر از هزار ماه بهتر است."_سوره ي قدر
---
آري ما را بر عظمت و شناسايي آن راهي نيست،
تنها مي توان درزير باران رحمت "ليله القدر"ايستاد تا برما ببارد
و جانهايمان را از آب زلال خود شست وشو دهد و پاک سازد.

 رسول خدا-ص:
هرکه شب قدر را زنده بدارد تا سال ديگر عذاب از او دور مي گردد.

به پيامبر(ص) گفته شد:
اگر شب قدر را دريابم از خدا چه چيزى را مسئلت کنم؟ فرمود: «عافيت را».

محراب کوفه امشب در موج خون نشسته
يا عرش کبريا را سقف و ستون شکسته
سجاده گشته رنگين از خون سرور دين
يا خاتم النبيين، يا خاتم النبيين
از تيغ کينه امشب فرقي دو نيم گرديد
رفت آن يتيم پرور، عالم يتيم گرديد
---
با عرض تسليت و التماس دعا.

خدايا! تقدير ما را در شب قدر بگونه اي رقم بزن
که در دنيا و آخرت، بالاترين افتخار ما "شيعه بودن ما"باشد، "شيعه ي واقعي حضرت امير"همين و بس.

داني زچه رو ديده ما ميگريد
در ماتم شاه اوليا مي گريد
تنها ز غمش اهل زمين گريان نيست
عيسي بفلک از اين عزا ميگريد
شد کشته بمحراب عبادت حيدر
هر ديده بحال مرتضي مي گريد
بـا گفتن "قد قتل"ز جبريل امين
در خلد برين خير نساء ميگريد

به شهر کوفه در محراب طاعت
علي شد کشته در حال عبادت
ز پـور ملجم مردود کافر
بخون شد غوطه ور ساقي کوثر
---
اَللهُمّ الْعَن قتَلهَ اَميرالمؤمنين

موسي (ع)گفت:
خداوندا! مي‏خواهم به تو نزديک شوم، فرمود: قرب من از آن کسى است که شب قدر بيدار شود،
گفت: خداوندا! رهايى از جهنم را مي‏خواهم،
فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر استغفار کند.
---
اَستغفِرُ الله َربّي و أتوبُ اليه

 

آري امشب، "چشم سر"را بايد بيدار داشت
تا "چشم جان"بيداري و بينايي يابد و دل از بندها برهد؛
و ما چه زيانکاريم اگر از شب قدر
تنها بيداري چشم نصيبمان شود و راهي به وراي آن ، بر اقليم جان نيابيم.

 

"اي خدا جان را پذيرا کن ز رزق پاک خويش"
بي ترديد ، دانستن، فهميدن، ايمان آوردن
و چشم جان گشودن و دل صافي يافتن ، رزق هاي پاک خداوندند.
اميد که در شبي چنين بزرگ ازاين نعمتها بي بهره نمانيم.

 


اداب اعمال شب بیست وسوم ماه رمضان دومین شب قدر

$
0
0
بسم الله الرحمن الرحیم

محتمل ترین شب قدر
خواندن سوره عنکبوت و روم
خواندن سوره حم دخان
خواندن هزار مرتبه سوره قدر

اداب اعمال شب بیست وسوم ماه رمضان سومین شب قدر

$
0
0
بسم الله الرحمن الرحیم

اداب شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان

گرچه وجود شب قدر در میان سه شب از ماه مبارک رمضان، یعنی شب‌های نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم محتمل است، ولیکن احتمال دو شب آخری بیشتر است.

هم چنین در بین دو شب آخر، شب بیست و سوم احتمالش بیشتر است. بلکه از برخی روایات و توصیه های پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) به اصحاب و خانواده خویش، به دست می‌آید که شب قدر، متعینا شب بیست و سوم ماه رمضان است.

این شب دارای دو نوع اعمال است: اعمال مشترک شب‌های قدر و اعمال خاصه شب بیست و سوم ماه رمضان؛ که البته به خاطر اهمیت آن نسبت به شب‌های قبل، اعمال بیشتری نیز در روایات برایش ذکر شده است که در ادامه توجه شما را به آن‌ها جلب می‌نماییم


در حدیثی از امام صادق (علیه‌السلام) می‌خوانیم : هر کس سوره عنکبوت و روم را در ماه رمضان شب بیست و سوم تلاوت کند به خدا سوگند اهل بهشت است، و من هیچ کس را از این مسئله استثناء نمی‌کنم، و نمی‌ترسم که خداوند در این سوگند قاطع من گناهی بر من بنویسد، و مسلماً این دو سوره در پیشگاه خدا بسیار ارج دارد.

تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 200


آیاتی از سوره دخان مطالبی را پیرامون شب قدرو نزول قرآن در آن شب بیان می‌کند.

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام (ص) آمده است : کسی که سوره دخان را شب و روز جمعه بخواند خداوند خانه ای در بهشت برای او بنا می‌کند

در حـدیث دیگری از امام باقر (ع) چنین نقل شده : کسی که سوره دخان را در نمازهای فریضه و نـافله بخواند خداوند او را در زمره کسانی که روز قیامت در امنیت به سر می‌برند مبعوث می‌کند و او را در سـایـه عـرشـش قرار می‌دهد، و حساب را بر او آسان می‌گیرد و نامه اعمالش را به دست راستش می‌دهد.

برگزیده تفسیر نمونه جلد چهارم «آیت اللّه مکارم شیرازی


از امام صادق (علیه‌السلام) روایت شده استکه اگر کسی در شب بیست و سوم ماه رمضان، هزار مرتبه سوره قدر را بخواند، چون صبح کند، یقین او شدید و محکم شده باشد.

تحفة الزائر، ص 203 و مفتاح الجنات، ج 3، ص 278


محمّد بن عیسی به سند خود از امامان صالح علیهم السّلام روایت کرده که فرمودند:در شب بیست‌وسوم از ماه رمضان این دعا را به دفعات بخوان، در حال سجود و قیام و قعود؛ و بر هر حالی که هستی در تمام ماه، و در طول حیاتت تا جایی که ممکن باشد، و هر زمانی که به یادت آید. بعد از ستایش پروردگار به بزرگواری، و فرستادن صلوات بر پیامبر صلی اللّه علیه و آله می‌گویی:

اَللهمَّ کُن لولیّکَ فُلانِ بن فُلان

خدایا برای ولی‌ات باش فلان بن فلان

و به جای فلان بن فلان بگو:

الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، و فی کُلّ ساعَة وَلیّا و حافظا وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً و تُمَتّعَهُ فیها طَویلًا.
 
حجت بن الحسن که درودهایت بر او و پدرانش باد، در این ساعت، و در هر ساعت سرپرست و نگهبان و پیشوا و یاور و راهنما و دیده‌بان (باش، تا او را با رغبت مردم در زمینت سکونت دهی، و زمانی طولانی بهره‌مندش سازی)



این دعا را در حالی که دستان خود را به سوی آسمان بلند می‌کند، بخواند:

یا مُدَبّرَ الاُموُرِ، یا باعِثَ مَن فی القُبُور، یا مُجرِی البُحُور، یا مُلَیّنَ الحَدیدِ لِداوُد، صَل عَلی مُحَّمد وَافعَل بی کَذا وَ کَذا

ای تدبیرگر امور، ای برانگیزنده مردهای در گور، ای روان کننده دریاها، ای نرم کننده آهن برای داوود، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و با من چنین و چنان کن.

و به جای «کذا و کذا» حاجات خود را بخواهد:

اَللیلَةَ الیلَةَ
امشب، امشب

و دست‌های خود را در وقت خواند «یا مدبّر الامور» تا آخر به سوی آسمان بردار؛ و این دعا را در حال رکوع و سجود و ایستاده و نشسته بخوان، و آن را تکرار کن، و در شب آخر ماه رمضان هم بخوان


اللَّهُمَّ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی وَ أَوْسِعْ لِی فِی رِزْقِی وَ أَصِحَّ لِی جِسْمِی وَ بَلِّغْنِی أَمَلِی وَ إِنْ کُنْتُ مِنَ الْأَشْقِیَاءِ فَامْحُنِی مِنَ الْأَشْقِیَاءِ وَ اکْتُبْنِی مِنَ السُّعَدَاءِ فَإِنَّکَ قُلْتَ فِی کِتَابِکَ الْمُنْزَلِ عَلَی نَبِیِّکَ الْمُرْسَلِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ
 
خدایا عمرم را طولانی گردان، و روزی‌ام را وسعت بخش، و بدنم را تندرست بدار، و به آرزویم برسان، و و اگر در زمره بدفرجامان، هستم، مرا از آن گروه محو کن، و در گروه سعادتمندان ثبت فرما، که تو در کتاب فرو فرستاده به پیامبر مرسلت (درود تو بر او و خاندانش) فرمودی:خدا محو می‌کند آنچه را بخواهد و ثبت می‌نماید آنچه را اراده کند و کتاب جامع نزد اوست.


یَا بَاطِنا فِی ظُهُورِهِ وَ یَا ظَاهِرا فِی بُطُونِهِ وَ یَا بَاطِنا لَیْسَ یَخْفَی وَ یَا ظَاهِرا لَیْسَ یُرَی یَا مَوْصُوفا لا یَبْلُغُ بِکَیْنُونَتِهِ مَوْصُوفٌ وَ لا حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ یَا غَائِبا [غَائِب] غَیْرَ مَفْقُودٍ وَ یَا شَاهِدا [شَاهِدُ] غَیْرَ مَشْهُودٍ یُطْلَبُ فَیُصَابُ وَ لا یَخْلُو [لَمْ یَخْل] مِنْهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا بَیْنَهُمَا طُرْفَةَ [طَرْفَةَ] عَیْنٍ لا یُدْرَکُ به کیفٍ [به کیف] وَ لا یُؤَیَّنُ بِأَیْنٍ [بِأَیْن] وَ لا به حیثٍ [به حیث] أَنْتَ نُورُ النُّورِ وَ رَبُّ الْأَرْبَابِ أَحَطْتَ به جمیعِ الْأُمُورِ سُبْحَانَ مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَکَذَا وَ لا هَکَذَا غَیْرُهُ
 
ای پنهان در حال آشکار بودنش، و ای آشکار در حال پنهان بودنش و ای پنهانی که مخفی نمی‌شود، ای آشکاری که دیده نمی‌شود، ای به وصف آمده‌ای که هیچ ممکنی به حقیقتش نمی‌رسد و هیچ حدّ بسته‌ای به او احاطه پیدا نمی‌کند، و ای غایب گم نشده، ای حاضری که مشهود نیست، تا آنکه جستجو شود و او را بیابند، آسمان‌ها و زمین و آنچه بین آن‌هاست، به اندازه چشم برهم زدن از او خالی نیست، به کیفیتی معیّن دانسته نمی‌شود و محدود به مکان و جهت نمی‌گردد، تویی روشنایی نور، پروردگار پرورندگان، به همه امور احاطه کرده‌ای، منزّه است آن‌که چیزی همانندش نیست، و او شنوا و بیناست، منزّه است آن‌که دارای این صفات است و برای غیر او چنین صفاتی نیست

سپس آنچه را می‌خواهی از خدا طلب کن


این دعا را که مخصوص شب بیست و سوم است بخواند:

یا رَبَّ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَجاعِلَها خَیْراً مِنْ اَلْفِ شَهْر، وَرَبَّ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ.

ای پروردگار شب قدر و قرار دهنده آن بهتر از هزار ماه و پروردگار شب و روز

وَالْجِبالِ وَالْبِحارِ، وَالظُّلَمِ والاَْنْوارِ، وَالاَْرْضِ وَالسَّمآءِ، یا بارِئُ یا

و کوه‌ها و دریاها و تاریکی‌ها و روشنی‌ها و زمین و آسمان ای پدیدآرنده ای

مُصَوِّرُ، یا حَنّانُ یا مَنّانُ، یا اَللهُ یا رَحْمنُ، یا اَللهُ یا قَیُّومُ، یا اَللهُ یا بَدیعُ، یا

صورت بخش ای عطابخش ای نعمت ده ای خدا ای بخشاینده ای خدا ای پاینده ای خدا ای نوآفرین ای

اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ، لَکَ الاَْسْمآءُ الْحُسْنی، وَالاَْمْثالُ الْعُلْیا، وَالْکِبْرِیآءُ

خدا ای خدا ای خدا از آن توست نامهای نیک و نمونه های والا و بزرگی

وَالاْلاءُ، اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تَجْعَلَ اسْمی فی

و نعمت‌ها از تو خواهم که درود فرستی بر محمّد و آل محمّد و قرار دهی نام مرا در

هذِهِ اللَّیْلَةِ فِی السُّعَدآءِ، وَرُوحی مَعَ الشُّهَدآءِ، وَاِحْسانی فی عِلِّیّینَ.

این شب در زمره سعادتمندان و روحم را با شهیدان و احسان و نیکیم را در بلندترین درجات

وَاِسائَتی مَغْفُورَةً، وَاَنْ تَهَبَ لی یَقیناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبی، وَایماناً یُذهِبُ

و گناهم را آمرزیده و یقینی به من ببخشی که همیشه با دلم همراه باشد و ایمانی به من بدهی که

الشَّکَّ عَنّی، وَتُرْضِیَنی به ما قَسَمْتَ لی، وَ اتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً، وَفِی

یکسره شک و تردید را از من دور کنی و بدانچه نصیبم کرده ای خشنودم سازی و بده به ما در دنیا نیکی و نعمت و در

الاْخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا عَذابَ النّار الْحَریقِ، وَارْزُقْنی فیها ذِکْرَکَ

آخرت نیز نیکی و نگاهمان دار از عذاب آتش سوزان و روزیم کن در این شب ذکر خود

وَشُکْرَکَ، وَالرَّغْبَةَ اِلَیْکَ، وَالاِْنابَةَ والتَّوْبَةَ، والتَّوْفیقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّداً

و سپاسگزاریت و شوق و بازگشت و توبه بسوی خودت را و موفقم بدار بدانچه موفق داشتی بدان محمّد

وَ آلَ مُحَمَّد عَلَیْهِمُ السَّلامُ.

و آل محمّد علیهم السّلام.



مرحوم «علاّمه مجلسى»، در «زاد المعاد» فرموده است: در این شب هر مقدار که ممکن باشد، قرآن بخواند، و از دعا

هاى «صحیفه کامله سجّادیّه» نیز استفاده کند؛  مخصوصاً دعاى مکارم الاخلاق و دعاى توبه..

دعای جوشن صغیر

$
0
0

دعای جوشن صغیر


این دعا در کتابهای معتبر به شرحی گسترده‌تر از شرح جوشن کبیر نقل شده، و کفعمی در حاشیه کتاب بلد الامین فرموده که این دعا دعایی است بس بلند و پر ارج و هنگامی که هادی عبّاسی کشتن حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام را قصد کرد آن حضرت این دعا را خواند در نتیجه جدّش رسول خدا صلّی اللّه و علیه و آله را در خواب دید که به ایشان فرمود:حق تعالی دشمن تو را هلاک خواهد کرد. این دعا در کتاب مهج الدعوات سیّد ابن طاووس نیز نقل شده ولی بین نسخه کفعمی و سیّد اختلاف وجود دارد که ما آن را موافق کتاب بلد الامین نقل می‌کنیم؛ و آن دعا این است:


بِسم اللهِ الرَحمنِ الرَحیم
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است

اِلهی کَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضی عَلَیَّ سَیفَ عَداوَتِهِ وَشَحَذَ لی ظُبَةَ مِدْیَتِهِ وَاَرْهَفَ لی شَباحَدِّهِ وَدافَ لی قَواتِلَ سمُوُمِهِ وَسَدَّدَ اِلَیَّ صَوائِبَ سِهامِهِ وَلَمْ تَنَمْ عَنّی عَیْنُ حِراسَتِهِ وَاَضْمَرَ اَنْ یَسُومَنِی الْمَکْروْهَ وَیُجَرِّعَنی ذُعافَ مَرارَتِهِ نَظَرْتَ اِلی ضَعْفی عَنِ احتِمالِ الْفَوادِحِ.

خدایا چه بسیار دشمنی که شمشیر دشمنی‌اش را به روی من کشید، و لبه تیغش را بر من تیز کرد، و باریک نمود دم برنده اسلحه‌اش را و زهرهای کشنده‌اش را برای من درهم آمیخت و تیرهای بی‌خطایش را به سوی من نشانه گرفت و چشم نگهبانش از من به به خواب نرفت و نهانی بر آن است تا مرا در معرض امور ناخوشایند قرار دهد، و به من بچشاند زهر جگر سوزش را، خدایا به ناتوانی من نگریستی که تاب حوادث بزرگ را ندارم.

وَعَجْزی عَنِ الاِْنْتِصارِ مِمَّنْ قَصَدَنی بِمُحارَبَتِهِ وَوَحْدَتی فی کَثیرٍ مِمَّنْ ناوانی واَرْصَدَ لی فیما لَمْ اُعْمِلْ فِکْری فی الاِْ رْصادِ لَهُمْ به مثلهِ فَاَیَّدْتَنی بِقُوَّتِکَ وَشَدَدْتَ اَزْری بِنُصْرَتِکَ وفَلَلْتَ لی حَدَّهُ وَخَذَلْتَهُ بَعْدَ جَمْعِ عَدیدِهِ وَحَشْدِهِ واَعْلَیْتَ کَعْبی عَلَیْهِ.

و در درماندگی‌ام را از انتقام گرفتن از ان با ستیزه‌جویی‌اش قصد من کرده دیدی، و تنهایی‌ام را در برابر بسیاری از آنان‌که آزار مرا اراده نموده‌اند، و در کمین من نشستند مشاهده کردی و در آنچه که اندیشه‌ام را علیه آنان برای مقابله به مثل بکار نگرفتم، پس مرا به نیرویت تأیید کردی و پشتم را با یاریت محکم نمودی، و تیغ او را به نفع من کند کردی، و او را پس از جمع‌آوری نفرات و تجهیزاتش خوار نمودی، و مقام و جایگاه مرا بر او برتری دادی.

وَوَجَّهْتَ ما سَدَّدَ اِلَیَّ مِنْ مَکائِدِهِ اِلَیْهِ وَرَدَدْتَهُ عَلَیْهِ وَلَمْ یَشْفِ غَلیلَهُ وَلَمْ تَبْرُدْ حَزازاتُ غَیْظِهِ وَقَدْ عَضَّ عَلَیَّ اَنامِلَهُ وَاَدْبَرَ مُوَلِّیاً قَدْ اَخْفَقَتْ سَرایاهُ فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یُغْلَبُ وَذی اَناةٍ لا یَعْجَلُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنی لِنَعْماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرینَ اِلهی وَکَمْ مِنْ باغٍ بَغانی بِمَکایِدِهِ وَنَصَبَ لی اَشْراکَ مَصایِدِهِ وَوَکَّلَ بی تَفَقُّدَ رِعایَتِهِ.

و آنچه را از نیرنگهایش به جانب من هدف گرفته بود به سوی خودش بازگردانی و علیه او به کار بستی، ولی عطش کینه‌اش فرو ننشست، و سوزش دل برامده از خشمش سرد نشد درحالی‌که از غیضش بر من انگشت به دندان گزید و پشت کرده پا به فرار نهاد و سپاه و نفراتش تارومار شد، پس تو را سپاس ای پروردگار از توانایی‌ات که شکست نپذیرد، و بردباری‌ات که شتاب نپذیرد، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا در برابر نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار ده، خدایا چه بسیار متجاوزی که با نیرنگهایش به من ستم کرد، و دامهای شکارگیرش را در راهم نهاد، و توجه جستجوگرانه‌اش را بر من گماشت.

واَضبَاءَ اِلَیَّ اِضْباَّءَ السَّبُعِ لِطَریدَتِهِ انْتِظاراً لاِنْتِهازِ فُرْصَتِهِ وَهُوَ یُظْهِرُ بَشاشَةَ الْمَلَقِ وَیَبْسُطُ لی وَجْهاً غَیْرَ طَلِقٍ فَلَمّا رَاَیْتَ دَغَلَ سَریرَتِهِ وَقُبْحَ مَا انْطَوی عَلَیْهِ لِشَریکِهِ فی مِلَّتِهِ واَصْبَحَ مُجْلِباً لی فی بَغْیِهِ اَرْکَسْتَهُ لاُِمِّ رَاْسِهِ واَتَیْتَ بُنْیانَهُ مِنْ اَساسِهِ فَصَرَعْتَهُ فی زُبْیَتِهِ وَرَدَّیْتَهُ فی مَهْوی حُفْرَتِهِ وَجَعَلْتَ خَدَّهُ طَبَقاً لِتُرابِ رِجْلِهِ

و در کمین من نشست همچون کمین گذاردن درنده‌ای برای شکار خویش برای به دست آوردن فرصت مناسب درحالی‌که درحالی‌که خوشرویی چاپلوسانه نشان داده و به سختی گشاده‌رویی می‌نمود پس چون حیله‌گری نهادش، و زشتی پندار نهفته‌اش را آن هم بر زیان هم‌کیشش مشاهده نمودی درحالی‌که سپیده می‌کرد به امید آنکه در ستمش بر من هجوم آورد پس تو او را سرنگون ساختی و ریشه‌اش را از بیخ‌وبن برکندی، و او را در چاهی که برای من کنده بود و در ژرفای گودالش در انداختی، و گونه‌اش را همپای خاک پایش قرار دادی.

وَشَغَلْتَهُ فی بَدَنِهِ وَرِزْقِهِ وَرَمَیْتَهُ به حجرهِ وَخَنَقْتَهُ بِوَتَرِهِ وَذَکَّیْتَهُ بِمَشاقِصِهِ وَکَبَبْتَهُ لِمَنْخَرِهِ وَرَدَدْتَ کَیْدَهُ فی نَحْرِهِ وَرَبَقْتَهُ بِنَدامَتِهِ وَفَسَاْتَهُ بِحَسْرَتِهِ فَاسْتَخْذَاءَ وَتَضاَّئَلَ بَعْدَ نَخْوَتِهِ وانْقَمَعَ بَعْدَ اْستِطالَتِهِ ذَلیلاً مَاْسُوراً فی رِبْقِ حِبالَتِهِ الَّتی کانَ یُؤَمِّلُ اَنْ یَرانی فیها یَوْمَ سَطْوَتِهِ وَقَدْ کِدْتُ یا رَبِّ لَوْ لا رَحْمَتُکَ اَنْ یَحُلَّ بی ما حَلَّ بِساحَتِهِ فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یُغْلَبُ.

و او را به تن و روزی‌اش سرگرم کردی، و او را با سنگ خودش زدی، و با زه کمان خودش خفه‌اش نمودی و با سر نیزه‌های خودش هلاک کردی و به رو به خاک مذلّت انداختی، و حیله‌اش را به گردنش برگرداندی و به بند پشیمانی گرفتارش کردی، و به سبب حسرتش به باد فنایش دادی، ازاین‌رو پس از کبر و نخوتش خوار و کوچک گشت، و به دنبال گردن فرازی‌اش خوار و کوبیده شد، و در بند دامی که روز گردن‌کشی‌اش آرزو داشت مرا در میان آن ببیند اسیر شد، و چه نزدیک بود پروردگارا اگر رحمتت نبود بر من فرود آید، آنچه که دامن زندگی او را فرا گرفت، پس تو را سپاس پروردگارا که توانای شکست ناپذیری.

وَذی اَناةٍ لایَعْجَلُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلنی لِنَعْماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ ولاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرینَ اِلهی وَکَمْ مِنْ حاسِدٍ شَرِقَ بِحَسْرَتِهِ وَعَدُوٍّ شَجِیَ بِغَیْظِهِ وَسَلَقَنی به حدِّ لِسانِهِ وَوَخَزَنی بِمُوقِ عَیْنِهِ وَجَعَلَنی غَرَضاً لِمرامیهِ وَقَلَّدَنی خِلالاً لَمْ تَزَلْ فِیهِ نادَیْتُکَ یا رَبِّ مُسْتَجیراً بِکَ واثِقاً بِسُرْعَةِ اِجابَتِکَ مُتَوَکِّلاً عَلی ما لَمْ اَزَلْ اَتَعَرَّفُهُ مِنْ حُسْنِ دِفاعِکَ عالِماً اَنَّهُ لا یُضْطَهَدُ مَنْ اَوی اِلی ظِلِّ کَنَفِکَ.

و بردبار بدون شتابی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا بر نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده، خدایا چه بسیار حسودی که از روی حسرت برافروخته گشت و دشمنی که به سبب خشمش به سختی اندوهناک شد، و مرا با نیش زبانش آزرده ساخت و مژگانش را چون نیزه‌ای به بدنم فرو برد، و مرا هدف تیرهای سرزنش نمود، و کاستیهایی را به گردنم انداخت که در خود اوست، پروردگارا پناه‌جویانه تو را خواندم، درحالی‌که اطمینان به سرعت اجابت تو داشتم، توکّل‌کنان به آنچه همواره از خوبی دفاعت می‌دانستم، با آگاهی به اینکه هرکه رخت به سایه حمایتت کشد مورد آزار واقع نگردد.

وَلَنْ تَقْرَعَ الْحَوادِثُ مَنْ لَجَاَ اِلی مَعْقِلِ الاِْنْتِصارِ بِکَ فَحَصَّنْتَنی مِنْ باْسِهِ بِقُدْرَتِکَ فَلَکَ الْحْمدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یُغْلَبُ وَذی اَناةٍ لا یَعْجَلُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واجْعَلْنی لِنَعْماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرینَ.

و کسی‌که به قلعه مددجویی تو پناه آورد هرگز حوادث روزگار او را درهم نکوبد، پس به قدرتت مرا از آزار او حفظ کردی، پس تو را سپاس ای پروردگار که توانای شکست‌ناپذیری و بردباری که هرگز شتاب نکنی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا بر نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده.

اِلهی وَکَمْ مِنْ سَحایِبِ مَکْرُوهٍ جَلَّیْتَها وسَماَّءِ نِعْمَةٍ مَطَرْتَها وَجَداوِلِ کَرامَةٍ اَجْرَیْتَها واَعْیُنِ اَحْداثٍ طَمَسْتَها وناشِیَةِ رَحْمَةٍ نَشَرْتَهَا وَجُنَّةِ عافِیَةٍ اَلْبَسْتَها وَغَوامِرِ کُرُباتٍ کَشَفْتَها واُمُورٍ جارِیَةٍ قدرت‌ها لَمْ تُعْجِزْکَ اِذْ طَلَبْتَها وَلَمْ تَمْتَنِعْ مِنْکَ اِذْ اَرَدْتَهَا فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یُغْلَبُ وَذی اَناةٍ لا یَعْجَلُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاْجَعْلنی لِنَعْماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرینَ.

، خدایا چه بسیار ابرهای ناملایمات که از فضای زندگی‌ام زدودی، و آسمان نعمتی که بر من باراندی و نهرهای کرامتی که به سوی من روان ساختی، و چشمه‌های حوادثی که محو نمودی و نهال رحمتی که گستردی و زره عافیتی که بر من پوشاندی، و گردابهای گرفتاری که برطرف کردی، و امور جاریه‌ای که مقدّر فرمودی، آنگاه که این امور را خواستی درمانده‌ایت نکردند و هر زمان که آنها را اراده فرمودی از فرمانبرداری خودداری ننمودند، پس تو را سپاس ای پروردگار که توانای شکست‌ناپذیری و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا به نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده.

اِلهی وکَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ وَمِنْ کَسْرِ اِمْلاقٍ جَبَرْتَ وَمِنْ مَسْکَنَةٍ فادِحَةٍ حَوَّلْتَ وَمِنْ صَرْعَةٍ مُهْلِکَةٍ نَعَشْتَ وَمِنْ مَشَقَّةٍ اَرَحْتَ لاتُسْئَلُ عَمّا تَفْعَلُ وَهُمْ یُسْئَلُونَ وَلا یَنْقُصُکَ ما اَنْفَقْتَ وَلَقَدْ سُئِلْتَ فَاَعْطَیْتَ وَلَمْ تُسْئَلْ فاَبْتَدَاْتَ وَاسْتُمیحَ بابُ فَضْلِکَ فَما اَکْدَیْتَ اَبَیْتَ اِلاّ اِنْعاماً وَاْمِتناناً واِلاّ تَطَوُّلاً یا رَبِّ وَاِحْساناً واَبَیْتُ اِلا اْنتِهاکاً لِحُرُماتِکَ وَاْجْتِراَّءً عَلی مَعاصِیکَ.

خدایا چه بسیار گمان نیکی که جامه عمل پوشاندی و شکست نداری را که جبران نمودی، و بی‌چیزی توان فرسایی که از من گرداندی و سقوط هلاکت‌باری که بلندم کردی، و دشواری که آسان نمودی تو بازخواست نشوی از آنچه انجام می‌دهی و دیگران بازخواست شوند، و از آنچه خرج می‌کنی چیزی کاسته نشود، هر آینه از تو درخواست شد حالی عطا کردی و درخواست نشد پس آغاز در عطا و او پیشگاه فضلت درخواست احسان شد و تو منع ننمودی و ابا نمودی مگر از نعمت‌بخشی و اصرار بر رساندن عطا و فزون‌بخشی و احسان ای پروردگار و من خودداری نمودم مگر از شکستن احترام محرّماتت، و جسارت بر گناهانت.

وَتَعَدِّیاً لِحُدُودِکَ وَغَفْلَةً عَنْ وَعیدِکَ وَطاعَةً لِعَدُوّی وَعَدُوِّکَ لَمْ یَمْنَعْکَ یا اِلهی وناصِری اِخْلالی بِالشُّکْرِ عَنْ اِتْمامِ اِحْسانِکَ وَلاَ حَجَزَنی ذلِکَ عَنْ اِرْتِکابِ مَساخِطِکَ.

و تجاوز از قوانینت، و غفلت از تهدیدت، و فرمانبری از دشمنم و دشمنت، ای معبودم و یاورم کوتاهی‌ام در سپاسگزاری‌ات تو را از تمام کردن احسانت بر من باز نداشت، و این چشم‌پوشی و بزرگواری مرا از انجام کارهای مورد خشمت مانع نشد.

اَللّهُمَّ وَهذا مَقامُ عَبْدٍ ذَلیلٍ اعْتَرَفَ لَکَ بِالتَّوْحیدِ وَاَقَرَّ عَلی نَفْسِهِ بِالتَّقْصیرِ فی اَداَّءِ حَقِّکَ وَشَهِدَ لَکَ بِسُبُوغِ نِعْمَتِکَ عَلَیْهِ وَجَمیلِ عادَتِکَ عِنْدَهُ واِحْسانِکَ اِلَیْهِ فَهَبْ لی یا اِلهی وَسَیِّدِی مِنْ فَضْلِکَ ما اُریدُهُ اِلی رَحْمَتِکَ واَتَّخِذُهُ سُلَّماً اَعْرُجُ فیهِ اِلی مَرْضاتِکَ وَ امَنُ بِهِ مِنْ سَخَطِکَ بِعِزَّتِکَ وَطَوْلِکَ

خدایا این است جایگاه بنده خواری که برای تو به یگانگی اقرار کرد، و برای خویش به کوتاهی در ادای حق تو، و گواهی داد برای تو به کمال نعمتت بر او و شیوه زیبا و دلنشینت نزد او احسانت بر او، پس به من ببخش ای خدای من و سرور من از فضلت آنچه را که در راه رسیدن به رحمتت می‌خواهم تا نردبانش قرار دهم که از آن به سوی خشنودیت، بالا روم، و با آن از خشمت امان یابم، به حق عزّت و عطای همیشگی‌ات.

وَبِحَقِّ نَبِیِّکَ مَحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یُغْلَبُ وَذی اَناةٍ لا یَعْجَلُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنی لِنَعْماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرینَ اِلهی وَکَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسی وَاَصْبَحَ فی کَرْبِ الْمَوْتِ وَحَشْرَجَةِ الصَّدْرِ.

و به حق پیامبرت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش)، پس تو را سپاس ای پروردگار که توانای شکست‌ناپذیری، و بردباری که شتاب نورزی، درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد و مرا بر نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده. خدایا چه بسیار بنده‌ای که شامگاهان و صبحگاهان نمود در سختی مرگ و به شدت و تنگی نفس‌زنان.

وَالنَّظَرِ اِلی ما تَقْشَعِرُّ مِنْهُ الجُلُودُ وَتَفْزَعُ لَهُ القُلُوبُ واَنَا فی عافِیَةٍ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یُغْلَبُ وَذی اَناةٍ لایَعْجَلُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنی لِنَعماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرینَ.

و با نگاه به آنچه که بدن‌ها از دیدنش می‌لرزد، و دل‌ها از آن بی‌تاب می‌شود و من از همه اینها در عافیت و سلامتی هستم، پس تو را سپاس ای پروردگار که توانای شکست‌ناپذیری، و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا بر نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده.

اِلهی وَکَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسی وَاَصْبَحَ سَقِیماً مَوْجِعاً فی اَنَّةٍ وَعَویلٍ یَتَقَلَّبُ فی غَمِّهِ لا یَجِدُ مَحیصاً وَلا یُسیغُ طَعاماً وَلا شَراباً وَاَنَا فی صِحَّةٍ مِنَ الْبَدَنِ وَسَلامَةٍ مِنَ الْعَیْشِ کُلُّ ذلِکَ مِنْکَ فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لایُغْلَبُ وَذی اَناةٍ لا یَعْجَلُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واجْعَلْنی لِنَعْماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرینَ.

خدای من چه بسا بنده‌ای که به شامگاهان و صبحگاهان در آمد بیمار و دردمند، در ناله و فریاد، در اندوهش به خود می‌پیچد و راه گریزی نمی‌یافت و خوردنی و نوشیدنی گوارایی نمی‌خورد، و من در تندرستی و سلامت زندگی هستم، همه اینها از توست، پس تو را سپاس ای پروردگار توانای شکست‌ناپذیر، و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده.

اِلهی وَکَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسی وَاَصْبَحَ خآئِفا مَرْعُوبا مُشْفِقا وَجِلا هارِبا طَریدا مُنْجَحِرا فی مَضیقٍ وَمَخْبَاَةٍ مِنَ الْمَخابی قَدْ ضاقَتْ عَلَیْهِ الاْرْضُ بِرُحْبِها لایَجِدُ حیلَةً وَلا مَنْجی وَلا مَاْوی وَاَنَا فی اَمْنٍ وَطُمَاْنینَةٍ وَعافِیَةٍ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدرٍ لا یُغْلَبُ وَذی اَناةٍ لایَعْجَلُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاْجعَلْنی لِنَعْماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرین.

خدایا چه بسیار بنده‌ای که به شامگاهان و صبحگاهان درآمد ترسان و هراسان، پریشان و اندیشناک، فراری و رانده شده، خرابه‌نشین در تنگنا و مخفی‌گاهی از مخفی‌گاهها که زمین با فراخی‌اش بر او تنگ شد چاره و راه نجات و پناهگاهی نمی‌یابد، و من از همه اینها در امنیت و آرامش و سلامت کاملم، پس تو را سپاس ای پروردگار توانمند شکست‌ناپذیر، و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر نعمت‌هایت از شاکران

وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرینَ اِلهی وَسَیِّدی وَکَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسی وَاَصْبَحَ مَغْلُولاً مُکَبَّلاً فِی الْحَدیدِ بِاَیْدِی الْعُداةِ لایَرْحَمُونَهُ فَقیداً مِنْ اَهْلِهِ وَوَلَدِهِ مُنْقَطِعاً عَنْ اِخْوانِهِ وَبَلَدهِ یَتَوَقَّعُ کُلَّ ساعَةٍ بِاَیِّ قِتْلَةٍ یُقْتَلُ وَبِاَیِّ مُثْلَةٍ یُمَثَّلُ بِهِ وَاَنَا فی عافِیَةٍ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدرٍ لا یُغْلَبُ وَذی اَناةٍ لا یَعْجَلُ.

و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده، خدای من و آقای من و چه بسیار بنده‌ای که به شامگاه و بامداد درامد بسته به زنجیر، پیچیده در آهن آن هم به دست دشمنانش که به او رحم نورزند، دور مانده از زن و فرزند، بریده از برادران و شهر خویش، هر لحظه انتظار دارد که چگونه کشته خواهد شد، و چگونه اعضایش بریده خواهد گشت، و من از همه اینها در سلامت کاملم، پس تو را سپاس ای پروردگار توانای شکست ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی.

صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنی لِنَعْماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرینَ اِلهی وَکَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسی وَاَصْبَحَ یُق اسِی الْحَرْبَ وَمُباشَرَةَ الْقِتالِ بِنَفْسِهِ قَدْ غَشِیَتْهُ الاْعْداَّءُ مِنْ کُلِّ جانِبٍ بِالسُّیُوفِ وَالرِّماحِ وَآلَةِ الْحَرْبِ یَتَقَعْقَعُ فِی الْحَدیدِ قَدْ بَلَغَ مَجْهُودَهُ لا یَعْرِفُ حیلَةً وَلا یَجِدُ مَهْرَباً قَدْ اُدْنِفَ بِالْجِراحاتِ اَوْ مُتَشَحِّطاً بِدَمِهِ تَحْتَ السَّنابِکِ وَالاْرْجُلِ یَتَمَنّی شَرْبَةً مِنْ ماَّءٍ اَوْ

بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا از شاکران، و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده، خدای من و چه بسیار بنده‌ای که به شامگاه صبحگاه درآمد، درحالی‌که سختی جنگ و پیکار را با جانش تحمّل می‌کند، و دشمنان از هر جانب او را با شمشیرها و نیزه‌ها و ابزار جنگ در محاصره آورده‌اند، در میان آهن تلاش می‌کند، نهایت کوشش را بکار گرفته، راه چاره‌ای نمی‌یابد، و گریزگاهی نمی‌یابند، از سختی جراحات بیمار شده، یا در خون خویش زیر سم‌ها و لگدها غلطان گشته، جرعه‌آبی را آرزو می‌کند، یا

نَظْرَةً اِلی اَهْلِهِ وَوَلَدِهِ لا یَقْدِرُ عَلَیْها وَاَنَا فی عافِیَةٍ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یُغْلَبُ وَذی اَناةٍ لا یَعْجَلُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاْجَعَلْنی لِنَعْماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّاکِرینَ اِلهی وَکَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسی وَاَصْبَحَ فی ظُلُماتِ الْبِحارِ وَعَواصِفِ الرِّیاحِ وَالاْهْوالِ وَالاْ مْواجِ یَتَوقَّعُ الغَرَقَ وَالْهَلاکَ لا یَقْدِرُ عَلی حیلَةٍ اَوْ مُبْتَلیً بِصاعِقَةٍ اَوْ هَدْمٍ اَوْ حَرْقٍ اَوْ شَرْقٍ اَوْ خَسْفٍ اَوْ مَسْخٍ اَوْ قَذْفٍ وَاَنَا فی عافِیَةٍ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یُغْلَبُ وَذی اَناةٍ لا یَجْعَلُ.

یک نگاه به اهل و فرزندش را تمّنا می‌نماید، امّا توانی بر آن را ندارد، و من از همه اینها در سلامت کاملم، تو را پس سپاس ای پروردگار توانای شکست‌ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده. خدای من و چه بسیار بنده‌ای که به شامگاه و صبحگاه درآید، در تاریکی‌های دریاها و تندبادها و در دل هراس‌ها و امواج در حالی انتظار غرق شدن و هلاکت را می‌کشد و توان چاره‌اندیشی ندارد، یا گرفتار صاعقه یا آوار یا آتش‌سوزی یا گلوگیر شدن لقمه یا فرو رفتن در زمین یا مسخ شدن یا اتّهام به امر نامشروع است و من از همه اینها در سلامت کاملم، پس تو را سپاس ای پروردگار توانای شکست‌ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی.

صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلنی لِنَعْماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّاکِرینَ. اِلهی وکَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسی واَصْبَحَ مُسافِراً شاخِصاً عَنْ اَهْلِهِ وَوَلَدِهِ مُتَحَیِّراً فِی الْمَفاوِزِ تائِهاً مَعَ الْوُحُوشِ وَالْبَهاَّئِمِ وَالْهَواَّمِّ وَحِیداً فَریداً لا یَعْرِفُ حیلَةً وَلا یَهْتَدی سَبیلاً اَوْ مُتَاَذِّیاً بِبَرْدٍ اَوْ حَرٍّ اَوْ جُوعٍ اَوْ عُرْیٍ اَوْ غَیْرِهِ مِنَ الشَّداَّئِدِ مِمَّا اَنَا مِنْهُ خِلْوٌ فی عافِیَةٍ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یُغْلَبُ، وَذی اَناةٍ لا یَعْجَلُ.

بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار ده. خدای من چه بسیار بنده‌ای که به شامگاه و بامداد در حال مسافرت و دوری از همسر و و فرزند، سرگردان در بیشه‌های خشک، سرگشته در میان حیوانات وحشی و چهارپایان و حشرات آن هم بی‌یاور و تنها، چاره‌ای نمی‌یابد، و به راهی رهنمون نمی‌گردد، یا در آزار است از سرمایی سرد یا گرمایی سوزان، یا دچار گرسنگی یا برهنگی یا غیر اینها از سختی‌ها و گرفتاریهایی که من از آنها در امانم و در سلامتی کامل از همه اینها به سر می‌برم، پس تو را سپاس ای پروردگار توانای شکست‌ناپذیر، و بردباری که شتاب نورزی.

صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واجْعَلْنی لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ ولاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرین. اِلهی وَسَیِّدی وکَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسی وَاَصْبَحَ فَقیراً عاَّئِلاً عارِیاً مُمْلِقاً مُخْفِقاً مَهْجُوراً جائِعاً ظَمْئانَ یَنْتَظِرُ مَنْ یَعُودُ عَلَیْهِ به فضلٍ اَوْ عَبْدٍ وَجیهٍ عِنْدَکَ هُوَ اَوْجَهُ مِنّی عِنْدَکَ وَاَشدُّ عِبادَةً لَکَ.

بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا بر نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده. خدای من و آقای من و چه بسیار بنده‌ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی‌که تهیدست، بی‌چیز، عریان، نیازمند، پریشان، دچار هجران، گرسنه، تشنه است و انتظار می‌برد که چه کسی به او احسان می‌کند، یا چه بسا بنده آبرومندی که نزد تو از من آبرومندتر و عبادتش برای تو بیشتر است.

مَغْلُولاً مَقْهُوراً قَدْ حُمِّلَ ثِقْلاً مِنْ تَعَبِ الْعَناَّءِ وَشِدَّةِ الْعُبُودِیَّةِ وَکُلْفَةِ الرِّقِّ وَثِقْلِ الضَّریبَةِ اَوْ مُبْتَلاً به بلا ءٍ شَدیدٍ لا قِبَلَ لَهُ اِلاّ بِمَنَّکَ عَلَیْهِ واَنَا الْمَخْدُومُ الْمُنَعَّمُ الْمُعافَی الْمَکَرَّمُ فی عافِیَةٍ مِمّا هُوَ فیهِ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلی ذلِکَ کُلِّهِ مِنْ مُقْتَدرٍ لا یُغْلَبُ وَذی اَناةٍ لا یَعْجَلُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاْجَعْلنی لِنَعْماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرین.

و در عین‌حال دچار غل‌وزنجیر و اسیر دست ستمگر است، بار سنگینی از خستگی و رنج و سختی بیگاری و دشواری بردگی و پرداخت وجه سنگین به اربابش بر او تحمیل شده است، یا شخصی که به بلای سختی گرفتار آمده و توان ایستادگی در برابر آن را جز به فضل تو ندارد، اما من مورد احترام دیگران، و در نعمت و تندرستی‌ام، و گرامی‌ام داشته‌اند، از آنچه آن درمانده به آن گرفتار است در سلامت کاملم، پس تو را سپاس بر تمام این الطافی که به من بخشیدی ای توانای شکست‌ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر نعمت‌هایت از شاکران، و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده.

اِلهی وَسَیِّدی وَ کَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسی وَاَصْبَحَ عَلیلاً مَریضاً سَقیماً مُدْنِفاً عَلی فُرُشِ العِلَّةِ وَفی لباس‌ها یَتَقَلَّبُ یَمیناً وشِمالاً لا یَعْرِفُ شَیْئاً مِنْ لَذَّةِ الطَّعامِ وَلا مِنْ لَذَّةِ الشَّرابِ یَنْظُرُ اِلی نَفْسِهِ حَسْرَةً لایَسْتَطیعُ لَه ا ضَرّاً وَلا نَفْعاً وَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ فَلا اِلهَ إ لاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ مِنْ مُقْتَدرٍ لا یُغْلَبُ وَذی اَناةٍ لا یَعْجَلُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاْجعَلْنی لَکَ مِنَ الْعابِدینَ وَلِنعَماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرینَ وَارْحَمْنی بِرحْمَتِکَ ی ا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

خدای من و آقای من و چه بسیار بنده‌ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی‌که علیل، دردمند، بیمار است و در بستر بیماری و لباس ناخوشی افتاده، و از درد به راست و چپ می‌غلطد و چیزی از لذّت خوراکی و آشامیدنی را درک نمی‌کند، با حسرت به خود می‌نگرد ولی بر دفع زیان و جلب نفعی توان ندارد، و من در سایه جود و کرمت از همه اینها در آرامش هستم، پس معبودی جز تو نیست، که توانای شکست‌ناپذیر بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا از عبادت‌کنندگان قرار بده، و بر نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده، و به من مهر ورز به حق رحمتت ای مهربان‌ترین مهربانان.

مَوْلایَ وَسَیِّدی وَکَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسی وَاَصْبَحَ وَقَدْ دَنا یَوْمَهُ مِنْ حَتْفِهِ واَحْدَقَ بِهِ مَلَکُ الْمَوْتِ فی اَعْوانِهِ یُعالِجُ سَکَراتِ الْمَوْتِ وَحِیاضَهُ تَدُورُ عَیْناهُ یَمیناً وَشِمالاً یَنْظُرُ اِلی اَحِبّاَّئِهِ وَاَوِدّاَّئِهِ واَخِلاَّّئِهِ قَدْ مُنِعَ مِنَ الکَلا مِ وَحُجِبَ عَنِ الخِط ابِ یَنْظُرُ اِلی نَفْسِهِ حَسْرَةً لایَسْتَطیعُ لَها ضَرّاً وَلا نَفْعاً وَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِکَکُلِّهِ بِجُودِکَ وَکَرمِکَ فَلا اِلهَ إ لاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یُغْلَبُ وَذی اَناةٍ لا یَعْجَلُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واجْعَلْنی لِنَعْماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرینَ وَارْحَمْنی بِرَحْمَتِکَ ی ا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

مولایم و سرورم، و چه بسا بنده‌ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی‌که به مرگ نزدیک شده، و فرشته مرگ در میان یارانش او را محاصره کرده است، در جستجوی درمانی برای سختیهای جان‌دادن و گردابهای آن است، چشمانش به راست و چپ می‌چرخد، به محبوبان و دوستان و یاران صمیمی‌اش می‌نگرد، از گفتار بازداشته، و از خطاب محروم گشته و از روی حسرت بر خود می‌نگرد، بر دفع زیان و جلب سودی توان ندارد، و من از همه اینها به جود و کرمت در آرامش هستم، پس معبودی جز تو نیست، پاکی تو که توانای شکست‌ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا بر نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده، و به حق مهرت بر من مهر ورز ای مهربان‌ترین مهربانان.

مَوْلایَ وَسَیِّدی وَکَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسی وَاَصْبَحَ فی مَضائِقِ الحُبُوسِ وَالسُّجُونِ وَکُرَبِها وَذُلِّها وَحَدیدِها یَتَداوَلُهُ اعوان‌ها وَزَبانِیَتُها فَلا یَدْری اَیُّ حالٍ یُفْعَلُ بِهِ وَاَیُّ مُثْلَةٍ یُمَثَّلُ بِهِ فَهُوَ فی ضُرٍّ مِنَ الْعَیْشِ وَضَنْکٍ مِنَ الْحَیوةِ یَنْظُرُ اِلی نَفْسِهِ حَسْرَةً لایَسْتَطیعُ لَها ضَرّاً وَلا نَفْعاً وَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ فَلا اِلهَ إ لاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یُغْلَبُ وَذی اَناةٍ لا یَعْجَلُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنی لَکَ مِنَ الْعابِدینَ ولِنَعْماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرینَ وَارْحَمْنی بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین.

خدای من و آقای من، چه بسیار بنده‌ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی‌که در تنگناهای زندان‌ها و محبس‌ها و با ناراحتی و خواری و در غل و زنجیر به سر می‌برد، و زندانبان‌ها و دژخیمان او را دست به دست می‌گردانند. پس نمی‌داند با او چگونه رفتار خواهد شد، و چگونه اعضایش بریده خواهد گشت، پس او در زندگانی در بدحالی سخت است، و در نهایت تنگی و سختی است، با حسرت به خود می‌نگرد، بر دفع زیان و جلب سودی توان ندارد، و من به جود و کرمت از همه اینها در امان هستم، پس معبودی جز تو نیست، پاکی تو که توانای شکست‌ناپذیر، و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا از عبادت‌کنندگان خویش، و بر نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده و به حق مهرت بر من مهر آر ای مهربان‌ترین مهربانان.

سَیِّدِی وَمَوْلایَ وَکَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسی وَاَصْبَحَ قَدِ اسْتَمَرَّ عَلَیْهِ القَضاَّءُ وَاَحْدَقَ بِهِ الْبَلاَّءُ وَفارَقَ اَوِدّ اَّئَهُ وَاَحِبّ اَّئَهُ وَاَخِلاَّّئَهُ وَاَمْسی اَسیراً حَقیراً ذَلیلاً فی اَیْدِی الْکُفّارِ وَالاْعْداَّءِ یَتَداوَلُونَهُ یَمیناً وَشِمالاً قَدْ حُصِرَ فِی الْمَطامیرِ وَثُقِّلَ بِالْحَدیدِ لا یَری شَیْئاً مِنْ ضِیاَّءِ الدُّنْیا وَلا مِنْ روح‌ها یَنْظُرُ اِلَی نَفْسِهِ حَسْرَةً لا یَسْتَطیعُ لَها ضَرّاً وَلا نَفْعاً وَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ فَلا اِلهَ إ لاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یُغْلَبُ وَذی اَناةٍ لا یَعْجَلُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنی لَکَ مِنَ الْعابِدینَ وَلِنَعْماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرینَ وَارْحَمْنی بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

آقای من و مولای من، چه بسیار بنده‌ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی‌که سرنوشتش با سختی گره خورده، و گرفتاری او را محاصره کرده، و از دوستان و محبوبان و یاران صمیمی جدا افتاده است، شام کرد در حال اسارت، حقارت، خواری در دست کافران و دشمنان، او را دست‌به‌دست به راست‌وچپ می‌گردانند، در سیاه‌چال‌ها زندانی شده و با غل‌وزنجیر سنگین گشته، از روشنی دنیا و نسیمش چیزی نمی‌بیند، با حسرت به خود می‌نگرد، بر دفع زیان و جلب سودی توان ندارد و من از همه اینها به جود و کرمت در آرامش هستم، پس معبودی جز تو نیست، پاکی تو که توانای شکست‌ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مار از عبادت‌کنندگان خویش، و بر نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده، به حق مهرت بر من مهر آر، ای مهربان‌ترین مهربانان.

وَعِزَّتِکَ یا کَریمُ لاََطْلُبَنَّ مِمّا لَدَیْکَ وَلاَُلِحَّنَّ عَلَیْکَ وَلاَمُدَّنَّ یَدی نَحْوَکَ مَعَ جرم‌ها اِلَیْکَ یا رَبِّ فَبِمَنْ اَعُوذُ وَبِمَنْ اَلُوذُ لا اَحَدَ لی اِلاّاَنْتَ اَفَتَرُدُّنی وَاَنْتَ مُعَوَّلی وَعَلَیْکَ مُتَّکَلی اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذی وَضَعْتَهُ عَلَی السَّماءِ فَاْستَقَلَّتْ وَعَلَی الاْرْضِ فَاسْتَقَرَّتْ وَعَلَی الْجِبالِ فَرَسَتْ وَعَلَی اللَّیْلِ فَاَظْلَمَ وَعَلَی النَّهارِ فَاسْتَنارَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمِّدٍ وَاَنْ تَقْضِیَ لی حَواَّئِجی کل‌ها وَتَغْفِرَ لی ذُنُوبی کل‌ها صَغیرَها وَکَبیرَها وَتُوَسِّعَ عَلَیَّ مِنَ الرِّزْقِ ما تُبَلِّغُنی بِهِ شَرَفَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

و به حق عزّتت ای کریم هر آینه از تو درخواست می‌کنم آنچه از عطایا را که نزد تواست و دراین‌باره بر تو اصرار می‌ورزم، و دستم را با جرمی که نسبت به تو دارد، به جانب آستانت دراز می‌کنم، پس به که پناه ببرم؟ و به که رو کنم؟ کسی را جز تو ندارم، آیا مرا از درگاهت می‌رانی درحالی‌که تنها تو تکیه‌گاه منی و توکلّم تنها بر تو است، از تو درخواست می‌کنم به نامت که چون بر آسمان نهادی پابرجا شد و چون بر زمین گذاردی آرام گرفت و چون بر کوه‌ها گذاشتی استوار گشت و چون بر شب نهادی تاریک شد و چون بر روز قرار دادی روشنی گرفت، خدای من [از تو می‌خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و همه نیازهای مرا برآورده سازی، و همه گناهان کوچک و بزرگم را بیامرزی، و روزی‌ام را گسترده سازی، روزی‌ای که مرا با آن به شرف دنیا و آخرت برسانی، ای مهربان‌ترین مهربانان].

مَوْلایَ بِکَ اسْتَعَنْتُ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واَعِنّی وَبِکَ اسْتَجَرْتُ فَاَجِرْنی واَغْنِنی بِطاعَتِکَ عَنْ طاعَةِ عِبادِکَ وَبِمَسْئَلَتِکَ عَنْ مَسْئَلَةِ خَلْقِکَ وَانْقُلْنی مِنْ ذُلِّ الْفَقْرِ اِلی عِزِّ الْغِنی وَمِنْ ذُلِّ الْمَعاصی اِلی عِزِّ الطّاعَةِ فَقَدْ فَضَّلْتَنی عَلی کَثیرٍ مِنْ خَلْقِکَ جُوداً مِنْکَ وَکَرَماً لا به استحقاقٍ مِنّی اِلهی فَلَکَ الْحَمْدُ عَلی ذلِکَ کُلِّهِ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنی لِنَعْماَّئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ وَلاِلاَّئِکَ مِنَ الذّ اکِرین.

آقای من از تو یاری خواهم، پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا یاری ده و به تو پناه جستم پس پناهم ده و مرا با طاعت خود از طاعت بندگانت بی‌نیاز کن، و به خواهش خویش از خواهش خلق مستغنی‌ام گردان و از خواری تنگدستی به عزّت توانگری، و از ذلت گناه به عزّت طاعت دگرگون ساز، همانا تو مرا بر بسیاری از مردمان برتری دادی، نه از روی شایستگی من، بلکه از روی جود و کرمت، خدای من تو را سپاس بر همه این عطاها، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا قرار بده بر نعمت‌هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران.

پس به سجده برو و بگو:

سَجَدَ وَجْهِیَ الذَّلیلُ لِوَجْهِکَ الْعَزیزِ الْجَلیلِ سَجَدَ وَجْهِیَ البالی اْلفانی لِوَجْهِکَ الدّاَّئِم الْباقی سَجَدَ وَجْهِیَ الْفَقیرُ لِوَجْهِکَ الْغَنِیِّ الْکَبیرِ سَجَدَ وَجْهی وَسَمْعی وَبَصَری وَلَحْمی وَدَمی وَجِلْدی وَعَظْمی وَما اَقَلَّتِ الاْرْضُ مِنّی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ اَللّهُمَّ عُدْ عَلی جَهْلی بِحِلْمِکَ وَعَلی فَقْری بِغِناکَ وَعَلی ذُلّی بِعِزِّکَ وَسُلْطانِکَ وَعَلی ضَعْفی بِقُوَّتِکَ وَعَلی خَوْفی بِاَمْنِکَ وَعَلی ذُنُوبی وَخطایایَ بِعَفْوِکَ وَرَحْمَتِکَ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ.

 سجده کرد روی خوارم برای ذات عزیز بزرگت، سجده کرد روی فرسوده فانی‌ام و برای ذات همیشگی ماندگارت، سجده کرد روی پیوسته به تهیدستی‌ام برای ذات بی‌نیاز بزرگت، سجده کرد رویم و گوشم و چشم و گوشتم و خونم و پوستم و استخوانم، و همه آنچه زمنی از بار وجود من برداشته در برابر پروردگار جهانیان. خدایا بر نادانی من به بردباری‌ات، و بر تهیدستی من به توانگری‌ات، و بر خواری من به عزّتت و سلطنتت، بر ناتوانی من به توانایی‌ات، و بر ترس من به ایمنی‌ات، و بر گناهان و خطاهای من به گذشت تو رحمتت بنگر ای بخشنده مهربان.

اللهمانی اَدْرَاُبِکَ فی نَحْرِ فُلانِ بْنِ فُلان واَعُوُذ بِکَ مِنْ شَرِّهِ فَاکْفِنیهِ به ما کَفَیْتَ بِهِ اَنْبِیاَّئَکَ وَاَوْلِیاَّئَکَ مِنْ خَلْقِکَ وَصالِحی عِبادِکَ مِنْ فَراعِنَةِ خَلْقِکَ وَطُغاةِ عُداتِکَ وَشَرِّ جَمیعِ خَلْقِکَ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَحَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ.

خدایا! من به مدد تو سینه سخت دشمنم فلان پسر فلان را دفع می‌کنم و از شرّ او به تو پناه می‌آورم، پس مرا از گزند او کفایت کن بدانسان که کفایت کردی پیامبران و اولیا و بندگان، شایسته‌ات را از گزند فرعون‌ها، و دشمنان سرکشت، و از شرّ همه خلقت به مهرت ای مهربان‌ترین مهربانان، همانا تو بر هر چیز توانایی، و خدا ما را بس است و چه نیکو وکیلی است.

دعای جوشن کبیر

$
0
0

دعای جوشن کبیر



هر که این دعا را به نیّت در اوّل ماه رمضان بخواند حقّ تعالی او را روزی فرماید لیلة القدر و خلق فرماید برای او هفتاد هزار فرشته که تسبیح و تقدیس کنند خدا را و ثوابش را برای او قرار دهند. پس فضیلت بسیار نقل کرده تا آنکه فرموده و هر که بخواند او را در ماه رمضان سه مرتبه حرام فرماید حقّ تعالی جسد او را بر آتش جهنّم و واجب فرماید برای او بهشت را و دو مَلَک بر او موکّل فرماید که حفظ کنند او را از معاصی و در امان خدا باشد مدّت حیوة خود.


خواندن آن در خصوص شبهای قدر در خبر ذکری از آن نیست لیکن علاّمه مجلسی قَدَّسَ اللّهَ روُحَهُ در زادالمعاد در ضمن اعمال شب‌های قدر فرموده و در بعضی از روایات وارد شده است که دعای جوشن کبیر را در هر یک از این سه شب بخوانند.

 این دعا صد فصل است و هر فصلی مشتمل بر ده اسم الهی است و در آخر هر فصل باید گفت:
 
سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الغوثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ

منزهی تو ای که نیست معبودی جز تو فریاد فریاد بِرَهان ما را از آتش ای پروردگار

متن این دعا به شرح زیر است:

بِسم اللهِ الرَحمنِ الرَحیم
 
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است

(1) اللهم انی اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا کَریمُ یا مُقیمُ یا عَظیمُ یا قَدیمُ یا عَلیمُ یا حَلیمُ یا حَکیمُ سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الغوثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ
 
(1) خدایا از تو خواستارم به نامت، ای خدا، ای بخشنده، ای مهربان، ای گرامی، ای پایدار، ای بزرگ، ای دیرینه ای دانا، ای شکیبا، ای فرزانه، منزّهی تو ای که معبودی جز تو نیست، فریاد رس فریاد رس، ما را از آتش برهان ای پروردگار من.

(2) یا سَیِّدَ ساداتِ، یا مُجیبَ الدَّعَواتِ یا رافِعَ الدَّرَجاتِ یا وَلِیَّ الْحَسَناتِ یا غافِرَ الْخَطیئاَّتِ یا مُعْطِیَ الْمَسْئَلاتِ یا قابِلَ التَّوْباتِ یا سامِعَ الاْصْواتِ یا عالِمَ الْخَفِیّاتِ یا دافِعَ الْبَلِیّاتِ
 
(2) ای سرور سروران، ای بر آورنده دعاها، ای بلندی بخش جایگاه‌ها، ای سرچشمه نیکی‌ها، ای در گذرنده از خطاها، ای عطابخش خواسته‌ها، ای پذیرنده توبه‌ها، ای شنونده نداها، ای دانای رازها، ای دور کننده بلاها

(3) یا خَیْرَالْغافِرینَ یا خَیْرَ الْفاتِحینَ یا خَیْرَ النّاصِرینَ یا خَیْرَ الْحاکِمینَ یا خَیْرَ الرّازِقینَ یا خَیْرَ الْوارِثینَ یا خَیْرَ الْحامِدینَ یا خَیْرَ الذّاکِرینَ یا خَیْرَ الْمُنْزِلینَ یا خَیْرَ الْمُحْسِنینَ
 
(3) ای بهترین آمرزگاران، ای بهترین گشایش گران ای بهترین یاوران، ای بهترین داوران، ای بهترین روزی دهان، ای بهترین وارثان، ای بهترین ستایشگران ای بهترین یادآوران، ای بهترین عطابخشان، ای بهترین نیکوکاران.

(4) یَا مَنْ لَهُ الْعِزَّةُ وَ الْجَمَالُ یَا مَنْ لَهُ الْقُدْرَةُ وَ الْکَمَالُ یَا مَنْ لَهُ الْمُلْکُ وَ الْجَلالُ یَا مَنْ هُوَ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ یَا مُنْشِئَ السَّحَابِ الثِّقَالِ یَا مَنْ هُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ یَا مَنْ هُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ یَا مَنْ هُوَ شَدِیدُ الْعِقَابِ یَا مَنْ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ یَا مَنْ عِنْدَهُ أَمُّ الْکِتَابِ
 
(4) ای آن‌که شکوه و زیبایی تنها از آن اوست ای آن‌که توانایی و برازندگی تنها از آن اوست، ای آن‌که فرمانروایی و شوکت تنها از آن اوست، ای آنکه اوست بزرگ و برتر، ای پدیدآورنده ابرهای پرباران، ای آن‌که نیرومند، و پرتوان است، ای آنکه حسابرسی چالاک است، ای آنکه کیفرش سخت و شدید است، ای آنکه پاداش نیک تنها نزد اوست، ای آنکه دفتر هستی پیش روی اوست

(5) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا دَیَّانُ یَا بُرْهَانُ یَا سُلْطَانُ یَا رِضْوَانُ یَا غُفْرَانُ یَا سُبْحَانُ یَا مُسْتَعَانُ یَا ذَا الْمَنِّ وَ الْبَیَانِ
 
(5) خدایا! از تو خواستارم به نامت ای پرمهر، ای بخشایشگر، ای جزا دهنده، ای روشنی خرد، ای فرمانروا، ای خشنودی، ای آمرزش، ای پاک، ای پشتوانه، ای صاحب نعمت و بیان

(6) یَا مَنْ تَوَاضَعَ کُلُّ شَیْ‌ءٍ لِعَظَمَتِهِ یَا مَنِ اسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیْ‌ءٍ لِقُدْرَتِهِ یَا مَنْ ذَلَّ کُلُّ شَیْ‌ءٍ لِعِزَّتِهِ یَا مَنْ خَضَعَ کُلُّ شَیْ‌ءٍ لِهَیْبَتِهِ یَا مَنِ انْقَادَ کُلُّ شَیْ‌ءٍ مِنْ خَشْیَتِهِ یَا مَنْ تَشَقَّقَتِ الْجِبَالُ مِنْ مَخَافَتِهِ یَا مَنْ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ بِأَمْرِهِ یَا مَنِ اسْتَقَرَّتِ الْأَرَضُونَ بِإِذْنِهِ یَا مَنْ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ یَا مَنْ لا یَعْتَدِی عَلَی أَهْلِ مَمْلَکَتِهِ
 
(6) ای آنکه همه در برابر عظمتش فروتن، ای آنکه همه در برابر قدرتش تسلیم، ای آنکه همه در برابر عزّتش خوار، ای آنکه همه در برابر هیبتش هراسان، ای آنکه همه از ترسش فرمانبردار، ای آنکه کوه‌ها از بیمش شکافته، ای آنکه آسمان‌ها به امرش بر پا، ای آنکه زمین‌ها به اجازه‌اش بر جا، ای آنکه رعد به ستایشش تسبیح‌گو است، ای آنکه بر اهل مملکتش ستم نمی‌کند

(7) یَا غَافِرَ الْخَطَایَا یَا کَاشِفَ الْبَلایَا یَا مُنْتَهَی الرَّجَایَا یَا مُجْزِلَ الْعَطَایَا یَا وَاهِبَ الْهَدَایَا یَا رَازِقَ الْبَرَایَا یَا قَاضِیَ الْمَنَایَا یَا سَامِعَ الشَّکَایَا یَا بَاعِثَ الْبَرَایَا یَا مُطْلِقَ الْأُسَارَی

(7) ای در گذرنده از خطاها، ای برطرف کننده بلاها، ای اوج امیدواری‌ها، ای بسیار دهنده عطاها، ای بخشنده هدایا، ای روزی‌رسان آفریده‌ها، ای برآورنده آرزوها، ای شنوای گلایه‌ها، ای برانگیزنده بندگان، ای بند گشای دربندان

(8) یَا ذَا الْحَمْدِ وَ الثَّنَاءِ یَا ذَا الْفَخْرِ وَ الْبَهَاءِ یَا ذَا الْمَجْدِ وَ السَّنَاءِ یَا ذَا الْعَهْدِ وَ الْوَفَاءِ یَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضَاءِ یَا ذَا الْمَنِّ وَ الْعَطَاءِ یَا ذَا الْفَصْلِ وَ الْقَضَاءِ یَا ذَا الْعِزِّ وَ الْبَقَاءِ یَا ذَا الْجُودِ وَ السَّخَاءِ یَا ذَا الْآلاءِ وَ النَّعْمَاءِ

(8) ای صاحب سپاس و ستایش، ای صاحب فخر و زیبایی، ای صاحب بزرگواری و والایی، ای صاحب پیمان و وفا، ای صاحب گذشت و رضا، ای صاحب بخشش و عطا، ای صاحب دادرسی و داوری، ای صاحب عزّت و بقا، ای صاحب کرم و بخشش، ای صاحب عطاها و نعمت‌ها

(9) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مَانِعُ یَا دَافِعُ یَا رَافِعُ یَا صَانِعُ یَا نَافِعُ یَا سَامِعُ یَا جَامِعُ یَا شَافِعُ یَا وَاسِعُ یَا مُوسِعُ

(9) خدایا از تو خواستارم به نامت ای بازدارنده، ای دور کننده، ای بردارنده، ای سازنده، ای سودبخش، ای شنوا، ای گرد آوردنده، ای یاریگر، ای مهرگستر، ای وسعت بخش

(10) یَا صَانِعَ کُلِّ مَصْنُوعٍ یَا خَالِقَ کُلِّ مَخْلُوقٍ یَا رَازِقَ کُلِّ مَرْزُوقٍ یَا مَالِکَ کُلِّ مَمْلُوکٍ یَا کَاشِفَ کُلِّ مَکْرُوبٍ یَا فَارِجَ کُلِّ مَهْمُومٍ یَا رَاحِمَ کُلِّ مَرْحُومٍ یَا نَاصِرَ کُلِّ مَخْذُولٍ یَا سَاتِرَ کُلِّ مَعْیُوبٍ یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ

(10) ای سازنده هر ساخته، ای آفریننده هر آفریده، ای روزی‌بخش هر روزی‌خوار، ای دارای هر دارایی، ای غمگسار هر غمزده، ای فرج بخش هر اندوهگین، ای مهرورز بر هر مهرجو ای یاور هر بی‌یاور، ای پرده‌پوش هر کاستی، ای پناه هر رانده.

(11) یَا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی یَا رَجَائِی عِنْدَ مُصِیبَتِی یَا مُونِسِی عِنْدَ وَحْشَتِی یَا صَاحِبِی عِنْدَ غُرْبَتِی یَا وَلِیِّی عِنْدَ نِعْمَتِی یَا غِیَاثِی عِنْدَ کُرْبَتِی یَا دَلِیلِی عِنْدَ حَیْرَتِی یَا غَنَائِی عِنْدَ افْتِقَارِی یَا مَلْجَئِی عِنْدَ ضْطِرَارِی یَا مُعِینِی عِنْدَ مَفْزَعِی

(11) ای توشه‌ام در سختی، ای امیدم در ناگواری، ای همدم در وحشت، ای همرهم در غربت ای سرپرستم در نعمت، ای فریادرسم در گرفتاری، ای رهنمایم در سرگردانی، ای توانگری‌ام در تنگدستی‌ای پناهم در درماندگی، ای مددرسانم در پریشانی

(12) یَا عَلامَ الْغُیُوبِ یَا غَفَّارَ الذُّنُوبِ یَا سَتَّارَ الْعُیُوبِ یَا کَاشِفَ الْکُرُوبِ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ یَا طَبِیبَ الْقُلُوبِ یَا مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ یَا أَنِیسَ الْقُلُوبِ یَا مُفَرِّجَ الْهُمُومِ یَا مُنَفِّسَ الْغُمُومِ

(12) ای دانای نهان‌ها، ای آمرزنده گناهان، ای پرده‌پوش عیب‌ها، ای غمگسار غم‌ها، ای دگرگون ساز دل‌ها، ای پزشک قلب‌ها، ای روشنی‌بخش دل‌ها، ای همدم جان‌ها، ای گره گشای اندوه‌ها، ای گشایشگر دل‌تنگی‌ها

(13) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا جَلِیلُ یَا جَمِیلُ یَا وَکِیلُ یَا کَفِیلُ یَا دَلِیلُ یَا قَبِیلُ یَا مُدِیلُ یَا مُنِیلُ یَا مُقِیلُ یَا مُحِیلُ

(13) خدایا! از تو درخواست می‌کنم به نامت ای والا، ای زیبا، ای کارگشا، ای سرپرست، ای راهنما، ای پذیرا، ای گرداننده، ای عطابخش، ای در گذرنده، ای حال گردان

(14) یَا دَلِیلَ الْمُتَحَیِّرِینَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ یَا صَرِیخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ یَا جَارَ الْمُسْتَجِیرِینَ یَا أَمَانَ الْخَائِفِینَ یَا عَوْنَ الْمُؤْمِنِینَ یَا رَاحِمَ الْمَسَاکِینِ یَا مَلْجَأَ الْعَاصِینَ یَا غَافِرَ الْمُذْنِبِینَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ

(14) ای رهنمای ره‌جویان، ای مدد رس مددجویان، ای فریادرس فریادکنان، ای پناه پناهندگان، ای ایمنی‌بخش هراسندگان، ای یاور مؤمنان، ای مهرورز بر خاک نشستگان، ای پناه عصیانگران، ای آمرزنده گنه‌کاران، ای اجابت‌کننده دعای بیچارگان.

(15) یَا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ یَا ذَا الْفَضْلِ وَ الامْتِنَانِ یَا ذَا الْأَمْنِ وَ الْأَمَانِ یَا ذَا الْقُدْسِ وَ السُّبْحَانِ یَا ذَا الْحِکْمَةِ وَ الْبَیَانِ یَا ذَا الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ یَا ذَا الْحُجَّةِ وَ الْبُرْهَانِ یَا ذَا الْعَظَمَةِ وَ السُّلْطَانِ یَا ذَا الرَّأْفَةِ وَ الْمُسْتَعَانِ یَا ذَا الْعَفْوِ وَ الْغُفْرَانِ
 
(15) ای صاحب جود و نیکی، ای صاحب بخش و عطا، ای صاحب امن و امان، ای صاحب قدس و پاکی، ای صاحب حکمت و بیان، ای صاحب رحمت و رضوان ای صاحب حجّت و برهان، ای صاحب عظمت و سلطان، ای صاحب مهر و ای پشتیبان، ای صاحب گذشت و غفران

(16) یَا مَنْ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْ‌ءٍ یَا مَنْ هُوَ إِلَهُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ یَا مَنْ هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ یَا مَنْ هُوَ صَانِعُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ یَا مَنْ هُوَ قَبْلَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ یَا مَنْ هُوَ بَعْدَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ یَا مَنْ هُوَ فَوْقَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ یَا مَنْ هُوَ عَالِمٌ به کلِّ شَیْ‌ءٍ یَا مَنْ هُوَ قَادِرٌ عَلَی کُلِّ شَیْ‌ءٍ یَا مَنْ هُوَ یَبْقَی وَ یَفْنَی کُلُّ شَیْ‌ءٍ
 
(16) ای آنکه پروردگار همه اوست، ای آنکه معبود همه، اوست، ای آنکه آفریننده همه، اوست ای آنکه سازنده همه، اوست، ای آنکه پیش از همه بود، ای آنکه بعد از همه هست، ای آنکه از هر چیز برتر است، ای آنکه به همه‌چیز داناست، ای آنکه بر هر چیز توانا است، ای آنکه او همیشگی است و همه‌چیز رفتنی است.

(17) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُؤْمِنُ یَا مُهَیْمِنُ یَا مُکَوِّنُ یَا مُلَقِّنُ یَا مُبَیِّنُ یَا مُهَوِّنُ یَا مُمَکِّنُ یَا مُزَیِّنُ یَا مُعْلِنُ یَا مُقَسِّمُ

(17) خدایا! از تو می‌خواهم به نامت ای ایمنی‌بخش، ای چیره بر همه، ای هستی آفرین، ای دلبر، ای خرد ربا، ای سادگی‌بخش، ای توان‌ده، ای زینت‌بخش، ای نمایانگر، ای پخش‌کن.

(18) یَا مَنْ هُوَ فِی مُلْکِهِ مُقِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی سُلْطَانِهِ قَدِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی جَلالِهِ عَظِیمٌ یَا مَنْ هُوَ عَلَی عِبَادِهِ رَحِیمٌ یَا مَنْ هُوَ به کلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ یَا مَنْ هُوَ به منْ عَصَاهُ حَلِیمٌ یَا مَنْ هُوَ به منْ رَجَاهُ کَرِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی صُنْعِهِ حَکِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی حِکْمَتِهِ لَطِیفٌ یَا مَنْ هُوَ فِی لُطْفِهِ قَدِیمٌ
 
(18) ای آنکه در فرمانروایی‌اش پابرجاست ای آنکه در پادشاهی‌اش دیرینه است، ای آنکه در شکوهش بزرگ است، ای آنکه بر بندگانش مهربان است، ای آنکه به هر چیز داناست، ای آنکه بر نافرمانان بردبار است، ای آنکه بر امیدواران اکرام ورزد، ای آنکه در آفرینش حکمت نماید، ای آنکه در حکمتش مهر ورزد، ای آنکه در مهرش دیرینه است.

(19) یَا مَنْ لا یُرْجَی إِلا فَضْلُهُ یَا مَنْ لا یُسْأَلُ إِلا عَفْوُهُ یَا مَنْ لا یُنْظَرُ إِلا بِرُّهُ یَا مَنْ لا یُخَافُ إِلا عَدْلُهُ یَا مَنْ لا یَدُومُ إِلا مُلْکُهُ یَا مَنْ لا سُلْطَانَ إِلا سُلْطَانُهُ یَا مَنْ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَتُهُ یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ یَا مَنْ أَحَاطَ به کلِّ شَیْ‌ءٍ عِلْمُهُ یَا مَنْ لَیْسَ أَحَدٌ مِثْلَهُ
 
(19) ای آنکه جز به فضلش امید نیست، ای آنکه جز عفوش خواهش نشود، ای آنکه جز به نیکی‌اش چشم ندوزند، ای آنکه جز از دادش نهراسند، ای آنکه پایدار نماند جز فرمانروایی‌اش، ای آنکه جز سلطنتش سلطنتی نیست، ای آنکه رحمتش همه را فرا گرفته، ای آنکه رحمتش بر خشمش پیشی گرفته، ای آنکه دانشش همه را فرو گرفته، ای آن که هیچکس همانندش نیست.

(20) یَا فَارِجَ الْهَمِّ یَا کَاشِفَ الْغَمِّ یَا غَافِرَ الذَّنْبِ یَا قَابِلَ التَّوْبِ یَاخَالِقَ الْخَلْقِ یَا صَادِقَ الْوَعْدِ یَا مُوفِیَ الْعَهْدِ یَا عَالِمَ السِّرِّ یَا فَالِقَ الْحَبِّ یَا رَازِقَ الْأَنَامِ
 
(20) ای گشاینده اندوه، ای برطرف کننده غم، ای آمرزنده گناه، ای پذیرنده توبه، ای آفریننده آفریدگان، ای راست وعده، ای وفادار به پیمان، ای دانای راز نهان، ای شکافنده دانه، ای روزی دهنده بندگان.
 
(21) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا عَلِیُّ یَا وَفِیُّ یَا غَنِیُّ یَا مَلِیُّ یَا حَفِیُّ یَا رَضِیُّ یَا زَکِیُّ یَا بَدِیُّ یَا قَوِیُّ یَا وَلِیُّ

(21) خدایا! از تو خواستارم به نامت ای والا، ای وفادار، ای توانگر، ای امان ‌ده، ای پرمهر، ای خشنود، ای پاک، ای نمایان، ای پرتوان، ای فیض‌بخش.

(22) یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ یَا مَنْ سَتَرَ الْقَبِیحَ یَا مَنْ لَمْ یُؤَاخِذْ بِالْجَرِیرَةِ یَا مَنْ لَمْ یَهْتِکِ السِّتْرَ یَا عَظِیمَ الْعَفْوِ یَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ یَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَةِ یَا صَاحِبَ کُلِّ نَجْوَی یَا مُنْتَهَی کُلِّ شَکْوَی

(22) ای آنکه زیبایی را پدیدار نمودی، ای آنکه زشتی را پوشاندی ای آنکه بر گناه سرزنش نکردی، ای آنکه پرده‌دری ننمودی، ای که گذشتت بزرگ، ای که نیکو درگذری، ای آمرزگانیت فراگیر، ای دستت به مهر گشوده، ای شنوای هر نجوی، ای سرانجام هر گلایه

(23) یَا ذَا النِّعْمَةِ السَّابِغَةِ یَا ذَا الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ یَا ذَا الْمِنَّةِ السَّابِقَةِ یَا ذَا الْحِکْمَةِ الْبَالِغَةِ یَا ذَا الْقُدْرَةِ الْکَامِلَةِ یَا ذَا الْحُجَّةِ الْقَاطِعَةِ یَا ذَا الْکَرَامَةِ الظَّاهِرَةِ یَا ذَا الْعِزَّةِ الدَّائِمَةِ یَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِینَةِ یَا ذَا الْعَظَمَةِ الْمَنِیعَةِ

(23) ای دارای نعمت فراوان، ای دارای رحمت فراگیر، ای دارای بخشش آغازین، ای دارای حکمت رسا، ای دارای نیروی برازنده، ای دارای برهان قطعی، ای دارای کرامت هویدا، ای دارای عزّت پایدار، ای دارای توان استوار، ای دارای عظمت بلندپایه.

(24) یَا بَدِیعَ السَّمَاوَاتِ یَا جَاعِلَ الظُّلُمَاتِ یَا رَاحِمَ الْعَبَرَاتِ یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ یَا سَاتِرَ الْعَوْرَاتِ یَا مُحْیِیَ الْأَمْوَاتِ یَا مُنْزِلَ الْآیَاتِ یَا مُضَعِّفَ الْحَسَنَاتِ یَا مَاحِیَ السَّیِّئَاتِ یَا شَدِیدَ النَّقِمَاتِ
 
(24) ای پدیدآورنده آسمان‌ها ای برنهنده تاریکی‌ها، ای رحم کننده اشک‌های ریزان، ای در گذرنده از لغزش‌ها، ای پوشنده زشتی‌ها، ای زندگی‌بخش مردگان، ای فرودآورنده آیات، ای دوچندان کن خوبی‌ها، ای ناپدید کننده بدی‌ها، ای سخت شکنجه.
 
(25) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُصَوِّرُ یَا مُقَدِّرُ یَا مُدَبِّرُ یَا مُطَهِّرُ یَا مُنَوِّرُ یَا مُیَسِّرُ یَا مُبَشِّرُ یَا مُنْذِرُ یَا مُقَدِّمُ یَا مُؤَخِّرُ

(25) خدایا! از تو درخواست می‌کنم به نامت ای صورتگر، ای سنجیده‌کار، ای گرداننده، ای پاک کننده، ای روشنی‌بخش، ای ساده‌ساز، ای مژده‌ده، ای بیم‌ده، ای پیش‌آور، ای پس‌آور.

(26) یَا رَبَّ الْبَیْتِ الْحَرَامِ یَا رَبَّ الشَّهْرِ الْحَرَامِ یَا رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرَامِ یَا رَبَّ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ یَا رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ یَا رَبَّ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ یَا رَبَّ الْحِلِّ وَ الْحَرَامِ یَا رَبَّ النُّورِ وَ الظَّلامِ یَا رَبَّ التَّحِیَّةِ وَ السَّلامِ یَا رَبَّ الْقُدْرَةِ فِی الْأَنَامِ

(26) ای پروردگار خانه محترم، ای پرودگار ماه محترم، ای پرودگار شهر محترم، ای پروردگار رکن و مقام، ای پروردگار مشعر الحرام، ای پروردگار مسجد الحرام، ای پروردگار حلال و حرام، ای پروردگار روشنی و تاریکی، ای پروردگار تحیّت و سلام، ای پرورنده نیرو در مردمان.

(27) یَا أَحْکَمَ الْحَاکِمِینَ یَا أَعْدَلَ الْعَادِلِینَ یَا أَصْدَقَ الصَّادِقِینَ یَا أَطْهَرَ الطَّاهِرِینَ یَا أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ یَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ یَا أَشْفَعَ الشَّافِعِینَ یَا أَکْرَمَ الْأَکْرَمِینَ
 
(27) ای داورترین داوران، ای دادگرترین دادگران، ای راستگوترین راستگویان، ای پاک‌ترین پاکان، ای بهترین آفرینندگان، ای چابک‌ترین حسابگران، ای شنواترین شنوندگان، ای بیناترین بینندگان، ای یاورترین یاوران، ای گرامی‌ترین گرامیان.
 
(28) یَا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ یَا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ یَا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ یَا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ یَا غِیَاثَ مَنْ لا غِیَاثَ لَهُ یَا فَخْرَ مَنْ لا فَخْرَ لَهُ یَا عِزَّ مَنْ لا عِزَّ لَهُ یَا مُعِینَ مَنْ لا مُعِینَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ یَا أَمَانَ مَنْ لا أَمَانَ لَهُ
 
(28) ای تکیه‌گاه آنکه تکیه‌گاه ندارد، ای پشتیبان آنکه پشتیبانی ندارد، ای اندوخته آنکه اندوخته‌ای ندارد ای پناه آنکه پناهی ندارد، ای فریادرس آنکه فریادرسی ندارد، ای افتخار آنکه افتخاری ندارد، ای عزّت آنکه عزّتی ندارد ای مددرسان آنکه مددی ندارد، ای همدم آنکه همدمی ندارد، ای ایمنی‌بخش آنکه ایمنی ندارد

(29) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا عَاصِمُ یَا قَائِمُ یَا دَائِمُ یَا رَاحِمُ یَا سَالِمُ یَا حَاکِمُ یَا عَالِمُ یَا قَاسِمُ یَا قَابِضُ یَا بَاسِطُ

(29) خدایا! از تو می‌خواهم به نامت ای نگهدار، ای پایدار، ای پاینده، ای مهرورز، ای سلامتی‌بخش، ای داور، ای دانا، ای بخش‌کن، ای بازگیر، ای فراخی بخش.

(30) یَا عَاصِمَ مَنِ اسْتَعْصَمَهُ یَا رَاحِمَ مَنِ اسْتَرْحَمَهُ یَا غَافِرَ مَنِ اسْتَغْفَرَهُ یَا نَاصِرَ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ یَا حَافِظَ مَنِ اسْتَحْفَظَهُ یَا مُکْرِمَ مَنِ اسْتَکْرَمَهُ یَا مُرْشِدَ مَنِ اسْتَرْشَدَهُ یَا صَرِیخَ مَنِ اسْتَصْرَخَهُ یَا مُعِینَ مَنِ اسْتَعَانَهُ یَا مُغِیثَ مَنِ اسْتَغَاثَهُ

(30) ای نگهدار آنکه از او نگهداری جوید، ای مهربان بر آنکه از او مهر جوید، ای آمرزنده آنکه از او آمرزش خواهد ای یاور آنکه از او یاری طلبد، ای حافظ آنکه از او حفاظت خواهد، ای اکرام کننده آنکه از او اکرام خواهد، ای راهنمای آنکه از او راهنمایی جوید، ای دادرس آنکه از او دادرسی خواهد، ای مدد یار آنکه از او مدد جوید، ای فریادرس آنکه از او فریادرسی خواهد

(31) یَا عَزِیزا لا یُضَامُ یَا لَطِیفا لا یُرَامُ یَا قَیُّوما لا یَنَامُ یَا دَائِما لا یَفُوتُ یَا حَیّا لا یَمُوتُ یَا مَلِکا لا یَزُولُ یَا بَاقِیا لا یَفْنَی یَا عَالِما لا یَجْهَلُ یَا صَمَدا لا یُطْعَمُ یَا قَوِیّا لا یَضْعُفُ

(31) ای عزیزی که خوار نگردد، ای لطیفی که دست‌اندازی نشود، ای پایداری که خود او را درنیابد، ای پاینده‌ای که فنا نپذیرد، ای زنده‌ای که نمی‌میرد، ای پادشاهی که از بین نمی‌رود، ای همیشگی که فانی نمی‌شود، ای دانایی که نادانی ندارد، ای بی‌نیازی که خوراک نخواهد، ای توانایی که ناتوان نمی‌گردد

(32) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا أَحَدُ یَا وَاحِدُ یَا شَاهِدُ یَا مَاجِدُ یَا حَامِدُ یَا رَاشِدُ یَا بَاعِثُ یَا وَارِثُ یَا ضَارُّ یَا نَافِعُ
خدایا! از تو درخواست می‌کنم به نامت ای یکتا، ای یگانه، ای گواه، ای بزرگوار، ای ستایش پذیر، ای راهنما ای برانگیزنده، ای میراث برنده، ای زیان رسان، ای سودبخش

(33) یَا أَعْظَمَ مِنْ کُلِّ عَظِیمٍ یَا أَکْرَمَ مِنْ کُلِّ کَرِیمٍ یَا أَرْحَمَ مِنْ کُلِّ رَحِیمٍ یَا أَعْلَمَ مِنْ کُلِّ عَلِیمٍ یَا أَحْکَمَ مِنْ کُلِّ حَکِیمٍ یَا أَقْدَمَ مِنْ کُلِّ قَدِیمٍ یَا أَکْبَرَ مِنْ کُلِّ کَبِیرٍ یَا أَلْطَفَ مِنْ کُلِّ لَطِیفٍ یَا أَجَلَّ مِنْ کُلِّ جَلِیلٍ یَا أَعَزَّ مِنْ کُلِّ عَزِیزٍ

(33) ای بزرگ‌تر از هر بزرگ، ای کریم‌تر از هر کریم، ای مهربان‌تر از هر مهربان، ای داناتر از هر دانا، ای فرزانه‌تر از هر فرزانه، ای دیرینه از هر دیرینه، ای بزرگ‌تر از هر بزرگ، ای لطیف‌تر از هر لطیف، ای باشکوه‌تر از هر باشکوه، ای عزیزتر از هر عزیز.

(34) یَا کَرِیمَ الصَّفْحِ یَا عَظِیمَ الْمَنِّ یَا کَثِیرَ الْخَیْرِ یَا قَدِیمَ الْفَضْلِ یَا دَائِمَ اللُّطْفِ یَا لَطِیفَ الصُّنْعِ یَا مُنَفِّسَ الْکَرْبِ یَا کَاشِفَ الضُّرِّ یَا مَالِکَ الْمُلْکِ یَا قَاضِیَ الْحَقِّ

(34) ای گذشت کریمانه، ای نعمتت بزرگ، ای خیرت بسیار، ای فضلت دیرینه، ای لطفت همیشگی، ای صنعت چشم‌نواز، ای گره‌گشای گرفتاری، ای بردارنده زیان، ای پادشاه هستی، ای داور بر حق.

(35) یَا مَنْ هُوَ فِی عَهْدِهِ وَفِیٌّ یَا مَنْ هُوَ فِی وَفَائِهِ قَوِیٌّ یَا مَنْ هُوَ فِی قُوَّتِهِ عَلِیٌّ یَا مَنْ هُوَ فِی عُلُوِّهِ قَرِیبٌ یَا مَنْ هُوَ فِی قُرْبِهِ لَطِیفٌ یَا مَنْ هُوَ فِی لُطْفِهِ شَرِیفٌ یَا مَنْ هُوَ فِی شَرَفِهِ عَزِیزٌ یَا مَنْ هُوَ فِی عِزِّهِ عَظِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی عَظَمَتِهِ مَجِیدٌ یَا مَنْ هُوَ فِی مَجْدِهِ حَمِیدٌ

(35) ای آنکه در پیمانش وفادار است، ای آنکه در وفاداری‌اش پایدار است، ای آنکه در پایداری‌اش والاست، ای آن که در والایی‌اش نزدیک است، ای آنکه در نزدیکی‌اش با نرمی است، ای آنکه در نرمی‌اش شریف است، ای آنکه در شرفش با عزّت است، ای آنکه در عزّتش بزرگ است، ای آنکه در بزرگی‌اش شکوهمند است، ای آنکه در شکوهش ستوده است.

(36) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا کَافِی یَا شَافِی یَا وَافِی یَا مُعَافِی یَا هَادِی یَا دَاعِی یَا قَاضِی یَا رَاضِی یَا عَالِی یَا بَاقِی

(36) خدایا! از تو درخواست می‌کنم به نامت ای بسنده، ای درمان‌بخش، ای وفادار، ای تندرستی‌ده ای راهنما، ای به نیکی خوان، ای داور، ای خشنود، ای بلندمرتبه، ای ماندگار.

(37) یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‌ءٍ خَاضِعٌ لَهُ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‌ءٍ خَاشِعٌ لَهُ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‌ءٍ کَائِنٌ لَهُ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‌ءٍ مَوْجُودٌ بِهِ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‌ءٍ مُنِیبٌ إِلَیْهِ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‌ءٍ خَائِفٌ مِنْهُ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‌ءٍ قَائِمٌ بِهِ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‌ءٍ صَائِرٌ إِلَیْهِ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‌ءٍ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ یَا مَنْ کُلُّ شَیْ‌ءٍ هَالِکٌ إِلا وَجْهَهُ

(37) ای آنکه هر چیز برایش فروتن است، ای آنکه هر چیز از او هراسان است، ای آنکه هستی هر چیز از او است، ای آنکه هر چیز به او پدیدار است، ای آن که هر چیز به سوی او بازگشت کند، ای آنکه هر چیز از او ترسان است، ای آنکه هر چیز به او بر پاست، ای آنکه هر چیز به سوی او دگرگون می‌شود، ای آنکه هر چیز به ستایش او تسبیح‌گو است، ای آنکه هر چیز جز جلوه‌اش نابود است

(38) یَا مَنْ لامَفَرَّ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا مَفْزَعَ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا مَقْصَدَ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا مَنْجَی مِنْهُ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا یُرْغَبُ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِهِ یَا مَنْ لا یُسْتَعَانُ إِلا بِهِ یَا مَنْ لا یُتَوَکَّلُ إِلا عَلَیْهِ یَا مَنْ لا یُرْجَی إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُعْبَدُ إِلا هُوَ

(38) ای آنکه گریزگاهی نیست جز به بارگاهش، ای آنکه پناهی جز به درگاهش نیست، ای آنکه مقصدی جز به سوی او نیست، ای آنکه از خشمش رهای نیست جز به مهرش، ای آنکه جز به سوی او میلی نیست، ای آنکه جنبش و نیرویی نیست جز به او، ای آنکه جز از او مدد نجویند، ای آنکه جز بر او توکلّ نشود، ای آنکه جز به او امیدی نیست، ای آنکه جز او پرستیده نشود.

(39) یَا خَیْرَ الْمَرْهُوبِینَ یَا خَیْرَ الْمَرْغُوبِینَ یَا خَیْرَ الْمَطْلُوبِینَ یَا خَیْرَ الْمَسْئُولِینَ یَا خَیْرَ الْمَقْصُودِینَ یَا خَیْرَ الْمَذْکُورِینَ یَا خَیْرَ الْمَشْکُورِینَ یَا خَیْرَ الْمَحْبُوبِینَ یَا خَیْرَ الْمَدْعُوِّینَ یَا خَیْرَ الْمُسْتَأْنِسِینَ

(39) ای بهترین هراس‌انگیزان، ای بهترین شوق‌آفرینان، ای بهترین جویاشدگان، ای بهترین پاسخ دهان، ای بهترین قصه‌شدگان ای بهترین یادشدگان، ای بهترین ستودگان، ای بهترین دلبران، ای بهترین خواندگان، ای بهترین همدمان.

(40) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا غَافِرُ یَا سَاتِرُ یَا قَادِرُ یَا قَاهِرُ یَا فَاطِرُ یَا کَاسِرُ یَا جَابِرُ یَا ذَاکِرُ یَا نَاظِرُ یَا نَاصِرُ

(40) خدایا! از تو خواستارم به نامت ای آمرزگار، ای پرده‌پوش، ای توانا، ای چیره، ای آفریننده ای شکننده، ای شکسته‌بند، ای یادآور، ای بینا، ای یاور.

(41) یَا مَنْ خَلَقَ فَسَوَّی یَا مَنْ قَدَّرَ فَهَدَی یَا مَنْ یَکْشِفُ الْبَلْوَی یَا مَنْ یَسْمَعُ النَّجْوَی یَا مَنْ یُنْقِذُ الْغَرْقَی یَا مَنْ یُنْجِی الْهَلْکَی یَا مَنْ یَشْفِی الْمَرْضَی یَا مَنْ أَضْحَکَ وَ أَبْکَی یَا مَنْ أَمَاتَ وَ أَحْیَا یَا مَنْ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثَی

(41) ای آنکه آفرید پس متناسب نمود، ای آنکه اندازه نهاد پس رهنمون شد ای آنکه بلا را برگیرد، ای آنکه زمزمه نهان را بشنود، ای آنکه غرق‌شدگان را برهاند، ای آنکه از نابودی رهایی بخشد، ای آنکه بیماران را شفا دهد. ای آنکه خنداند و گریاند، ای آنکه می‌راند و زنده کند، ای آنکه دو گونه مرد و زن آفرید.

(42) یَا مَنْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ سَبِیلُهُ یَا مَنْ فِی الْآفَاقِ آیَاتُهُ یَا مَنْ فِی الْآیَاتِ بُرْهَانُهُ یَا مَنْ فِی الْمَمَاتِ قُدْرَتُهُ یَا مَنْ فِی الْقُبُورِ عِبْرَتُهُ یَا مَنْ فِی الْقِیَامَةِ مُلْکُهُ یَا مَنْ فِی الْحِسَابِ هَیْبَتُهُ یَا مَنْ فِی الْمِیزَانِ قَضَاؤُهُ یَا مَنْ فِی الْجَنَّةِ ثَوَابُهُ یَا مَنْ فِی النَّارِ عِقَابُهُ

(42) ای آنکه در خشکی و دریا راه اوست، ای آنکه در کرانه‌های هستی نشانه‌های اوست، ای آنکه در نشانه‌هایش برهان روشن اوست، ای آنکه در مرگ آفریدگان قدرت‌نمایی اوست، ای آنکه در قبرها پندآموزی اوست، ای آنکه در رستاخیز فرمانروایی بی‌حدّ اوست، ای آنکه در حسابرسی اعمال شکوه اوست، ای آنکه در سنجش کردارها داوری اوست، ای آنکه در بهشت پاداش اوست، ای آنکه در دوزخ کیفر اوست

(43) یَا مَنْ إِلَیْهِ یَهْرُبُ الْخَائِفُونَ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَقْصِدُ الْمُنِیبُونَ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَرْغَبُ الزَّاهِدُونَ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَلْجَأُ الْمُتَحَیِّرُونَ یَا مَنْ بِهِ یَسْتَأْنِسُ الْمُرِیدُونَ یَا مَنْ بِهِ یَفْتَخِرُ الْمُحِبُّونَ یَا مَنْ فِی عَفْوِهِ یَطْمَعُ الْخَاطِئُونَ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَسْکُنُ الْمُوقِنُونَ یَا مَنْ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ

(43) ای آنکه هراسندگان به درگاه او گریزند، ای آنکه گنه‌کاران به سوی او پناه برند، ای آنکه پشیمانان آهنگ او کنند، ای آنکه پارسایان به او میل نمایند، ای آنکه سرگشتگان به او پناه برند، ای آنکه ارادتمندان به او انس گیرند، ای آنکه شیفتگان به او افتخار کنند، ای آنکه خطاکاران در عفوش طمع ورزند، ای آنکه یقین یافتگان به سوی او آرام گیرند، ای آنکه توکل کنندگان بر او توکّل کنند.

(44) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا حَبِیبُ یَا طَبِیبُ یَا قَرِیبُ یَا رَقِیبُ یَا حَسِیبُ یَا مَهِیبُ [مُهِیب] یَا مُثِیبُ یَا مُجِیبُ یَا خَبِیرُ یَا بَصِیرُ

(44) خدایا! از تو درخواست می‌کنم به نامت ای دوست‌داشتنی، ای شفابخش، ای نزدیک، ای دیده‌بان، ای حسابرس، ای هراس‌انگیز، ای پاداش ده، ای اجابت کننده، ای آگاه ای بینا.

(45) یَا أَقْرَبَ مِنْ کُلِّ قَرِیبٍ یَا أَحَبَّ مِنْ کُلِّ حَبِیبٍ یَا أَبْصَرَ مِنْ کُلِّ بَصِیرٍ یَا أَخْبَرَ مِنْ کُلِّ خَبِیرٍ یَا أَشْرَفَ مِنْ کُلِّ شَرِیفٍ یَا أَرْفَعَ مِنْ کُلِّ رَفِیعٍ یَا أَقْوَی مِنْ کُلِّ قَوِیٍّ یَا أَغْنَی مِنْ کُلِّ غَنِیٍّ یَا أَجْوَدَ مِنْ کُلِّ جَوَادٍ یَا أَرْأَفَ مِنْ کُلِّ رَءُوفٍ

(45) ای نزدیک‌تر از هر نزدیک، ای محبوب‌تر از هر محبوب، ای بیناتر از هر بینا، ای آگاه‌تر از هر آگاه، ای شریف‌تر از هر شریف، ای برتر از هر بلند، ای تواناتر از هر توانا، ای توانگرتر از هر توانگر، ای بخشنده‌تر از هر بخشنده، ای مهربان‌تر از هر مهربان

(46) یَا غالباً غَیْرَ مَغْلُوبٍ یَا صَانِعا غَیْرَ مَصْنُوعٍ یَا خَالِقا غَیْرَ مَخْلُوقٍ یَا مَالِکا غَیْرَ مَمْلُوکٍ یَا قَاهِرا غَیْرَ مَقْهُورٍ یَا رَافِعا غَیْرَ مَرْفُوعٍ یَا حَافِظا غَیْرَ مَحْفُوظٍ یَا نَاصِرا غَیْرَ مَنْصُورٍ یَا شَاهِدا غَیْرَ غَائِبٍ یَا قَرِیبا غَیْرَ بَعِیدٍ

(46) ای چیره شکست‌ناپذیر، ای سازنده ناساخته، ای آفریننده ناآفریده، ای مالک ما مملوک، ای چیره چیره‌گی‌ناپذیر، ای بلندی بخش بلندی ناپذیر، ای نگهدار بی نگهدار، ای یاری کننده یاری نشده، ای گواه همیشه حاضر، ای نزدیک دوری ناپذیر

(47) یَا نُورَ النُّورِ یَا مُنَوِّرَ النُّورِ یَا خَالِقَ النُّورِ یَا مُدَبِّرَ النُّورِ یَا مُقَدِّرَ النُّورِ یَا نُورَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا قَبْلَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا بَعْدَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا فَوْقَ کُلِّ نُورٍ یَا نُورا لَیْسَ کَمِثْلِهِ نُورٌ

(47) ای روشنی نور، ای روشنی‌بخش نور ای آفریننده نور، ای گرداننده نور، ای به اندازه ساز نور، ای روشنی هر نور، ای روشنایی پیش از هر نور، ای روشنایی پس از هر نور، ای روشنایی بر فراز هر نور، ای نوری که همانندش نوری نیست

(48) یَا مَنْ عَطَاؤُهُ شَرِیفٌ یَا مَنْ فِعْلُهُ لَطِیفٌ یَا مَنْ لُطْفُهُ مُقِیمٌ یَا مَنْ إِحْسَانُهُ قَدِیمٌ یَا مَنْ قَوْلُهُ حَقٌّ یَا مَنْ وَعْدُهُ صِدْقٌ یَا مَنْ عَفْوُهُ فَضْلٌ یَا مَنْ عَذَابُهُ عَدْلٌ یَا مَنْ ذِکْرُهُ حُلْوٌ یَا مَنْ فَضْلُهُ عَمِیمٌ

(48) ای آنکه عطایش چشمگیر است، ای آنکه کارش چشم‌نواز است، ای آنکه نوازشش پایدار است، ای آنکه نیکی‌اش دیرینه است، ای آنکه سخنش حق است ای آنکه وعده‌اش راست است، ای آنکه گذشتش فراتر از شایستگی است، ای آنکه کیفرش داد است، ای آنکه یادش شیرین است، ای آن که عطایش همگانی است.

(49) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُسَهِّلُ یَا مُفَصِّلُ یَا مُبَدِّلُ یَا مُذَلِّلُ یَا مُنَزِّلُ یَا مُنَوِّلُ یَا مُفْضِلُ یَا مُجْزِلُ یَا مُمْهِلُ یَا مُجْمِلُ

(49) خدایا! از تو درخواست می‌کنم به نامت ای آسان‌ساز، ای جدایی بخش، ای دگرگون ساز، ای هموار کن، ای فرود آور، ای عطابخش، ای فزون ده، ای بسیاربخش، ای امان ده، ای زیبایی‌آفرین

(50) یَا مَنْ یَرَی وَ لا یُرَی یَا مَنْ یَخْلُقُ وَ لا یُخْلَقُ یَا مَنْ یَهْدِی وَ لا یُهْدَی یَا مَنْ یُحْیِی وَ لا یُحْیَی یَا مَنْ یَسْأَلُ وَ لا یُسْأَلُ یَا مَنْ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ یَا مَنْ یُجِیرُ وَ لا یُجَارُ عَلَیْهِ یَا مَنْ یَقْضِی وَ لا یُقْضَی عَلَیْهِ یَا مَنْ یَحْکُمُ وَ لا یُحْکَمُ عَلَیْهِ یَا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا أَحَدٌ

(50) ای آنکه بینده و دیده نشود، ای آنکه بیافرینده و آفریده نشود، ای آنکه راهنمایی کند و راهنمایی نشود، ای آنکه زنده کند و زنده‌اش نکنند، ای آنکه پرسد و پرسیده نشود، ای آنکه خوراند و خوراک نخواهد، ای آنکه پناهد دهد و پناه نجوید، ای آنکه داوری کند و بر او داوری نشود، ای آنکه فرمان دهد و فرمانش ندهند، ای آنکه نزاده، و زاده نشده، و برای او همتایی نبوده است.

(51) یَا نِعْمَ الْحَسِیبُ یَا نِعْمَ الطَّبِیبُ یَا نِعْمَ الرَّقِیبُ یَا نِعْمَ الْقَرِیبُ یَا نِعْمَ الْمُجِیبُ یَا نِعْمَ الْحَبِیبُ یَا نِعْمَ الْکَفِیلُ یَا نِعْمَ الْوَکِیلُ یَا نِعْمَ الْمَوْلَی یَا نِعْمَ النَّصِیرُ

(51) ای که چه خوش حسابگری، ای که چه خوش طبیبی، ای که چه خوش همراهی، ای که چه خوش نزدیکی، ای که چه خوش پاسخ‌دهی، ای که چه خوش دلبری، ای که چه خوش سرپناهی، ای که چه خوش کارگشایی، ای که چه خوش مولایی، ای که چه خوش یاوری

(52) یَا سُرُورَ الْعَارِفِینَ یَا مُنَی الْمُحِبِّینَ یَا أَنِیسَ الْمُرِیدِینَ یَا حَبِیبَ التَّوَّابِینَ یَا رَازِقَ الْمُقِلِّینَ یَا رَجَاءَ الْمُذْنِبِینَ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الْعَابِدِینَ یَا مُنَفِّسَ عَنِ الْمَکْرُوبِینَ یَا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُومِینَ یَا إِلَهَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ

(52) ای شادی عارفان، ای آرزوی شیفتگان، ای همدم مریدان، ای محبوب توبه‌کاران، ای روزی‌دهنده بی‌چیزان، ای امید گنهکاران، ای نور چشم عبادت‌کنندگان، ای گشاینده اندوه دلگیران، ای غمگسار غمزدگان، ای معبود گذشتگان و آیندگان.

(53) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا رَبَّنَا یَا إِلَهَنَا یَا سَیِّدَنَا یَا مَوْلانَا یَا نَاصِرَنَا یَا حَافِظَنَا یَا دَلِیلَنَا یَا مُعِینَنَا یَا حَبِیبَنَا یَا طَبِیبَنَا

(53) خدایا! من از تو درخواست می‌کنم به نامت ای پروردگار ما، ای معبود ما، ای سرور ما ای مولای ما، ای یاور ما، ای نگهدار ما، ای راهنمای ما، ای مددرسان ما، ای محبوب ما، ای طبیب ما.

(54) یَا رَبَّ النَّبِیِّینَ وَ الْأَبْرَارِ یَا رَبَّ الصِّدِّیقِینَ وَ الْأَخْیَارِ یَا رَبَّ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ یَا رَبَّ الصِّغَارِ وَ الْکِبَارِ یَا رَبَّ الْحُبُوبِ وَ الثِّمَارِ یَا رَبَّ الْأَنْهَارِ وَ الْأَشْجَارِ یَا رَبَّ الصَّحَارِی وَ الْقِفَارِ یَا رَبَّ الْبَرَارِی وَ الْبِحَارِ یَا رَبَّ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا رَبَّ الْأَعْلانِ وَ الْأَسْرَارِ

(54) ای پروردگار پیامبران و نیکان، ای پروردگار صدّیقان و خوبان، ای پروردگار بهشت و دوزخ، ای پروردگار خردسالان و بزرگسالان، ای پروردگار دانه‌ها و میوه‌ها، ای پروردگار نهرها و درختان، ای پروردگار دشت‌ها و بیشه‌ها، ای پروردگار خشکی‌ها و دریاها، ای پروردگار شب و روز، ای پروردگار آشکارها و نهان‌ها

(55) یَا مَنْ نَفَذَ فِی کُلِّ شَیْ‌ءٍ أَمْرُهُ یَا مَنْ لَحِقَ به کلِّ شَیْ‌ءٍ عِلْمُهُ یَا مَنْ به لغتْ إِلَی کُلِّ شَیْ‌ءٍ قُدْرَتُهُ یَا مَنْ لا تُحْصِی الْعِبَادُ نِعَمَهُ یَا مَنْ لا تَبْلُغُ الْخَلائِقُ شُکْرَهُ یَا مَنْ لا تُدْرِکُ الْأَفْهَامُ جَلالَهُ یَا مَنْ لا تَنَالُ الْأَوْهَامُ کُنْهَهُ یَا مَنِ الْعَظَمَةُ وَ الْکِبْرِیَاءُ رِدَاؤُهُ یَا مَنْ لا تَرُدُّ الْعِبَادُ قَضَاءَهُ یَا مَنْ لا مُلْکَ إِلا مُلْکُهُ یَا مَنْ لا عَطَاءَ إِلا عَطَاؤُهُ

(55) ای آنکه فرمانش در هر چیز نفوذ یافته، ای آنکه دانشش به هر چیز رسیده، ای آنکه قدرتش هر چیز را در بر گرفته، ای آنکه بندگان از شمردن نعمت‌هایش ناتوانند، ای آنکه آفریدگان به سپاسش نرسند، ای آنکه فهم‌ها بزرگی‌اش را در نیابند، ای آنکه پندارها به ژرفای هستی‌اش نرسند، ای آنکه بزرگی و بزرگ‌منشی پوشش اوست، ای که بندگان توان برگرداندن حکمش را ندارند، ای آنکه فرمانروایی جز فرمانروایی او نیست، ای آنکه عطایی جز عطای او نیست

(56) یَا مَنْ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَی یَا مَنْ لَهُ الصِّفَاتُ الْعُلْیَا یَا مَنْ لَهُ الْآخِرَةُ وَ الْأُولَی یَا مَنْ لَهُ الْجَنَّةُ الْمَأْوَی یَا مَنْ لَهُ الْآیَاتُ الْکُبْرَی یَا مَنْ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی یَا مَنْ لَهُ الْحُکْمُ وَ الْقَضَاءُ یَا مَنْ لَهُ الْهَوَاءُ وَ الْفَضَاءُ یَا مَنْ لَهُ الْعَرْشُ وَ الثَّرَی یَا مَنْ لَهُ السَّمَاوَاتُ الْعُلَی

(56) ای آنکه نمونه اعلی از آن اوست، ای آنکه صفات برتر برای اوست، ای آنکه سرانجام و سرآغاز از آن اوست، ای آن که بهشت آسایش از آن اوست، ای آنکه نشانه‌های بزرگ‌تر از آن اوست، ای آنکه نام‌های نیکوتر از آن اوست، ای آن که فرمان و داوری از آن اوست، ای آن هوا و فضا از آن اوست، ای آنکه عرش و فرش از آن اوست، ای آنکه آسمان‌های برافراشته از آن اوست.

(57) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا عَفُوُّ یَا غَفُورُ یَا صَبُورُ یَا شَکُورُ یَا رئوفُ یَا عَطُوفُ یَا مَسْئُولُ یَا وَدُودُ یَا سُبُّوحُ یَا قُدُّوسُ

(57) خدایا! از تو می‌خواهم به نامت ای در گذرنده، ای آمرزنده، ای شکیبا، ای ستایش پذیر، ای مهربان، ای مهرورز، ای خواسته، ای دوست، ای پاک، ای منزّه.

(58) یَا مَنْ فِی السَّمَاءِ عَظَمَتُهُ یَا مَنْ فِی الْأَرْضِ آیَاتُهُ یَا مَنْ فِی کُلِّ شَیْ‌ءٍ دَلائِلُهُ یَا مَنْ فِی الْبِحَارِ عَجَائِبُهُ یَا مَنْ فِی الْجِبَالِ خَزَائِنُهُ یَا مَنْ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ یَا مَنْ إِلَیْهِ یَرْجِعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ یَا مَنْ أَظْهَرَ فِی کُلِّ شَیْ‌ءٍ لُطْفَهُ یَا مَنْ أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقَهُ یَا مَنْ تَصَرَّفَ فِی الْخَلائِقِ قُدْرَتُهُ

(58) ای آنکه بزرگی‌اش در آسمان است، ای آنکه نشانه‌هایش در زمین است، ای آنکه دلایلش در هر چیز است، ای آنکه شگفتی‌هایش در دریاست، ای آنکه گنجینه‌هایش در کوه‌هاست، ای آنکه آفرینش را آغاز کند سپس بازش گرداند، ای آنکه همه امور به سوی او بازگردد، ای آنکه لطفش را در هر چیز نمایان ساخته، ای آنکه آفرینش هر چیز را نیکو پرداخته، ای آنکه توانش در آفریدگان کارگر افتاده است.

(59) یَا حَبِیبَ مَنْ لا حَبِیبَ لَهُ یَا طَبِیبَ مَنْ لا طَبِیبَ لَهُ یَا مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ یَا شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَهُ یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ یَا مُغِیثَ مَنْ لا مُغِیثَ لَهُ یَا دَلِیلَ مَنْ لا دَلِیلَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ یَا رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ یَا صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ

(59) ای دوست آنکه دوستی ندارد، ای پزشک آنکه پزشکی ندارد، ای پاسخگوی آنکه پاسخگویی ندارد، ای یار مهربان آنکه مهربانی ندارد، ای همراه بی‌همرهان، ای فریادرس آنکه فریادرسی ندارد، ای رهنمای آنکه رهنمایی ندارد، ای همدم آنکه همدمی ندارد، ای رحم کننده آنکه رحم کننده‌ای ندارد ای هم‌نشینی آنکه هم‌نشینی ندارد

(60) یَا کَافِیَ مَنِ اسْتَکْفَاهُ یَا هَادِیَ مَنِ اسْتَهْدَاهُ یَا کَالِیَ مَنِ اسْتَکْلاهُ یَا رَاعِیَ مَنِ اسْتَرْعَاهُ یَا شَافِیَ مَنِ اسْتَشْفَاهُ یَا قَاضِیَ مَنِ اسْتَقْضَاهُ یَا مُغْنِیَ مَنِ اسْتَغْنَاهُ یَا مُوفِیَ مَنِ اسْتَوْفَاهُ یَا مُقَوِّیَ مَنِ اسْتَقْوَاهُ یَا وَلِیَّ مَنِ اسْتَوْلاهُ

(60) ای کفایت کننده هر که از او کفایت خواهد، ای راهنمای هر که از او راهنمایی جوید، ای نگاهبان هر که از او نگاهبانی خواهد، ای رعایت کننده هر که از او رعایت خواهد، ای شفادهنده هر که از او شفا طلبد، ای داور هر که از او داوری خواهد، ای بی‌نیاز کننده هر که از او بی‌نیازی جوید، ای وفادار به هر که از او وفا جوید، ای نیروبخش هر که از او نیرو خواهد، ای سرپرست هر که از او سرپرستی خواهد.

(61) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا خَالِقُ یَا رَازِقُ یَا نَاطِقُ یَا صَادِقُ یَا فَالِقُ یَا فَارِقُ یَا فَاتِقُ یَا رَاتِقُ یَا سَابِقُ [فَائِق] یَا سَامِقُ

(61) خدایا! از تو می‌خواهم به نامت ای آفریننده، ای روزی‌دهنده، ای گویا، ای راستگو ای شکافنده، ای جدا کننده، ای گشاینده، ای پیونددهنده، ای پیشی گیرنده، ای بلند جایگاه.

(62) یَا مَنْ یُقَلِّبُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ یَا مَنْ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَ الْأَنْوَارَ یَا مَنْ خَلَقَ الظِّلَّ وَ الْحَرُورَ یَا مَنْ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ یَا مَنْ قَدَّرَ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ یَا مَنْ خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ یَا مَنْ لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ یَا مَنْ لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا یَا مَنْ لَیْسَ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ یَا مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ

(62) ای آنکه شب و روز را دگرگون سازد، ای آنکه تاریکی‌ها و روشنایی‌ها را قرار داد، ای آنکه سایه خنک و گرما را آفرید، ای آنکه خورشید و ماه را مسّخر ساخت، ای آنکه خیر و شر را مقدّر نمود، ای آنکه مرگ و زندگی را آفرید، ای آنکه خلق و امر از آن اوست، ای آنکه همسر و فرزندی نگرفت، ای آنکه در فرمانروای یشریکی برایش نیست، ای آنکه از روی خواری سرپرستی نخواهد.

(63) یَا مَنْ یَعْلَمُ مُرَادَ الْمُرِیدِینَ یَا مَنْ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ یَا مَنْ یَسْمَعُ أَنِینَ الْوَاهِنِینَ یَا مَنْ یَرَی بُکَاءَ الْخَائِفِینَ یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ یَا مَنْ یَقْبَلُ عُذْرَ التَّائِبِینَ یَا مَنْ لا یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ یَا مَنْ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ یَا مَنْ لا یَبْعُدُ عَنْ قُلُوبِ الْعَارِفِینَ یَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِینَ

(63) ای آنکه خواهش خواهشمندان را می‌داند، ای آنکه از نهاد خاموشان آگاه است، ای آنکه ناله درماندگان را می‌شنود، ای آنکه گریه هراسیدگان را می‌بیند، ای آنکه نیازهای نیازمندان به دست اوست، ای آن بهانه توبه‌کاران را می‌پذیرد، ای آنکه عمل تبهکاران را صلاح نبخشد، ای آنکه پاداش نیکوکاران را تباه نکند، ای آنکه از دل عارفان دور نباشد ای بخشنده‌ترین بخشندگان.

(64) یَا دَائِمَ الْبَقَاءِ یَا سَامِعَ الدُّعَاءِ یَا وَاسِعَ الْعَطَاءِ یَا غَافِرَ الْخَطَاءِ یَا بَدِیعَ السَّمَاءِ یَا حَسَنَ الْبَلاءِ یَا جَمِیلَ الثَّنَاءِ یَا قَدِیمَ السَّنَاءِ یَا کَثِیرَ الْوَفَاءِ یَا شَرِیفَ الْجَزَاءِ

(64) ای همیشه ماندگار، ای شنونده دعا، ای گسترده عطا، ای آمرزنده خطا، ای پدید آورنده آسمان، ای نیک آزمون، ای نیکو ستایش، ای دیرینه بر فراز، ای بسیار وفادار، ای شریف پاداش.

(65) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا سَتَّارُ یَا غَفَّارُ یَا قَهَّارُ یَا جَبَّارُ یَا صَبَّارُ یَا بَارُّ یَا مُخْتَارُ یَا فَتَّاحُ یَا نَفَّاحُ یَا مُرْتَاحُ

(65) خدایا! از تو می‌خواهم به نامت ای پرده‌پوش ای آمرزگار، ای چیره، ای جاهمند، ای بس شکیبا، ای نیک بخش، ای برگزیده، ای گشاینده، ای روح‌بخش، ای راحتی بخش

(66) یَا مَنْ خَلَقَنِی وَ سَوَّانِی یَا مَنْ رَزَقَنِی وَ رَبَّانِی یَا مَنْ أَطْعَمَنِی وَ سَقَانِی یَا مَنْ قَرَّبَنِی وَ أَدْنَانِی یَا مَنْ عَصَمَنِی وَ کَفَانِی یَا مَنْ حَفِظَنِی وَ کَلانِی یَا مَنْ أَعَزَّنِی وَ أَغْنَانِی یَا مَنْ وَفَّقَنِی وَ هَدَانِی یَا مَنْ آنَسَنِی وَ آوَانِی یَا مَنْ أَمَاتَنِی وَ أَحْیَانِی

(66) ای آنکه مرا آفرید و بیاراست، ای آنکه مرا روزی داد و پرورید، ای آنکه به من خورانید و نوشانید، ای آنکه مرا نزدیک نمود و به کنار خویش برد، ای آنکه مرا نگاه داشت و کفایت نمود، ای آنکه مرا حفظ کرد و حمایت نمود، ای آنکه به من عزّت بخشید و بی‌نیازم ساخت، ای آنکه توفیقم داد و راهنمایی کرد، ای آنکه همدمم شد و جایم داد، ای آنکه مرا بمیراند و زنده کند.

(67) یَا مَنْ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ یَا مَنْ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ یَا مَنْ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ یَا مَنْ لا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلا بِإِذْنِهِ یَا مَنْ هُوَ أَعْلَمُ به منْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ یَا مَنْ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ یَا مَنْ لا رَادَّ لِقَضَائِهِ یَا مَنِ انْقَادَ کُلُّ شَیْ‌ءٍ لِأَمْرِهِ یَا مَنِ السَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ یَا مَنْ یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ

(67) ای آن‌که حق را با کلماتش استوار و برجا کند، ای آن‌که توبه را از بندگانش بپذیرد، ای آن‌که میان انسان و دلش قرار گیرد، ای آن‌که شفاعت جز با اجازه‌اش سود نبخشد، ای آن‌که به گمراه‌شدگان راهش داناتر است، ای آن‌که حکمش دگرگونی نپذیرد، ای آن‌که رأیش را بازگرداننده‌ای نیست، ای آن‌که هر چیز فرمانش را گردن نهد، ای آن‌که آسمان‌ها به دست قدرتش پیچیده گشته، ای آن‌که بادها را مژده دهنده رحمتش فرستد.

(68) یَا مَنْ جَعَلَ الْأَرْضَ مِهَادا یَا مَنْ جَعَلَ الْجِبَالَ أَوْتَادا یَا مَنْ جَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجا یَا مَنْ جَعَلَ الْقَمَرَ نُورا یَا مَنْ جَعَلَ اللَّیْلَ لِبَاسا یَا مَنْ جَعَلَ النَّهَارَ مَعَاشا یَا مَنْ جَعَلَ النَّوْمَ سُبَاتا یَا مَنْ جَعَلَ السَّمَاءَ بِنَاءً یَا مَنْ جَعَلَ الْأَشْیَاءَ أَزْوَاجا یَا مَنْ جَعَلَ النَّارَ مِرْصَادا
 
(68) ای آن‌که زمین را بستر زندگی قرار داد، ای آن‌که کوه‌ها را میخ‌های زمین نهاد، ای آن‌که خورشدی را چراغ جهانش کرد، ای آن‌که ماه را تابان ساخت، ای آن‌که شب را جامه آرامش گرداند، ای آن‌که روز را مایه روزی قرار داد، ای آن‌که خواب را وسیله آرامش ساخت، ای آن‌که آسمان را بنا نهاد، ای آن‌که از هر چیز گونه‌های مختلف قرار داد، ای آن‌که آتش را کمینگاه قرار داد.

(69) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا سَمِیعُ یَا شَفِیعُ یَا رَفِیعُ یَا مَنِیعُ یَا سَرِیعُ یَا بَدِیعُ یَا کَبِیرُ یَا قَدِیرُ یَا خَبِیرُ [مُنِیرُ] یَا مُجِیرُ

(69) خدایا! از تو می‌خواهم به نامت ای شنوا، ای همیار، ای بلندپایه، ای فرازمند، ای شبتابنده، ای نوآفرین، ای بزرگ، ای توانا، ای آگاه، ای پناه‌ده

(70) یَا حَیّا قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ یَا حَیّا بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ حَیٌّ یَا حَیُّ الَّذِی لا یُشَارِکُهُ حَیٌّ یَا حَیُّ الَّذِی لا یَحْتَاجُ إِلَی حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی یُمِیتُ کُلَّ حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی یَرْزُقُ کُلَّ حَیٍّ یَا حَیّا لَمْ یَرِثِ الْحَیَاةَ مِنْ حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی یُحْیِی الْمَوْتَی یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ

(70) ای زنده پیش از هر زنده، ای زنده پس از هر زنده، ای زنده‌ای که مانند او زنده‌ای نیست، ای زنده‌ای که هیچ زنده‌ای شریک او نیست، ای زنده‌ای که به زنده‌ای نیاز ندارد، ای زنده‌ای که همه زندگان را می‌میراند، ای زنده‌ای که به زنده‌ها روزی می‌دهد، ای زنده‌ای که زندگی را از زنده‌ای دیگر به ارث نبرده، ای زنده‌ای که مردگان را زنده می‌کند، ای زنده ای به خود پاینده‌ای که او را چرت و خواب درنگیرد.

(71) یَا مَنْ لَهُ ذِکْرٌ لا یُنْسَی یَا مَنْ لَهُ نُورٌ لا لطفی یَا مَنْ لَهُ نِعَمٌ لا تُعَدُّ یَا مَنْ لَهُ مُلْکٌ لا یَزُولُ یَا مَنْ لَهُ ثَنَاءٌ لا یُحْصَی یَا مَنْ لَهُ جَلالٌ لا یُکَیَّفُ یَا مَنْ لَهُ کَمَالٌ لا یُدْرَکُ یَا مَنْ لَهُ قَضَاءٌ لا یُرَدُّ یَا مَنْ لَهُ صِفَاتٌ لا تُبَدَّلُ یَا مَنْ لَهُ نُعُوتٌ لا تُغَیَّرُ

(71) ای آن‌که یادی دارد فراموش‌نشدنی، ای آن‌که نوری دارد خاموش‌نشدنی، ای آن‌که عطایایی بخشیده ناشمردنی، ای آن فرمانروایی‌اش بی‌زوال است، ای آن‌که ستایشش بی‌آمار است، ای آن‌که شکوهش چگونگی نپذیرد، ای آن‌که کمالی دارد درک ناشدنی، ای آن‌که داوری‌اش بازگشت ناپذیر است، ای آن‌که صفاتی دارد دگرگون پذیر ای آن‌که جلوه‌هایی دارد غیر قابل تغییر.

(72) یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ یَا مَالِکَ یَوْمِ الدِّینِ یَا غَایَةَ الطَّالِبِینَ یَا ظَهْرَ اللاجِینَ یَا مُدْرِکَ الْهَارِبِینَ یَا مَنْ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ یَا مَنْ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ یَا مَنْ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ یَا مَنْ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ یَا مَنْ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ

(72) ای پروردگار جهانیان، ای مالک روز جزا، ای مقصود جویندگان ای پشت و پناه پناهندگان، ای دریابنده فراریان، ای آن‌که شکیبایان را دوست دارد، ای آن‌که توبه‌کنندگان را دوست دارد ای آن‌که پاکیزگان را دوست دارد، ای آن‌که نیکوکاران را دوست دارد، ای آن‌که اوست داناتر به راه‌یافتگان

(73) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا شَفِیقُ یَا رَفِیقُ یَا حَفِیظُ یَا مُحِیطُ یَا مُقِیتُ یَا مُغِیثُ یَا مُعِزُّ یَا مُذِلُّ یَا مُبْدِئُ یَا مُعِیدُ

(73) خدایا! از تو خواستارم به نامت ای مهربان، ای همراه، ای نگهدار، ای فراگیر، ای روزی‌بخش، ای فریادرس، ای عزّت‌بخش، ای خوارکن، ای آغازگر، ای بر گرداننده.

(74) یَا مَنْ هُوَ أَحَدٌ بِلا ضِدٍّ یَا مَنْ هُوَ فَرْدٌ بِلا نِدٍّ یَا مَنْ هُوَ صَمَدٌ بِلا عَیْبٍ یَا مَنْ هُوَ وِتْرٌ بِلا کَیْفٍ یَا مَنْ هُوَ قَاضٍ بِلا حَیْفٍ یَا مَنْ هُوَ رَبٌّ بِلا وَزِیرٍ یَا مَنْ هُوَ عَزِیزٌ بِلا ذُلٍّ یَا مَنْ هُوَ غَنِیٌّ بِلا فَقْرٍ یَا مَنْ هُوَ مَلِکٌ بِلا عَزْلٍ یَا مَنْ هُوَ مَوْصُوفٌ بِلا شَبِیهٍ

(74) ای آن‌که یکتاست و ضدّ ندارد، ای آن‌که یگانه است و بی‌مانند، ای آن‌که بی‌نیاز و کاستی است، ای آن‌که بی‌همتای بودن و چگونگی است، ای آن‌که داوری دادگر است، ای آن‌که پروردگاری بی‌وزیر است، ای آن‌که عزّتمندی بی‌خواری است، ای آن‌که توانگری بی‌نیاز است، ای آن‌که پادشاهی عزل‌ناپذیر است، ای آن‌که اوصافش بی‌مانند است.

(75) یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ یَا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکِرِینَ یَا مَنْ حَمْدُهُ عِزٌّ لِلْحَامِدِینَ یَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاةٌ لِلْمُطِیعِینَ یَا مَنْ بَابُهُ مَفْتُوحٌ لِلطَّالِبِینَ یَا مَنْ سَبِیلُهُ وَاضِحٌ لِلْمُنِیبِینَ یَا مَنْ آیَاتُهُ بُرْهَانٌ لِلنَّاظِرِینَ یَا مَنْ کِتَابُهُ تَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ یَا مَنْ رِزْقُهُ عُمُومٌ لِلطَّائِعِینَ وَ الْعَاصِینَ یَا مَنْ رَحْمَتُهُ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ

(75) ای آن‌که ذکرش برای ذاکران شرف است، ای آن‌که شکرش برای شاکران رستگاری است، ای آن‌که ستایشش برای ستایشگران عزّت است، ای آن‌که طاعتش برای مطعیان مایه نجات است، ای آن‌که درگاهش گشوده است به روی جویندگان، ای آن که راهش برای توبه‌کاران هموار است، ای آن‌که نشانه‌هایش برای بینندگان لیل قاطع است، ای آن‌که کتابش برای پروا پیشگان مایه پند و یادآوری است، ای آن‌که روزی‌اش همه مطیعان و گنهکاران را فراگیرد، ای آن‌که رحمتش به نیکوکاران نزدیک است.

(76) یَا مَنْ تَبَارَکَ اسْمُهُ یَا مَنْ تَعَالَی جَدُّهُ یَا مَنْ لا إِلَهَ غَیْرُهُ یَا مَنْ جَلَّ ثَنَاؤُهُ یَا مَنْ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ یَا مَنْ یَدُومُ بَقَاؤُهُ یَا مَنِ الْعَظَمَةُ بَهَاؤُهُ یَا مَنِ الْکِبْرِیَاءُ رِدَاؤُهُ یَا مَنْ لا تُحْصَی آلاؤُهُ یَا مَنْ لا تُعَدُّ نَعْمَاؤُهُ

(76) ای آن‌که نامش خجسته است، ای آن‌که عنایتش بس بلند است، ای آن‌که معبودی جز او نیست، ای آن‌که ستایشش والا است، ای آن‌که نام‌هایش مقدس است، ای آن‌که هستی‌اش پایدار است، ای آن‌که بزرگی جلوه زیبایی اوست، ای آن‌که بزرگ‌منشی پوشش اوست، ای آن‌که عطاهایش در شمار نیاید، ای آن‌که نعمت‌هایش شمرده نشود.

(77) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُعِینُ یَا أَمِینُ یَا مُبِینُ یَا مَتِینُ یَا مَکِینُ یَا رَشِیدُ یَا حَمِیدُ یَا مَجِیدُ یَا شَدِیدُ یَا شَهِیدُ

(77) خدایا! از تو می‌خواهم به نامت ای مددرسان، ای امین، ای آشکار ای استوار، ای ارجمند، ای راهنما، ای ستوده، ای بزرگوار، ای سختگیر (گنهکاران)، ای گواه.

(78) یَا ذَا الْعَرْشِ الْمَجِیدِ یَا ذَا الْقَوْلِ السَّدِیدِ یَا ذَا الْفِعْلِ الرَّشِیدِ یَا ذَا الْبَطْشِ الشَّدِیدِ یَا ذَا الْوَعْدِ وَ الْوَعِیدِ یَا مَنْ هُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ یَا مَنْ هُوَ فَعَّالٌ لِمَا یُرِیدُ یَا مَنْ هُوَ قَرِیبٌ غَیْرُ بَعِیدٍ یَا مَنْ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیدٌ یَا مَنْ هُوَ لَیْسَ بِظَلامٍ لِلْعَبِیدِ

(78) ای صاحب عرش پرشکوه، ای صاحب سخن استوار، ای صاحب کردکار برازنده، ای صاحب کوبش سخت، ای صاحب نوید و و تهدید، ای آن‌که سرپرست ستوده است، ای آن‌که به نیکی انجام دهد آنچه را خواهد، ای آن‌که نزدیک دوری ناپذیر است، ای آن‌که بر هر چیز گواه است، ای آن‌که بر بندگان ستمکار نیست.

(79) یَا مَنْ لا شَرِیکَ لَهُ وَ لا وَزِیرَ یَا مَنْ لا شَبِیهَ [شِبْه] لَهُ وَ لا نَظِیرَ یَا خَالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنِیرِ یَا مُغْنِیَ الْبَائِسِ الْفَقِیرِ یَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ یَا رَاحِمَ الشَّیْخِ الْکَبِیرِ یَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْکَسِیرِ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِیرِ یَا مَنْ هُوَ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ یَا مَنْ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ

(79) ای آن‌که شریک و وزیری ندارد، ای آن‌که مثل و مانندی ندارد، ای آفریننده خورشید و ماه تابان، ای بی‌نیاز کننده درمانده تهیدست، ای روزی‌دهنده کودک خردسال، ای مهرورز بر پیر بزرگسال، ای پیونددهنده استخوان شکسته، ای پناه ترسان پناه‌جو، ای آن‌که بر بندگانش آگاه و بیناست، ای آن‌که بر هر چیز تواناست.

(80) یَا ذَا الْجُودِ وَ النِّعَمِ یَا ذَا الْفَضْلِ وَ الْکَرَمِ یَا خَالِقَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ یَا بَارِئَ الذَّرِّ وَ النَّسَمِ یَا ذَا الْبَأْسِ وَ النِّقَمِ یَا مُلْهِمَ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ یَا کَاشِفَ الضُّرِّ وَ الْأَلَمِ یَا عَالِمَ السِّرِّ وَ الْهِمَمِ یَا رَبَّ الْبَیْتِ وَ الْحَرَمِ یَا مَنْ خَلَقَ الْأَشْیَاءَ مِنَ الْعَدَمِ

(80) ای صاحب جود و بخشش ای صاحب فضل و کرم، ای آفریننده لوح و قلم، ای پدیدآورنده موران و مردمان، ای صاحب عذاب و انتقام ای الهام‌بخش عرب و عجم، ای بردارنده زیان و درد، ای دانای رازها و قصدها، ای پروردگار کعبه و حرم، ای آفریننده هر چیز از نیستی.

(81) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا فَاعِلُ یَا جَاعِلُ یَا قَابِلُ یَا کَامِلُ یَا فَاصِلُ یَا وَاصِلُ یَا عَادِلُ یَا غَالِبُ یَا طَالِبُ یَا وَاهِبُ

(81) خدایا! از تو خواستارم به نامت ای کردگار، ای هستی‌بخش، ای پذیرنده، ای برازنده، ای جدا، ای پیونددهنده، ای دادگر، ای چیره، ای جویا، ای بخشنده.

(82) یَا مَنْ أَنْعَمَ بِطَوْلِهِ یَا مَنْ أَکْرَمَ بِجُودِهِ یَا مَنْ جَادَ بِلُطْفِهِ یَا مَنْ تَعَزَّزَ بِقُدْرَتِهِ یَا مَنْ قَدَّرَ بِحِکْمَتِهِ یَا مَنْ حَکَمَ بِتَدْبِیرِهِ یَا مَنْ دَبَّرَ بِعِلْمِهِ یَا مَنْ تَجَاوَزَ بِحِلْمِهِ یَا مَنْ دَنَا فِی عُلُوِّهِ یَا مَنْ عَلا فِی دُنُوِّهِ

(82) ای آن‌که به کرمش بخشید، ای آن‌که به جودش گرامی داشت، ای آن‌که به لطفش کرم ورزید، ای آن‌که به نیرویش عزّت یافت، ای آن‌که به حکمتش سامان داد، ای آن‌که به تدبیر خود حکم کرد، ای آنکه با علم خود تدبیر کرد، ای آن‌که با بردباری‌اش درگذرد، ای آن‌که به تدبیر خود در عین برتری‌اش نزدیک است، ای آن‌که در عین نزدیکی‌اش برتر است.

(83) یَا مَنْ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ یَا مَنْ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ یَا مَنْ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یُعِزُّ مَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یُذِلُّ مَنْ یَشَاءُ یَا مَنْ یُصَوِّرُ فِی الْأَرْحَامِ مَا یَشَاءُ یَا مَنْ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشَاءُ

(83) ای آن‌که هرچه خواهد آفریند، ای آن‌که هرچه بخواهد بکند، ای آن‌که هرکه را بخواهد راهنمایی کند، ای آن‌که هرکه را بخواهد گمراه سازد، ای آن‌که هرکه را بخواهد عذاب کند، ای آن‌که هرکه را بخواهد بیامرزد، ای آن‌که هرکه را بخواهد عزّت بخشد، ای آن‌که هرکه را بخواهد خوار گرداند، ای آن‌که در رحم مادران هرچه خواهد صورت بخشد، ای آن‌که هرکه را بخواهد به رحمتش مخصوص گرداند.

(84) یَا مَنْ لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا یَا مَنْ جَعَلَ لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدْرا یَا مَنْ لا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَدا یَا مَنْ جَعَلَ [مِنَ الْمَلائِکَةِ] الْمَلائِکَةَ رُسُلا یَا مَنْ جَعَلَ فِی السَّمَاءِ بُرُوجا یَا مَنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارا یَا مَنْ خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرا یَا مَنْ جَعَلَ لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ أَمَدا یَا مَنْ أَحَاطَ به کلِّ شَیْ‌ءٍ عِلْما یَا مَنْ أَحْصَی کُلَّ شَیْ‌ءٍ عَدَدا

(84) ای آن‌که همسر و فرزندی نگرفت، ای آن‌که برای هر چیز اندازه نهاد، ای آن‌که در حکمش کسی را شریک نساخت، ای آن‌که فرشتگان را فرستادگان خویش قرار داد، ای آن‌که در آسمان‌ها برج‌هایی گذارد، ای آن‌که زمین را زیستگاه شایسته نمود، ای آن‌که آدمی را از آب آفرید، ای آن‌که برای هر چیز سرانجامی قرار داد، ای آن‌که با علم خویش هر چیز را در بر گرفته است، ای آن‌که تعداد هر چیز را شماره نموده است.

(85) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا أَوَّلُ یَا آخِرُ یَا ظَاهِرُ یَا بَاطِنُ یَا بَرُّ یَا حَقُّ یَا فَرْدُ یَا وِتْرُ یَا صَمَدُ یَا سَرْمَدُ

(85) خدایا! از تو درخواست می‌کنم به نامت ای آغاز، ای انجام، ای آشکار، ای نهان، ای نیکوکار، ای حق، ای یگانه، ای یکتا، ای بی‌نیاز، ای همیشگی.

(86) یَا خَیْرَ مَعْرُوفٍ عُرِفَ یَا أَفْضَلَ مَعْبُودٍ عُبِدَ یَا أَجَلَّ مَشْکُورٍ شُکِرَ یَا أَعَزَّ مَذْکُورٍ ذُکِرَ یَا أَعْلَی مَحْمُودٍ حُمِدَ یَا أَقْدَمَ مَوْجُودٍ طُلِبَ یَا أَرْفَعَ مَوْصُوفٍ وُصِفَ یَا أَکْبَرَ مَقْصُودٍ قُصِدَ یَا أَکْرَمَ مَسْئُولٍ سُئِلَ یَا أَشْرَفَ مَحْبُوبٍ عُلِمَ

(86) ای بهترین شناخته شده‌ای که شناخته شده، ای برترین معبودی که عبادت شده، ای والاترین ثناپذیری که سپاس شده، ای عزیزترین یاد شده‌ای که یاد شده ای برترین ستوده‌ای که ستایش شده، ای دیرینه‌ترین موجودی که خواسته شده، ای بلندترین وصف شده‌ای که به وصف آمده، ای بزرگ‌ترین مقصودی که قصد شده، ای گرامی‌ترین پرسیده‌ای که پرسش شده، ای شریف‌ترین محبوبی که دانسته شده.

(87) یَا حَبِیبَ الْبَاکِینَ یَا سَیِّدَ الْمُتَوَکِّلِینَ یَا هَادِیَ الْمُضِلِّینَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ یَا أَنِیسَ الذَّاکِرِینَ یَا مَفْزَعَ الْمَلْهُوفِینَ یَا مُنْجِیَ الصَّادِقِینَ یَا أَقْدَرَ الْقَادِرِینَ یَا أَعْلَمَ الْعَالِمِینَ یَا إِلَهَ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ

(87) ای محبوب گریه کنندگان، ای سرور توکّل‌کنندگان، ای راهنمای گمراهان، ای سرپرست مؤمنان، ای همدم ذاکران، ای پناه جان سوختگان ای رهایی‌بخش راستگویان، ای تواناترین توانایان، ای داناترین دانایان، ای پرستیده همه آفریدگان.

(88) یَا مَنْ عَلا فَقَهَرَ یَا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ یَا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ یَا مَنْ عُبِدَ فَشَکَرَ یَا مَنْ عُصِیَ فَغَفَرَ یَا مَنْ لا تَحْوِیهِ الْفِکَرُ یَا مَنْ لا یُدْرِکُهُ بَصَرٌ یَا مَنْ لا یَخْفَی عَلَیْهِ أَثَرٌ یَا رَازِقَ الْبَشَرِ یَا مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَرٍ

(88) ای آن‌که فراتر رفت و چیره گشت، ای آن‌که دارا گشت و توان یافت، ای آن‌که نهان شد و آگاهی یافت، ای آن‌که پرستش شد و ارج نهاد، ای آن‌که نافرمانی شد و آمرزید، ای آنکه اندیشه‌ها او را فرا نگیرد، ای آن‌که دیده‌ای او را در نیابد، ای آن‌که اثری بر او پوشیده نماند، ای روزی‌دهنده آدمیان، ای اندازه دهنده هر اندازه.

(89) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا حَافِظُ یَا باریُ یَا ذَارِئُ یَا بَاذِخُ یَا فَارِجُ یَا فَاتِحُ یَا کَاشِفُ یَا ضَامِنُ یَا آمِرُ یَا نَاهِی

(89) خدایا! از تو درخواست می‌کنم به نامت ای نگهدار، ای آفریننده، ای پدید آورنده، ای بسیار بخشنده، ای گشایشگر، ای فراخی‌بخش، ای برگیرنده زیان، ای ضمانت‌کننده، ای فرمان‌ده، ای بازدارنده.

(90) یَا مَنْ لا یَعْلَمُ الْغَیْبَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یَصْرِفُ السُّوءَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یَخْلُقُ الْخَلْقَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یَغْفِرُ الذَّنْبَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لایتمُّ النِّعْمَةَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُقَلِّبُ الْقُلُوبَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُدَبِّرُ الْأَمْرَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُنَزِّلُ الْغَیْثَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یَبْسُطُ الرِّزْقَ إِلا هُوَ یَا مَنْ لا یُحْیِی الْمَوْتَی إِلا هُوَ

(90) ای آن‌که جز او غیب نداند، ای آن‌که برنگرداند بدی را جز او، ای آن‌که آفریدگان را جز او نیافریند، ای آن‌که گناه را جز او نیامرزد، ای آن‌که نعمت را جز او کامل نکند، ای آن‌که دل‌ها را جز او دگرگون نکند، ای آن‌که کارها را جز او تدبیر ننماید، ای آن‌که باران را جز او فرو نبارد، ای آن‌که روزی را جز او نگستراند، ای آن‌که مردگان را جز او زنده نسازد.

(91) یَا مُعِینَ الضُّعَفَاءِ یَا صَاحِبَ الْغُرَبَاءِ یَا نَاصِرَ الْأَوْلِیَاءِ یَا قَاهِرَ الْأَعْدَاءِ یَا رَافِعَ السَّمَاءِ یَا أَنِیسَ الْأَصْفِیَاءِ یَا حَبِیبَ الْأَتْقِیَاءِ یَا کَنْزَ الْفُقَرَاءِ یَا إِلَهَ الْأَغْنِیَاءِ یَا أَکْرَمَ الْکُرَمَاءِ

(91) ای یاور ضعیفان، ای همراه غریبان، ای یار دوستان، ای چیره بر دشمنان ای بالا برنده آسمان، ای مونس برگزیدگان، ای محبوب پروا پیشگان، ای گنجینه تهیدستان، ای معبود توانگران ای کریم‌ترین کریمان.

(92) یَا کَافِیا مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ یَا قَائِما عَلَی کُلِّ شَیْ‌ءٍ یَا مَنْ لا یُشْبِهُهُ شَیْ‌ءٌ یَا مَنْ لا یَزِیدُ فِی مُلْکِهِ شَیْ‌ءٌ یَا مَنْ لا یَخْفَی عَلَیْهِ شَیْ‌ءٌ یَا مَنْ لا یَنْقُصُ مِنْ خَزَائِنِهِ شَیْ‌ءٌ یَا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ یَا مَنْ لا یَعْزُبُ عَنْ عِلْمِهِ شَیْ‌ءٌ یَا مَنْ هُوَ خَبِیرٌ به کلِّ شَیْ‌ءٍ یَا مَنْ وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ کُلَّ شَیْ‌ءٍ

(92) ای کفایت‌کننده از هر چیز، ای پاینده بر هر چیز، ای آن‌که چیزی مانند او نیست، ای آن‌که چیزی بر فرمانروایی‌اش نیفزاید، ای آن‌که چیزی بر او پوشیده نیست، ای آن‌که چیزی از خزانه‌هایش نکاهد، ای آن‌که مانندش کسی نیست، ای آن‌که چیزی از علمش پنهان نماند، ای آن‌که به همه‌چیز آگاه است، ای آن‌که همه رحمتش همه‌چیز را فرا گرفته است.

(93) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُکْرِمُ یَا مُطْعِمُ یَا مُنْعِمُ یَا مُعْطِی یَا مُغْنِی یَا مُقْنِی یَا مُفْنِی یَا مُحْیِی یَا مُرْضِی یَا مُنْجِی

(93) خدایا! از تو درخواست می‌کنم به نامت ای اکرام کننده، ای روزی‌بخش ای نعمت دهنده، ای عطابخش، ای بی‌نیاز کننده، ای ذخیره گذار، ای نابودکننده، ای زنده ساز، ای خشنودکننده، ای رهایی‌بخش.

(94) یَا أَوَّلَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ آخِرَهُ یَا إِلَهَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ مَلِیکَهُ یَا رَبَّ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ صَانِعَهُ یَا بَارِئَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ خَالِقَهُ یَا قَابِضَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ بَاسِطَهُ یَا مُبْدِئَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ مُعِیدَهُ یَا مُنْشِئَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ مُقَدِّرَهُ یَا مُکَوِّنَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ مُحَوِّلَهُ یَا مُحْیِیَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ مُمِیتَهُ یَا خَالِقَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ وَارِثَهُ

(94) ای آغاز و انجام هر چیز، ای پرستیده و دارنده هر چیز، ای پروردگار و سازنده هر چیز، ای آفریننده و بر آورنده هر چیز، ای گیرنده و گشاینده هر چیز، ای آغاز کننده هر چیز، ای پدیدآورنده و اندازه بخش هر چیز، ای هستی‌بخش و جنباننده هر چیز، ای زنده کننده و می راننده هر چیز، ای آفریننده و میراث بر هر چیز

(95) یَا خَیْرَ ذَاکِرٍ وَ مَذْکُورٍ یَا خَیْرَ شَاکِرٍ وَ مَشْکُورٍ یَا خَیْرَ حَامِدٍ وَ مَحْمُودٍ یَا خَیْرَ شَاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ یَا خَیْرَ دَاعٍ وَ مَدْعُوٍّ یَا خَیْرَ مُجِیبٍ وَ مُجَابٍ یَا خَیْرَ مُونِسٍ وَ أَنِیسٍ یَا خَیْرَ صَاحِبٍ وَ جَلِیسٍ یَا خَیْرَ مَقْصُودٍ وَ مَطْلُوبٍ یَا خَیْرَ حَبِیبٍ وَ مَحْبُوبٍ

(95) ای بهترین یاد کننده و یادشده، ای بهترین ثنا پذیر و ثنا شده، ای بهترین ستاینده و ستوده، ای بهترین گواه و گواه‌پذیر، ای بهترین خواهنده و خوانده‌شده، ای بهترین پاسخ‌دهنده و پاسخ داده شده، ای بهترین یار و همدم، ای بهترین همراه و هم نشین، ای بهترین سویه و آهنگ، ای بهترین دوستدار و دوستی پذیر.

(96) یَا مَنْ هُوَ لِمَنْ دَعَاهُ مُجِیبٌ یَا مَنْ هُوَ لِمَنْ أَطَاعَهُ حَبِیبٌ یَا مَنْ هُوَ إِلَی مَنْ أَحَبَّهُ قَرِیبٌ یَا مَنْ هُوَ به منِ اسْتَحْفَظَهُ رَقِیبٌ یَا مَنْ هُوَ به منْ رَجَاهُ کَرِیمٌ یَا مَنْ هُوَ به منْ عَصَاهُ حَلِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی عَظَمَتِهِ رَحِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی حِکْمَتِهِ عَظِیمٌ یَا مَنْ هُوَ فِی إِحْسَانِهِ قَدِیمٌ یَا مَنْ هُوَ به منْ أَرَادَهُ عَلِیمٌ
 
(96) ای آن‌که به خواننده‌اش پاسخ گوید، ای آن‌که برای فرمانبرش دوست است، ای آن‌که به دوستدارش نزدیک است، ای آن‌که برای کسی که از او نگهداری طلبد دیده‌بان است، ای آن‌که به هرکه به او امید بندد کریم است، ای آن‌که هرکه از او نافرمانی کند بردبار است، ای ان که در بزرگی‌اش مهربان است، ای آن‌که در فرزانگی بزرگ است، ای آن‌که در نیکی‌اش دیرینه است، ای آن‌که به هر که او را خواهد دانا است.

(97) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا مُسَبِّبُ یَا مُرَغِّبُ یَا مُقَلِّبُ یَا مُعَقِّبُ یَا مُرَتِّبُ یَا مُخَوِّفُ یَا مُحَذِّرُ یَا مُذَکِّرُ یَا مُسَخِّرُ یَا مُغَیِّرُ

(97) خدایا! از تو درخواست می‌کنم به نامت ای سبب‌ساز، ای شوق‌آفرین، ای بر گرداننده، ای پیگیر، ای سامان‌بخش، ای هراس‌آور، ای بر حذر دار، ای یادآور، ای تسخیرگر، ای دگرگون ساز

(98) یَا مَنْ عِلْمُهُ سَابِقٌ یَا مَنْ وَعْدُهُ صَادِقٌ یَا مَنْ لُطْفُهُ ظَاهِرٌ یَا مَنْ أَمْرُهُ غَالِبٌ یَا مَنْ کِتَابُهُ مُحْکَمٌ یَا مَنْ قَضَاؤُهُ کَائِنٌ یَا مَنْ قُرْآنُهُ مَجِیدٌ یَا مَنْ مُلْکُهُ قَدِیمٌ یَا مَنْ فَضْلُهُ عَمِیمٌ یَا مَنْ عَرْشُهُ عَظِیمٌ

(98) ای آن‌که علمش پیش است، ای آن‌که وعده‌اش راست است، ای آن‌که لطفش آشکار است، ای آن‌که فرمانش چیره است، ای آن‌که کتابش استوار است. ای آن‌که حکمش شدنی است، ای آن‌که قرآنش باشکوه است، ای آن‌که فرمانروایی‌اش دیرین است، ای آن‌که بخشش فراگیر است، ای آن‌که پایگاهش بس بزرگ است.

(99) یَا مَنْ لا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ یَا مَنْ لا یَمْنَعُهُ فِعْلٌ عَنْ فِعْلٍ یَا مَنْ لا یُلْهِیهِ قَوْلٌ عَنْ قَوْلٍ یَا مَنْ لا یُغَلِّطُهُ سُؤَالٌ عَنْ سُؤَالٍ یَا مَنْ لا یَحْجُبُهُ شَیْ‌ءٌ عَنْ شَیْ‌ءٍ یَا مَنْ لا یُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ یَا مَنْ هُوَ غَایَةُ مُرَادِ الْمُرِیدِینَ یَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَی هِمَمِ الْعَارِفِینَ یَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَی طَلَبِ الطَّالِبِینَ یَا مَنْ لا یَخْفَی عَلَیْهِ ذَرَّةٌ فِی الْعَالَمِینَ

(99) ای آن‌که شنیدنی از شنیدن دیگر بازش ندارد، ای آن‌که کاری از کار دیگر منعش نکند، ای آن‌که گفتاری از گفتار دیگر سرگرمش نکند، ای آن‌که درخواستی از درخواست دیگر او را به اشتباه نیافکند، ای آن‌که چیزی از چیز دیگر پرده‌اش نشود، ای آن‌که اصرار اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد، ای آن‌که آرمان واپسین جویندگان است، ای آن‌که نهایت همّت عارفان است، ای آن‌که پایان جستجوی جویندگان است، ای آن‌که غباری در سراسر هستی بر او پوشیده نیست.

(100) یَا حَلِیما لا یَعْجَلُ یَا جَوَادا لا یَبْخَلُ یَا صَادِقا لا یُخْلِفُ یَا وَهَّابا لا یَمَلُّ یَا قَاهِرا لا یُغْلَبُ یَا عَظِیما لا یُوصَفُ یَا عَدْلا لا یَحِیفُ یَا غَنِیّا لا یَفْتَقِرُ یَا کَبِیرا لا یَصْغُرُ یَا حَافِظا لا یَغْفُلُ سُبْحَانَکَ یَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ الغوثَ الغوثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ

(100) ای بردباری که شتاب نکند، ای بخشنده‌ای که بخل نورزد، ای راست‌گویی که تخلّف نکند، ای عطا کننده‌ای که خستگی نپذیرد، ای چیره‌ای که شکست‌ناپذیر است، ای بزرگی که به وصف در نیاید، ای دادگری که ستم ننماید، ای توانگری که نیازمند نشود، ای بزرگی که کوچک نگردد، ای نگهداری که غفلت ننماید. منزّهی تو ای که معبودی جز تو نیست، فریادرس، فریادرس، ما را از آتش رهایی بخش پروردگار.

دعای مجیر

$
0
0

به نام خدای بخشاینده مهربان


دعای مجیر

 
سُبْحانَکَ یا اَللّهُ تَعالَیْتَ یا رَحْمنُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ
 
منزهی ای خدا برتری تو ای بخشنده پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی
 
یا رَحیمُ تَعالَیْتَ یا کَریمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مَلِکُ
 
ای مهربان برتری تو ای کریم پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی ای پادشاه
 
تَعالَیْتَ یا مالِکُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا قُدُّوسُ
 
برتری تو ای مالک پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی ای مبرا از هر عیب
 
تَعالَیْتَ یا سَلامُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُؤْمِنُ تَعالَیْتَ
 
برتری تو ای سلامت بخش پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی ای امان بخش برتر آمدی
 
یا مُهَیْمِنُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا عَزیزُ تَعالَیْتَ یا
 
ای نگهبان پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی ای نیرومند برتر آمدی ای
 
جَبّارُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُتَکَبِّرُ تَعالَیْتَ یا مُتَجَبِّرُ
 
با جبروت و عظمت پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی ای دارای بزرگی و کبریاء برتر آمدی ای صاحب جلال و شوکت
 
اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا خالِقُ تَعالَیْتَ یا بارِئُ اَجِرْنا
 
پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی ای آفریننده برتر آمدی ای پدید آرنده پناه ده ما را
 
مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُصَوِّرُ تَعالَیْتَ یا مُقَدِّرُ اَجِرْنا مِنَ
 
از آتش ای پناه ده منزهی ای صورت ده برتر آمدی ای اندازه گیر کارها پناه ده ما را از
 
النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا هادی تَعالَیْتَ یا باقی اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا
 
آتش ای پناه ده منزهی ای راهنما برتر آمدی ای باقی پناه ده ما را از آتش ای
 
مُجیرُ سُبْحانَکَ یا وَهّابُ تَعالَیْتَ یا تَوّابُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
 
پناه ده منزهی ای بخشنده برتر آمدی ای توبه پذیر پناه ده ما را از آتش ای پناه ده
 
سُبْحانَکَ یا فَتّاحُ تَعالَیْتَ یا مُرْتاحُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
 
منزهی ای گشاینده برتر آمدی ای آسایش بخش پناه ده ما را از آتش ای پناه ده
 
سُبْحانَکَ یا سَیِّدِی تَعالَیْتَ یا مَوْلایَ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
 
منزهی تو ای آقای من برتری تو ای سرور من پناه ده ما را از آتش ای پناه ده
 
سُبْحانَکَ یا قَریبُ تَعالَیْتَ یا رَقیبُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
 
منزهی تو ای نزدیک برتری تو ای مراقب اعمال بندگان پناه ده ما را از آتش ای پناه ده
 
سُبْحانَکَ یا مُبْدِئُ تَعالَیْتَ یا مُعیدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
 
منزهی ای آغاز کن آفرینش برتر آمدی ای بازگرداننده پناه ده ما را از آتش ای پناه ده
 
سُبْحانَکَ یا حَمیدُ تَعالَیْتَ یا مَجیدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
 
منزهی ای پسندیده برتر آمدی ای ستوده پناه ده ما را از آتش ای پناه ده
 
سُبْحانَکَ یا قَدیمُ تَعالَیْتَ یا عَظیمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
 
منزهی تو ای دیرینه برتری تو ای با عظمت پناه ده ما را از آتش ای پناه ده
 
سُبْحانَکَ یا غَفُورُ تَعالَیْتَ یا شَکُورُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
 
منزهی ای آمرزنده برتر آمدی ای پاداش ده سپاسگزاران پناه ده ما را از آتش ای پناه ده
 
سُبْحانَکَ یا شاهِدُ تَعالَیْتَ یا شَهیدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
 
منزهی ای شاهد برتری تو ای گواه پناه ده ما را از آتش ای پناه ده
 
سُبْحانَکَ یا حَنّانُ تَعالَیْتَ یا مَنّانُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ
 
منزهی تو ای بسیار مهربان برتری تو ای نعمت بخش پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو
 
یا باعِثُ تَعالَیْتَ یا وارِثُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا
 
ای برانگیزنده برتری تو ای ارث بر جهانیان پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای
 
مُحْیی تَعالَیْتَ یا مُمیتُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا شَفیقُ
 
زنده کننده برتری تو ای میراننده پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای مهربان
 
تَعالَیْتَ یا رَفیقُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا اَنیسُ تَعالَیْتَ
 
برتری تو ای رفیق پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای همدم برتری تو
 
یا موُنِسُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا جَلیلُ تَعالَیْتَ یا
 
ای مونس پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای شوکتمند برتری تو ای دارای جمال و
 
جَمیلُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا خَبیرُ تَعالَیْتَ یا بَصیرُ
 
زیبایی پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای آگاه برتری تو ای بینای
 
اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا حَفِیُّ تَعالَیْتَ یا مَلِیُّ اَجِرْنا مِنَ
 
به کارها پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای مهربان برتری تو ای بی نیاز مطلق پناه ده ما را
 
النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مَعْبُودُ تَعالَیْتَ یا مَوْجُودُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ
 
از آتش ای پناه ده منزهی ای معبود حقیقی برتر آمدی ای موجود بالذات پناه ده ما را از آتش
 
یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا غَفّارُ تَعالَیْتَ یا قَهّارُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
 
ای پناه ده منزهی ای آمرزش پیشه برتری تو ای دارای قهر و سطوت پناه ده ما را از آتش ای پناه ده
 
سُبْحانَکَ یا مَذْکُورُ تَعالَیْتَ یا مَشْکُورُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
 
منزهی تو ای یاد شونده برتری تو ای سپاس دارنده پناه ده ما را از آتش ای پناه ده
 
سُبْحانَکَ یا جَوادُ تَعالَیْتَ یا مَعاذُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ
 
منزهی تو ای بخشنده برتری تو ای پناهگاه پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو
 
یا جَمالُ تَعالَیْتَ یا جَلالُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا سابِقُ
 
ای (اصل هر) زیبایی برتری تو ای (بخشنده هر) بزرگواری پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای سبقت گیرنده
 
تَعالَیْتَ یا رازِقُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا صادِقُ
 
برتری تو ای روزی دهنده پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای راست گفتار
 
تَعالَیْتَ یا فالِقُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا سَمیعُ تَعالَیْتَ
 
برتری تو ای شکافنده پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای شنوا برتری تو
 
یا سَریعُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا رَفیعُ تَعالَیْتَ یا بدیعُ
 
ای شتابنده (در اجابت) پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای بلند مرتبه برتری تو ای آفریننده
 
اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا فَعّالُ تَعالَیْتَ یا مُتَعالُ اَجِرْنا
 
پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای کننده (آنچه بخواهی) برتری تو ای والامرتبه پناه ده ما را
 
مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا قاضی تَعالَیْتَ یا راضی اَجِرْنا مِنَ
 
از آتش ای پناه ده منزهی تو ای داور برتری تو ای راضی پناه ده ما را از
 
النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا قاهِرُ تَعالَیْتَ یا طاهِرُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا
 
آتش ای پناه ده منزهی تو ای چیره بر خلق برتری تو ای پاکیزه پناه ده ما را از آتش ای
 
مُجیرُ سُبْحانَکَ یا عالِمُ تَعالَیْتَ یا حاکِمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
 
پناه ده منزهی تو ای دانا برتری تو ای حکمران پناه ده ما را از آتش ای پناه ده
 
سُبْحانَکَ یا دآئِمُ تَعالَیْتَ یا قآئِمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ
 
منزهی تو ای جاویدان برتری تو ای قیام کننده به امور خلق پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو
 
یا عاصِمُ تَعالَیْتَ یا قاسِمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا غَنِیُّ
 
ای نگهدار برتری تو ای قسمت کننده روزی پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای بی نیاز
 
تَعالَیْتَ یا مُغْنی اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا وَفِیُّ تَعالَیْتَ
 
برتری تو ای بی نیاز کننده پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای وفادار برتری
 
یا قَوِیُّ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا کافی تَعالَیْتَ یا شافی
 
تو ای نیرومند پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای کفایت کننده برتری تو ای شفا دهنده
 
اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُقَدِّمُ تَعالَیْتَ یا مُؤَخِّرُ اَجِرْنا
 
پناده ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای مقدم دارنده برتری تو ای عقب انداز پناه ده ما را
 
مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا اَوَّلُ تَعالَیْتَ یا آخِرُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا
 
از آتش ای پناه ده منزهی تو ای اول برتری تو ای آخر پناه ده ما ر از آتش ای
 
مُجیرُ سُبْحانَکَ یا ظاهِرُ تَعالَیْتَ یا باطِنُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
 
پناه ده منزهی تو ای پیدا برتری تو ای ناپیدا پناه ده ما را از آتش ای پناه ده
 
سُبْحانَکَ یا رَجآءُ تَعالَیْتَ یا مُرْتَجی اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
 
منزهی تو ای امید برتری تو ای مایه امیدواری پناه ده ما را از آتش ای پناه ده
 
سُبْحانَکَ یا ذَاالْمَنِّ تَعالَیْتَ یا ذَاالطَّوْلِ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
 
منزهی تو ای صاحب نعمت برتری تو ای صاحب احسان پناه ده ما را از آتش ای پناه ده
 
سُبْحانَکَ یا حَیُّ تَعالَیْتَ یا قَیُّومُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ
 
منزهی تو ای زنده برتری تو ای پاینده پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو
 
یا واحِدُ تَعالَیْتَ یا اَحَدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا سَیِّدُ

ای یگانه برتری تو ای یکتا پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای آقا

تَعالَیْتَ یا صَمَدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا قَدیرُ تَعالَیْتَ

برتری تو ای بی نیاز پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای توانا برتری

یا کَبیرُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا والی تَعالَیْتَ یا مُتَعالی

تو ای بزرگ پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای حکمران برتری تو ای والامقام

اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا عَلِیُّ تَعالَیْتَ یا اَعْلی اَجِرْنا مِنَ

پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای والا برتری تو ای والاتر از همه پناه ده ما را از

النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا وَلِیُّ تَعالَیْتَ یا مَوْلی اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا

آتش ای پناه ده منزهی تو ای صاحب اختیار برتری تو ای سرور پناه ده ما را از آتش

مُجیرُ سُبْحانَکَ یا ذارِئُ تَعالَیْتَ یا بارِئُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ

ای پناه ده منزهی تو ای آفریننده برتری تو ای پدید آرنده پناه ده ما را از آتش ای پناه ده

سُبْحانَکَ یا خافِضُ تَعالَیْتَ یا رافِعُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ

منزهی تو ای پایین آرنده برتری تو ای بالا برنده پناه ده ما را از آتش ای پناه ده

سُبْحانَکَ یا مُقْسِطُ تَعالَیْتَ یا جامِعُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ

منزهی تو ای به انصاف رفتار کننده برتری تو ای گردآورنده پناه ده ما را از آتش ای پناه ده

سُبْحانَکَ یا مُعِزُّ تَعالَیْتَ یا مُذِلُّ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ

منزهی تو ای عزت بخش برتری تو ای ذلت بخش پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو

یا حافِظُ تَعالَیْتَ یا حَفیظُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا قادِرُ

ای نگهبان برتری تو ای نگهدار پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای توانا

تَعالَیْتَ یا مُقْتَدِرُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا عَلیمُ تَعالَیْتَ

برتری تو ای با اقتدار پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای دانا برتری تو

یا حَلیمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا حَکَمُ تَعالَیْتَ یا حَکیمُ

ای بردبار پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای داور برتری تو ای فرزانه

اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُعْطی تَعالَیْتَ یا مانِعُ اَجِرْنا

پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای عطا ده برتری تو ای مانع از عطا پناه ده ما را

مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا ضآرُّ تَعالَیْتَ یا نافِعُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ

از آتش ای پناه ده منزهی تو ای زیان رسان برتری تو ای سودرسان پناه ما را از آتش

یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُجیبُ تَعالَیْتَ یا حَسیبُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا

ای پناه ده منزهی تو ای اجابت کننده برتری تو ای حسابگر پناه ده ما را از آتش ای

مُجیرُ سُبْحانَکَ یا عادِلُ تَعالَیْتَ یا فاصِلُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ

پناه ده منزهی تو ای دادگر برتری تو ای جدا کننده پناه ده ما را از آتش ای پناه ده

سُبْحانَکَ یا لَطیفُ تَعالَیْتَ یا شَریفُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ

منزهی تو ای مهربان برتری تو ای شریف پناه ده ما را از آتش ای پناه ده

سُبْحانَکَ یا رَبُّ تَعالَیْتَ یا حَقُّ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا

منزهی تو ای پروردگار برتری تو ای ثابت پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای

ماجِدُ تَعالَیْتَ یا واحِدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا عَفُوُّ

گرامی برتری تو ای یگانه پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای باگذشت

تَعالَیْتَ یا مُنْتَقِمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا واسِعُ تَعالَیْتَ

برتری تو ای انتقام کش پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای وسیع رحمت برتری تو

یا مُوَسِّعُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا رَؤُفُ تَعالَیْتَ یا

ای گشایش بخش پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای مهرورز برتری تو ای

عَطوُفُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا فَرْدُ تَعالَیْتَ یا وِتْرُ

با عطوفت پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای یگانه برتری تو ای تک و تنها

اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُقیتُ تَعالَیْتَ یا مُحیطُ اَجِرْنا

پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای حافظ و نگهبان برتری تو ای محیط بر هر چیز پناه ده ما را

مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا وَکیلُ تَعالَیْتَ یا عَدْلُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ

از آتش ای پناه ده منزهی تو ای وکیل برتری تو ای سراسر عدل و داد پناه ده ما را از آتش

یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُبینُ تَعالَیْتَ یا مَتینُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ

ای پناه ده منزهی تو ای آشکار کننده برتری تو ای ثابت سستی ناپذیر پناه ده ما را از آتش ای پناه ده

سُبْحانَکَ یا بَرُّ تَعالَیْتَ یا وَدُودُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا

منزهی تو ای نیکوکار برتری تو ای بسیار مهربان پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای

رَشیدُ تَعالَیْتَ یا مُرْشِدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا نُورُ

ارشاد کننده برتری تو ای رهنمون پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای نور

تَعالَیْتَ یا مُنَوِّرُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا نَصیرُ تَعالَیْتَ

برتری تو ای روشنی بخش پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای یاور برتری تو

یا ناصِرُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا صَبُورُ تَعالَیْتَ یا

ای یاری ده پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای بردبار برتری تو ای

صابِرُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُحْصی تَعالَیْتَ یا

شکیبا پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای شمارنده برتری تو ای

مُنْشِئُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا سُبْحانُ تَعالَیْتَ یا دَیّانُ

ایجاد کننده پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای منزه برتری تو ای کیفر ده

اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُغیثُ تَعالَیْتَ یا غِیاثُ اَجِرْنا

پناه ده ما را از آتش ای پناه ده منزهی تو ای فریادرس برتری تو ای دادرس پناه ده ما را

مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا فاطِرُ تَعالَیْتَ یا حاضِرُ اَجِرْنا مِنَ

از آتش ای پناه ده منزهی تو ای آفریننده برتری تو ای حاضر پناه ده ما را از

النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا ذَاالْعِزِّ وَالْجَمالِ تَبارَکْتَ یا ذَاالْجَبَرُوتِ

آتش ای پناه ده منزهی تو ای صاحب عزّت و زیبایی بزرگی تو ای صاحب جبروت

وَالْجَلالِ سُبْحانَکَ لا اِلهِ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ

و جلال منزهی تو معبودی جز تو نیست ()منزهی تو و همانا من از ستمگرانم

فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجیِ الْمُؤمِنینَ وَ صَلَّی اللّهُ

پس مستجاب کردیم دعای او (یعنی یونس) را و او را از اندوه نجاتش دادیم و این چنین مؤ منین را نجات بخشیم
و درود

عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعینَ وَالْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ حَسْبُنَا

خدا بر آقای ما محمد و آلش همگی و ستایش خاص پروردگار جهانیان است و خدا ما را بس است

اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلیِّ العَظیمِ

و او نیکو وکیلی است و جنبش و نیرویی نیست جز به خدای والای بزرگ

مناجات امیر المومنین (ع)

$
0
0
مناجات امیر المومنین (ع)


اللهم انی اَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَلابَنُونَ اِلاّ مَنْ اَتَی اللَّهَ به قلبٍ سَلیمٍ
 
خدایا از تو امان خواهم در آن روزی که سود ندهد کسی را نه مال و نه فرزندان مگر آن کس که دلی پاک به نزد خدا آورد
 
وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتِنیِ اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً
 
و از تو امان خواهم در آن روزی که بگزد شخص ستمکار هر دو دست خود را و گوید ای کاش گرفته بودم با پیامبر راهی
 
وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصی وَالاَْقْدامِ
 
و از تو امان خواهم در روزی که شناخته شوند جنایتکاران به سیما و رخساره‌شان و بگیرندشان به پیشانی‌ها و قدم‌ها
 
وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ لا یَجْزی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً اِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ
 
و از تو امان خواهم در آن روزی که کیفر نبیند پدری بجای فرزندش و نه فرزندی کیفر شود بجای پدرش براستی وعده خدا حق است
 
وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظّالِمینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوَّءُ الدّارِ
 
و از تو امان خواهم در آن روزی که سود ندهد ستمکاران را عذرخواهی‌شان و بر ایشان است لعنت و ایشان را است بدی آن سرای
 
وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَالاَْمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ
 
و از تو امان خواهم در روزی که مالک نیست کسی برای کسی دیگر چیزی را و کار در آن روز بدست خدا است
 
وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخیهِ وَاُمِّهِ وَاَبیهِ وَصاحِبَتِهِ وَبَنیهِ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَاءْنٌ یُغْنیهِ
 
و از تو امان خواهم در آن روزی که بگریزد انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندانش
برای هرکس از ایشان در آن روز کاری است که (فقط) بدان پردازد
 
وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدی مِنْ عَذابِ یَوْمَئِذٍ به بنیهِ وَصاحِبَتِهِ وَاَخیهِ وَفَصیلَتِهِ الَّتی تُؤْویهِ
وَمَنْ فِی الاَْرْضِ جَمیعاً ثُمَّ یُنْجیهِ کَلاّ ان‌ها لَظی نَزّاعَةً لِلشَّوی
 
و از تو امان خواهم در آن روزی که شخص جنایتکار دوست دارد که فدا دهد از عذاب آن روز پسرانش و همسرش و برادرش
و خویشاوندانش که او را در پناه گیرند و هر که در زمین هست یکسره که بلکه او را نجات دهد.
هرگز که جهنم آتشی است سوزان که پوست از سر بکند
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الْمَوْلی وَاَ نَا الْعَبْدُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلا الْمَوْلی
 
مولای من ... تویی سرور و منم بنده و آیا رحم کند بر بنده جز سرور او؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الْمالِکُ وَاَ نَا الْمَمْلُوکُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ اِلا الْمالِکُ
 
مولای من ای مولای من، تویی مالک و منم مملوک و آیا رحم کند بر مملوک جز مالک؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الْعَزیزُ وَاَ نَا الذَّلیلُ وَهَلْ یَرْحَمُ الذَّلیلَ اِلا الْعَزیزُ
 
مولای من ای مولایم تویی عزتمند و منم خوار و ذلیل و آیا رحم کند بر شخص خوار جز عزیز؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الْخالِقُ وَاَ نَا الْمَخْلُوقُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ اِلا الْخالِقُ
 
مولای من ای مولای من تویی آفریدگار و منم آفریده و آیا رحم کند بر آفریده جز آفریدگار؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الْعَظیمُ وَاَ نَا الْحَقیرُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْحَقیرَ اِلا الْعَظیمُ
 
مولای من ای مولای من تویی بزرگ و منم ناچیز و آیا رحم کند بر ناچیز جز بزرگ؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الْقَوِیُّ وَاَ نَا الضَّعیفُ وَهَلْ یَرْحَمُ الضَّعیفَ اِلا الْقَوِیُّ
 
مولای من ای مولای من تویی نیرومند و منم ناتوان و آیا رحم کند بر ناتوان جز نیرومند؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الْغَنِیُّ وَاَ نَا الْفَقیرُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْفَقیرَ اِلا الْغَنِیُّ
 
مولای من ای مولای من تویی بی نیاز و منم نیازمند و آیا رحم کند بر نیازمند جز بی نیاز؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الْمُعْطی وَاَنَا السّاَّئِلُ وَهَلْ یَرْحَمُ السّاَّئِلَ اِلا الْمُعْطی
 
مولای من ای مولای من تویی عطابخش و منم سائل و آیا رحم کند بر سائل جز عطاکننده؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الْحَیُّ وَاَ نَا الْمَیِّتُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَیِّتَ اِلا الْحَیُّ
 
مولای من ای مولای من تویی زنده و منم مرده و آیا رحم کند مرده را جز زنده؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الْباقی وَاَ نَا الْفانی وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفانیَ اِلا الْباقی
 
مولای من ای مولای من تویی باقی و منم فانی و آیا رحم کند بر فانی جز خدای باقی؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الدّاَّئِمُ وَاَ نَا الزّاَّئِلُ وَهَلْ یَرْحَمُ الزّآئِلَ اِلا الدَّّائِمُ
 
مولای من ای مولای من تویی همیشگی و منم زوال پذیر و آیا رحم کند بر زوال پذیر جز خدای همیشگی؟
 
مولایَ یا مولایانتَ الرّازِقُ وَاَ نَا الْمَرْزُوقُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَرْزُوقَ اِلا الرّازِقُ
 
مولای من ای مولای من تویی روزی ده و منم روزی خور و آیا رحم کند روزی خور را جز روزی ده؟
 
مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَالْجَوادُ وَاَ نَاالْبَخیلُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْبَخیلَ اِلا الْجَوادُ
 
مولای من ای مولای من تویی سخاوتمند و منم بخیل و آیا رحم کند بر بخیل جز سخاوتمند؟
 
مَوْلایَ یامَوْلایَ اَنْتَ الْمُعافی وَاَ نَا الْمُبْتَلی وَهَلْ یَرْحَمُ الْمُبْتَلی اِلا الْمُعافی
 
مولای من ای مولای من تویی عافیت بخش و منم گرفتار و آیا رحم کند بر شخص گرفتار جز عافیت بخش؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الْکَبیرُ وَاَ نَا الصَّغیرُ وَهَلْ یَرْحَمُ الصَّغیرَ اِلا الْکَبیرُ
 
مولای من ای مولای من تویی بزرگ و منم کوچک و آیا رحم کند بر کوچک جز بزرگ؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الْهادی وَاَ نَا الضّاَّلُّ وَهَلْ یَرْحَمُ الضّاَّلَّ اِلا الْهادی
 
مولای من ای مولای من تویی راهنما و منم گمراه و آیا رحم کند بر گمراه جز راهنما؟
 
مَوْلایَ یامَوْلایَ اَنْتَ الرَّحْمنُ وَاَ نَا الْمَرْحُومُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَرْحُومَ اِلا الرَّحْمنُ
 
مولای من ای مولای من تویی بخشاینده و منم بخشش پذیر و آیا رحم کند بخشش پذیر را جز بخشاینده؟
 
مَوْلایَ یامَوْلایَ اَنْتَ السُّلْطانُ وَاَ نَا الْمُمْتَحَنُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمُمْتَحَنَ اِلا السُّلْطانُ
 
مولای من ای مولای من تویی سلطان و منم گرفتار آزمایش و آیا رحم کند به بنده گرفتار آزمایش جز سلطان؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الدَّلیلُ وَاَ نَا الْمُتَحَیِّرُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمُتَحَیِّرَ اِلا الدَّلیلُ
 
مولای من ای مولای من تویی دلیل و راهنما و منم متحیر و سرگردان و آیا رحم کند سرگردان را جز راهنما؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الْغَفُورُ وَاَ نَا الْمُذْنِبُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمُذْنِبَ اِلا الْغَفُورُ
 
مولای من ای مولای من تویی آمرزنده و منم گنهکار و آیا رحم کند گنهکار را جز آمرزنده؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الْغالِبُ وَاَ نَا الْمَغْلُوبُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَغْلُوبَ اِلا الْغالِبُ
 
مولای من ای مولای من تویی غالب و منم مغلوب و آیا رحم کند بر مغلوب جز غالب؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الرَّبُّ وَاَ نَا الْمَرْبُوبُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَرْبُوبَ اِلا الرَّبُّ
 
مولای من ای مولای من تویی پروردگار و منم پروریده و آیا رحم کند پروریده را جز پروردگار؟
 
مَوْلایَ یا مولایانتَ الْمُتَکَبِّرُ وَاَ نَا الْخاشِعُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْخاشِعَ اِلا الْمُتَکَبِّرُ
 
مولای من ای مولای من تویی خدای با کبریا و بزرگمنش و منم بنده فروتن و آیا رحم کند بر فروتن جز خدای بزرگ منش؟
 
مَوْلایَ یا مَوْلایَ اِرْحَمْنی بِرَحْمَتِکَ وَارْضَ عَنّی بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ وَفَضْلِکَ
 
مولای من ای مولای من به من رحم کن به رحمت خود و خوشنود شو از من به جود و کرم و فضل خود
 
یا ذَاالْجُودِ وَالاِْحْسانِ وَالطَّوْلِ وَالاِْمْتِنانِ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
 
ای صاحب جود و احسان و نعمت و امتنان به رحمتت ای مهربان‌ترین مهربانان


دعای کمیل

$
0
0

دعای کمیل


اللهم انی اَسْئَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ وَ بِقُوَّتِکَ الَّتی قَهَرْتَ بِها کُلَّشَیْءٍ

 
خدایا من از تو می‌خواهم به حق آن رحمتت که همه چیز را فرا گرفته و به آن نیرویت که همه چیز را بوسیله آن مقهور خویش کردی
 
وَ خَضَعَ لَها کُلُّ شَیْءٍ وَ ذَلَّ لَها کُلُّ شَیْءٍ وَ بِجَبَرُوتِکَ الَّتی غَلَبْتَ بِها
 
و همه چیز در برابر آن خاضع و همه در پیش آن خوار است و به جبروت تو که بوسیله آن چیره گشتی
 
کُلَّ شَیْءٍ وَ بِعِزَّتِکَ الَّتی لا یَقُومُ لَها شَیْءٌ وَ بِعَظَمَتِکَ الَّتی مَلاَتْ کُلَّ
 
بر هر چیز و به عزتت که چیزی در برابرش نه ایستد و به آن عظمت و بزرگیت که پرکرده هر
 
شَیْءٍ وَ بِسُلْطانِکَ الَّذی عَلا کُلَّشَیْءٍ وَ بِوَجْهِکَ الْباقی بَعْدَ فَناَّءِ
 
چیز را و به آن سلطنت و پادشاهیت که بر هر چیز برتری گرفته و به ذات پاکت که پس از نابودی
 
کُلِّشَیْءٍ وَ بِأَسْمائِکَ الَّتی مَلاَتْ اَرْکانَ کُلِّشَیْءٍ وَ بِعِلْمِکَ الَّذی اَحاطَ
 
هر چیز باقی است و به نامهای مقدست که اساس هر موجودی را پرکرده و به آن علم و دانشت که احاطه یافته
 
بِکُلِّشَیْءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذی اَضاَّءَ لَهُ کُلُّشیْءٍ یا نُورُ یا قُدُّوسُ یا
 
به هر چیز و به نور ذاتت که روشن شد در پرتوش هر چیز ای نور حقیقی و ای منزه از هر عیب ای
 
اَوَّلَ الاْوَّلِینَ وَ یا اخِرَ الاْ خِرینَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَهْتِکُ
 
آغاز موجودات اولین و ای پایان آخرین خدایا بیامرز برایم آن گناهانی را که پرده‌ها را
 
الْعِصَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ النِّقَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ
 
بدرد خدایا بیامرز برایم آن گناهانی را که عقاب و کیفرها را فرو ریزد خدایا بیامرز برایم آن
 
الذُّنُوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَحْبِسُ
 
گناهانی را که نعمت‌ها را تغییر دهد خدایا بیامرز برایم آن گناهانی را که از (اجابت)
 
الدُّعاَّءَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ الْبَلاَّءَ اَللّهُمَّ اغْفِرْلی
 
دعا جلوگیری کند خدایا بیامرز برایم آن گناهانی را که بلا نازل کند خدایا بیامرز برایم
 
کُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ خَطَّیئَةٍ اَخْطَاْتُها اللهمانی اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ
 
هر گناهی که کرده‌ام و هر خطایی که از من سر زده خدایا من به سوی تو تقرب جویم
 
بِذِکْرِکَ وَ اَسْتَشْفِعُ بِکَ اِلی نَفْسِکَ وَ اَسْئَلُکَ بِجُودِکَ اَنْ تُدْنِیَنی مِنْ
 
بوسیله ذکر تو و شفیع آورم به درگاهت خودت را و به جود و کرمت از تو می‌خواهم که مرا به مقام
 
قُرْبِکَ وَ اَنْ تُوزِعَنی شُکْرَکَ وَ اَنْ تُلْهِمَنی ذِکْرَکَ اللهمانی اَسْئَلُکَ
 
قرب خویش نزدیک سازی و شکر و سپاسگذاریت را بر من روزی کنی و ذکر خود را به من الهام کنی خدایا از تو
 
سُؤالَ خاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خاشِعٍ اَنْ تُسامِحَنی وَ تَرْحَمَنی وَ تَجْعَلَنی
 
درخواست می‌کنم درخواست شخص فروتن خوار ترسان که بر من آسان گیری و به من رحم کنی و مرا به آنچه
 
بِقَِسْمِکَ راضِیاً قانِعاً وَ فی جَمیعِ الاْحْوالِ مُتَواضِعاً اَللّهُمَّ وَ اَسْئَلُکَ
 
برایم قسمت کرده ای راضی و قانعم سازی و در تمام حالات فروتنم کنی خدایا از تو درخواست کنم
 
سُؤالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ وَ اَنْزَلَ بِکَ عِنْدَ الشَّدآئِدِ حاجَتَهُ وَ عَظُمَ
 
درخواست کسی که سخت فقیر و بی چیز شده و خواسته‌اش را هنگام سختی‌ها پیش تو آورده و امیدش بدانچه
 
فیما عِنْدَکَ رَغْبَتُهُ اَللّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُکَ وَ عَلا مَکانُکَ وَ خَفِیَ
 
نزد تو است بسیار بزرگ است خدایا سلطنت و پادشاهیت بس بزرگ و مقامت بسی بلند است
 
مَکْرُکَ وَ ظَهَرَ اَمْرُکَ وَ غَلَبَ قَهْرُکَ وَ جَرَتْ قُدْرَتُکَ وَ لا یُمْکِنُ الْفِرارُ
 
مکر و تدبیرت در کارها پنهان و امر و فرمانت آشکار است قهرت غالب و قدرت و نیرویت نافذ است و گریز از
 
مِنْ حُکُومَتِکَ اَللّهُمَّ لا اَجِدُ لِذُنُوبی غافِراً وَ لا لِقَبائِحی ساتِراً وَ لا
 
تحت حکومت تو ممکن نیست خدایا نیابم برای گناهانم آمرزنده ای و نه برای کارهای زشتم پرده پوشی و نه
 
لِشَیْءٍ مِنْ عَمَلِیَ الْقَبیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ
 
کسی را که عمل زشت مرا به کار نیک تبدیل کند جز تو، نیست معبودی جز تو
 
سُبْحانَکَ وَ بِحَمْدِکَ ظَلَمْتُ نَفْسی وَ تَجَرَّأتُ به جهلی وَ سَکَنْتُ اِلی
 
منزهی تو و به حمد تو مشغولم من به خویشتن ستم کردم و در اثر نادانیم دلیری کردم و به اینکه همیشه از
 
قَدیمِ ذِکْرِکَ لی وَ مَنِّکَ عَلَیَّ اَللّهُمَّ مَوْلایَ کَمْ مِنْ قَبیحٍ سَتَرْتَهُ وَ کَمْ
 
قدیم به یاد من بوده وبر من لطف و بخشش داشتی آسوده خاطر نشستم ای خدا ای مولای من چه بسیار زشتی‌ها که از من پوشاندی و
 
مِنْ فادِحٍ مِنَ الْبَلاَّءِ اَقَلْتَهُ وَ کَمْ مِنْ عِثارٍ وَقَیْتَهُ وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ
 
چه بسیار بلاهای سنگین که از من بازگرداندی و چه بسیار لغزشها که از آن نگهم داشتی و چه بسیار ناراحتی‌ها
 
دَفَعْتَهُ وَ کَمْ مِنْ ثَناَّءٍ جَمیلٍ لَسْتُ اَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلاَّئی
 
که از من دور کردی و چه بسیار مدح و ثنای خوبی که من شایسته‌اش نبودم و تو آن را منتشر ساختی خدایا بلای من
 
وَ اَفْرَطَ بی سُوَّءُ حالی وَ قَصُرَتْ بی اَعْمالی وَ قَعَدَتْ بی اَغْلالی
 
بسی بزرگ است و بدی حالم از حد گذشته و اعمالم نارسا است و زنجیرهای علایق مرا خانه نشین
 
وَ حَبَسَنی عَنْ نَفْعی بُعْدُ اَمَلی وَ خَدَعَتْنِی الدُّنْیا به غرورها وَ نَفْسی
 
و آرزوهای دور و دراز مرا از رسیدن به منافعم بازداشته و دنیا با ظواهر فریبنده‌اش مرا گول زد و نفسم
 
بِجِنایَتِها وَ مِطالی یا سَیِّدی فَاَسْئَلُکَ بِعِزَّتِکَ اَنْ لا یَحْجُبَ عَنْکَ
 
بوسیله جنایتش و به مسامحه گذراندم ای آقای من پس از تو می‌خواهم به عزتت که بدی رفتار و کردار من
 
دُعاَّئی سُوَّءُ عَمَلی وَ فِعالی وَ لا تَفْضَحْنی بِخَفِیِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ
 
دعایم را از اجابتت جلوگیری نکند و رسوا نکنی مرا به آنچه از اسرار پنهانی من
 
سِرّی وَلا تُعاجِلْنی بِالْعُقُوبَةِ عَلی ما عَمِلْتُهُ فی خَلَواتی مِنْ سُوَّءِ
 
اطلاع داری و شتاب نکنی در عقوبتم برای رفتار بد و کارهای بدی که در خلوت
 
فِعْلی وَ اِساَّئَتی وَ دَوامِ تَفْریطی وَ جَهالَتی وَ کَثْرَةِ شَهَواتی وَ غَفْلَتی
 
انجام دادم و ادامه دادنم به تقصیر و نادانی و زیادی شهوت رانی و بی خبریم
 
وَ کُنِ اللّهُمَّ بِعِزَّتِکَ لی فی کُلِّ الاْحْوالِ رَؤُفاً وَ عَلَیَّ فی جَمیعِ
 
و خدایا به عزتت سوگند که در تمام احوال نسبت به من مهربان باش و در تمام
 
الاُْمُورِ عَطُوفاً اِلهی وَرَبّی مَنْ لی غَیْرُکَ اَسْئَلُهُ کَشْفَ ضُرّی
 
امور بر من عطوفت فرما ای معبود من و ای پروردگار من جز تو که را دارم که رفع گرفتاری
 
وَالنَّظَرَ فی اَمْری اِلهی وَ مَوْلایَ اَجْرَیْتَ عَلَیَّ حُکْماً اِتَّبَعْتُ فیهِ
 
و توجه در کارم را از او درخواست کنم ای خدای من و ای مولای من تو بر من حکمی را مقرر داشتی که در اجرای آن پیروی
 
هَوی نَفْسی وَ لَمْ اَحْتَرِسْ فیهِ مِنْ تَزْیینِ عَدُوّی فَغَرَّنی به ما اَهْوی
 
هوای نفسم را کردم و از فریبکاری دشمنم در این باره نهراسیدم پس او هم طبق دلخواه خویش
 
وَ اَسْعَدَهُ عَلی ذلِکَ الْقَضاَّءُ فَتَجاوَزْتُ به ما جَری عَلَیَّ مِنْ ذلِکَ بَعْضَ
 
گولم زد و قضا (و قدر) هم با او کمک کرد و در اثر همین ماجرای شومی که بر سرم آمد نسبت به پاره ای
 
حُدُودِکَ وَ خالَفْتُ بَعْضَ اَوامِرِکَ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَیَّ فی جَمیعِ ذلِکَ
 
از حدود و احکامت تجاوز کردم و در برخی از دستوراتت راه مخالفت را پیمودم پس در تمام آنچه پیش آمده تو را ستایش
 
وَ لا حُجَّةَ لی فیما جَری عَلَیَّ فیهِ قَضاَّؤُکَ وَ اَلْزَمَنی حُکْمُکَ
 
می‌کنم و اکنون از حکمی که درباره کیفر من جاری گشته و قضا و آزمایش تو مرا بدان ملزم ساخته
 
وَ بَلاؤُکَ وَ قَدْ اَتَیْتُکَ یا اِلهی بَعْدَ تَقْصیری وَ اِسْرافی عَلی نَفْسی
 
حجت و برهانی ندارم و اینک ای معبود من در حالی به درگاهت آمده‌ام که درباره‌ات کوتاهی کرده و بر خود زیاده‌روی
 
مُعْتَذِراً نادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقیلاً مُسْتَغْفِراً مُنیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لا
 
نموده و عذر خواه و پشیمان و دل شکسته و پوزش جو و آمرزش طلب و بازگشت کنان و به گناه خویش اقرار و اذعان و اعتراف
 
اَجِدُ مَفَرّاً مِمّا کانَ مِنّی وَ لا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَیْهِ فی اَمْری غَیْرَ قَبُولِکَ
 
دارم و راه گریزی از آنچه از من سر زده نیابم و پناهگاهی که بدان رو آورم در کار خویش ندارم جز اینکه
 
عُذْری وَ اِدْخالِکَ اِیّایَ فی سَعَةِ رَحْمَتِکَ اَللّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْری
 
تو عذرم بپذیری و مرا در فراخ نای رحمتت درآوری پس ای خدای من عذرم بپذیر
 
وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرّی وَ فُکَّنی مِنْ شَدِّ وَ ثاقی یا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ
 
و بر سخت پریشانیم رحم کن و از بند سخت گناهانم رهاییم ده ای پروردگار من بر ناتوانی
 
بَدَنی وَ رِقَّةَ جِلْدی وَ دِقَّةَ عَظْمی یا مَنْ بَدَءَ خَلْقی وَ ذِکْری وَ تَرْبِیَتی
 
بدنم و نازکی پوست تنم و باریکی استخوانم رحم کن ای کسی که آغاز کردی به آفرینش من و به یاد من و بپرورشم
 
وَ بِرّی وَ تَغْذِیَتی هَبْنی لاِبْتِدآءِ کَرَمِکَ وَ سالِفِ بِرِّکَ بی یا اِلهی
 
و به احسان و خوراک دادنم اکنون به همان بزرگواری و کرم نخستت و سابقه احسانی که به من داشتی مرا ببخش ای
 
وَ سَیِّدی وَ رَبّی اَتُراکَ مُعَذِّبی بِنارِکَ بَعْدَ تَوْحیدِکَ وَ بَعْدَ مَا انْطَوی
 
معبود من و ای آقای من و ای پروردگارم آیا تو به راستی چنانی که مرا به آتش عذاب کنی پس از اینکه
 
عَلَیْهِ قَلْبی مِنْ مَعْرِفَتِکَ وَ لَهِجَ بِهِ لِسانی مِنْ ذِکْرِکَ وَاعْتَقَدَهُ
 
به یگانگیت اقرار دارم و دلم به نور معرفتت آباد گشته و زبانم به ذکر تو گویا شده
 
ضَمیری مِنْ حُبِّکَ وَ بَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافی وَ دُعاَّئی خاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ
 
و نهادم به دوستی تو پیوند شده و پس از اعتراف صادقانه و دعای خاضعانه‌ام به مقام بنده پروری و ربوبیتت؟
 
هَیْهاتَ اَنْتَ اَکْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ اَوْ تُبْعِدَ مَنْ اَدْنَیْتَهُ اَوْ
 
بسیار دور است! تو بزرگوارتر از آنی که از نظر دور داری کسی را که خود پروریده ای یا دور گردانی کسی را
 
تُشَرِّدَ مَنْ اوَیْتَهُ اَوْ تُسَلِّمَ اِلَی الْبَلاءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ وَ لَیْتَ
 
که خود نزدیکش کرده یا تسلیم بلا و گرفتاری کنی کسی را که خود سرپرستی کرده و به لطف پروریده ای و کاش
 
شِعْری یا سَیِّدی وَ اِلهی وَ مَوْلایَ اَتُسَلِّطُ النّارَ عَلی وُجُوهٍ خَرَّتْ
 
می‌دانستم ای آقا و معبود و مولایم آیا چیره می‌کنی آتش دوزخ را بر چهره هایی که در برابر
 
لِعَظَمَتِکَ ساجِدَةً وَ عَلی اَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحیدِکَ صادِقَةً وَ بِشُکْرِکَ
 
عظمتت به سجده افتاده و بر زبانهایی که صادقانه به یگانگیت گویا شده و سپاسگزارانه به شکرت باز
 
مادِحَةً وَ عَلی قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِاِلهِیَّتِکَ مُحَقِّقَةً وَ عَلی ضَماَّئِرَ حَوَتْ
 
شده و بر دلهایی که از روی یقین به خدائیت اعتراف کرده‌اند و بر نهادهایی که
 
مِنَ الْعِلْمِ بِکَ حَتّی صارَتْ خاشِعَةً وَ عَلی جَوارِحَ سَعَتْ اِلی اَوْطانِ
 
علم و معرفتت آنها را فرا گرفته تا به جایی که در برابرت خاشع گشته و بر اعضاء و جوارحی که مشتاقانه به پرستشگاهایت
 
تَعَبُّدِکَ طاَّئِعَةً وَ اَشارَتْ بِاسْتِغْفارِکَ مُذْعِنَةً ما هکَذَا الظَّنُّ بِکَ وَ لا
 
شتافته و با حال اقرار به گناه جویای آمرزش تو هستند چنین گمانی به تو نیست و
 
اُخْبِرْنا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یا کَریمُ یا رَبِّ وانتَ تَعْلَمُ ضَعْفی عَنْ قَلیلٍ
 
از فضل تو چنین خبری به ما نرسیده ای خدای کریم ای پروردگار من و تو ناتوانی مرا در مقابل اندکی
 
مِنْ بَلاَّءِ الدُّنْیا وَ عقوبات‌ها وَ ما یَجْری فیها مِنَ الْمَکارِهِ عَلی اهل‌ها
 
از بلای دنیا و کیفرهای ناچیز آن و ناملایماتی که معمولاً بر اهل آن می‌رسد می‌دانی در صورتی که
 
عَلی اَنَّ ذلِکَ بَلاَّءٌ وَ مَکْرُوهٌ قَلیلٌ مَکْثُهُ یَسیرٌ بَقاَّئُهُ قَصیرٌ مُدَّتُهُ
 
این بلا و ناراحتی دوامش کم است و دورانش اندک و مدتش کوتاه است
 
فَکَیْفَ احْتِمالی لِبَلاَّءِ الاْخِرَةِ وَ جَلیلِ وُقُوعِ الْمَکارِهِ فیها وَهُوَ بَلاَّءٌ
 
پس چگونه تاب تحمل بلای آخرت و آن ناملایمات بزرگ را در آنجا دارم در صورتی که آن بلا
 
تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ یَدُومُ مَقامُهُ وَ لا یُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ لاِنَّهُ لا یَکُونُ اِلاّ
 
مدتش طولانی و دوامش همیشگی است و تخفیفی برای مبتلایان به آن نیست زیرا آن بلا از
 
عَنْ غَضَبِکَ وَاْنتِقامِکَ وَ سَخَطِکَ وَ هذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمواتُ
 
خشم و انتقام و غضب تو سرچشمه گرفته و آن هم چیزی است که آسمان‌ها
 
وَالاَْرْضُ یا سَیِّدِی فَکَیْفَ لی وَ اَنَا عَبْدُکَ الضَّعیفُ الذَّلیلُ
 
و زمین تاب تحمل آن را ندارند ای آقای من تا چه رسد به من بنده ناتوان خوار
 
الْحَقیرُ الْمِسْکینُ الْمُسْتَکینُ یا اِلهی وَ رَبّی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلایَ
 
ناچیز مستمند بیچاره! ای معبود و پروردگار و آقا و مولای من آیا
 
لاِیِّ الاُْمُورِ اِلَیْکَ اَشْکُو وَ لِما مِنْها اَضِجُّ وَ اَبْکی لاِلیمِ الْعَذابِ
 
برای کدامیک از گرفتاری‌هایم به تو شکایت کنم و برای کدامیک از آنها شیون و گریه کنم؟ آیا برای عذاب دردناک
 
وَ شِدَّتِهِ اَمْ لِطُولِ الْبَلاَّءِ وَ مُدَّتِهِ فَلَئِنْ صَیَّرْتَنی لِلْعُقُوباتِ مَعَ
 
و سخت یا برای بلای طولانی و مدید پس اگر بنا شود مرا به خاطر کیفرهایم در زمره
 
اَعْدآئِکَ وَ جَمَعْتَ بَیْنی وَ بَیْنَ اَهْلِ بَلاَّئِکَ وَ فَرَّقْتَ بَیْنی وَ بَیْنَ
 
دشمنانت اندازی و مرا با گرفتاران در بلا و عذابت در یکجا گردآوری و میان من و
 
اَحِبّاَّئِکَ وَ اَوْلیاَّئِکَ فَهَبْنی یا اِلهی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلایَ وَ رَبّی
 
دوستانت جدایی اندازی گیرم که ای معبود و آقا و مولا و پروردگارم من بر عذاب تو
 
صَبَرْتُ عَلی عَذابِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَلی فِراقِکَ وَ هَبْنی صَبَرْتُ عَلی
 
صبر کنم اما چگونه بر دوری از تو طاقت آورم و گیرم که ای معبود من
 
حَرِّ نارِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلی کَرامَتِکَ اَمْ کَیْفَ اَسْکُنُ فِی
 
حرارت آتشت را تحمل کنم اما چگونه چشم پوشیدن از بزرگواریت را بر خود هموار سازم یا چگونه در میان
 
النّارِ وَ رَجاَّئی عَفْوُکَ فَبِعِزَّتِکَ یا سَیِّدی وَ مَوْلایَ اُقْسِمُ صادِقاً لَئِنْ
 
آتش بمانم با اینکه امید عفو تو را دارم پس به عزتت سوگند ای آقا و مولای من براستی سوگند می‌خورم که اگر
 
تَرَکْتَنی ناطِقاً لاَضِجَّنَّ اِلَیْکَ بَیْنَ اهل‌ها ضَجیجَ الاْ مِلینَ وَ لاَصْرُخَنَّ
 
زبانم را در آنجا بازبگذاری حتماً در میان دوزخیان شیون را به سویت سر دهم شیون اشخاص آرزومند
 
اِلَیْکَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخینَ وَ لاََبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکاَّءَ الْفاقِدینَ
 
و مسلماً چون فریادرس خواهان به درگاهت فریاد بر آرم و قطعاً مانند عزیز گم‌گشتگان
 
وَ لاَُنادِیَنَّکَ اَیْنَ کُنْتَ یا وَلِیَّ الْمُؤْمِنینَ یا غایَةَ امالِ الْعارِفینَ یا
 
بر دوری تو گریه و زاری کنم و با صدای بلند تو را می‌خوانم و می‌گویم کجایی‌ای یار و نگهدار مؤمنان ای منتهای آرمان عارفان ای
 
غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ یا حَبیبَ قُلُوبِ الصّادِقینَ وَ یا اِلهَ الْعالَمینَ
 
فریادرس درماندگان ای محبوب دل راستگویان و ای حیران کننده عالمیان
 
اَفَتُراکَ سُبْحانَکَ یا اِلهی وَ بِحَمْدِکَ تَسْمَعُ فیها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ
 
آیا براستی چنان می‌بینی ای منزه و معبودم که به ستایشت مشغولم که بشنوی در آن آتش صدای بنده مسلمانی
 
سُجِنَ فیها بِمُخالَفَتِهِ وَ ذاقَ طَعْمَ عذاب‌ها بِمَعْصِیَتِهِ وَ حُبِسَ بَیْنَ
 
را که در اثر مخالفتش در آنجا زندانی شده و مزه عذاب آتش را به خاطر نافرمانیش چشیده و در میان
 
اَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَ جَریرَتِهِ وَ هُوَ یَضِجُّ اِلَیْکَ ضَجیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ
 
طبقات دوزخ به واسطه جرم و جنایتش گرفتار شده و در آن حال به درگاهت شیون کند شیون شخصی که آرزومند رحمت
 
وَ یُنادیکَ به لسانِ اَهْلِ تَوْحیدِکَ وَ یَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ یا مَوْلایَ
 
تو است و به زبان یگانه پرستان تو را فریاد زند و به بنده پروریت متوسل گردد ای مولای من
 
فَکَیْفَ یَبْقی فِی الْعَذابِ وَ هُوَ یَرْجُوا ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِکَ اَمْ کَیْفَ
 
پس چگونه در عذاب بماند با اینکه به بردباری سابقه دارت چشم امید دارد یا چگونه
 
تُؤْلِمُهُ النّارُ وَ هُوَ یَأمُلُ فَضْلَکَ وَ رَحْمَتَکَ اَمْ کَیْفَ یُحْرِقُهُ لهیب‌ها
 
آتش او را بیازارد با اینکه آرزوی فضل و رحمت تو را دارد یا چگونه شعله آتش او را بسوزاند
 
وانتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ تَری مَکانَهُ اَمْ کَیْفَ یَشْتَمِلُ عَلَیْهِ زَفیرُها
 
با اینکه تو صدایش را بشنوی و جایش را ببینی یا چگونه شراره های آتش او را دربرگیرد
 
وانتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ اَمْ کَیْفَ یَتَقَلْقَلُ بَیْنَ اَطْباقِها وانتَ تَعْلَمُ صدقه‌امْ
 
با اینکه تو ناتوانیش دانی یا چگونه در میان طبقات آتش دست و پا زند با اینکه تو صدق و راستگویی اش را دانی یا
 
کَیْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِیَتُها وَ هُوَ یُنادیکَ یا رَبَّهُ اَمْ کَیْفَ یَرْجُو فَضْلَکَ فی
 
چگونه موکلان دوزخ او را با تندی برانند با اینکه تو را به پروردگاری بخواند یا چگونه ممکن است که امید فضل تو را در
 
عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُکُهُ فیها هَیْهاتَ ما ذلِکَ الظَّنُ بِکَ وَ لاَالْمَعْرُوفُ مِنْ
 
آزادی خویش داشته باشد ولی تو او را به حال خود واگذاری چه بسیار از تو دور است و چنین گمانی به تو نیست و
 
فَضْلِکَ وَ لا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدینَ مِنْ بِرِّکَ وَ اِحْسانِکَ
 
فضل تو اینسان معروف نیست و نه شباهت با رفتار تو نسبت به یگانه پرستان دارد با آن نیکی و احسانت
 
فَبِالْیَقینِ اَقْطَعُ لَوْ لا ما حَکَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذیبِ جاحِدیکَ وَ قَضَیْتَ
 
که نسبت بدانها داری و من بطور قطع می‌دانم که اگر فرمان تو در معذب ساختن منکرانت صادر نشده بود و حکم
 
بِهِ مِنْ اِخْلادِ مُعانِدیکَ لَجَعَلْتَ النّارَ کل‌ها بَرْداً وَ سَلاماً وَ ما کانَ
 
تو به همیشه ماندن در عذاب برای دشمنانت در کار نبود حتماً آتش دوزخ را هر چه بود به تمامی سرد و سالم می‌کردی و
 
لاِحَدٍ فیها مَقَرّاً وَ لا مُقاماً لکِنَّکَ تَقَدَّسَتْ اَسْماَّؤُکَ اَقْسَمْتَ اَنْ
 
هیچکس در آن منزل و ماءوا نداشت ولی تو ای خدایی که تمام نام‌هایت مقدس است سوگند یاد کرده ای که دوزخ
 
تَمْلاَها مِنَ الْکافِرینَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ اَجْمَعینَ وَ اَنْ تُخَلِّدَ فیهَا
 
را از کافران از پریان و آدمیان پرکنی و دشمنانت را برای همیشه در آن جا دهی و تو که
 
الْمُعانِدینَ وانتَ جَلَّ ثَناؤُکَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَ تَطَوَّلْتَ بِالاِْنْعامِ مُتَکَرِّماً
 
حمد ثنایت برجسته است در ابتدا بدون سابقه فرمودی و به این انعام از روی بزرگواری تفضل کردی
 
اَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ اِلهی وَ سَیِّدی
 
(که فرمودی) آیا کسی که مؤمن است مانند کسی است که فاسق است؟ نه یکسان نیستند ای معبود من و ای آقای
 
فَاَسْئَلُکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتی قدرت‌ها وَ بِالْقَضِیَّةِ الَّتی حَتَمْتَها وَ حکمت‌ها
 
من به حق آن نیرویی که مقدرش کردی و به فرمانی که مسلمش کردی و صادر فرمودی
 
وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ اَجْرَیْتَها اَنْ تَهَبَ لی فی هذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فی هذِهِ
 
و بر هر کس آن را اجرا کردی مسلط گشتی از تو می‌خواهم که ببخشی بر من در این شب و در این
 
السّاعَةِ کُلَّ جُرْمٍ اَجْرَمْتُهُ وَ کُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ قَبِیحٍ اَسْرَرْتُهُ وَ کُلَّ
 
ساعت هر جرمی را که مرتکب شده‌ام و هر گناهی را که از من سرزده و هر کار زشتی را که پنهان کرده‌ام و هر
 
جَهْلٍ عَمِلْتُهُ کَتَمْتُهُ اَوْ اَعْلَنْتُهُ اَخْفَیْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ وَ کُلَّ سَیِّئَةٍ اَمَرْتَ
 
نادانی که کردم چه کتمان کردم و چه آشکار چه پنهان کردم و چه در عیان و هر کار بدی را که به نویسندگان
 
بِاِثْباتِهَا الْکِرامَ الْکاتِبینَ الَّذینَ وَکَّلْتَهُمْ به حفظِ ما یَکُونُ مِنّی
 
گرامیت دستور یادداشت کردنش را دادی همان نویسندگانی که آنها را موکل بر ثبت اعمال من کردی و آنها را
 
وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَیَّ مَعَ جَوارِحی وَ کُنْتَ اَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیَّ مِنْ
 
به ضمیمه اعضاء و جوارحم گواه بر من کردی و اضافه بر آنها خودت نیز مراقب من بودی و
 
وَراَّئِهِمْ وَالشّاهِدَ لِما خَفِیَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِکَ اَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ
 
گواه اعمالی بودی که از ایشان پنهان می‌ماند و البته به واسطه رحمتت بود که آنها را پنهان داشتی و از روی فضل خود
 
سَتَرْتَهُ وَ اَنْ تُوَفِّرَ حَظّی مِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَنْزَلْتَهُ اَوْ اِحْسانٍ فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ
 
پوشاندی و نیز خواهم که بهره‌ام را وافر و سرشار گردانی از هر خیری که فرو ریزی یا احسانی که بفرمایی یا نیکی هایی که
 
نَشَرْتَهُ اَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ اَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ اَوْ خَطَاءٍ تَسْتُرُهُ یا رَبِّ یا رَبِّ
 
پخش کنی یا رزقی که بگسترانی یا گناهی که بیامرزی یا خطایی که بپوشانی پروردگارا پروردگارا
 
یا رَبِّ یا اِلهی وَ سَیِّدی وَ مَوْلایَ وَ مالِکَ رِقّی یا مَنْ بِیَدِهِ
 
پروردگارا ای معبود من ای آقا و مولایم و ای مالک من ای کسی که اختیارم بدست
 
ناصِیَتی یا عَلیماً بِضُرّی وَ مَسْکَنَتی یا خَبیراً به فقری وَ فاقَتی
 
او است ای دانای بر پریشانی و بی نواییم ای آگه از بی چیزی و نداریم
 
یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ اَسْئَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ اَعْظَمِ صِفاتِکَ
 
پروردگارا، پروردگارا پروردگارا از تو می‌خواهم به حق خودت و به ذات مقدست و به بزرگ‌ترین صفات
 
وَ اَسْماَّئِکَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتی مِنَ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً
 
و اسمائت که اوقاتم را در شب و روز به یاد خودت معمور و آباد گردانی
 
وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَةً وَ اَعْمالی عِنْدَکَ مَقْبُولَةً حَتّی تَکُونَ اَعْمالی
 
و به خدمتت پیوسته داری و اعمالم را مقبول درگاهت گردانی تا اعمال
 
وَ اَوْرادی کل‌ها وِرْداً واحِداً وَ حالی فی خِدْمَتِکَ سَرْمَداً یا سَیِّدی یا
 
و گفتارم همه یک جهت برای تو باشد و حالم همیشه در خدمت تو مصروف گردد ای آقای من ای
 
مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلی یا مَنْ اِلَیْهِ شَکَوْتُ اَحْوالی یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ
 
کسی که تکیه گاهم او است ای کسی که شکایت احوال خویش به درگاه او برم پروردگارا پروردگارا پروردگارا
 
قَوِّ عَلی خِدْمَتِکَ جَوارِحی وَاشْدُدْ عَلَی الْعَزیمَةِ جَوانِحی وَ هَبْ لِیَ
 
نیرو ده بر انجام خدمتت اعضای مرا و دلم را برای عزیمت به سویت محکم گردان و به من
 
الْجِدَّ فی خَشْیَتِکَ وَالدَّوامَ فِی الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ حَتّی اَسْرَحَ اِلَیْکَ
 
کوشش در ترس و خشیتت و مداومت در پیوستن به خدمتت عطا فرما تا تن و جان را
 
فی مَیادینِ السّابِقینَ وَ اُسْرِعَ اِلَیْکَ فِی الْبارِزینَ وَ اَشْتاقَ اِلی
 
در میدانهای پیشتازان به سویت برانم و در زمره شتابندگان به سویت بشتابم و در صف مشتاقان اشتیاق
 
قُرْبِکَ فِی الْمُشْتاقینَ وَ اَدْنُوَ مِنْکَ دُنُوَّ الْمُخْلِصینَ وَ اَخافَکَ مَخافَةَ
 
تقربت را جویم و چون نزدیک شدن مخلصان به تو نزدیک گردم و چون یقین کنندگان از تو بترسم
 
الْمُوقِنینَ وَ اَجْتَمِعَ فی جِوارِکَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ اَللّهُمَّ وَ مَنْ اَرادَنی
 
و در جوار رحمتت با مؤمنان در یکجا گرد آیم خدایا هر که بد مرا خواهد
 
بِسُوَّءٍ فَاَرِدْهُ وَ مَنْ کادَنی فَکِدْهُ وَاجْعَلْنی مِنْ اَحْسَنِ عَبیدِکَ نَصیباً
 
بدش را بخواه و هر که به من مکر کند به مکر خویش دچارش کن و نصیبم را پیش خود بهتر از دیگر بندگانت قرار ده
 
عِنْدَکَ وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ فَاِنَّهُ لا یُنالُ ذلِکَ
 
و منزلتم را نزد خود نزدیک‌تر از ایشان کن و رتبه‌ام را در پیشگاهت مخصوص‌تر از دیگران گردان که براستی
 
اِلاّ بِفَضْلِکَ وَ جُدْلی بِجُودِکَ وَاعْطِفْ عَلَیَّ بِمَجْدِکَ وَاحْفَظْنی
 
جز به فضل تو کسی به این مقام نرسد و به جود و بخشش خود به من جود کن و به مجد و بزرگواری خود بر من توجه فرما
 
بِرَحْمَتِکَ وَاجْعَلْ لِسانی بِذِکْرِکَ لَهِجاً وَ قَلْبی بِحُبِّکَ مُتَیَّماً وَ مُنَّ
 
و به رحمت خود مرا نگهدار و قرار ده زبانم را به ذکرت گویا و دلم را به دوستیت بی قرار و شیدا و با اجابت
 
عَلَیَّ به حسنِ اِجابَتِکَ وَ اَقِلْنی عَثْرَتی وَاغْفِرْ زَلَّتی فَاِنَّکَ قَضَیْتَ
 
نیکت بر من منت بنه و لغزشم را نادیده گیر و گناهم را بیامرز زیرا که تو خود بندگانت را
 
عَلی عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ وَ اَمَرْتَهُمْ بِدُعاَّئِکَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الاِْجابَةَ
 
به پرستش خویش فرمان دادی و به دعا کردن به درگاهت مأمور ساختی و اجابت دعایشان را ضمانت کردی
 
فَاِلَیْکَ یا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهی وَ اِلَیْکَ یا رَبِّ مَدَدْتُ یَدی فَبِعِزَّتِکَ
 
پس ای پروردگار من به سوی تو روی خود بداشتم و به درگاه تو ای پروردگارم دست حاجت دراز کردم پس به عزتت
 
اسْتَجِبْ لی دُعاَّئی وَ بَلِّغْنی مُنایَ وَ لا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجاَّئی
 
دعایم را مستجاب فرما و به آرزویم برسان و امیدم را از فضل خویش قطع منما
 
وَاکْفِنی شَرَّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَعْدآئی یا سَریعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا
 
و شر دشمنانم را از جن و انس کفایت فرما ای خدای زودگذر بیامرز کسی را که جز
 
یَمْلِکُ اِلا الدُّعاَّءَ فَاِنَّکَ فَعّالٌ لِما تَشاَّءُ یا مَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ
 
دعا چیزی ندارد که براستی تو هر چه را بخواهی انجام دهی‌ای کسی که نامش دوا است و یادش
 
شِفاَّءٌ وَ طاعَتُهُ غِنیً اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاَّءُ وَ سِلاحُهُ الْبُکاَّءُ یا
 
شفاء است و طاعتش توانگری است ترحم فرما بر کسی که سرمایه‌اش امید و ساز و برگش گریه و زاری است ای
 
سابِغَ النِّعَمِ یا دافِعَ النِّقَمِ یا نُورَ الْمُسْتَوْحِشینَ فِی الظُّلَمِ یا عالِماً
 
تمام دهنده نعمت‌ها و ای برطرف کننده گرفتاری‌ها ای روشنی وحشت زدگان در تاریکی‌ها ای دانای
 
لا یُعَلَّمُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بی ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ صَلَّی
 
بی معلم درود فرست بر محمد و آل محمد و انجام ده درباره من آنچه را که تو شایسته آنی و درود
 
اللّهُ عَلی رَسُولِهِ وَالاْئِمَّةِ الْمَیامینَ مِنْ الِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً
 
خدا بر پیامبر و پیشوایان با برکت از خاندانش و سلام فراوان

زیارت عاشورا

$
0
0
زیارت عاشورا

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِ الله اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابْنَ رَسُوْلِ الله اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بْنَ اَمیر المُؤمِنِین وَ ابْنَ سَیدِ الوَصیین اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بْنَ فاطِمَةَ سَیدَةِ نِساءِ العْالَمِینَ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا ثَارَ الله وَ اَبنِ ثَارِهَ وَالوِتْرَ الْمَوْتُورِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ وَ عَلی الَأرواحِ الَّتِی حَلَتْ بِفِنآئِکَ عَلَیکُمْ مِنْی جَمِیعاً سَلامُ اللهِ اَبداً ما بَقَیتُ وَ به قی الَّلیلِ وَ النَّهارُ یا اَبا عَبدِ اللِه.

سلام بر تو ای ابا عبد اللّه، سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند امیر مؤمنان، و فرزند سرور جانشیان، سلام بر تو ای فرزند فاطمه سرور بانوان جهانیان، سلام بر تو ای خون خدا، و فرزند خون خدا و ای تنهای مظلوم، سلام بر تو و جانهایی که به درگاهت فرود آمدند، از جانب من بر همگی شما سلام خدا برای همیشه، تا هستم و تا شب و روز باقی است.

لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیةُ وَ جَلَتْ وَ عَظُمَتِ الُمصیبَةُ بِکَ عَلَینْا وَ عَلی جَمیع اَهْلِ الِأسْلِام وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ اَلمُصیبَتکَ فی السَّمواتِ عَلی جَمیع اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعِنَ اللهُ اُمَّةً اَسَسَتْ اَساسَ الظُّلمِ وَ الجُورِ عَلَیکُمْ اَهْلِ البَیتِ وَلَعَنْ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَبِکُمُ اللهُ فیها وَ لَعَنَ اللهُ اُمةً قَتَلَتکُمْ

ای ابا عبد اللّه، هرآینه عزایت بزرگ و سنگین شد، و مصیبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام بس بزرگ گشت، و سنگین و بزرگ شد مصیبتت در آسمان‌ها بر همه اهل آسمان، خدا لعنت کند امّتی را که بنای ستم و بی‌داد را بر شما اهل بیت بنیان نهادند، و خدا لعنت کند قومی را که شما را از مقامتان دور کرد، و از مرتبه‌هایتان برکنار نمود، مرتبه‌هایی که خدا شما را در آنها جای داد و خدا لعنت کند امّتی را که شما را کشتند.

وَ لَعَنَ اللهُ المُمهِدِینَ لَهُمْ بِا لتَمکین مِنْ قِتالِکُمْ بَرِئتُ اِلَی اللهِ وَ اِلَیکُمْ مِنهُمْ وَ اَشیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلیائهِمْ یا اَبا عَبدِ اللهانی سِلْمٌ ِلِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَکُم اِلی یومِ القِیمةِ وَ لَعَنَ اللهُ الُ زِیادٍ وَ ال مَروانَ وَلَعَنَ اللهُ بَنِی اُمَیةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللهُ بْنَ مَرجانَةً وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرِبْنِ سَعْد وَ لَعَنَ اللهُ شِمراً.

و خدا لعنت کند آنان را که امکان و توان جنگ با شما را برای ایشان تدارک دیدند من بیزاری می‌جویم به سوی خدا و به جانب شما از ایشان و از شیعیان و پیروان و دوستدارانشان، ای ابا عبد اللّه من در صلحم ما کسی‌که با شما صلح کرد، و در جنگم با کسی‌که با شما جنگید تا روز قیامت، و خدا لعنت کند خاندان زیاد و خاندان مردان را و خدا همه بنی امیه را لعنت کند، و لعنت کند پسر مرجانه و عمر بن سعد و شمر را.

وَلَعَنَ اللهُ اُمةً اَسْرَجَتْ وَالجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ بابیانتَ وَ اُمّی لَقَدْ عَظُمَ مُصابی بِکَ فَاَسئلُ اللهَ الَّذی اَکرَمَ مَقامَکَ وَ اَکْرَمَنی اَنْ یرزُقَنی طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ صَلی اللهُ عَلَیهِ وَ الِه اَللّهُمَّ اَجْعَلنی عِندکَ وَجیهًا با الحُسَینِ عَلیهِ السَّلامُ فی الدُنیا وَ الأخِرَةِ یا اَبا عَبْدِ اللهانی اَتَقرَّبُ اِلی اللهِ وَ اِلَی رَسُولِهِ وَ اِلَی اَمیر الُمؤمِنینَ وَ اِلی فاطِمَةً وَ ِالی الْحَسَنْ وَ اِلَیکَ ِبمُوالاتِکَ وَ بالَبرائة.

و لعنت کند امّتی را که مرکب‌ها را زین کردند و لگام زدند و جنگ با تو را دنبال کردند، پدر و مادرم به فدایت همانا مصیبت بر من سنگین شد، از خدا که مقامت را گرامی داشت، و مرا به وسیله تو کرامت بخشید، درخواست می‌کنم، که خون‌خواهی تو را همراه پیشوای یاری شده از اهل بیت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) روزی من کند، خدایا به حق حسین مرا نزد خود در دنیا و آخرت آبرومند قرار ده، ای ابا عبد اللّه من به خدا و رسولش و امیر مؤمنان، و فاطمه و حسن تقرّب می‌جویم، به دوستی تو و به بیزاری.

ممنِ اَسَّسَ ذلِکَ وَ بَنی عَلیهِ بُنیانَهُ وَ جَری فی ظُلمِه وَجَوْرِه عَلَیکُمْ وَ عَلی اَشیاعِکُمَ بَرِئتُ اِلی اللهِ وَ اِلیکُمْ مِنْهُمْ وَ اَتَقَربُ اِلَی اللِه ثمَّ اِلَیکُمْ بِموالاتِکُمْ وَ مُوالاةِ وَلِیکُمْ وَ بِالبَرائةِ مِنْ اَعدائِکُمْ وَ النّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ وَبالبرآئةِ مِنْ اَشیاعِهمْ وَ اَتباعِهمْ اِنی سِلمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ

از کسی‌که پایه‌گذاری کرد اساس این واقعه را، و بنا نهاد بر آن بنیانش را، و روان شد در ستم و بیدادش بر شما، و شیعیان شما، از ایشان به سوی خدا و شما بیزارم و به خدا تقرّب می‌جویم، و پس از آن به شما نیز با دوستی نسبت به شما و دوستی نسبت به دوستان شما، و به بیزاری از دشمنانتان شما، و به بیزاری از دشمنانتان، و برپاکنندگان جنگ با شما، و به بیزاری از شیعیان و پیروان آنها، من در صلحم با کسی‌که با شما صلح کرد، و در جنگم با کسی‌که با شما جنگید.

وولٌّی لِمَن والاکُمْ وَ عَدُ وٌّ لِمَنْ عاداکٌمْ فَاسُئلُ الله اَلذی اَکرَمَنی بِمَعرفَتِکُمْ وَ مَعرفَةِ اَولیائِکُمْ وَرَزَقنِی اَلبرائَةَ مِن اَعدائِکُمْ اَنْ یجعَلنِی مَعَکُمْ فی الدُّنیا وَ الاخرةِ وَ اَن یثَبِتَ لی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فی الدُّنیا وَالأخرةِ وَ اَسَئلهُ اَن یبَلغَنی المَقامَ الَمحمودَ لَکُمُ عِنْدَ اللهِ وَ اَنْ یرزُقَنی طَلَبَ ثاری مَعَ اِمامٍ هُدی ظاهِرٍ ناطِقٍ بالحَقِ مِنْکُمْ وَ اَسئلُ اللهَ بِحَقِکُمْ

و دوستم با کسی‌که شما را دوست داشت، و دشمنم با کسی‌که شما را دشمن داشت، پس درخواست می‌کنم از خدا که مرا به معرفت و دوستان شما گرامی داشت و بیزاری از دشمنان شما را نصیب من کرد، اینکه مرا در دنیا و آخرت با شما قرار دهد، و جایگاهم را نزد شما استوار بدارد، و از او می‌خواهم که مرا برساند به مقام ستوده‌ای که برای شما نزد خداست و روزی کند خون‌خواهی‌ام را به همراه امام هدایت‌گر آشکار و گویای به حق از خاندان شما، و از خدا درخواست می‌کنم به حق شما.

وَ بِالشَانِ اَلذی لَکُمْ عِندهُ اَنْ یعطنِی بِمصابی بِکُمْ اَفْضَلَ ما یعطی مُصاباً بِمُصیبةً ما اعظم‌ها وَ اَعظمَ رَزَیتها ِفی اِلاسلامِ وَ فی جَمیعَ السَّمواتِ وَ الارضِ اَللهُمَّ اجْعَلنی فی مَقامی هذا ِممَنْ تَنالُهُ مِنکَ صلَواتٌ وَ رحمةٌ وَ مَغفِرةٌ اَللهُمَّ اَجْعَلْ مَحیای مَحیا محمدٍ و ال مُحمد وَ مَماتی مَماتَ مُحمدٍ وَ ال مُحمدٍ.

و شأنی که برای شما نزد اوست، که عطا کند به من به خاطر مصیبت‌زدگی‌ام به شما برترین چیزی را که عطا کند به مصیبت‌زده‌ای به خاطر مصیبتش، چه مصیبتی بزرگ است آن مصیبت، و چه عظیم است آن عزا در اسلام، و در همه آسمان‌ها و زمین. خدایا در این‌جایگاه مرا از کسانی قرار ده، که از جانب تو به آنان درود و رحمت و آمرزش می‌رسد خدایا حیاتم را حیات آمیخته به عشق [محمّد و خاندان محمّد، و مرگم را مرگ] در حال شیفتگی به [محمّد و خاندان محمّد قرار دهد.]

اَللهمَّ اِنَّ هذا یوْمٌ تَبرکَتْ به بنوامَیةَ وَ ابْنُ اکِلةَ الأَکبادِ الَّلعینُ ابنُ اللعینِ عَلی لِسانِک وَ لِسانِ نَبِیکَ صلی الله علیهِ و اله فی کُلِ مَوْطِن وَ مَوقِفٍ وَقَفٍ فیهِ نَبیکَ صلی الله علیهِ و اللهمَّ الَعن اَبا سُفیانَ وَ معاویةَ وَ یزیدَ بْنَ مُعاویةَ عَلیهِمْ مِنکَ الَّلعنةُ اَبَدَ الابِدینَ وَ هَذا یوْمٌ فَرِحَتْ به ال زِیادٍ وَ الُ مَروانَ بِقَتلِکُمْ اَلحسُین صَلواتُ اللهِ عَلیهِ اَللهُمَّ فَضاعَفْ عَلیهمُ اللعنَ منکَ وَالعذابِ الأَلیمَ اللهمانی اتقربُ الیکَ فی هذا الیومِ وَفی مَوقفی هذا وَ اَیام حَیوتی بِالبرآئةِ مِنهم وَاللعنةِ عَلیهَمّْ وبِالمُوالاتِ لِنبِیکَ وَ الِ نَبِیک (عَلَیهِ وَ) عَلَیهِمُ السلامُ.

خدایا این روز روزی است که به آن تبرّک جستند بنی امیه، و فرزند جگرخوار، آن لعنت‌شده فرزند لعنت شده بر زبان تو و زبان پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) در هر کجا و هر موقفی که پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) در آن ایستاد. خدایا لعنت کن ابا سفیان، و معاویه و یزید فرزند معاویه را، که از جانب تو بر آنان لعنت باد به جاودانگی جاودان‌ها، و امروز روزی است که خوشحال شدند به این روز خاندان زیاد و خاندان مردان، به خاطر کشتن حضرت امام حسین را (درود خدا بر او) خدایا پس لعنت و شکنجه‌ات را بر آنان دوچندان کن، خدای من در این روز و در این‌جایگاه و همه روزهای زندگی‌ام به تو تقرّب می‌جویم، به بیزاری‌ام از اینان و لعنت بر ایشان، و به دوستی پیامبر و خاندان پیامبرت (درود بر او و ایشان)

سپس صد مرتبه می‌گویی

اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایعتْ و تابِعتْ علی قِتله اللهمَّ العنهم جمیعاً

بعد صد مرتبه می‌گویی:

السلام علیکَ یا ابا عَبداللهِ وَ علی الاَرواح الَّتی حَلت بفنآئِکَ علیکَ مِنی سلامُ الله ابداً ما بَقیتُ وَ به قی اللیلُ وَ النهارَوَ لاجعلهُ اللهُ اخرَ العهدِمنی لزیارتکم السلامُ علی الحسین وعلی علی بن الحیسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

خدا لعنت کن نخستین ستمکاری را که به حق محمّد و خاندان محمّد ستم کرد، و آخرین کسی را که در این ستم از او پیروی نمود. خدایا لعنت کن جمعیتی را که با حسین کردند، و همراهی نمودند و پیمان بستند، و پیروی کردند بر کشتن آن حضرت، خدایا همه آنان را لعنت کن، بعد صد مرتبه می‌گویی:سلام بر تو ای ابا عبد اللّه، و بر جانهایی که به درگاهت فرود آمدند، از جانتب من سلام خدا بر تو باد همیشه تا هستم و تا شب و روز باقی است و خدا زیارت شما آخرین زیارت از سوی من قرار ندهد، سلام بر حسین و بر علی بن الحسین و فرزندان حسین، و یاران حسین.

آنگاه می گوئی

اللهمَ خُصَّ انتَ اَوّل ظالم باللعن منی وَابدَءُ به اولاًثمَّ الثانی وَالثالث َوَالرابعَ اللهمَّ العنِ یزید خامساً و العن عبیدَ اللهِ بن زیادٍ و ابن مرجانةَ و عمربن سعد وَ شمراً و ال ابی سفیانَ وَال زیاد و ال مروان و الی یوم القیامَة

آنگاه می‌گویی:خدایا اختصاص ده، اوّلین ستمکار را از جانب من به لعنت، و آغاز کن به آن لعنت اولین را، سپس دومین و سومین و چهارمین را، خدایا یزید پنجم آنان را لعنت کن، و لعنت کن عبید اللّه بن زیاد و پسر مرجانه و عمر بن سعد و شمر و خاندان ابو سفیان خاندان زیاد و خاندان مروان را تا روز قیامت.

سپس به سجده می‌روی و می گوئی:

اللهمَّ لکَ الحَمد حمدَ الشاکرینَ لَکَ علی مصابهم الحمدُ للهِ علی عَظیمِ رَزیتی اللهمَّ ارزقنی شَفاعَةَ الْحُسَینِ یوْمَ الْوُروُدِ وَثبِتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدِکَ مَعَ الحُسَینِ وَ اَصْحابِ الحُسَینِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهْجُهْم دُوْنَ الحُسَینِ عَلَیه السَّلام.

سپس به سجده می‌روی و می‌گویی: خدایا سپاس تو را سپاس شکرگزاران بر مصیبت‌زدگی آنان، خدای را سپاس بر بزرگی عزایم، خدایا شفاعت حسین را در روز ورود به قیامت [نصیبم کن، و ثابت بدار قدم صدق مرا نزد خود به همراه حسین و یاران حسین، آنان که جانشان را در دفاع از حسین (درود بر او) بخشیدند.]

فرازهایی از وداع امام سجاد (ع) با ماه مبارک رمضان در صحیفه سجادیه

$
0
0
بسم الله الرحمن الرحیم

فرازهایی از وداع امام سجاد (ع) با ماه مبارک رمضان در صحیفه سجادیه

به انضمام تخلیصی از شرح ایت الله حاج اقا مجتبی تهرانی



خدا حافظ ای ماه بزرگ خدا!

«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَکْبَرَ وَ یَا عِیدَ أَوْلِیَائِهِ الْأَعْظَمَ»، این عبارت «السلام علیک» یعنی خداحافظ! خداحافظ ای ماه بزرگ خدا و عید بزرگ اولیای خدا!
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَکْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ یَا خَیْرَ شَهْرٍ فِی الْأَیَّامِ وَ السَّاعَاتِ» خداحافظ ای بزرگ‌ترین همراه از میان زمان‌ها و اوقات؛ و بهترین ماه‌ها در ایّام و ساعات.
«السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِیهِ الْآمَالُ وَ نُشِرَتْ فِیهِ الْأَعْمَالُ» خداحافظ ای ماهی که آرزوهایمان در تو نزدیک شد؛ یعنی امیدمان این بود که ماه رمضان بیاید و بتوانیم خودمان را اصلاح کنیم و گرفتاری‌هایمان را برطرف کنیم. خداحافظ ای ماهی که اعمال نیک در تو منتشر شد؛ واقعاً هم همین بود که هر کسی در حد خودش اعمال صالح انجام می‌داد



دوری تو برایم سخت است،ای مونس من!

«السَّلامُ عَلَيْک مِنْ قَرِينٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً وَ أَفْجَعَ فِرَاقُهُ مَفْقُوداً» خداحافظ ای همراه من که ارزش تو بالا بود و اكنون که می‏روی دلم را به درد می‏ آوری.
فراق تو براي من بسيار دردناک است. تعبير زین‏ العابدین اين است كه: «وَ أَفْجَعَ فِرَاقُهُ مَفْقُوداً» فراق تو بسيار دردناک است.
«السَّلامُ عَلَيْكَ مِنْ أَلِيفٍ آنَسَ مُقْبِلًا فَسَرَّ» خداحافظ ای مونس من، که وقتی آمدی من را خوشحال ‏کردی،
«وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِياً فَمَضَی» و اكنون كه می‏روی، من را به وحشت می‏اندازی، كه بدون تو چه كنم. آن موقع خوشحال شدم، اما الآن چه؟ از دوري تو هراسانم


پیش از امدنت خوشحال و اکنون ملولم

«السَّلامُ عَلَيْک غَيْرَ مُوَدَّعٍ بَرَماً وَ لا مَتْرُوک صِيَامُهُ سَأَماً» خداحافظ كه در اين وقت وداع، نه از تو ناراحتيم و نه از روزه‏ داری ات خسته شده‏ ايم.
«السَّلامُ عَلَيْک مِنْ مَطْلُوبٍ قَبْلَ وَقْتِهِ وَ مَحْزُونٍ عَلَيْهِ قَبْلَ فَوْتِهِ» خداحافظ از جانب من كه خواستار تو بودم و پيش از آمدنت خوشحال بودم كه تو خواهي آمد و اكنون هم كه مي‏خواهي بروي، اندوهگين شده‏ ام كه از دوري‏ ات چه كنم!
«السَّلامُ عَلَيْک كَمْ مِنْ سُوءٍ صُرِفَ بِک عَنَّا، وَ كَمْ مِنْ خَيْرٍ أُفِيضَ بِک عَلَيْنَا» خداحافظ كه چه بدي‏ هايي را از ما دور كردي و چه خيراتي را با آمدنت نصيبمان كردي!


خدا حافظ ای برترین ماه ها!

«السَّلامُ عَلَيْک مِنْ شَهْرٍ لا تُنَافِسُهُ الأَيَّامُ» خداحافظ اى ماهی كه هيچ ماه ديگري از تو برتر نيست. «السَّلامُ عَلَيْک مِنْ شَهْرٍ هُوَ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ» خداحافظ اى ماهی كه تا تو بودى، امن و سلامت بود.
«السَّلامُ عَلَيْک غَيْرَ كَرِيهِ الْمُصَاحَبَةِ وَ لا ذَمِيمِ الْمُلابَسَةِ» خداحافظ اى ماهي كه نه در همنشيني با تو ناراحتي وجود داشت و نه بدي و ناپسندي در حضور تو بود. «السَّلامُ عَلَيْک كَمَا وَفَدْتَ عَلَيْنَا بِالْبَرَكَاتِ وَ غَسَلْتَ عَنَّا دَنَسَ الْخَطِيئَاتِ» ماهم در بعضي موارد براي خداحافظي مي‏گوييم به سلامت! خوش آمدي! حضرت مي‏فرمايند: اي ماه رمضان خداحافظ و به سلامت! همان‏گونه كه تو بر ما با بركات فراوان و سلامتي فرود آمدي و ناپاكي‏ هاي گناه را از ما زدودي و ما را از خطاها شست و شو دادي!

خداحافظ ای ماه دوری از زشتیها

«السَّلامُ عَلَيْک مِنْ مُجَاوِرٍ رَقَّتْ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ قَلَّتْ فِيهِ الذُّنُوبُ» خداحافظ ای همراه من که تا بودی، دل من رقیق بود و از آن سر سختی هايش، بیرون آمده بود.
من در اين ماه لطیف شده بودم و به سراغ خدا مي رفتم، « قَلَّتْ فِيهِ الذُّنُوبُ »، وقتی كه تو آمدی، گناهانم کم شد. «السَّلامُ عَلَيْک مِنْ نَاصِرٍ أَعَانَ عَلَی الشَّيْطَانِ وَ صَاحِبٍ سَهَّلَ سَبِيلَ الإِحْسَانِ» خداحافظ اي یاوری که كمک كردي تا من بر شیطان غلبه کنم و ای همراهی که راه‏ های نیکی را بر من آسان کردی.


خدا حافظ ای ماه ازادی از دوزخ

«السَّلامُ عَلَيْک مَا أَكْثَرَ عُتَقَاءَ اللَّهِ فِيک وَ مَا أَسْعَدَ مَنْ رَعَی حُرْمَتَهُ بِک» خداحافظ ای ماهی که تعداد آزادشده‏ گان از آتش جهنم در تو زیاد شد. اين اشاره به همان روايتی است که خداوند در هر شب، به هنگام افطار هزار، هزار کس را از آتش جهنم نجات می‏داد؛
در شب‏های جمعه هر یک ساعت، اين‏طور مي‏ كرد و در شب آخر ماه رمضان به مقدار تمام كساني كه در كلّ اين ماه از آتش نجات داده است را نجات می‏دهد.
«السَّلامُ عَلَيْک مَا كَانَ أَمْحَاک لِلذُّنُوبِ وَ أَسْتَرَک لأَنْوَاعِ الْعُيُوبِ» خداحافظ ای ماهی که گناهان را پاک کردی و محو نمودی و همه عيب‏ها را، هر چه كه بود، پوشاندی.
« السَّلَامُ عَلَيْک مَا كَانَ أَطْوَلَک عَلَی الْمُجْرِمِينَ وَ أَهْيَبَک فِي صُدُورِ الْمُؤْمِنِينَ» خداحافظ اي ماه! چه‏ قدر براي گناه‏كاران طولاني بودي و چه‏ قدر براي مؤمنين عظمت داشتي!

خداحافظ ای ماه مبارک! خدا حافظ شب قدر!

«السَّلامُ عَلَيْک وَ عَلَی لَيْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِي هِيَ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» خداحافظ و درود بر تو و شب قدر كه از هزار ماه برتر است.
«السَّلامُ عَلَيْكَ مَا كَانَ أَحْرَصَنَا بِالأَمْسِ عَلَيْک وَ أَشَدَّ شَوْقَنَا غَداً إِلَيْک.» خداحافظ كه تا بودي، مشتاق آن بوديم كه بيشتر بماني و اكنون كه مي‏روي، دل‏هايمان براي ديدار دوباره‏ات پَر مي‏كشد.
«السَّلامُ عَلَيْک وَ عَلَی فَضْلِک الَّذِي حُرِمْنَاهُ، وَ عَلَی مَاضٍ مِنْ بَرَكَاتِک سُلِبْنَاهُ» خداحافظ و درود بر تو و درود بر فضل و كرمت كه از آن محروم گشتيم و بركات گذشته‏ ات را از كف داديم.
«اللَّهُمَّ إِنَّا أَهْلُ هَذَا الشَّهْرِ الَّذِي شَرَّفْتَنَا بِهِ» خداوندا ما «اهلِ» اين ماه بوديم و تو ما را به آن شرافت بخشيدي و با آن، بر سر ما منّت گذاشتي! ...





اعمال شب عید فطر

$
0
0

غسل اول شب

در وقتی که آفتاب غروب کرد غسل کند.



احیاء

آن شب به نماز، دعا، استغفار، درخواست از حق تعالی و بیتوته در مسجد احیا گردد.

تکبیر

در عقب نماز مغرب و عشاء و نماز صبح و عقب نماز عيد بخواند :
« اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* وَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهُ الْحَمْدُ الْحَمْدُ لِلَّهِ* عَلَی مَا هَدَانَا وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَی مَا أَوْلَانَا»
از امام صادق علیه‌السلام روایت شده است که فرموده اند: برای من در شب عید فطر تکبیر هست، اما واجب نیست بلکه مستحب است، می‌گوید، پرسیدم این تکبیر در چه وقت مستحب است؟ فرمود در شب عید در مغرب و عشا و در نماز صبح و نماز عید آنگاه قطع می‌شود، عرضه داشتم: چگونه تکبیر بگویم؟ فرمود: می‌گویی الله‌اکبر، الله‌اکبر، لااله الاالله، و الله‌اکبر، الله‌اکبر و لله الحمد، الله‌اکبر علی ما هدانا و منظور از کلام خدا که می‌فرماید: و لتکموا العدة همین است، چون معنایش این است که نماز کامل کنید. و خدا را در برابر این که هدایتتان کرده تکبیر کنید و تکبیر همین است که بگویید: الله‌اکبر، لااله الاالله، و الله‌اکبر، و لله الحمد راوی می‌گوید در روایت دیگری آمده که تکبیر آخر را چهار بار باید گفت.


دعای ((  يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ))

چون نماز مغرب و نافله ي آن را خواند، دست ها را به سوى آسمان بلند كند و بگويد :
 يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ يَا ذَا الْجُودِ يَا مُصْطَفِيَ مُحَمَّدٍ وَ نَاصِرَهُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَحْصَيْتَهُ وَ هُوَ عِنْدَک فِي كِتابٍ مُبِينٍ؛
 پس به سجده برود و صد مرتبه در سجده بگويد: أَتُوبُ إِلَی اللَّهِ‏ ،
پس هر حاجت كه دارد از حق تعالی بخواهد كه إن شاء الله تعالی بر آورده خواهد شد .
در روايت است كه : بعد از نماز مغرب به سجده رود و بگويد :
يَا ذَا الْحَوْلِ يَا ذَا الطَّوْلِ يَا مُصْطَفِياً مُحَمَّداً وَ نَاصِرَهُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ نَسِيتُهُ أَنَا وَ هُوَ عِنْدَک فِي كِتابٍ مُبِينٍ ؛ پس صد مرتبه بگو : ‏أَتُوبُ إِلَی اللَّهِ‏ .



زیارت امام حسین (ع) در عید فطر

به سند معتبر از امام صادق } روایت شده:هرکه در یک شب از سه شب ذیل قبر امام حسین } را زیارت کند، گناهان گذشته و آینده‌اش آمرزیده شود:شب عید فطر یا قربان یا نیمه شعبان؛ و به روایت معتبر از حضرت موسی بن جعفر } روایت شده:سه شب است که هر که در آن‌ها حضرت امام حسین } را زیارت کند، گناهان گذشته و آینده‌اش آمرزیده می‌شود:شب نیمه شعبان و شب بیست‌وسوم ماه رمضان و شب عید فطر، از امام صادق } روایت شده:کسی‌که امام حسین } را در شب نیمه شعبان و شب عید فطر و شب عرفه زیارت کند، حق تعالی برای او در یکسال:هزار حجّ پذیرفته و هزار عمره پذیرفته بنویسد و برای او هزار حاجت دنیا و آخرت را برآورده کند؛ و از امام باقر } روایت شده:هرکه شب عرفه در زمین کربلا باشد و آنجا بماند تا زیارت روز عید قربان کند و برگردد حقتعالی او را از شرّ آن سال نگاه دارد. بدانکه علما برای این دو عید شریف دو زیارت نقل کرده‌اند:یکی زیارتی که برای شبهای قدر ذکر شده و دیگر این زیارت است که ذکر می‌شود و از کلمات ایشان ظاهر می‌گردد که زیارتی که گذشت برای روزهای عید فطر و عید قربان است و زیارتی که ذکر می‌شود برای شبهای عید فطر و قربان در هر صورت فرموده‌اند:چون در این دو شب زیارت آنحضرت را اراده کنی بر در بارگاه بایست و به جانب قبر نظر کن و برای اذن دخول بگو:
یَا مَوْلایَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَا ابْنَ رَسُول اللهِ عَبْدُک وَ ابْنُ أَمَتِک الذَّلیل بَیْنَ یَدَیْک وَ المُصَغَّرُ فِی عُلوِّ قَدْرِک وَ المُعْتَرِفُ بِحَقِّک جَاءَک مُسْتَجِیرا بِک قَاصِدا إِلی حَرَمِک مُتَوَجِّها إِلی مَقَامِک مُتَوَسِّلا إِلی اللهِ تَعَالی بِک أَ أَدْخُل یَا مَوْلایَ أَ أَدْخُل یَا وَلیَّ اللهِ أَ أَدْخُل یَا مَلائِکةَ اللهِ المُحْدِقِینَ بِهَذَا الحَرَمِ المُقِیمِینَ فِی هَذَا المَشْهَدِ.
ای مولای من ای ابا عبد الله، ای فرزند رسول خدا، بنده‌ات و فرزند کنیزت، خوار در برابرت، و کوچک‌شده در برابر بلندی مقامت، و اعتراف‌کننده به حقّت، پناه‌خواه به سویت آمد، آهنگ حرمت نموده رو به سوی مقامت کرده، به وسیله تو متوسّل به خدای تعالی است، آیا وارد شوم ای مولای من، آیا وارد شوم ای ولی خدا، آیا وارد شوم ای فرشتگان خدا، ای در بر گیرندگان این حرم، ای مأوی گزیدگان در این زیارتگاه.
پس اگر دلت خاشع شد، و دیده‌ات گریان گشت، وارد شو، و پای راست را بر پای چپ مقدّم بدار و بگو:
بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ فِی سَبِیل اللهِ وَ عَلی مِلةِ رَسُول اللهِ اللهُمَّ أَنْزِلنِی مُنْزَلا مُبَارَکا وَ أَنْتَ خَیْرُ المُنْزِلینَ
به نام خدا و در راه خدا، و بر آیین رسول خدا. خدایا مرا در منزلی با برکت فرود آر، که تو بهترین فرود آورندگانی.
سپس بگو:
اللهُ أَکبَرُ کبِیرا وَ الحَمْدُ للهِ کثِیرا وَ سُبْحَانَ اللهِ بُکرَةً وَ أَصِیلا وَ الحَمْدُ للهِ الفَرْدِ الصَّمَدِ المَاجِدِ الأَحَدِ المُتَفَضِّل المَنَّانِ المُتَطَوِّل الحَنَّانِ الذِی مِنْ تَطَوُّلهِ سَهَّل لی زِیَارَةَ مَوْلایَ بِإِحْسَانِهِ وَ لمْ یَجْعَلنِی عَنْ زِیَارَتِهِ مَمْنُوعا وَ لا عَنْ ذِمَّتِهِ مَدْفُوعا بَل تَطَوَّل وَ مَنَح.
خدا بزرگ‌تر است بزرگ‌تر، و سپاس بسیار خدای را، و منزّه است در هر بامداد شامگاه، سپاس خدای را، خدای فرد، بی‌نیاز، بزرگوار، تفضّل‌کننده، نعمت‌بخش، بزرگوار به بخشش به بخشش، بسیار مهربان، آنکه از بزرگواری در بخشش، زیارت مولایم را به احسانش بر من آسان نمود، و از زیارتش مرا باز نداشت و از پناهش دورم ننمود، بلکه بر من لطف و احسان فرمود.
پس وارد شو، چون به میان روضه رسیدی با حال خضوع و گریه و تضرّع، برابر قبر مطهّر بایست و بگو:
السَّلامُ عَلیْک یَا وَارِثَ آدَمَ صِفْوَةِ اللهِ السَّلامُ عَلیْک یَا وَارِثَ نُوحٍ أَمِینِ اللهِ السَّلامُ عَلیْک یَا وَارِثَ إِبْرَاهِیمَ خَلیل اللهِ السَّلامُ عَلیْک یَا وَارِثَ مُوسَی کلیمِ اللهِ السَّلامُ عَلیْک یَا وَارِثَ عِیسَی رُوحِ اللهِ السَّلامُ عَلیْک یَا وَارِثَ مُحَمَّدٍ صَلی اللهُ عَلیْهِ وَ آلهِ حَبِیبِ اللهِ السَّلامُ عَلیْک یَا وَارِثَ عَلیٍّ حُجَّةِ اللهِ السَّلامُ عَلیْک أَیُّهَا الوَصِیُّ البَرُّ التَّقِیُّ السَّلامُ عَلیْک یَا ثَارَ اللهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ وَ الوِتْرَ المَوْتُورَ أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَیْتَ الزَّکاةَ وَ أَمَرْتَ بِالمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ المُنْکرِ وَ جَاهَدْتَ فِی اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّی اسْتُبِیحَ حَرَمُک وَ قُتِلتَ مَظْلوما. 
سلام بر تو ای وارث آدم برگزیده خدا، سلام بر تو ای وارث نوح پیامبر خدا، سلام بر تو ای وارث ابراهیم دوست خدا، سلام بر تو ای وارث موسی همنشین خدا، سلام بر تو ای وارث عیسی روح خدا، سلام بر تو ای وارث محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) حبیب خدا، سلام بر تو ای وارث علی حجّت خدا، سلام بر تو ای جانشین نیکوکار باتقوا، سلام بر تو ای خون خدا و فرزند خون خدا، و ای تنهایی ستمدیده، گواهی‌می‌دهم که تو نماز بپا داشتی، و زکات پرداختی، و امر به معروف نمودی و نهی از منکر کردی، و در راه خدا به جهاد برخواستی، جادی شایسته، تا حرم تو مباح شمرده شد، و مظلومانه کشته شدی.
پس با دلی خاشع و چشمی گریان نزد سر مقدس بایست و بگو:
السَّلامُ عَلیْک یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ السَّلامُ عَلیْک یَا ابْنَ رَسُول اللهِ السَّلامُ عَلیْک یَا ابْنَ سَیِّدِ الوَصِیِّینَ السَّلامُ عَلیْک یَا ابْنَ فَاطِمَةَ [الزَّهْرَاءِ] سَیِّدَةِ نِسَاءِ العَالمِینَ السَّلامُ عَلیْک یَا بَطَل المُسْلمِینَ یَا مَوْلایَ أَشْهَدُ أَنَّک کنْتَ نُورا فِی الأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الأَرْحَامِ المُطَهَّرَةِ لمْ تُنَجِّسْک الجَاهِلیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لمْ تُلبِسْک [مِن] مُدْلهِمَّاتِ ثِیَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّک مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکانِ المُسْلمِینَ وَ مَعْقِل المُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّک الإِمَامُ البَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکیُّ الهَادِی المَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الأَئِمَّةَ مِنْ وُلدِک کلمَةُ التَّقْوَی وَ أَعْلامُ الهُدَی وَ العُرْوَةُ الوُثْقَی وَ الحُجَّةُ عَلی أَهْل الدُّنْیَا.
سلام بر تو ای ابا عبد الله، سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند آقای جانشینان، سلام بر تو ای فرزند فاطمه زهرا، سرور بانوان جهانیان، سلام بر تو ای قهرمان مسلمانان، ای مولای من، گواهی می‌دهم که تو نوری بودی در صلبهای بلندمرتبه، و رحمهای پاکیزه، جاهلیت تو را نیالود به ناپاکی‌هایش، و از جامه‌های تیره و تارش به تو نپوشانید و گواهی می‌دهم، که تو از استوانه‌های دین و پایه‌های مسلمانان، و پناهگاه مردم مؤمنی، و گواهی می‌دهم که تویی پیشوای نیکوکار، باتقوا، خشنودکننده حق، پاک، هدایت‌گر، هدایت‌شده، و گواهی می‌دهم که امامان از فرزندانت پایه‌های تقوا، و نشانه‌های هدایت، و دستاویز محکم، و حجّت بر اهل دنیا هستند.
پس خود را به قبر بچسبان و بگو:
إِنَّا للهِ وَ إِنَّا إِلیْهِ رَاجِعُونَ یَا مَوْلایَ أَنَا مُوَال لوَلیِّکمْ وَ مُعَادٍ لعَدُوِّکمْ وَ أَنَا بِکمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلی وَ قَلبِی لقَلبِکمْ سِلمٌ وَ أَمْرِی لأَمْرِکمْ مُتَّبِعٌ یَا مَوْلایَ أَتَیْتُک خَائِفا فَآمِنِّی وَ أَتَیْتُک مُسْتَجِیرا فَأَجِرْنِی وَ أَتَیْتُک فَقِیرا فَأَغْنِنِی سَیِّدِی وَ مَوْلایَ أَنْتَ مَوْلایَ حُجَّةُ اللهِ عَلی الخَلقِ أَجْمَعِینَ آمَنْتُ بِسِرِّکمْ وَ عَلانِیَتِکمْ وَ بِظَاهِرِکمْ وَ بَاطِنِکمْ وَ أَوَّلکمْ وَ آخِرِکمْ وَ أَشْهَدُ أَنَّک التَّالی لکتَابِ اللهِ وَ أَمِینُ اللهِ الدَّاعِی إِلی اللهِ بِالحِکمَةِ وَ المَوْعِظَةِ الحَسَنَةِ لعَنَ اللهُ أُمَّةً ظَلمَتْک [وَ أُمَّةً قَتَلتْک] وَ لعَنَ اللهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلک فَرَضِیَتْ بِهِ.
ما از خداییم و به سوی او باز می‌گردیم، ای مولای من، من دوستدار دوست شما، و دشمن دشمن شماییم، به شما مؤمنم، به بازگشتتان یقین دارم، بر پایه قوانین دین و عواقب عملم، لدم نسبت به دل شما تسلیم و کارم پیرو کار شماست، ای مولای من ترسان به نزدت آمدم، پس مرا ایمین ده، و آمدم پناهنده، پس پناهم ده و تهیدست آمدم، پس بی‌نیازم گردان، آقا و مولای من، تو مولای منی، حجّت خدا بر همه خلقی، ایمان آوردم به نها و آشکارتان، به ظاهر و باطتنتان، و اوّل و آخرتان، و گواهی می‌دهم که تو البته تلاوت‌کننده کتاب خدایی و امین خدا، و دعوت‌کننده به سوی خدا با حکمت و موظعه حسنه‌ای، خدا لعنت کند امّتی را که به تو ستم کردند، و تو را کشتند، و خدا لعنت کند امّتی را که این حادثه را شنیدند و به آن خشنود شدند.
سپس دو رکعت نماز، نزد سر آن حضرت بخوان و چون سلام دادی بگو:
اللهُمَّ إِنِّی لک صَلیْتُ وَ لک رَکعْتُ وَ لک سَجَدْتُ وَحْدَک لا شَرِیک لک فَإِنَّهُ لا تَجُوزُ الصَّلاةُ وَ الرُّکوعُ وَ السُّجُودُ إِلا لک لأَنَّک أَنْتَ اللهُ الذِی لا إِلهَ إِلا أَنْتَ [اللهُم] صَل عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّدٍ وَ أَبْلغْهُمْ عَنِّی [أَفْضَل] السَّلامِ وَ التَّحِیَّةِ وَ ارْدُدْ عَلیَّ مِنْهُمُ السَّلامَ اللهُمَّ وَ هَاتَانِ الرَّکعَتَانِ هَدِیَّةٌ مِنِّی إِلی سَیِّدِی الحُسَیْنِ بْنِ عَلیٍّ عَلیْهِمَا السَّلامُ اللهُمَّ صَل عَلی مُحَمَّدٍ وَ عَلیْهِ وَ تَقَبَّلهُمَا مِنِّی وَ اجْزِنِی عَلیْهِمَا أَفْضَل أَمَلی وَ رَجَائِی فِیک وَ فِی وَلیِّک یَا وَلیَّ المُؤْمِنِینَ.
خدایا برای تو نماز خواندم، و برای تو رکوع کردم، و برای تو سجده نمودم، یکتایی و شریکی نداری، همانا نماز و رکوع و سجود، جز برای تو جایز نمی‌باشد، زیرا تو خدایی که معبودی جز تو نیست. خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و برترین سلام و تحیّت را از سوی من به ایشان برسان، و سلام ایشان را به من بازگردان. خدایا و این دو رکعت هدیه‌ای است از جانب من به آقایم حسین بن علی (درود بر ایشان).خدایا بر محمّد و بر او درود فرست این دو رکعت نماز را از من بپذیر، و بر آن دو رکعت پاداشم ده به برترین امید و آرزویم نسبت به تو و ولی‌ات ای ولی مردم مومن
پس خود را به قبر بچسبان و آن را ببوس و بگو:
السَّلامُ عَلی الحُسَیْنِ بْنِ عَلیٍّ المَظْلومِ الشَّهِیدِ قَتِیل العَبَرَاتِ وَ أَسِیرِ الکرُبَاتِ اللهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلیُّک وَ ابْنُ وَلیِّک وَ صَفِیُّک الثَّائِرُ بِحَقِّک أَکرَمْتَهُ بِکرَامَتِک وَ خَتَمْتَ لهُ بِالشَّهَادَةِ وَ جَعَلتَهُ سَیِّدا مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِدا مِنَ القَادَةِ وَ أَکرَمْتَهُ به طیبِ الوِلادَةِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلتَهُ حُجَّةً عَلی خَلقِک مِنَ الأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النَّصِیحَةَ وَ بَذَل مُهْجَتَهُ فِیک حَتَّی اسْتَنْقَذَ عِبَادَک مِنَ الجَهَالةِ وَ حَیْرَةِ [وَ خَیْبَةِ] الضَّلالةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ مِنَ الآخِرَةِ بِالأَدْنَی وَ تَرَدَّی فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَک وَ أَسْخَطَ نَبِیَّک وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِک أُولی الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلةَ الأَوْزَارِ المُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ فَجَاهَدَهُمْ فِیک صَابِرا مُحْتَسِبا مُقْبِلا غَیْرَ مُدْبِرٍ لا تَأْخُذُهُ فِی اللهِ لوْمَةُ لائِمٍ حَتَّی سُفِک فِی طَاعَتِک دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اللهُمَّ العَنْهُمْ لعْنا وَبِیلا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَابا أَلیما
سلام بر حسین بن علی مظلوم شهید کشته اشک‌ها، گرفتار غم‌ها و غصه‌ها. خدایا شهادت می‌دهم او ولی تو و فرزند ولی تو، و برگزیدی تو و قیام‌کننده به حق تو است، او را گرامی داشتی به کرامتت، و برای او به شهادت ختم کردی، و او را آقایی از آقایان و پیشوایی از پیشوایان قرار دادی، و به پاکی ولادت گرامی‌اش داشتی، و میراثهای پیامبران را به او اعطا نمودی، و قرار دادی او را حجّت بر خلق از میان پیشوایان، پس در دعوت به خدا، برهان وحّت را القاء کرد، و در خیرخواهی کوتاهی ننمود، و نثار کرد جانش را در راه تو، تا بنگانت را از نادانی و سرگردانی و گمراهی نجات داد، در صورتی که بر ضدّش همدست شدند، کسانی‌که دنیا فریبشان داد و بهره خود را از آخرت به پایین‌ترین چیزی فروختند، و خود را در هوای نفس خویش سرنگون کردند، و تو را و پیامبرت را به خشم آوردند، و از میان بندگانت از شکاف‌اندازان دورو و آنان‌که بارکشان گناه، و سزاوار آتش دوزخ بودند اطاعت کردند، پس با آن‌ها برای تو شکیبایی و به حساب تو جهاد کرد، بدون اینکه از دشمن رو برگرداند، برای تو سرزنش ملامت‌گران را به چیزی نگرفت، تا جایی که خونش در طاعت تو ریخته شد، و هتک حریمش حلال شمرده شد. خدایا آنان را لعنت کن لعنتی ناگوار و سخت و عذابشان کن عذابی دردناک.
بعد به جانب علی بن الحسین علیهما السّلام برگرد، و آن جناب در طرف پای مبارک حضرت حسین علیه السّلام است، آنگاه بگو:
السَّلامُ عَلیْک یَا وَلیَّ اللهِ السَّلامُ عَلیْک یَا ابْنَ رَسُول اللهِ السَّلامُ عَلیْک یَا ابْنَ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ السَّلامُ عَلیْک یَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ العَالمِینَ السَّلامُ عَلیْک یَا ابْنَ أَمِیرِ المُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلیْک أَیُّهَا المَظْلومُ الشَّهِیدُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی عِشْتَ سَعِیدا وَ قُتِلتَ مَظْلوما شَهِیدا.
سلام بر تو ای ولی خدا، سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند خاتم انبیا، سلام برتو ای فرزند فاطمه، سرور بانوان جهانیان، سلام بر تو ای فرزند امیر مؤمنان، سلام بر تو ای مظلوم شهید پدر و مادرم به فدایت، خوشبخت زندگی کردی، و مظلوم و شهید کشته شدی.
پس به جانب قبر سایر شهدا رضوان الله علیهم رو کن و بگو:
السَّلامُ عَلیْکمْ أَیُّهَا الذَّابُّونَ عَنْ تَوْحِیدِ اللهِ السَّلامُ عَلیْکمْ به ما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی فُزْتُمْ فَوْزا عَظِیما.
سلام بر شما ای دفاع‌کنندگان از توحید خدا، سلام بر شما در برابر آنچه که صبر کردید، چه نیکو سرانجامی است خانه آخرت، پدر و مادرم به فدایتان، به رستگاری رسیدید، رستگاری بس بزرگ.
سپس به مشهد عباس بن علی علیهما السّلام برو و نزد ضریح شریف آن جناب بایست و بگو:
السَّلامُ عَلیْک أَیُّهَا العَبْدُ الصَّالحُ وَ الصِّدِّیقُ المُوَاسِی أَشْهَدُ أَنَّک آمَنْتَ بِاللهِ وَ نَصَرْتَ ابْنَ رَسُول اللهِ وَ دَعَوْتَ إِلی سَبِیل اللهِ وَ وَاسَیْتَ بِنَفْسِک فَعَلیْک مِنَ اللهِ أَفْضَل التَّحِیَّةِ وَ السَّلام.
سلام بر تو ای بنده شایسته و صدّیق همدرد، گواهی می‌دهم که ایمان آوردی به خدا، و فرزند رسول خدا را یاری نمودی، و به راه خدا دعوت کردی، و با جانت به فداکاری برخاستی، از جانب خدا برترین تحیّت و سلام بر تو باد
سپس خود را به قبر بچسبان و بگو:
بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا نَاصِرَ دِینِ اللهِ السَّلامُ عَلیْک یَا نَاصِرَ الحُسَیْنِ الصِّدِّیقِ السَّلامُ عَلیْک یَا نَاصِرَ الحُسَیْنِ الشَّهِیدِ عَلیْک مِنِّی السَّلامُ مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللیْل وَ النَّهَارُ.
پدرم و مادرم فدایت، ای یاور دین خدا، سلام بر تو ای یاور حسین صدّیق، سلام بر تو ای یاور حسین شهید، از سوی من سلام بر تو باد تا زنده‌ام و تا باقی است شب و روز.
بعد نزد سر آن حضرت دو رکعت نماز بخوان و دعای «اللهمانی صلیت...»را که بالای سر حضرت امام حسین علیه السّلام بعد از دو رکعت نماز زیارت خواندی، در اینجا هم بخوان. آنگاه به جانب مشهد حسین علیه السّلام بازگدد و آنچه خواهی نزد آن حضرت بمان، جز اینکه مستحب است آنجا را خوابگاه خود قرار ندهی، و چون بخواهی آن حضرت را وداع کنی، نزد سر بایست و گریه کن و بگو:
السَّلامُ عَلیْک یَا مَوْلایَ سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قَال وَ لا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ به ما وَعَدَ اللهُ الصَّابِرِینَ یَا مَوْلایَ لا جَعَلهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّی لزِیَارَتِک وَ رَزَقَنِی العَوْدَ إِلیْک وَ المُقَامَ فِی حَرَمِک وَ الکوْنَ فِی مَشْهَدِک آمِینَ رَبَّ العَالمِین.
سلام بر تو ای مولای من، سلام وداع‌کننده‌ای که، او را نه کراهت است نه خستگی، اگر بازگردم از روی ملالت نیست، و اگر بمانم نه از جهت بدگمانی به آنچه خدا صابران را وعده داد، ای مولای من، خدا این زیارتم را آخرین‌بار از زیارتم قرار ندهد، و بازگشت به سویت و توقف در حرمت و بودن در مشهدت را روزی‌ام کند، آمین ای پروردگار جهانیان.
پس ضریح را ببوس و تمام بدنت را به آن بمال، که باعث امان و حفظ است و از نزد سر آن حضرت بیورن برو، به طوری که رویت به جانب قبر باشد و تا خروج از حرم پشت به قبر مکن، و در همان حال بگو:
السَّلامُ عَلیْک یَا بَابَ المَقَامِ السَّلامُ عَلیْک یَا شَرِیک القُرْآنِ السَّلامُ عَلیْک یَا حُجَّةَ الخِصَامِ السَّلامُ عَلیْک یَا سَفِینَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلیْکمْ یَا مَلائِکةَ رَبِّیَ المُقِیمِینَ فِی هَذَا الحَرَمِ السَّلامُ عَلیْک أَبَدا مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللیْل وَ النَّهَارُ و بگو إِنَّا للهِ وَ إِنَّا إِلیْهِ رَاجِعُونَ وَ لا حَوْل وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللهِ العَلیِّ العَظِیمِ.
سلام بر تو ای درگاه مقام، سلام بر تو ای همردیف قرآن، سلام بر تو ای حجّت بر اهل دشمنی، سلام بر تو ای کشتی نجات، سلام بر شما ای فرشتگان پروردگارم که بر گرد این حرم هستید، سلام بر تو همیشه، تا زنده‌ام و شب‌وروز باقی است. ما از خداییم و به سوی او باز می‌گردیم، و جنبش و نیرویی نیست جز به خدای بزرگ.

آنگاه بیرون رو سیّد بن طاووس و محمّد بن مشهدی گفته‌اند:وقتی که اینگونه اعمال را انجام دادی، همانند کسی هستی که خدا را در عرش زیارت کرده باشد.



ذکر يا دآئِمَ الفَضلِ

ده مرتبه اين ذكر را بگويد :

يا دآئِمَ الفَضلِ عَلَي البَرِيهِ يا بَاسِطَ اليدَينِ بِالعَطِيهِ يا صَاحِبَ المَوَاهِبِ السَّنِيهِ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيرِ الوَرَي سَجِيهً وَاغفِلَنَا يا ذَاالعُلَي فِي هَذِهِ العَشِيهِ .



ده رکعت نماز که در شب آخر ماه رمضان می خوانند

ده رکعت نماز که در شب آخر ماه رمضان اقامه می شود که به صورت پنج نماز دو رکعتی ، در هر رکعت بعد از حمد، سوره توحید ده بار خوانده شود. و در رکوع و سجود ده مرتبه ذکر"سبحان الله والحمدلله و لا اله الاالله والله اکبر"گفته شود.
پس از نماز هزار مرتبه استغفار کند و بعد از آن سر به سجده گذارد و بگوید:"یا حی یا قیوم یا ذاالجلال و الاکرام یا رحمان الدنیا والاخرة و رحیم هما یا ارحم الراحمین یا اله الاولین والآخرین اغفرلنا ذنوبنا و تقبل منا صلواتنا و صیامنا و قیامنا."

دو رکعت نماز مخصوص این شب

دو رکعت نماز بجا آورد، در رکعت اوّل پس از سوره «حمد» هزار مرتبه «توحید» و در رکعت دوم یک مرتبه بخواند، و پس از سلام سر به سجده گذارد و صد مرتبه بگوید:اتوب الی الله آنگاه بگوید:
یا ذَا المَنِّ وَ الجُودِ یا ذَا المَنِّ وَ الطَّوْل یا مُصْطَفِی مُحَمَّدٍ صَلی اللهُ عَلیهِ وَ آلهِ صَل عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلهِ وَ افْعَل بِی کذَا وَ کذَا.
ای دارای نعمت و جود، ای صاحب بخشش و عطا، ای برگزیننده محمّد (درود خدا بر او و خاندانش)، بر محمّد و خاندانش درود فرست، و با من چنین و چنان کن.
و بجای «کذاو کذا» حاجات خود را بخواهد. در روایت آمده که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام این دو رکعت نماز را به این کیفیت بجای آرود، هر حاجت که از خدا بطلب، به یقین عطا فرماید، و اگر به شماره ریگهای بیابان گناه داشته باشد، خدا آن‌ها را بیامرزد، در روایت دیگری بجای هزار مرتبه سوره «توحید» صد مرتبه وارد شده، لیکن این نماز را باید پس از نماز مغرب و نافله آن بجا آورد. شیخ طوسی و سید ابن طاووس پس از پایان نماز این دعا را نقل کرده‌اند:
یا اللهُ یا اللهُ یا اللهُ یا رَحْمَانُ یا اللهُ یا رَحِیمُ یا اللهُ یا مَلک یا اللهُ یا قُدُّوسُ یا اللهُ یا سَلامُ یا اللهُ یا مُؤْمِنُ یا اللهُ یا مُهَیمِنُ یا اللهُ یا عَزِیزُ یا اللهُ یا جَبَّارُ یا اللهُ یا مُتَکبِّرُ یا اللهُ یا خَالقُ یا اللهُ یا بَارِئُ یا اللهُ یا مُصَوِّرُ یا اللهُ یا عَالمُ یا اللهُ یا عَظِیمُ یا اللهُ یا عَلیمُ یا اللهُ یا کرِیمُ یا اللهُ یا حَلیمُ یا اللهُ یا حَکیمُ یا اللهُ یا سَمِیعُ یا اللهُ یا بَصِیرُ یا اللهُ یا قَرِیبُ یا اللهُ یا مُجِیبُ یا اللهُ یا جَوَادُ یا اللهُ یا مَاجِدُ یا اللهُ یا مَلی یا اللهُ یا وَفِی یا اللهُ یا مَوْلی یا اللهُ یا قَاضِی.
ای خدا، ای خدا، ای خدا، ای مهربان، ای خدا، ای بخشنده، ای خدا، هی فرمانروا، ای خدا، ای پاک، ای خدا، ای سلام، ای خدا، ای ایمنی‌بخش، ای خدا، ای چیره‌گر، ای خدا، ای عزّتمند، ای خدا، ای جبّار، ای خدا، ای بزرگمنش ای خدا، ای آفریننده، ای خدا، ای پدیدآورنده، ای خدا، ای صورتگر، ای خدا، ای دانا، ای خدا، ای بزرگ، ای خدا، ای آگاه، ای خدا، ای کریم، ای خدا، ای بردبار، ای خدا، ای فرزانه، ای خدا، ای شنوا، ای خدا، ای بینا، ای خدا ای نزدیک، ای خدا، ای اجابت‌کننده، ای خدا، ای سخاوتمند، ای خدا، ای بزرگوار، ای خدا، ای نیرومند، ای خدا، ای وفادار ای خدا، ای سرپرست، ای خدا، ای داور.
یا اللهُ یا سَرِیعُ یا اللهُ یا شَدِیدُ یا اللهُ یا رَءُوفُ یا اللهُ یا رَقِیبُ یا اللهُ یا مَجِیدُ یا اللهُ یا حَفِیظُ یا اللهُ یا مُحِیطُ یا اللهُ یا سَیدَ السَّادَاتِ یا اللهُ یا أَوَّل یا اللهُ یا آخِرُ یا اللهُ یا ظَاهِرُ یا اللهُ یا بَاطِنُ یا اللهُ یا فَاخِرُ یا اللهُ یا قَاهِرُ یا اللهُ یا رَبَّاهْ یا اللهُ یا رَبَّاهْ یا اللهُ یا رَبَّاهْ یا اللهُ یا وَدُودُ یا اللهُ یا نُورُ یا اللهُ یا رَافِعُ یا اللهُ یا مَانِعُ یا اللهُ یا دَافِعُ یا اللهُ یا فَاتِحُ یا اللهُ یا نَفَّاحُ [نَفَّاع] یا اللهُ یا جَلیل یا اللهُ یا جَمِیل یا اللهُ یا شَهِیدُ یا اللهُ یا شَاهِدُ یا اللهُ یا مُغِیثُ یا اللهُ یا حَبِیبُ یا اللهُ یا فَاطِرُ یا اللهُ یا مُطَهِّرُ یا اللهُ یا مَلک، [مَلیک]
ای خدا، ای سریع، ای خدا، ای سخت‌گیر، ای خدا، ای مهربان، ای خدا، ای نگهبان، ای خدا، ای باشکوت، ای خدا، ای نگهدار، ای خدا، ای فراگیر، ای خدا، ای آقای آقایان ای خدا، ای آغاز، ای خدا، ای انجام، ای خدا، ای آشکار، ای خدا، ای نهان، ای خدا، ای فخرکننده، ای خدا، ای چیره، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای دوست، ای خدا، ای نور، ای خدا، ای بالابرنده، ای خدا، ای بازدارنده، ای خدا، ای دفع‌کننده، ای خدا، ای گشاینده، ای خدا، ای بهره‌رسان، ای خدا، ای با شکوه، ای خدا، ای زیبا، ای خدا، ای گواه، ای خدا، ای شاهد، ای خدا، ای فریادرس، ای خدا ای حبیب، ای خدا، ای آفریننده، ای خدا، ای پاک کننده، ای خدا، ای پادشاه.
یا اللهُ یا مُقْتَدِرُ یا اللهُ یا قَابِضُ یا اللهُ یا بَاسِطُ یا اللهُ یا مُحْیی یا اللهُ یا مُمِیتُ یا اللهُ یا بَاعِثُ یا اللهُ یا وَارِثُ یا اللهُ یا مُعْطِی یا اللهُ یا مُفْضِل یا اللهُ یا مُنْعِمُ یا اللهُ یا حَقُّ یا اللهُ یا مُبِینُ یا اللهُ یا طَیبُ یا اللهُ یا مُحْسِنُ یا اللهُ یا مُجْمِل یا اللهُ یا مُبْدِئُ یا اللهُ یا مُعِیدُ یا اللهُ یا بَارِئُ یا اللهُ یا بَدِیعُ یا اللهُ یا هَادِی یا اللهُ یا کافِی یا اللهُ یا شَافِی یا اللهُ یا عَلی یا اللهُ یا عَظِیمُ یا اللهُ یا حَنَّانُ یا اللهُ یا مَنَّانُ یا اللهُ یا ذَا الطَّوْل یا اللهُ یا مُتَعَالی یا اللهُ یا عَدْل یا اللهُ یا ذَا المَعَارِجِ یا اللهُ یا صَادِقُ یا اللهُ یا صَدُوقُ.
ای خدا، ای نیرومند، ای خدا ای قبض‌کننده، ای خدا، ای گستراننده، ای خدا، ای زنده کننده، ای خدا، ای میراننده، ای خدا، ای برانگیزنده، ای خدا ای وارث، ای خدا، ای عطابخش، ای خدا، ای فزونی‌ده، ای خدا، ای نعمت‌دهنده، ای خدا، ای حق، ای حقدا، ای ای آشکار، ای خدا، ای پاکیزه، ای خدا، ای نیکوکار، ای خدا، ای زیباکار، ای آغازگر، ای خدا، ای بازآور، ای خدا، ای پدیدآور، ای خدا، ای نوآفرین، ای خدا، ای هدایتگر، ای خدا، ای کفایت‌کننده، ای خدا ای شفابخش، ای خدا، ای بلندپایه، ای خدا، ای بزرگ، ای خدا، ای مهربان، ای خدا، ای نعمت‌بخش، ای خدا، ای عطابخش، ای خدا، ای برتر، ای خدا، ای دادگر، ای خدا، ای صاحب مراتب بلند، ای خدا، ای راستگو ای خدا، ای راستی‌پیشه.
یا اللهُ یا دَیانُ یا اللهُ یا بَاقِی یا اللهُ یا وَاقِی یا اللهُ یا ذَا الجَلال یا اللهُ یا ذَا الإِکرَامِ یا اللهُ یا مَحْمُودُ یا اللهُ یا مَعْبُودُ یا اللهُ یا صَانِعُ یا اللهُ یا مُعِینُ یا اللهُ یا مُکوِّنُ یا اللهُ یا فَعَّال یا اللهُ یا لطِیفُ یا اللهُ یا غَفُورُ یا اللهُ [یا جَلیل یا الله] یا شَکورُ یا اللهُ یا نُورُ یا اللهُ یا قَدِیرُ [قَدِیم] یا اللهُ یا رَبَّاهْ یا اللهُ یا رَبَّاهْ یا اللهُ یا رَبَّاهْ یا اللهُ یا رَبَّاهْ یا اللهُ یا رَبَّاهْ یا اللهُ یا رَبَّاهْ یا اللهُ یا رَبَّاهْ یا اللهُ یا رَبَّاهْ یا اللهُ یا رَبَّاهْ یا اللهُ یا رَبَّاهْ یا اللهُ أَسْأَلک أَنْ تُصَلی عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّدٍ وَ تَمُنَّ عَلی بِرِضَاک وَ تَعْفُوَ عَنِّی بِحِلمِک وَ تُوَسِّعَ عَلی مِنْ رِزْقِک الحَلال الطَّیبِ وَ مِنْ حَیثُ أَحْتَسِبُ.
ای خدا، ای جزادهنده، ای خدا، ای پایدار، ای خدا، ای نگهدار، ای خدا، ای صاحب بزرگی‌ای خدا، ای دارای بزرگواری، ای خدا، ای پسندیده، ای خدا، ای پرستیده، ای خدا، ای سازنده، ای خدا، ای یاری‌ده، ای خدا، ای پدیدآورنده، ای خدا، ای پرکار، ای خدا، ای لطیف، ای خدا، ای آمرزنده، ای خدا، ای سپاسگذار، ای خدا، ای نور، ای خدا، ای توانا، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، از تو درخواست می‌کنم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و به خشنودی‌ات بر من منّت نهی، و به بردباری‌ات از من درگذری، و از روزی حلال پاکیزه‌ات به من بگستری، از جایی که گمان می‌برم.
وَ مِنْ حَیثُ لا أَحْتَسِبُ فَإِنِّی عَبْدُک لیسَ لی أَحَدٌ سِوَاک وَ لا أَحَدٌ أَسْأَلهُ غَیرُک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ مَا شَاءَ اللهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللهِ العَلی العَظِیمِ پس به سجده می‌روی و می‌گویی یا اللهُ یا اللهُ یا اللهُ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا مُنْزِل البَرَکاتِ بِک تُنْزَل کل حَاجَةٍ أَسْأَلک به کل اسْمٍ فِی مَخْزُونِ الغَیبِ عِنْدَک وَ الأَسْمَاءِ المَشْهُورَاتِ عِنْدَک المَکتُوبَةِ عَلی سُرَادِقِ عَرْشِک أَنْ تُصَلی عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْبَل مِنِّی شَهْرَ رَمَضَانَ وَ تَکتُبَنِی مِنَ الوَافِدِینَ إِلی بَیتِک الحَرَامِ وَ تَصْفَحَ لی عَنِ الذُّنُوبِ العِظَامِ وَ تَسْتَخْرِجَ لی یا رَبِّ کنُوزَک یا رَحْمَانُ.
و از جایی‌که گمان نمی‌برم، من بنده توام و کسی را جز تو ندارم، و نه احدی غیر تو که از او گدایی کنم، ای مهربان‌ترین مهربانان، آنچه را خدا خواهد شود، نیرویی نیست جز به خدای برتر بزرگ. سپس به سجده می‌روی و می‌گویی: ای خدا، ای خدا، ای خدا، ای پروردگار، ای پروردگار، ای پروردگار، ای فرو فرستنده برکات، به عنایت تو هر حاجتی فرود آورده شود، از تو درخواست می‌کنم، به هر نامی که در خزانه غیب نزد توست، و نامهای مشهور در پیشگاهت، که بر سراپرده عرشت نوشته شده، اینکه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و ماه رمضان را از من بپذیری و مرا در شمار واردان به خانه محترمت بنویسی، و از من گناهان را چشم‌پوشی، و گنجهای خود را برایم بیرون آوری، ای مهربان.

 
چهارده رکعت نماز مخصوص شب عید فطر

چهارده ركعت نماز گزارد و بخواند در هر ركعتی حمد و آيه الكرسي و سه مرتبه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ تا براى او به هر ركعتی ثواب عبادت چهل سال و عبادت هر كه روزه گرفته و نماز خوانده در آن ماه‏، باشد .

غسل اخر شب

شیخ در مصباح فرموده که در آخر شب غسل کن و بنشین در جاى نماز خود تا طلوع فجر

اعمال روز عید فطر

$
0
0

اعمال روز عید فطر

پس از نماز صبح و نماز عيد، تكبيراتی كه در شب عيد پس از نماز فريضه می خواندى، بخوان.
« اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لا إِلهَ إِلا اللَّهُ* وَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهُ الْحَمْدُ الْحَمْدُ للَّهِ* عَلَی مَا هَدَانَا وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَی مَا أَوْلانَا»

دعای امام زمان (عج) بعد از نماز

اَللهُمَّ إنّی تَوَجَّهْتُ إلیک بِمُحَمَّدٍ أمامی وَ عَلی مِنْ خَلفی وَ عَنْ یمینی وَ أئِمَّتی عَنْ یساری. أسْتَتِرُ بِهِمْ مِنْ عَذابِک وَ أتَقَرَّبُ إلیک زُلفی لاأجِدُ أحَداً أقْرَبَ إلیک مِنْهُمْ، فَهُمْ أئِمَّتی فَآمِنْ بِهِمْ خَوْفی مِنْ عِقابِک وَ سَخَطِک وَ أدْخِلنی بِرَحْمَتِک‏فی عِبادِک الصّالحینَ.
أصْبَحْتُ بِاللهِ مُؤْمِناً مُخْلصاً عَلی دینِ مُحَمَّدٍ وَ سُنَّتِهِ وَ عَلی دینِ عَلی وَ سُنَّتِهِ وَ عَلی دینِ الأوْصِیاءِ وَ سُنَّتِهِمْ، آمَنْتُ بِسِرِّهِمْ وَ عَلانِیتِهِمْ، وَ أرْغَبُ إلی اللهِ تَعالی فیما رَغِبَ فیهِ إلیهِ مُحَمَّدٌ وَ عَلی وَ الأوْصیاءُ وَ أعوذُ بِاللهِ مِنَ شَرِّ مَا اسْتَعاذوا مِنْهُ، وَ لا حَوْل وَ لا قُوَّةَ إلا بِاللهِ وَ لا عِزَّةَ وَ لا مَنْعَةَ وَ لا سُلطانَ إلا للهِِ الواحِدِ القَهّارِ العَزیزِ الجَبّارِ المُتَکبِّرِ، تَوَکلتُ عَلی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إنَّ اللهَ بالغُ أمْرِهِ.
اَللهُمَّ إنّی أُریدُک فَأرِدْنی وَ أطْلبُ ما عِنْدَک فَیسِّرْهُ لی وَ اقْضِ لی حَوائِجی، فَإنَّک قُلتَ فی کتابِک وَ قَوْلک الحَقُّ: »شَهْرُ رَمَضانَ الذی أُنْزِل فیهِ القُرْآنُ، هُدًی للنّاسِ وَ بَیناتٍ مِنَ الهُدی وَ الفُرْقانِ«،
فَعَظَّمْتَ حُرْمَةَ شَهْرِ رَمَضانَ بِما أنْزَلتَ فیهِ مِنَ القُرْآنِ وَ خَصَّصْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ بِتَصْییرِک فیهِ لیلةَ القَدْرِ، فَقُلتَ: «لیلةُ القَدْرِ خَیرٌ مِنْ ألفِ شَهْرٍ × تَنَزَّل المَلائِکةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کل أمْرٍ × سَلامٌ هِی حَتّی مَطْلعِ الفَجْر».
اَللهُمَّ وَ هذِهِ أیامُ شَهْرِ رَمَضانَ قَدِ انْقَضَتْ، وَ لیالیهِ قَدْ تَصَرَّمَتْ وَ قَدْ صِرْتُ مِنْهُ یا إلهی إلی ما أنْتَ أعْلمُ بِهِ مِنّی وَ أحْصی لعَدَدِهِ مِنْ عَدَدی، فَأسْأ لک یا إلهی بِما سَأ لک بِهِ عِبادُک الصّالحُونَ أنْ تُصَلی عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّدٍ وَ أهْل بَیتِ مُحَمَّدٍ وَ أنْ تَتَقَبَّل مِنّی کل ما تَقَرَّبْتُ بِهِ إلیک وَ تَتَفَضَّل عَلی بِتَضْعیفِ عَمَلی وَ قَبول تَقَرُّبی وَ قُرُباتی وَ اسْتِجابَةِ دُعائی وَ هَبْ لی مِنْک عِتْقَ رَقَبَتی مِنَ النّارِ وَ مُنَّ عَلی بِالفَوْزِ بِالجَنَّةِ وَ الأمْنِ یوْمَ الخَوْفِ مِنْ کل فَزَعٍ وَ مِنْ کل هَوْل أعْدَدْتَهُ لیوْمِ القِیامَةِ.
أعوذُ بِحُرْمَةِ وَجْهِک الکریمِ وَ بِحُرْمَةِ نَبیک وَ حُرْمَةِ الصّالحینَ أنْ ینْصَرِمَ هذَا الیوْمُ وَ لک قِبَلی تَبِعَةٌ تُریدُ أنْ تُؤاخِذَنی بِها، أوْ ذَ نْبٌ تُریدُ أنْ تُقایسَنی بِهِ وَ تُشْقِینی وَ تَفْضَحَنی بِهِ أوْ خَطیئَةٌ تُریدُ أنْ تُقایسَنی بِها وَ تَقْتَصَّها مِنّی لمْ تَغْفِرْها لی، وَ أسْأ لک بِحُرْمَةِ وَجْهِک الکریمِ الفَعّال لما یریدُ الذی یقول للشَّی‏ءِ: کنْ، فَیکونُ، لا إلهَ إلا هُوَ.
اَللهُمَّ إنّی أسْأ لک بِلا إلهَ إلا أنْتَ إنْ کنْتَ رَضیتَ عَنّی فی هذَا الشَّهْرِ أنْ تَزیدَنی فیما بَقِی مِنْ عُمْری رِضًی، فَإنْ کنْتَ لمْ تَرْضَ عَنّی فی هذَا الشَّهْرِ فَمِنَ الآنِ فَارْضَ عَنِّی، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ. وَ اجْعَلنی فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی هذَا المَجْلسِ مِنْ عُتَقائِک مِنَ النّارِ وَ طُلقائِک مِنْ جَهَنَّمَ وَ سُعَداءِ خَلقِک، بِمَغْفِرَتِک وَ رَحْمَتِک یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ.
اَللهُمَّ إنّی أسْأ لک بِحُرْمَةِ وَجْهِک الکریمِ أنْ تَجْعَل شَهْری هذا خَیرَ شَهْرِ رَمَضانَ عَبَدْتُک فیهِ وَ صُمْتُهُ لک وَ تَقَرَّبْتُ بِهِ إلیک مُنْذُ أسْکنْتَنی فیهِ أعْظَمَهُ أجْراً وَ أ تَمَّهُ نِعْمَةً وَ أعَمَّهُ عافِیةً وَ أوْسَعَهُ رِزْقاً وَ أفْضَلهُ عِتْقاً مِنَ النّارِ وَ أوْجَبَهُ رَحْمَةً وَ أعْظَمَهُ مَغْفِرَةً وَ أکمَلهُ رِضْواناً وَ أقْرَبَهُ إلی ما تُحِبُّ وَ تَرْضی.
اَللهُمَّ لاتَجْعَلهُ آخِرَ شَهْرِ رَمَضانَ صُمْتُهُ لک وَ ارْزُقْنِی العَوْدَ ثُمَّ العَوْدَ حَتّی تَرْضی وَ بَعْدَ الرِّضا وَ حَتّی تُخْرِجَنی مِنَ الدُّنْیا سالماً وَ أنْتَ عَنّی راضٍ وَ أ نَا لک مَرْضی.
اَللهُمَّ اجْعَل فیما تَقْضی وَ تُقَدِّرُ مِنَ الأمْرِ المَحْتومِ الذی لایرَدُّ وَ لا یبَدَّل أنْ تَجْعَلنی مِمَّنْ تُثیبُ وَ تُسَمّی وَ تَقْضی لهُ وَ تَزیدُ وَ تُحِبُّ لهُ وَ تَرْضی وَ أنْ تَکتُبَنی مِنْ حُجّاجِ بَیتِک الحَرامِ فی هذَا العامِ وَ فی کل عامٍ المَبْرورِ حَجُّهُمُ المَشْکورِ سَعْیهُمُ المَغْفورِ ذُنوبُهُمُ، المُتَقَبَّل عَنْهُمْ مَناسِکهُمُ، المُعافینَ عَلی أسْفارِهِمُ، المُقْبِلینَ عَلی نُسُکهِمُ، المَحْفوظینَ فی أنْفُسِهِمْ وَ أمْوالهِمْ وَ ذَراریهِمْ وَ کل ما أنْعَمْتَ بِهِ عَلیهِمْ.
اَللهُمَّ اقْلبْنی مِنْ مَجْلسی هذا، فی شَهْری هذا، فی یوْمی هذا، فی ساعَتی هذِهِ مُفْلحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً لی مَغْفوراً ذَ نْبی مُعافًی مِنَ النّارِ وَ مُعْتَقاً مِنها عِتْقاً لا رِقَّ بَعْدَهُ أبَداً وَ لا رَهْبَةَ یا رَبَّ الأرْبابِ.
اَللهُمَّ إنّی أسْأ لک أنْ تَجْعَل فیما شِئْتَ وَ أرَدْتَ وَ قَضَیتَ وَ قَدَّرْتَ وَ حَتَمْتَ وَ أنْفَذْتَ أنْ تُطیل عُمْری وَ أنْ تُنْسِئَنی فی أجَلی وَ أنْ تُقَوِّی ضَعْفی وَ أنْ تُغْنِی فَقْری وَ أنْ تَجْبُرَ فاقَتی وَ أنْ تَرْحَمَ مَسْکنَتی وَ أنْ تُعِزَّ ذُلی وَ أنْ تَرْفَعَ ضَعَتی وَ أنْ تُغْنِی عائِلتی وَ أنْ تُؤْ نِسَ وَحْشَتی وَ أنْ تُکثِرَ قِلتی وَ أنْ تُدِرَّ رِزْقی فی عافِیةٍ وَ یسْرٍ وَ خَفْضٍ وَ أنْ تَکفِینی ما أهَمَّنی مِنْ أمْرِ دُنْیای وَ آخِرَتی وَ لاتَکلنی إلی نَفْسی فَأعْجِزَ عَنْها وَ لا إلی النّاسِ فَیرْفَضونی، وَ أنْ تُعافِینی فی دینی وَ بَدَنی وَ جَسَدی وَ روحی وَ وُلدی وَ أهْلی وَ أهْل مَوَدَّتی وَ إخْوانی وَ جیرانی مِنَ المُؤْمِنینَ وَ المُؤْمِناتِ وَ المُسْلمینَ وَ المُسْلماتِ الأحْیاءِ مِنْهُمْ وَ الأمْواتِ وَ أنْ تَمُنَّ عَلی بِالأمْنِ وَ الإْیمانِ ما أبْقَیتَنی، فإنَّک وَلیی و مَوْلای وَ ثِقَتی وَ رَجائی وَ مَعْدِنُ مَسْأ لتی وَ مَوْضِعُ شَکوای وَ مُنْتَهی رَغْبَتی، فَلاتُخَیبُنی فی رَجائی یا سَیدی وَ مَوْلای وَ لاتُبْطِل طَمَعی وَ رَجائی‏فَقَدّْ تَوَجَّهْتُ إلیک بِمُحَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّدٍ وَ قَدَّمْتُهُمْ إلیک أمامی وَ أمامَ حاجَتی وَ طَلبَتی وَ تَضَرُّعی وَ مَسْأ لتی، وَ اجْعَلنی بِهِمْ وَجیهاً فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ مِنَ المُقَرَّبینَ، فَإنَّک مَنَنْتَ عَلی بِمَعْرِفَتِهِمْ فَاخْتِمْ لی بِهِمُ السَّعادَةَ، إنَّک عَلی کل شَی‏ءٍ قَدیرٌ.


کنار گذاشتن زکات فطره

زكات فطره را پيش از نماز عيد به تفصيلی كه در كتب فقهيُه است کنار بگذارد يعني از مال خود بيرون کند .
مقدار فطریه به ازاي هر نفر، يک صاع ( حدود سه کيلو و نيم ) است.
زكات فطره، واجب مؤكّد است و شرط قبولی روزه ي ماه رمضان و سبب حفظ تا سال ديگر است. حق تعالی در اين آيه شريفه: «قد افلح من تزكی و ذكر اسم ربه فصلّی» زكات را مقدّم بر نماز ذكر فرموده.

غسل و دعای ان

بهتر آن است كه اگر ممكن شود از نهر غسل كند‏ و وقت آن بعد از طلوع فجر است تا زمان به جا آوردن نماز عيد.
سفارش شده كه غسل را در زير سقفی بكند
چون خواستی غسل كنی بگو :
اللَّهُمَّ إِيمَانا بِک وَ تَصْدِيقا بِكِتَابِک وَ اتِّبَاعَ سُنَّةِ نَبِيِّک مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
خدايا تنها براى ايمان به تو، و تصديق به كتاب تو، و پيروى از روش پيامبر تو محمّد درود خدا بر او و خاندانش باد
آنگاه«بسم اللّه»بگو و غسل را بجاى آر،و هنگامی كه از غسل فارغ شدى بگو:
اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ كَفَّارَةً لِذُنُوبِي وَ طَهِّرْ دِينِي اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنِّي الدَّنَسَ .
خداى اين غسل را كفاره گناهانم قرار ده، و دينم را پاک كن، خدايا هر آلودگی را از من برطرف فرما.

پوشیدن لباس نیکو

پوشیدن جامه نیکو و بکار بردن بوى خوش و رفتن به صحرا در غیر مکه براى نماز کردن در زیر آسمان .

افطار کردن پیش از نماز

پیش از نماز عید در اول روز افطار کنی و بهتر آنست که به خرما یا به شیرینی باشد و شیخ مفید فرموده : مستحب است تناول کردن مقدار کمی از تربت ‏سید الشهداء } که شفاء است از براى هر دردى .

خواندن دعای اللَّهُمَّ مَنْ تَهَيَّأَ فِي هَذَا الْيَوْم

چون براى رفتن به نماز عيد آماده شدى، بيرون نرو مگر پس از طلوع آفتاب، و بخوان دعاهايی را كه سيّد ابن‏ طاووس در كتاب«اقبال» نقل كرده از جمله ابو حمزه ثمالی از امام باقر } روايت كرده كه هنگامی كه براى نماز عيد فطر و قربان و جمعه آماده بيرون رفتن شدى، اين دعا را بخوان:
اللَّهُمَّ مَنْ تَهَيَّأَ فِي هَذَا الْيَوْمِ أَوْ تَعَبَّأَ أَوْ أَعَدَّ وَ اسْتَعَدَّ لِوِفَادَةٍ إِلَی مَخْلُوقٍ رَجَاءَ رِفْدِهِ وَ نَوَافِلِهِ وَ فَوَاضِلِهِ وَ عَطَايَاهُ فَإِنَّ إِلَيْک يَا سَيِّدِي تَهْيِئَتِي وَ تَعْبِئَتِي وَ إِعْدَادِي وَ اسْتِعْدَادِي رَجَاءَ رِفْدِک وَ جَوَائِزِک وَ نَوَافِلِک وَ فَوَاضِلِک وَ فَضَائِلِک وَ عَطَايَاک وَ قَدْ غَدَوْتُ إِلَی عِيدٍ مِنْ أَعْيَادِ أُمَّةِ نَبِيِّک مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَی آلِهِ وَ لَمْ أَفِدْ إِلَيْک الْيَوْمَ بِعَمَلٍ صَالِحٍ أَثِقُ بِهِ قَدَّمْتُهُ وَ لا تَوَجَّهْتُ بِمَخْلُوقٍ أَمَّلْتُهُ وَ لَكِنْ أَتَيْتُک خَاضِعا مُقِرّا بِذُنُوبِي وَ إِسَاءَتِي إِلَی نَفْسِي فَيَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ اغْفِرْ لِيَ الْعَظِيمَ مِنْ ذُنُوبِي فَإِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ إِلا أَنْتَ يَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
خدايا هركس در اين روز آماده شد يا نيت كرد،يا مهيّا و مستعد شد،براى ورود به درگاه يكی از بندگانت‏ به اميد جايزه‏ ها و صله‏ ها و بهره‏ ها و عطاها،ولی اى آقاى من آماده شدن و قصد كردن و مهيا و مستعد شدن‏ من تنها به جانب توست به اميد جايزه‏ ها و صله‏ ها و بهره‏ ها و عطاهايت،اينک صبح كردم در عيدى از اعياد امت پيامبرت محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)، درحالیكه به عمل صالحی كه به آن اطمينان كنم،و آن را پيش آورده باشم بر تو وارد نشدم،و به مخلوقى كه آرزومندش باشم رو نكردم،بلكه در حال فروتنی تنها به جانب تو آمده‏ام به گناه و بدى نسبت به خويش اعتراف دارم،پس اى بزرگ،اى بزرگ،اى بزرگ،گناهان‏ بزرگم را بيامرز،كه گناهان بزرگ را جز تو نيامرزد،اى كه معبودى جز تو نيست،اى‏ مهربان‏ترين مهربانان.

خواندن نماز عید فطر

دو رکعت است در رکعت اول حمد و سوره اعلی بخواند و بعد از قرائت پنج تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیرى این قنوت را بخواند :
« اللَّهُمَّ أَهْلَ الْكِبْرِیاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلَ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلَ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُک بِحَقِّ هَذَا الْیوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِینَ عِیداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهِ عَلَیهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ مَزِیداً أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی كُلِّ خَیرٍ أَدْخَلْتَ فِیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُک عَلَیهِ وَ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک خَیرَ مَا سَأَلَک مِنْهُ عِبَادُک الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِک فِیهِ مِمَّا اسْتَعَاذَ مِنْهُ عِبَادُک الصَّالِحُونَ »
پس تکبیر ششم بگوید و به رکوع رود و بعد از رکوع و سجود برخیزد به رکعت دوم و بعد از حمد سوره و الشمس بخواند پس چهار تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیرى آن قنوت را بخواند و چون فارغ شد تکبیر پنجم گوید و به رکوع رود پس نماز را تمام کند و بعد از سلام تسبیح زهرا { بفرستد و بعد از نماز عید دعاهاى بسیار وارد شده است و شاید بهترین آنها دعاى چهل و ششم صحیفه کامله باشد . و مستحب است که نماز عید در زیر آسمان و بر روى زمین بدون فرش و بوریا واقع شود و آنکه برگردد از مصلی از غیر آن راهی که رفته بود و دعا کند از براى برادران دینی خود به قبولى اعمال .


زیارت امام حسین (ع)

ابن قولویه از حضرت صادق } روایت کرده که هرکه زیارت کند قبر امام حسین } را در ماه رمضان و بمیرد در راه زیارت از براى او عرض و حسابى نخواهد بود و به او بگویند که داخل بهشت شو بدون خوف و بیم و امّا الفاظی که زیارت کرده می شود حضرت امام حسین } به آن در لیله قدر پس چنان است که شیخ مفید و محمّد بن المشهدى و ابن طاوس و شهید رحمهم الله در کتب مزار ذکر نموده اند و آن زیارت را مختصّ به این شب و عیدَین یعنی روز عید فطر و قربان قرار داده اند و شیخ محمّد بن المشهدى به اسناد معتبر خود آن را از حضرت صادق } روایت کرده و گفته که آن حضرت فرمودند وقتی که اراده کردى زیارت کنى ابی عبدالله الحسین } را پس برو به مشهد آن حضرت بعد از آنکه غُسل کرده باشى و پوشیده باشی پاکیزه ترین جامه هاى خود را پس چون ایستادى نزد قبر آن حضرت پس روى خود را به جانب آن حضرت کن و قبله را میان دو کتف خود قرار دِه و بگو:


اَلسَّلامُ عَلیک یا بْنَ رَسُول اللهِ اَلسَّلامُ عَلیک یا بْنَ اَمیرِ المُؤْمِنینَ
سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند امیرمؤ منان

اَلسَّلامُ عَلیک یا بْنَ الصِّدیقَةِ الطّاهِرَةِ فاطِمَةَ سَیدَةِ نِسآءِ العالمینَ
سلام بر تو اى فرزند صدیقه طاهره حضرت فاطمه بانوى زنان جهانیان

اَلسَّلامُ عَلیک یا مَوْلاىَ یا اَبا عَبْدِ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ اَشْهَدُ اَنَّک
سلام بر تو اى مولاى من اى اباعبدالله و رحمت خدا و برکاتش گواهی دهم که تو

قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَآتَیتَ الزَّکو ةَ وَاَمَرْتَ بِالمَعْروُفِ وَنَهَیتَ عَنِ
برپاداشتی نماز را و بدادى زکوة را و امر کردى به معروف (کار نیک ) و نهی کردى از

المُنْکرِ وَتَلوْتَ الکتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ وَجاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ جِهادِهِ
منکر (کار زشت ) و خواندى قرآن را آنطور که باید و جهاد کردى در راه خدا چنانچه شاید

وَصَبَرْتَ عَلی الاَْذى فى جَنْبِهِ مُحْتَسِباً حَتّی اَتیک الیقینُ اَشْهَدُ اَنَّ
و شکیبایی کردى بر آزار (دشمنانت ) درباره خدا پاداش جویانه تا مرگ بسراغت آمد گواهی دهم که براستی

الذینَ خالفُوک وَحارَبُوک وَالذینَ خَذَلوک وَالذینَ قَتَلوک مَلعُونُونَ
آنان که که با تو مخالفت کرده و جنگ کردند و آنان که دست از یاریت کشیدند و نیز کسانی که تو را کشتند ملعونند

عَلی لسانِ النَّبِی الاُْمِّی وَقَدْ خابَ مَنِ افْتَرى لعَنَ اللهُ الظّالمینَ لکمْ
بر زبان پیامبر امی (درس نخوانده ) و زیانکار است کسی که دروغ بندد، خدا لعنت کند ستم کنندگان شما را

مِنَ الاَْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ وَضاعَفَ عَلیهِمُ العَذابَ الاَْلیمَ اَتَیتُک یا
از اولین و آخرین و چند برابر کند بر ایشان عذاب دردناکش را آمده ام بدربارت اى

مَوْلاىَ یا بْنَ رَسُول اللهِ زائِراً عارِفاً بِحَقِّک مُوالیاً لاَِوْلیآئِک مُعادِیاً
مولاى من اى فرزند رسول خدا براى زیارت ، شناساى به حق تو و دوستدار دوستانت و دشمن

لاَِعْدآئِک مُسْتَبْصِراً بِالهُدَى الذى اَنْتَ عَلیهِ عارِفاً بِضَلالةِ مَنْ
دشمنانت و بینا بر آن هدایتی که تو بر آن بودى و شناساى به گمراهی آن کس که با تو

خالفَک فَاشْفَعْ لى عِنْدَ رَبِّک
مخالفت کرد پس شفاعت کن براى من نزد پروردگارت
پس بچسبان خود را بر قبر و روى خود را بر آن گذار پس می روى به جانب سَرِ مقدّس و می گوئی :

اَلسَّلامُ عَلیک یا حُجَّةَ اللهِ فی
سلام بر تو اى حجت خدا در روى

اَرْضِهِ وَسَمآئِهِ صَلی اللهُ عَلی روُحِک الطَّیبِ وَجَسَدِک الطّاهِرِ
زمین و آسمان او درود خدا بر روان پاک و پیکر پاکیزه ات

وَعَلیک السَّلامُ یا مَوْلاىَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ
و بر تو باد سلام اى مولاى من و رحمت خدا و برکاتش

پس بچسبان خود را به قبر و ببوس آنرا و بگذار صورت خود را بر آن و بگرد به جانب سر پس دو رکعت نماز زیارت گذار و نماز کن بعد از آن دو رکعت آنچه میسّر شود تو را پس از آن برو بسمت پا و زیارت کن علی بن الحسین } را و بگو:

اَلسَّلامُ عَلیک یا مَوْلاىَ وَابْنَ مَوْلاىَ وَرَحْمَةُ اللهِ
سلام بر تو اى مولاى من و اى فرزند مولاى من ، و رحمت خدا

وَبَرَکاتُهُ لعَنَ اللهُ مَنْ ظَلمَک وَلعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلک وَضاعَفَ عَلیهِمُ
و برکاتش بر تو باد خدا لعنت کند کسی که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند کسی که تو را کشت و چند برابر کند بر ایشان

العَذابَ الاَْلیمَ
عذاب دردناکش را
و دعا کن به آنچه مى خواهی پس زیارت کن شهدا را در حالیکه میل کنی از سمت پا بطرف قبله پس بگو:

اَلسَّلامُ عَلیکمْ اَیهَا الصِّدّیقُونَ اَلسَّلامُ
سلام بر شما اى راستگویان راستی پیشه سلام

عَلیکمْ اَیهَا الشُّهَدآءُ الصّابِرُونَ اَشْهَدُ اَنَّکمْ جاهَدْتُمْ فى سَبیل اللهِ
بر شما اى شهیدان شکیبا گواهی دهم که براستی شما جهاد کردید در راه خدا

وَصَبَرْتُمْ عَلى الاَْذى فى جَنْبِ اللهِ وَنَصَحْتُمْ للهِ وَلرَسُولهِ حَتّى
و شکیبایی کردید در برابر آزارها درباره خدا وخیرخواهی کردید براى خدا و رسولش تا اینکه

اَتیکمُ الیقینُ اَشْهَدُ اَنَّکمْ اَحْیآءٌ عِنْدَ رَبِّکمْ تُرْزَقُونَ فَجَزاکمُ اللهُ عَنِ
مرگ به سراغتان آمد گواهی دهم که براستی شما زنده اید که در نزد پروردگارتان روزى می خورید پس پاداشتان دهد خداوند

الاِْسْلامِ وَاَهْلهِ اَفْضَل جَزآءِ المُحْسِنینَ وَجَمَعَ بَینَنا وَبَینَکمْ فى
از طرف اسلام و مسلمانان بهترین پاداشی که دهد به نیکوکاران و گردآورد خدا میان ما و شما در

مَحَل النَّعیمِ
جایگاه نعمت ابدى
پس می روى به زیارت عبّاس بن امیرالمؤ منین } همین که رسیدى آنجا و ایستادى نزد آن جناب بگو:

اَلسَّلامُ عَلیک یابْنَ اَمیرِ المُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ
سلام بر تو اى فرزند امیرمؤ منان سلام

عَلیک اَیهَا العَبْدُ الصّالحُ المُطیعُ للهِ وَلرَسُولهِ اَشْهَدُ اَنَّک قَدْ جاهَدْتَ
بر تو اى بنده شایسته فرمانبر خدا و رسولش گواهی دهم که تو براستی جهاد کردى

وَنَصَحْتَ وَصَبَرْتَ حَتّى اَتیک الیقینُ لعَنَ اللهُ الظّالمینَ لکمْ مِنَ
و خیرخواهی نمودى و شکیبایی کردى تا مرگ بسراغت آمد خدا لعنت کند ستم کنندگان شما را از

الاَْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ وَاَلحَقَهُمْ بِدَرْک الجَحیمِ
اوّلین و آخرین و بفرستد آنها را به قعر دوزخ
پس نماز تطوّع کند در مسجد آن جناب هرچه خواهد و بیرون رود.


خواندن دعای ندبه

بخواند دعاى ندبه را که بعد از این بیاید انشاء الله تعالی . و سید بن طاووس فرموده : که چون از دعا فارغ شود بسجده رود و بگوید :
"اعوذ بک من نار حرها لا یطفی و جدیدها لا یبلی و عطشانها لا یروى . "
پس بگذارد گونه راست را و بگوید : "الهی لا تقلب وجهی فی النار بعد سجودى و تعفیرى لک بغیر من منی علیک بل لک المن علی . "
پس بگذارد گونه چپ را بگوید : "ارحم من اساء و اقترف و استکان و اعترف . "
پس برگردد بحالت ‏سجده و بگوید : "ان کنت‏ بئس العبد فانت نعم الرب عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک یا کریم . "
پس بگوید "العفو العفو "صد مرتبه . آنگاه سید فرموده : "و لا تقطع یومک هذا باللعب و الاهمال و انت لا تعلم ا مردود ام مقبول الاعمال فان رجوت القبول فقابل ذلک بالشکر الجمیل و ان خفت الرد فکن اسیر الحزن الطویل . "ِ


منبع: نرم افزار شهر خدا

پیامهای تبریک عید فطر

$
0
0
پیامهای تبریک عید فطر

پیامهای تبریک عید فطر

امام علی }:
امروز تنها عيد كسی است كه خداوند روزه‏ اش را پذيرفته و شب زنده‏ دارى‏ اش را سپاس گزارده است .

 نهج البلاغه ، حكمت 428


امام صادق }:
تكميل روزه به پرداخت زكاة يعنی فطره است، همچنان كه صلوات
بر پيامبر , كمال نماز است.

وسائل الشيعه : 6 / 221

پيامبر اکرم  ,:
عيدهاى خود را با (گفتن) اللَّه اكبر ، آذين بنديد. 

کنزالعمال : 24094


پيامبر اکرم  ,:
عيد فطر و قربان را با جملات «لا اله الا اللَّه» و «اللَّه اكبر» و «الحمد للَّه»
و «سبحان اللَّه» ، آذين بخشيد .

کنزالعمال : 24095

پيامبر اکرم  ,:
هركه شب عيد (فطر و قربان) و شب نيمه شعبان را احيا كند ، در آن روزى كه
دلها می ميرند ، دل او نميرد .

ثواب الاعمال : 1 / 102 / 2 

امام علی }:
امروز(عید فطر) روزى است كه خداوند آن را براى شما عيد قرار داد و شما را نيز شايسته آن ساخت ؛ پس به ياد خدا باشيد تا او نيز به ياد شما باشد و او را بخوانيد تا خواسته‏ هايتان را اجابت كند .

من لايحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 517


امام رضا }:
روز فطر از اين رو عيد قرار داده شد تا روز گردهمايی مسلمانان باشد، و در اين روز گرد هم آيند و براى خدا به صحرا (فضايی باز) درآيند و خداوند را بر منّتی كه بر آنها نهاده است ستايش و به بزرگی ياد كنند.

من لايحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 522


امام سجاد }:
بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا...
بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها...
بدرود ای یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادی...
بدرود ای که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم
و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک.

صحیفه سجادیه


امام خمینی (ره):
در اسلام دو عيد است كه به عنوان عيد به رسميت شناخته شده است . عيد شريف فطر، عيد است براى ضيافت الله و عيد شريف قربان براى لقاءالله. 

صحيفه نور جلد 18،ص 104

امام خمینی (ره):
اگر از اين ضيافت درست بيرن آمديد، آن وقت عيد داريد، عيد مال كسى است كه در اين ضيافت راه يافته باشد، استفاده كرده باشد از اين ضيافت. 

صحيفه نور جلد 2،ص 211

امام خمینی (ره):
عید ماه مبارک رمضان، عید وصال است. ما در این ماه مبارک هرچه قصور کرده باشیم، در این روز مبارک از او عیدی می خواهیم. 


امام خمینی (ره):
روز عید فطر برای روزه داران روز لقاء اللّه است و فطر روزی است که خداوند تعالی برای مسلمین عید قرار داده تا روش خود را در مقابل اسلام و مقابل دشمنان خونخوار آن بیابند. 


مقام معظم رهبری:
عيد فطر هم در واقع رجوع به فطرت است. فطرت انسان گرايش به خداى متعال و به توحيد و به مركز واحدِ متعالی اى است كه همه‌ى انگيزه‌هاى انسانها، همه‌ى احساسات انسانها در آنجا ميتوانند مجتمع شوند و كنار هم قرار گيرند.  



امضا نشود کتاب ما ، تا از یار خبر نیاید امشب
این سی شب و روز ما نیارزد ، تا او به نظر نیاید امشب
عید فطر مبارک     

دلها همه بهاران شد از شمیم باران
مه رخ نموده امشب در عید روزه داران
هر کس که در دعایش یادی کند ز یاران
شیرین تر از عسل باد کامش به روزگاران


بگذشت مه روزه و عید آمد و عید آمد
بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد
آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق شد
 معشوق تو عاشق شد شیخ تو مرید آمد
 


نغمه ریزید غیاب مه نو آخر شد
باده خرم عید است که در ساغر شد
روز عید است ، سوی میکده آیید به شکر
که ببخشند هر آنکس که در این دفتر شد   

 

بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
 هلال ماه به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آن کسی باد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد 


خداحافظ ای ماه غفران و رحمت
خداحافظ ای ماه عشق و عبادت
خداحافظ ای ماه نزدیکی آرزوها
خداحافظ ای ماه مهمانی حق تعالی
خداحافظ ای دوریت سخت و جانکاه
خداحافظ ای بهترین ماه الله

روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست
می زخمخانه به جوش آمد و می باید خواست    

افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت    

عید صیام آمد و ماه صیام رفت
 لطف تمام آمد و فیض تمام رفت
شد عید فطر و لطف خدا باز تازه شد
 گرد غم گناه ز جان عوام رفت  

فراخوان مسابقه حکمت مهاجرین افغانستانی

$
0
0
بسم الله الرحمن الرحیم


همزمان با شهادت امام جعفر صادق (ع) بنیاد علمی فرهنگی کوثر برگزار می کند:

مسابقه فرهنگی حکمت بنیاد علمی فرهنگی کوثر

بنیاد کوثر



بخش های مسابقه :

1-وبلاگ نویسی
2-مقاله نویسی
3-مسابقه پیامکی



مسابقه وبلاگ نویسی ومقاله نویسی


ارائه کلیه مقالات وبلاگ های فرهنگی با عناوین زیر:



1-امام جعفر صادق علیه السلام درمذاهب
2-حجاب
3-تهاجم فرهنگی
4-مهاجرت


مسابقه پیامکی:به نظرشما مهمترین خواسته مهاجرین از دولت آینده افغانستان چیست؟

1-ایجاد امنیت

2-فراهم اوردن زمینه بازگشت مهاجرین

 
برای ارائه مقالات و وبلاگ های خودبا شماره   09374996537 تماس حاصل فرمایید.
جهت پاسخگویی به سوالات به سوال نظرسنجی پیامکی گرینه مورد نظررابه نمایید.  09370021381  ارسال
مهلت ارسال اثار تا9/6/92می باشد
مراسم اختتامیه و اهدای جوایز شهرری فلکه اول دولت اباد فرهنگ سرای شیخ صدوق(ره)  یکشنبه 10/6/92 ساعت 17تا19

با جوایز ارزنده و بی سابقه

حضورشرکت کنندگان در مسابقه جهت دریافت جوایز الزامی است.


شناسنامه و مختصری از زندگانى‌ حضرت امام صادق (ع)

$
0
0
اسم :جعفر
لقبها :صادق- مصدق - محقق - کاشف الحقایق - فاضل - طاهر - قائم - منجی - صابر
كنیه :ابوعبدالله - ابواسماعیل - ابوموسی
نام پدر :حضرت امام محمد باقر ( علیه السلام )
نام مادر :فاطمه ( ام فروه ) دختر قاسم بن محمد بن ابی بكر
زمان تولد :هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری
در روز جمعه یا دوشنبه ( بنا بر اختلاف ) در هنگام طلوع فجر مصادف با میلاد حضرت رسول . بعضی ولادت ایشان را روز سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشان را نیز برخی سال 80 هجری ذكر كرده اند .
محل تولد :مدینه منوره
عمر شریفش : 65 سال
مدت امامت : 34 سال
زمان رحلت ( شهادت ) : 25 شوال سال 148 هجری درباره زمان شهادت نیز گروهی ماه شوال و دسته ای دیگر 25 رجب را بیان كردند .
قاتل :منصور دوانیقی بوسیله زهر
محل دفن :قبرستان بقیع
زنان معروف حضرت :حمیده دختر صاعد مغربی ، فاطمه دختر حسین بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب( علیهم السلام )
فرزندان پسر :موسی ( علیه السلام ) - اسماعیل - عبدالله - افطح - اسحاق - محمد - عباس - علی
فرزندان دختر :ام فروه - فاطمه - اسما كه اسماعیل ، عبدالله وام فروه مادرشان فاطمه دختر حسین بن علی بن حسین ( علیهما السلام )( نوه امام سجاد ) است . وامام موسی كاظم (علیه السلام) ، اسحاق و محمد كه مادرشان حمیده خاتون می باشد . وعباس ، علی ، اسماء و فاطمه كه هر یك از مادری به دنیا آمده اند .
نقش روی انگشتر حضرت :ما شاء الله لا قوة إلا بالله ، أستغفرالله .
اصحاب معروف امام صادق (علیه السلام) : ابان بن تغلب - اسحاق بن عمار- برید - صفوان بن مهران - ابوحمزه ثمالی – حریر بن عبدالله سجستانی زراره بن اعین شیبانی - عبدالله بن ابی یعفور-عمران بن عبدالله اشعری قمی .
روز زیارت ایشان :روزهای سه شنبه می باشد .
رخسار حضرت :بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرشان امام باقر (علیه السلام) بود . جز آنكه كمی لاغرتر و بلند تر بودند .
مردی میانه بالا ، سفید روی ، پیچیده موی و پیوسته صورتشان چون آفتاب می درخشید . در جوانی موهای سرشان سیاه و در پیری سفیدی موی سرشان بر وقار و هیبتشان افزوده بود . بینی اش كشیده و وسط آن اندكی برآمده بود وبر گونه راستش خال سیاه رنگی داشت .
ریش مبارك آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد كم پشت بود . دندانهایش درشت و سفید بود ومیان دو دندان
پیشین آن گرامی فاصله وجود داشت . بسیار لبخند می زد و چون نام پیامبر برده می شد رنگ از رخسارش تغییر می كرد .

مختصری از زندگانى‌ حضرت امام صادق (ع)

$
0
0

1. امام‌ صادق‌ ( ع‌ )
 

حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ السلام‌ رئيس‌ مذهب‌ جعفرى‌ ( شيعه‌ ) در روز 17ربيع‌ الاول‌ سال‌ 83 هجرى‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود .

پدرش‌ امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) و مادرش‌ "ام‌ فروه‌"دختر قاسم‌ بن‌ محمد بن‌ ابى‌ بكر مى‌باشد.

كنيه‌ آن‌ حضرت‌ : "ابو عبدالله‌"و لقبش‌ "صادق‌"است‌ . حضرت‌ صادق‌ تا سن‌ 12 سالگى‌ معاصر جد گراميش‌ حضرت‌ سجاد بود و مسلما تربيت اوليه‌ او تحت‌ نظر آن‌ بزرگوار صورت‌ گرفته‌ و امام‌ ( ع‌ ) از خرمن‌ دانش‌ جدش‌ خوشه‌چينى‌ كرده‌ است‌ .

پس‌ از رحلت‌ امام‌ چهارم‌ مدت‌ 19 سال‌ نيز در خدمت‌ پدر بزرگوارش‌ امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) زندگى‌ كرد و با اين‌ ترتيب‌ 31 سال‌ از دوران‌ عمر خود را در خدمت‌ جد و پدر بزرگوار خود كه‌ هر يك‌ از آنان‌ در زمان‌ خويش‌ حجت‌ خدا بودند ، و از مبدأ فيض‌ كسب‌ نور مى‌نمودند گذرانيد .

بنابراين‌ صرف‌ نظر از جنبه‌ الهى‌ و افاضات‌ رحمانى‌ كه‌ هر امامى‌ آن‌ را دار مى‌باشد ، بهره‌مندى‌ از محضر پدر و جد بزرگوارش‌ موجب‌ شد كه‌ آن‌ حضرت‌ با استعداد ذاتى‌ و شم‌ علمى‌ و ذكاوت‌ بسيار ، به‌ حد كمال‌ علم‌ و ادب‌ رسيد و در عصر خود بزرگترين‌ قهرمان‌ علم‌ و دانش‌ گرديد .

پس‌ از درگذشت‌ پدر بزرگوارش‌ 34 سال‌ نيز دوره‌ امامت‌ او بود كه‌ در اين‌ مدت‌ "مكتب‌ جعفرى‌"را پايه‌ريزى‌ فرمود و موجب‌ بازسازى‌ و زنده‌ نگهداشتن‌ شريعت‌ محمدى‌ ( ص‌ ) گرديد .

زندگى‌ پر بار امام‌ جعفر صادق‌ ( ع‌ ) مصادف‌ بود با خلافت‌ پنج‌ نفر از بنى‌ اميه‌ ( هشام‌ بن‌ عبدالملك‌ - وليد بن‌ يزيد - يزيد بن‌ وليد - ابراهيم‌ بن‌ وليد - مروان‌ حمار ) كه‌ هر يك‌ به‌ نحوى‌ موجب‌ تألم‌ و تأثر و كدورت‌ روح‌ بلند امام‌ معصوم‌ ( ع‌ ) را فراهم‌ مى‌كرده‌اند ، و دو نفر از خلفاى‌ عباسى‌ ( سفاح‌ و منصور ) نيز در زمان‌ امام‌ ( ع‌ ) مسند خلافت‌ را تصاحب‌ كردند و نشان‌ دادند كه‌ در بيداد و ستم‌ بر امويان‌ پيشى‌ گرفته‌اند ، چنانكه‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) در 10 سال‌ آخر عمر شريفش‌ در ناامنى‌ و ناراحتى‌ بيشترى‌ بسر مى‌برد .



2. عصر امام‌ صادق‌ ( ع‌ )


عصر امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) يكى‌ از طوفانى‌ترين‌ ادوار تاريخ‌ اسلام‌ است‌ كه‌ از يك‌ سواغتشاشها و انقلابهاى‌ پياپى‌ گروههاى‌ مختلف‌ ، بويژه‌ از طرف‌ خونخواهان‌ امام‌ حسين‌ ( ع‌ ) رخ‌ مى‌داد ، كه‌ انقلاب‌ "ابو سلمه‌"در كوفه‌ و "ابو مسلم‌"در خراسان‌ و ايران‌ از مهمترين‌ آنها بوده‌ است‌ . و همين‌ انقلاب‌ سرانجام‌ حكومت‌ شوم‌ بنى‌ اميه‌ را برانداخت‌ و مردم‌ را از يوغ‌ ستم‌ و بيدادشان‌ رها ساخت‌ . ليكن‌ سرانجام‌ بنى‌ عباس‌ با تردستى‌ و توطئه‌ ، بناحق‌ از انقلاب‌ بهره‌ گرفته‌ و حكومت‌ و خلافت‌ را تصاحب‌ كردند . دوره‌ انتقال‌ حكومت‌ هزار ماهه‌ بنى‌ اميه‌ به‌ بنى‌ عباس‌ طوفانى‌ترين‌ و پر هرج‌ و مرج‌ ترين‌ دورانى‌ بود كه‌ زندگى‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) را فراگرفته‌ بود .

و از ديگر سو عصر آن‌ حضرت‌ ، عصر برخورد مكتبها و ايدئولوژيها و عصر تضاد افكار فلسفى‌ و كلامى‌ مختلف‌ بود ، كه‌ از برخورد ملتهاى‌ اسلام‌ با مردم‌ كشورهاى‌ فتح‌ شده‌ و نيز روابط مراكز اسلامى‌ با دنياى‌ خارج‌ ، به‌ وجود آمده‌ و در مسلمانان‌ نيز شور و هيجانى‌ براى‌ فهميدن‌ و پژوهش‌ پديد آورده‌ بود .

عصرى‌ كه‌ كوچكترين‌ كم‌ كارى‌ يا عدم‌ بيدارى‌ و تحرك‌ پاسدار راستين‌ اسلام‌ ، يعنى‌ امام‌ ( ع‌ ) ، موجب‌ نابودى‌ دين‌ و پوسيدگى‌ تعليمات‌ حيات‌بخش‌ اسلام‌ ، هم‌ از درون‌ و هم‌ از بيرون‌ مى‌شد .

اينجا بود كه‌ امام‌ ( ع‌ ) دشوارى‌ فراوان‌ در پيش‌ و مسؤوليت‌ عظيم‌ بر دوش‌ داشت‌ . پيشواى‌ ششم‌ در گير و دار چنين‌ بحرانى‌ مى‌بايست‌ از يك‌ سو به‌ فكر نجات‌ افكار توده‌ مسلمان‌ از الحاد و بى‌دينى‌ و كفر و نيز مانع‌ انحراف‌ اصول‌ و معارف‌ اسلامى‌ از مسير راستين‌ باشد ، و از توجيهات‌ غلط و وارونه‌ دستورات‌ دين‌ به‌ وسيله‌ خلفاى‌ وقت‌ جلوگيرى‌ كند .

علاوه‌ بر اين‌ ، با نقشه‌اى‌ دقيق‌ و ماهرانه‌ ، شيعه‌ را از اضمحلال‌ و نابودى‌ برهاند ، شيعه‌اى‌ كه‌ در خفقان‌ و شكنجه‌ حكومت‌ پيشين‌ ، آخرين‌ رمقها را مى‌گذراند ، و آخرين‌ نفرات‌ خويش‌ را قربانى‌ مى‌داد ، و رجال‌ و مردان‌ با ارزش‌ شيعه‌ يا مخفى‌ بودند ، و يا در كر و فر و زرق‌ و برق‌ حكومت‌ غاصب‌ ستمگر ذوب‌ شده‌ بودند ، و جرأت‌ ابراز شخصيت‌ نداشتند ، حكومت‌ جديد هم‌ در كشتار و بى‌عدالتى‌ دست‌ كمى‌ از آنها نداشت‌ و وضع‌ به‌ حدى‌ خفقان‌آور و ناگوار و خطرناك‌ بود كه‌ همگى‌ ياران‌ امام‌ ( ع‌ ) را در معرض‌ خطر مرگ‌ قرار مى‌داد ، چنانكه‌ زبده‌هايشان‌ جزو ليست‌ سياه‌ مرگ‌ بودند .

"جابر جعفى‌"يكى‌ از ياران‌ ويژه‌ امام‌ است‌ كه‌ از طرف‌ آن‌ حضرت‌ براى‌ انجام‌ دادن‌ امرى‌ به‌ سوى‌ كوفه‌ مى‌رفت‌ . در بين‌ راه‌ قاصد تيز پاى‌ امام‌ به‌ او رسيد و گفت‌ : امام‌ ( ع‌ ) مى‌گويد : خودت‌ را به‌ ديوانگى‌ بزن‌ ، همين‌ دستور او را از مرگ‌ نجات‌ داد و حاكم‌ كوفه‌ كه‌ فرمان‌ محرمانه‌ ترور را از طرف‌ خليفه‌ داشت‌ از قتلش‌ به‌ خاطر ديوانگى‌ منصرف‌ شد .

جابر جعفى‌ كه‌ از اصحاب‌ سر امام‌ باقر ( ع‌ ) نيز مى‌باشد مى‌گويد : امام‌ باقر ( ع‌ ) هفتاد هزار بيت‌ حديث‌ به‌ من‌ آموخت‌ كه‌ به‌ كسى‌ نگفتم‌ و نخواهم‌ گفت‌ ...
او روزى‌ به‌ حضرت‌ عرض‌ كرد مطالبى‌ از اسرار به‌ من‌ گفته‌اى‌ كه‌ سينه‌ام‌ تاب‌ تحمل‌ آن‌ را ندارد و محرمى‌ ندارم‌ تا به‌ او بگويم‌ و نزديك‌ است‌ ديوانه‌ شوم‌ .
امام‌ فرمود : به‌ كوه‌ و صحرا برو و چاهى‌ بكن‌ و سر در دهانه‌ چاه‌ بگذار و در خلوت‌ چاه‌ بگو : حدثنى‌ محمد بن‌ على‌ بكذا وكذا ... ، ( يعنى‌ امام‌ باقر ( ع‌ ) به‌ من‌ فلان‌ مطلب‌ را گفت‌ ، يا روايت‌ كرد ) .

آرى‌ ، شيعه‌ مى‌رفت‌ كه‌ نابود شود ، يعنى‌ اسلام‌ راستين‌ به‌ رنگ‌ خلفا درآيد ، و به‌ صورت‌ اسلام‌ بنى‌ اميه‌اى‌ يا بنى‌ عباسى‌ خودنمايى‌ كند .
در چنين‌ شرايط دشوارى‌ ، امام‌ دامن‌ همت‌ به‌ كمر زد و به‌ احيا و بازسازى‌ معارف‌ اسلامى‌ پرداخت‌ و مكتب‌ علمى‌ عظيمى‌ به‌ وجود آورد كه‌ محصول‌ و بازده‌ آن‌ ، چهار هزار شاگرد متخصص‌ ( همانند هشام‌ ، محمد بن‌ مسلم‌ و ... ) در رشته‌هاى‌ گوناگون‌ علوم‌ بودند ، و اينان‌ در سراسر كشور پهناور اسلامى‌ آن‌ روز پخش‌ شدند .
هر يك‌ از اينان‌ از طرفى‌ خود ، بازگوكننده‌ منطق‌ امام‌ كه‌ همان‌ منطق‌ اسلام‌ است‌ و پاسدار ميراث‌ دينى‌ و علمى‌ و نگهدارنده‌ تشيع‌ راستين‌ بودند ، و از طرف‌ ديگر مدافع‌ و مانع‌ نفوذ افكار ضد اسلامى‌ و ويرانگر در ميان‌ مسلمانان‌ نيز بودند .

تأسيس‌ چنين‌ مكتب‌ فكرى‌ و اين‌ سان‌ نوسازى‌ و احياگرى‌ تعليمات‌ اسلامى‌ ، سبب‌ شد كه‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) به‌ عنوان‌ رئيس‌ مذهب‌ جعفرى‌ ( تشيع‌ ) مشهور گردد .
ليكن‌ طولى‌ نكشيد كه‌ بنى‌ عباس‌ پس‌ از تحكيم‌ پايه‌هاى‌ حكومت‌ و نفوذ خود ، همان‌ شيوه‌ ستم‌ و فشار بنى‌ اميه‌ را پيش‌ گرفتند و حتى‌ از آنان‌ هم‌ گوى‌ سبقت‌ را ربودند. .

امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) كه‌ همواره‌ مبارزى‌ نستوه‌ و خستگى‌ناپذير و انقلابيى‌ بنيادى‌ در ميدان‌ فكر و عمل‌ بوده‌ ، كارى‌ كه‌ امام‌ حسين‌ ( ع‌ ) به‌ صورت‌ قيام‌ خونين‌ انجام‌ داد ، وى‌ قيام‌ خود را در لباس‌ تدريس‌ و تأسيس‌ مكتب‌ و انسان‌ سازى‌ انجام‌ داد و جهادى‌ راستين‌ كرد .



3. جنبش‌ علمى‌


اختلافات‌ سياسى‌ بين‌ امويان‌ و عباسيان‌ و تقسيم‌ شدن‌ اسلام‌ به‌ فرقه‌هاى‌ مختلف‌و ظ‌هور عقايد مادى‌ و نفوذ فلسفه‌ يونان‌ در كشورهاى‌ اسلامى‌ ، موجب‌ پيدايش‌ يك‌ نهضت‌ علمى‌ گرديد . نهضتى‌ كه‌ پايه‌هاى‌ آن‌ بر حقايق‌ مسلم‌ استوار بود . چنين‌ نهضتى‌ لازم‌ بود ، تا هم‌ حقايق‌ دينى‌ را از ميان‌ خرافات‌ و موهومات‌ و احاديث‌ جعلى‌ بيرون‌ كشد و هم‌ در برابر زنديقها و ماديها با نيروى‌ منطق‌ و قدرت‌ استدلال‌ مقاومت‌ كند و آراى‌ سست‌ آنها را محكوم‌ سازد . گفتگوهاى‌ علمى‌ و مناظ‌رات‌ آن‌ حضرت‌ با افراد دهرى‌ و مادى‌ مانند "ابن‌ ابى‌ العوجاء"و "ابو شاكر ديصانى‌"و حتى‌ "ابن‌ مقفع‌"معروف‌ است‌ .
 
به‌ وجود آمدن‌ چنين‌ نهضت‌ علمى‌ در محيط آشفته‌ و تاريك‌ آن‌ عصر ، كار هر كسى‌ نبود ، فقط كسى‌ شايسته‌ اين‌ مقام‌ بزرگ‌ بود كه‌ مأموريت‌ الهى‌ داشته‌ باشد و از جانب‌ خداوند پشتيبانى‌ شود ، تا بتواند به‌ نيروى‌ الهام‌ و پاكى‌ نفس‌ و تقوا وجود خود را به‌ مبدأ غيب‌ ارتباط دهد ، حقايق‌ علمى‌ را از درياى‌ بيكران‌ علم‌ الهى‌ به‌ دست‌ آورد ، و در دسترس‌ استفاده‌ گوهرشناسان‌ حقيقت‌ قرار دهد .

تنها وجود گرامى‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) مى‌توانست‌ چنين‌ مقامى‌ داشته‌ باشد ، تنها امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) بود كه‌ با كناره‌گيرى‌ از سياست‌ و جنجالهاى‌ سياسى‌ از آغاز امامت‌ در نشر معارف‌ اسلام‌ و گسترش‌ قوانين‌ و احاديث‌ راستين‌ دين‌ مبين‌ و تبليغ‌ احكام‌ و تعليم‌ و تربيت‌ مسلمانان‌ كمر همت‌ بر ميان‌ بست‌ .
زمان‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) در حقيقت‌ عصر طلايى‌ دانش‌ و ترويج‌ احكام‌ و تربيت‌ شاگردانى‌ بود كه‌ هر يك‌ مشعل‌ نورانى‌ علم‌ را به‌ گوشه‌ و كنار بردند و در "خودشناسى‌"و "خداشناسى‌"مانند استاد بزرگ‌ و امام‌ بزرگوار خود در هدايت‌ مردم‌ كوشيدند .

در همين‌ دوران‌ درخشان‌ - در برابر فلسفه‌ يونان‌ - كلام‌ و حكمت‌ اسلامى‌ رشد كرد و فلاسفه‌ و حكماى‌ بزرگى‌ در اسلام‌ پرورش‌ يافتند . همزمان‌ با نهضت‌ علمى‌ و پيشرفت‌ دانش‌ بوسيله‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) در مدينه‌ ، منصور خليفه‌ عباسى‌ كه‌ از راه‌ كينه‌ و حسد ، به‌ فكر ايجاد مكتب‌ ديگرى‌ افتاد كه‌ هم‌ بتواند در برابر مكتب‌ جعفرى‌ استقلال‌ علمى‌ داشته‌ باشد و هم‌ مردم‌ را سرگرم‌ نمايد و از خوشه‌چينى‌ از محضر امام‌ ( ع‌ ) بازدارد .

بدين‌ جهت‌ منصور مدرسه‌اى‌ در محله‌ "كرخ‌"بغداد تأسيس‌ نمود . منصور در اين‌ مدرسه‌ از وجود ابو حنيفه‌ در مسائل‌ فقهى‌ استفاده‌ نمود و كتب‌ علمى‌ و فلسفى‌ را هم‌ دستور داد از هند و يونان‌ آوردند و ترجمه‌ نمودند ، و نيز مالك‌ را - كه‌ رئيس‌ فرقه‌ مالكى‌ است‌ - بر مسند فقه‌ نشاند ، ولى‌ اين‌ مكتبها نتوانستند وظ‌يفه‌ ارشاد خود را چنانكه‌ بايد انجام‌ دهند .

امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) مسائل‌ فقهى‌ و علمى‌ و كلامى‌ را كه‌ پراكنده‌ بود ، به‌ صورت‌ منظم‌ درآورد ، و در هر رشته‌ از علوم‌ و فنون‌ شاگردان‌ زيادى‌ تربيت‌ فرمود كه‌ باعث‌ گسترش‌ معارف‌ اسلامى‌ در جهان‌ گرديد . دانش‌گسترى‌ امام‌ ( ع‌ ) در رشته‌هاى‌ مختلف‌ فقه‌ ، فلسفه‌ و كلام‌ ، علوم‌ طبيعى‌ و ... آغاز شد . فقه‌ جعفرى‌ همان‌ فقه‌ محمدى‌ يا دستورهاى‌ دينى‌ است‌ كه‌ از سوى‌ خدا به‌ پيغمبر بزرگوارش‌ از طريق‌ قرآن‌ و وحى‌ رسيده‌ است‌ .

بر خلاف‌ ساير فرقه‌ها كه‌ بر مبناى‌ عقيده‌ و رأى‌ و نظر خود مطالبى‌ را كم‌ يا
زياد مى‌كردند ، فقه‌ جعفرى‌ توضيح‌ و بيان‌ همان‌ اصول‌ و فروعى‌ بود كه‌ در مكتب‌ اسلام‌ از آغاز مطرح‌ بوده‌ است‌ . ابو حنيفه‌ رئيس‌ فرقه‌ حنفى‌ درباره‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) گفت‌ : من‌ فقيه‌تر از جعفرالصادق‌ كسى‌ را نديده‌ام‌ و نمى‌شناسم‌ . فتواى‌ بزرگترين‌ فقيه‌ جهان‌ تسنن‌ شيخ‌ محمد شلتوت‌ رئيس‌ دانشگاه‌ الازهر مصر كه‌ با كمال‌ صراحت‌ عمل‌ به‌ فقه‌ جعفرى‌ را مانند مذاهب‌ ديگر اهل‌ سنت‌ جايز دانست‌ - در روزگار ما - خود اعترافى‌ است‌ بر استوارى‌ فقه‌ جعفرى‌ و حتى‌ برترى‌ آن‌ بر مذاهب‌ ديگر . و اينها نتيجه‌ كار و عمل‌ آن‌ روز امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) است‌ .

در رشته‌ فلسفه‌ و حكمت‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) هميشه‌ با اصحاب‌ و حتى‌ كسانى‌ كه‌ از دين‌ و اعتقاد به‌ خدا دور بودند مناظ‌راتى‌ داشته‌ است‌ . نمونه‌اى‌ از بيانات‌ امام‌ ( ع‌ ) كه‌ در اثبات‌ وجود خداوند حكيم‌ است‌ ، به‌ يكى‌ از شاگردان‌ واصحاب‌ خود به‌ نام‌ "مفضل‌ بن‌ عمر"فرمود كه‌ در كتابى‌ به‌ نام‌ "توحيد مفضل‌"هم‌ اكنون‌ در دست‌ است‌ . مناظ‌رات‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) با طبيب‌ هندى‌ كه‌ موضوع‌ كتاب‌ "اهليلجه‌"است‌ نيز نكات‌ حكمت‌آموز بسيارى‌ دارد كه‌ گوشه‌اى‌ از درياى‌ بيكران‌ علم‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) است‌ . براى‌ شناسايى‌ استاد معمولا دو راه‌ داريم‌ ، يكى‌ شناختن‌ آثار و كلمات‌ او ، دوم‌ شناختن‌ شاگردان‌ و تربيت‌شدگان‌ مكتبش‌ .

كلمات‌ و آثار و احاديث‌ زيادى‌ از حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ ما حتى‌ قطره‌اى‌ از دريا را نمى‌توانيم‌ به‌ دست‌ دهيم‌ مگر "نمى‌ از يمى‌" . اما شاگردان‌ آن‌ حضرت‌ هم‌ بيش‌ از چهار هزار بوده‌اند ، يكى‌ از آنها "جابر بن‌ حيان‌"است‌ . جابر از مردم‌ خراسان‌ بود . پدرش‌ در طوس‌ به‌ داروفروشى‌ مشغول‌ بود كه‌ به‌ وسيله‌ طرفداران‌ بنى‌ اميه‌ به‌ قتل‌ رسيد . جابر بن‌ حيان‌ پس‌ از قتل‌ پدرش‌ به‌ مدينه‌ آمد . ابتدا در نزد امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) و سپس‌ در نزد امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) شاگردى‌ كرد . جابر يكى‌ از افراد عجيب‌ روزگار و از نوابغ‌ بزرگ‌ جهان‌ اسلام‌ است‌ .

در تمام‌ علوم‌ و فنون‌ مخصوصا در علم‌ شيمى‌ تأليفات‌ زيادى‌ دارد ، و در رساله‌هاى‌ خود همه‌ جا نقل‌ مى‌كند كه‌ ( جعفر بن‌ محمد ) به‌ من‌ چنين‌ گفت‌ يا تعليم‌ داد يا حديث‌ كرد . از اكتشافات‌ او اسيد ازتيك‌ ( تيزآب‌ ) و تيزاب‌ سلطانى‌ و الكل‌ است‌ .

وى‌ چند فلز و شبه‌ فلز را در زمان‌ خود كشف‌ كرد . در دوران‌ "رنسانس‌ اروپا"در حدود 30. رساله‌ از جابر به‌ زبان‌ آلمانى‌ چاپ‌ و ترجمه‌ شده‌ كه‌ در كتابخانه‌هاى‌ برلين‌ و پاريس‌ ضبط است‌ .

حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) بر اثر توطئه‌هاى‌ منصور عباسى‌ در سال‌ 148 هجرى‌ مسموم‌ و در قبرستان‌ بقيع‌ در مدينه‌ مدفون‌ شد . عمر شريفش‌ در اين‌ هنگام‌ 65 سال‌ بود . از جهت‌ اينكه‌ عمر بيشترى‌ نصيب‌ ايشان‌ شده‌ است‌ به‌ "شيخ‌ الائمه‌"موسوم‌ است‌ .
حضرت‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) هفت‌ پسر و سه‌ دختر داشت‌ .

پس‌ از حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) مقام‌ امامت‌ بنا به‌ امر خدا به‌ امام‌ موسى‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) منتقل‌ گرديد .
ديگر از فرزندان‌ آن‌ حضرت‌ اسمعيل‌ است‌ كه‌ بزرگترين‌ فرزند امام‌ بوده‌ و پيش‌ از وفات‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) از دنيا رفته‌ است‌ . طايفه‌ اسماعيليه‌ به‌ امامت‌ وى‌ قائلند .


4. خلق‌ و خوى‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ )
 

حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) مانند پدران‌ بزرگوار خود در كليه‌ صفات‌ نيكو و سجاياى‌ اخلاقى‌ سرآمد روزگار بود . حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) داراى‌ قلبى‌ روشن‌ به‌ نور الهى‌ و در احسان‌ و انفاق‌ به‌ نيازمندان‌ مانند اجداد خود بود . داراى‌ حكمت‌ و علم‌ وسيع‌ و نفوذ كلام‌ و قدرت‌ بيان‌ بود .

با كمال‌ تواضع‌ و در عين‌ حال‌ با نهايت‌ مناعت‌ طبع‌ كارهاى‌ خود را شخصا انجام‌ مى‌داد ، و در برابر آفتاب‌ سوزان‌ حجاز بيل‌ به‌ دست‌ گرفته‌ ، در مزرعه‌ خود كشاورزى‌ مى‌كرد و مى‌فرمود : اگر در اين‌ حال‌ پروردگار خود را ملاقات‌ كنم‌ خوشوقت‌ خواهم‌ بود ، زيرا به‌ كد يمين‌ و عرق‌ جبين‌ آذوقه‌ و معيشت‌ خود و خانواده‌ام‌ را تأمين‌ مى‌نمايم‌ .

ابن‌ خلكان‌ مى‌نويسد : امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) يكى‌ از ائمه‌ دوازده‌گانه‌ مذهب‌ اماميه‌ و از سادات‌ اهل‌ بيت‌ رسالت‌ است‌ . از اين‌ جهت‌ به‌ وى‌ صادق‌ مى‌گفتند كه‌ هر چه‌ مى‌گفت‌ راست‌ و درست‌ بود و فضيلت‌ او مشهورتر از آن‌ است‌ كه‌ گفته‌ شود . مالك‌ مى‌گويد : با حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) سفرى‌ به‌ حج‌ رفتم‌ ، چون‌ شترش‌ به‌ محل‌ احرام‌ رسيد ، امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) حالش‌ تغيير كرد ، نزديك‌ بود از مركب‌ بيفتد و هر چه‌ مى‌خواست‌ لبيك‌ بگويد ، صدا در گلويش‌ گير مى‌كرد . به‌ او گفتم‌ : اى‌ پسر پيغمبر ، ناچار بايد بگويى‌ لبيك‌ ، در جوابم‌ فرمود : چگونه‌ جسارت‌ كنم‌ و بگويم‌ لبيك‌ ، مى‌ترسم‌ خداوند در جوابم‌ بگويد : لا لبيك‌ ولا سعديك‌ .

منبع : سایت شهید اوینی

سيره زندگانی امام صادق (عليه السلام)

$
0
0
زندگانى امام صادق عليه السلام


امام صادق عليه السلام در ماه ربيع الاول سال 83 هجرى در زمان خلافت عبد الملك بن مروان اموى به دنيا آمد،و در ماه شوال يا ماه رجب در سال 148 هجرى در زمان خلافت ابو جعفر منصور عباسى از دنيا رحلت كرد.در زمان يك خليفه با هوش سفاك اموى به دنيا آمد و در زمان يك خليفه مقتدر با هوش سفاك عباسى از دنيا رحلت كرد،و در آن بين شاهد دوره فترت خلافت و انتقال آن از دودمانى به دودمان ديگر بود.

مادر آن حضرت،همان طورى كه در كافى و بحار و ساير كتب ضبط شده،ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر بود، لذا از طرف مادر نسب آن حضرت به ابوبكر مى‏رسيد و چون قاسم بن محمد بن ابى بكر با دختر عموى خود اسماء دختر عبد الرحمن بن ابى بكر ازدواج كرده بود،بنابر اين مادر آن حضرت،هم از طرف پدر نواده ابو بكر است و هم از طرف مادر، و لهذا حضرت صادق مى‏فرموده:«ولدنى ابو بكر مرتين‏»يعنى ابو بكر دو بار مرا به دنيا آورد،از دو راه نسب من به ابو بكر مى‏رسد.


فرصت طلايى


امام صادق عليه السلام شيخ الائمه است،از همه ائمه ديگر عمر بيشترى نصيب ايشان شد،شصت و پنج‏ساله بود كه از دنيا رحلت فرمود.عمر نسبتا طويل آن حضرت و فتورى كه در دستگاه خلافت رخ داد كه امويان و عباسيان سر گرم زد و خورد با يكديگر بودند فرصتى طلايى براى امام به وجود آورد كه بساط افاضه و تعليم را بگستراند و به تعليم و تربيت و تاسيس حوزه علمى عظيمى بپردازد،جمله‏«قال الصادق‏»شعار علم حديث گردد،و به نشر و پخش حقايق اسلام موفق گردد.از آن زمان تا زمان ما هر كس از علما و دانشمندان اعم از شيعى مذهب و غيره كه نام آن حضرت را در كتب و آثار خود ذكر كرده‏اند با ذكر حوزه و مدرسه‏اى كه آن حضرت تاسيس كرد و شاگردان زيادى كه تربيت كرد و رونقى كه به بازار علم و فرهنگ اسلامى داد توام ذكر كرده‏اند،همان طورى كه همه به مقام تقوا و معنويت و عبادت آن حضرت نيز اعتراف كرده‏اند.

شيخ مفيد از علماى شيعه مى‏گويد آنقدر آثار علمى از آن حضرت نقل شده كه در همه بلاد منتشر شده.از هيچ كدام از علماى اهل بيت آنقدر كه از آن حضرت نقل شد،نقل نشده.اصحاب حديث نام كسانى را كه در خدمت آن حضرت شاگردى كرده‏اند و از خرمن وجودش خوشه گرفته‏اند ضبط كرده‏اند،چهار هزار نفر بوده‏اند و در ميان اينها از همه طبقات و صاحبان عقايد و آراء و افكار گوناگون بوده‏اند.

محمد بن عبد الكريم شهرستانى،از علماى بزرگ اهل تسنن و صاحب كتاب معروف الملل و النحل،درباره آن حضرت مى‏گويد:«هو ذو علم غزير،و ادب كامل فى الحكمة،و زهد فى الدنيا،و ورع عن الشهوات.»يعنى او،هم داراى علم و حكمت فراوان و هم داراى زهد و ورع و تقواى كامل بود،بعد مى‏گويد مدتها در مدينه بود،شاگردان و شيعيان خود را تعليم مى‏كرد،و مدتى هم در عراق اقامت كرد و در همه عمر متعرض جاه و مقام و رياست نشد و سر گرم تعليم و تربيت‏بود.در آخر كلامش در بيان علت اينكه امام صادق توجهى به جاه و مقام و رياست نداشت اين طور مى‏گويد:«من غرق فى بحر المعرفة لم يقع فى شط،و من تعلى الى ذروة الحقيقة لم يخف من حط.»يعنى آن كه در درياى معارف غوطه‏ور است‏به خشكى ساحل تن در نمى‏دهد،و كسى كه به قله اعلاى حقيقت رسيده نگران پستى و انحطاط نيست.

كلماتى كه بزرگان اسلامى از هر فرقه و مذهب در تجليل مقام امام صادق صلوات الله عليه گفته‏اند زياد است،منظورم نقل آنها نيست،منظورم اشاره‏اى بود به اينكه هر كس امام صادق عليه السلام را مى‏شناسد آن حضرت را با حوزه و مدرسه‏اى عظيم و پر نفع و ثمر كه آثارش هنوز باقى و زنده است مى‏شناسد.حوزه‏هاى علميه امروز شيعه امتداد حوزه آن روز آن حضرت است.

سخن در اطراف امام صادق سلام الله عليه ميدان وسيعى دارد.در قسمتهاى مختلف مى‏توان سخن گفت زيرا اولا سخنان خود آن حضرت در قسمتهاى مختلف مخصوصا در حكمت عملى و موعظه زياد است و شايسته عنوان كردن است،ثانيا در تاريخ زندگى آن حضرت قضاياى جالب و آموزنده فراوان است.بعلاوه احتجاجات و استدلالات عالى و پر معنى با دهريين و ارباب اديان و متكلمان فرق ديگر اسلامى و صاحبان آراء و عقايد مختلف،بسيار دارد كه همه قابل استفاده است.گذشته از همه اينها تاريخ معاصر آن حضرت كه با خود آن حضرت يا شاگردان آن حضرت مرتبط است‏شنيدنى و آموختنى است.



سيرت و روش امام

اين بنده امروز عرايض خود را اختصاص مى‏دهم به مقايسه‏اى بين سيرت و روشى كه امام صادق عليه السلام در زمان خود انتخاب كرد با سيرت و روشى كه بعضى از اجداد بزرگوار آن حضرت داشتند كه گاهى به ظاهر مخالف يكديگر مى‏نمايد.رمز و سر اين مطلب را عرض مى‏كنم و از همين جا يك نكته مهم را استفاده مى‏كنم كه براى امروز ما و براى هميشه بسيار سودمند است.

فايده سيره‏ هاى گوناگون معصومين

ما شيعيان كه به امامت ائمه دوازده‏گانه اعتقاد داريم و همه آنها را اوصياء پيغمبر اكرم و مفسر و توضيح دهنده حقايق اسلام مى‏دانيم و گفتار آنها را گفتار پيغمبر و كردار آنها را كردار پيغمبر و سيرت آنها را سيرت پيغمبر صلى الله عليه و آله مى‏دانيم،از امكاناتى در شناخت‏حقايق اسلامى بهره‏منديم كه ديگران محرومند،و چون وفات حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام-كه امام يازدهم است و بعد از ايشان دوره غيبت پيش آمد-در سال 260 واقع شد،از نظر ما شيعيان مثل اين است كه پيغمبر اكرم تا سال 260 هجرى زنده بود و در همه اين زمانها با همه تحولات و تغييرات و اختلاف شرايط و اوضاع و مقتضيات حاضر بود.

البته نمى‏خواهم بگويم كه اثر وجود پيغمبر اكرم اگر زنده بود چه بود و آيا اگر فرضا آن حضرت در اين مدت حيات مى‏داشت چه حوادثى در عالم اسلام[پيش]مى‏آمد،نه،بلكه مقصودم اين است كه از نظر ما شيعيان كه معتقد به امامت و وصايت هستيم،وجود ائمه اطهار از جنبه حجيت قطعى گفتار و كردار و سيرت در اين مدت طولانى مثل اين است كه شخص پيغمبر-ولى نه در لباس نبوت و زعامت‏بلكه در لباس يك فرد مسلمان عامل به وظيفه-وجود داشته باشد و دوره‏هاى مختلفى را كه بر عالم اسلام در آن مدت گذشت‏شاهد باشد و در هر دوره‏اى وظيفه خود را بدون خطا و اشتباه، متناسب با همان دوره انجام دهد.

بديهى است كه با اين فرض،مسلمانان بهتر و روشنتر مى‏توانند وظايف خود را در هر عصر و زمانى در يابند و تشخيص دهند.

تعارض ظاهرى سيره‏ ها و ضرورت حل آنها

ما در سيرت پيشوايان دين به امورى بر مى‏خوريم كه به حسب ظاهر با يكديگر تناقض و تعارض دارند،همچنان كه در اخبار و آثارى كه از پيشوايان دين رسيده احيانا همين تعارض و تناقض ديده مى‏شود.در آن قسمت از اخبار و روايات متعارض كه مربوط به فقه و احكام است،علما در مقام حل و علاج آن تعارضها بر آمده‏اند كه در محل خود مذكور است.در سيرت و روش پيشوايان دين هم همين تعارض و تناقض در بادى امر ديده مى‏شود،بايد ديد راه حل آن چيست؟

اگر در اخبار متعارض كه در فقه و احكام نقل شده،تعارضها حل نگردد و هر كسى يك خبر و حديثى را مستمسك خود قرار دهد و عمل كند مستلزم هرج و مرج خواهد بود.سيرت و روش پيشوايان دين هم كه با يكديگر به ظاهر اختلاف دارد همين طور است،اگر حل نگردد و رمز مطلب معلوم نشود مستلزم هرج و مرج اخلاقى و اجتماعى خواهد بود.ممكن است هر كسى به هواى نفس خود يك راهى را پيش بگيرد و بعد آن را با عملى كه در يك مورد معين و يك زمان معين از يكى از ائمه نقل شده توجيه و تفسير كند،باز يك نفر ديگر به هواى خود و مطابق ميل و سليقه خود راهى ديگر ضد آن راه را پيش بگيرد و او هم به يك عملى از يكى از ائمه عليهم السلام كه در مورد معين و زمان معين نقل شده استناد كند و بالاخره هر كسى مطابق ميل و سليقه و هواى نفس خود راهى پيش بگيرد و براى خود مستندى هم پيدا كند.

مثلا ممكن است‏يك نفر طبعا و سليقتا و تربيتا سختگير باشد و زندگى با قناعت و كم خرجى را بپسندد،همينكه از او بپرسند چرا اينقدر بر خودت و خانواده‏ات سخت مى‏گيرى بگويد رسول خدا و على مرتضى همين طور بودند،آنها هرگز جامه خوب نپوشيدند و غذاى لذيذ نخوردند و مركوب عالى سوار نشدند و مسكن مجلل ننشستند،آنها نان جو مى‏خوردند و كرباس مى‏پوشيدند و بر شتر يا الاغ سوار مى‏شدند و در خانه گلى سكنى مى‏گزيدند.

و باز يك نفر ديگر طبعا و عادتا خوشگذران و اهل تجمل باشد،و اگر از او سؤال شود كه چرا به كم نمى‏سازى و قناعت نمى‏كنى و زهد نمى‏ورزى،بگويد چون امام حسن مجتبى و يا امام جعفر صادق اين طور بودند،آنها از غذاى لذيذ پرهيز نداشتند،جامه خوب مى‏پوشيدند،مركوب عالى سوار مى‏شدند،مساكن مجلل هم احيانا داشتند.

همچنين ممكن است‏يك نفر يا افرادى طبعا و مزاجا سر پرشورى داشته باشند و طبعشان سكون و آرامش را نپسندد و براى توجيه عمل خود به سيرت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در صدر اسلام يا به نهضت‏حسينى عليه السلام استدلال كنند،و يك نفر يا افراد ديگر كه بر عكس مزاجا عافيت طلب و گوشه‏گير و منزوى‏اند و در نفس خود شهامت و جراتى نمى‏بينند،موضوع تقيه و راه و روش امام صادق عليه السلام يا ائمه ديگر را مورد استناد خود قرار دهند.آن كس كه مثلا طبعا معاشرتى و اجتماعى است‏به عمل و سيرت يك امام و آن كس كه طبعا اهل عزلت و تنهايى است‏به سيرت يك امام ديگر متوسل شود.

بديهى است در اين صورت نه تنها سيرت و روش پاك و معنى دار رسول اكرم و ائمه اطهار مورد استفاده قرار نمى‏گيرد، بلكه وسيله‏اى خواهد بود براى اينكه هر كسى راه توجيهى براى عمل خود پيدا كند و به دعوت و سخن كسى گوش ندهد و جامعه دچار هرج و مرج گردد.

واقعا هم همچون تعارض و تناقض ظاهرى در سيرت ائمه اطهار عليهم السلام ديده مى‏شود،مى‏بينيم مثلا حضرت امام حسن عليه السلام با معاويه صلح مى‏كند و اما امام حسين عليه السلام قيام مى‏كند و تسليم نمى‏شود تا شهيد مى‏گردد، مى‏بينيم كه رسول خدا و على مرتضى در زمان خودشان زاهدانه زندگى مى‏كردند و احتراز داشتند از تنعم و تجمل،ولى ساير ائمه اين طور نبودند.پس بايد اين تعارضها را حل كرد و رمز آنها را دريافت.

درس و تعليم نه تعارض

گفتم بايد اين تعارض را حل كرد و رمز آن را دريافت.بلى بايد رمز آن را دريافت.واقعا رمز و سرى دارد.اين تعارض با ساير تعارضها فرق دارد،تعارضى نيست كه روات و ناقلان احاديث‏به وجود آورده باشند و وظيفه ما آن گونه حل و رفع باشد كه معمولا در تعارض نقلها مى‏شود،بلكه تعارضى است كه خود اسلام به وجود آورده،يعنى روح زنده و سيال تعليمات اسلامى آن را ايجاب مى‏كند.بنابراين اين تعارضها در واقع درس و تعليم است نه تعارض و تناقض،درس بسيار بزرگ و پر معنى و آموزنده.

مطلب را در اطراف همان دو مثالى كه عرض كردم توضيح مى‏دهم.يكى مثال سختگيرى و زندگى زاهدانه،در مقابل زندگى مقرون به تجمل و توسعه در وسائل زندگى،و يكى هم مثال قيام و نهضت،در مقابل سكوت و تقيه.همين دو مثال براى نمونه كافى است.اما مثال اول:

فلسفه زهد

به طور مسلم رسول خدا و على مرتضى عليهما السلام زاهدانه زندگى مى‏كردند و در زندگى بر خود سخت مى‏گرفتند. اين عمل را دو نحو مى‏توان تفسير كرد.يكى اينكه بگوييم دستور اسلام به طور مطلق براى بشر اين است كه از نعمتها و خيرهاى اين جهان محترز باشد.اسلام همان طورى كه به اخلاص در عمل،و توحيد در عبادت،و به صدق و امانت و صفا و محبت دستور مى‏دهد،به احتراز و اعراض از نعمتهاى دنيا هم دستور مى‏دهد.همان طورى كه آن امور بالذات براى بشر كمالند و در همه زمانها مردم بايد موحد باشند،صدق و امانت و صفا و محبت داشته باشند،از دروغ و دغل و زبونى پرهيز داشته باشند،همين طور در همه زمانها و در هر نوع شرايطى لازم است كه از نعمتها و خيرات دنيا احتراز داشته باشند.

تفسير ديگر اينكه بگوييم فرق است‏بين آن امور كه مربوط به عقيده و يا اخلاق و يا رابطه انسان با خداى خودش است و بين اين امر كه مربوط به انتخاب طرز معيشت است.اينكه رسول خدا و على مرتضى بر خود در غذا و لباس و مسكن و غيره سخت مى‏گرفتند نه از اين جهت است كه توسعه در زندگى بالذات زشت و نا پسند است،بلكه مربوط به چيزهاى ديگر بوده،يكى مربوط بوده به وضع عصر و زمانشان كه براى عموم مردم وسيله فراهم نبود،فقر عمومى زياد بود.در همچو اوضاعى مواسات و همدردى اقتضا مى‏كرد كه به كم قناعت كنند و ما بقى را انفاق كنند.بعلاوه آنها در زمان خود زعيم و پيشوا بودند،وظيفه زعيم و پيشوا كه چشم همه به اوست‏با ديگران فرق دارد.

وقتى كه على عليه السلام در بصره بر مردى به نام علاء بن زياد حارثى وارد شد،او از برادرش شكايت كرد و گفت‏برادرم تارك دنيا شده و جامه كهنه پوشيده و زن و فرزند را يكسره ترك كرده.فرمود حاضرش كنيد.وقتى كه حاضر شد فرمود چرا بر خود سخت مى‏گيرى و خود را زجر مى‏دهى؟چرا بر زن و بچه‏ات رحم نمى‏كنى؟آيا خداوند كه نعمتهاى پاكيزه دنيا را آفريده و حلال كرده كراهت دارد كه تو از آنها استفاده كنى؟آيا تو اين طور فكر مى‏كنى كه خداوند دوست نمى‏دارد بنده‏اش از نعمتش بهره ببرد؟

عرض كرد:«هذا انت فى خشونه ملبسك و جشوبة ماكلك‏» (2) گفت‏يا امير المؤمنين!خودت هم كه مثل منى،تو هم كه از جامه خوب و غذاى خوب پرهيز دارى.

فرمود من با تو فرق دارم،من امام و پيشواى امتم،مسؤول زندگى عمومى هستم،بايد در توسعه و رفاه زندگى عمومى تا آن حدى كه مقدور است‏سعى كنم.آن اندازه كه ميسر نشد و مردمى فقير باقى ماندند،بر من از آن جهت كه در اين مقام هستم لازم است در حد ضعيف‏ترين و فقيرترين مردم زندگى كنم تا فقر و محروميت،فقرا را زياد ناراحت نكند،لا اقل از آلام روحى آنها بكاهم،موجب تسلى خاطر آنها گردم.

اين بود دو نوع تفسيرى كه از طرز زندگانى زاهدانه رسول خدا و على مرتضى عليهما السلام مى‏توان كرد.

اگر تفسير اول صحيح مى‏بود مى‏بايست همه در همه زمانها خواه آنكه وسيله براى عموم فراهم باشد خواه نباشد،خواه آنكه مردم در وسعت‏باشند خواه نباشند آن طور زندگى كنند و البته ساير ائمه عليهم السلام هم در درجه اول از آن طرز زندگى پيروى مى‏كردند،و اما اگر تفسير دوم صحيح است،نه،لازم نيست همه از آن پيروى كنند،آن طور زندگى مربوط به اوضاعى نظير اوضاع آن زمان بوده،در زمانهاى غير مشابه با آن زمان،پيروى لازم نيست.

وقتى كه به احوال و زندگى و سخنان امام صادق عليه السلام مراجعه مى‏كنيم مى‏بينيم آن حضرت كه ظاهر زندگى‏اش با پيغمبر و على فرق دارد،به خاطر همين نكته بوده و خود آن حضرت اين نكته را به مردم زمانش درباره فلسفه زهد گوشزد كرده است.

اينها كه عرض كردم از تعليمات آن حضرت اقتباس شد.

در زمان امام صادق عليه السلام گروهى پيدا شدند كه سيرت رسول اكرم را در زهد و اعراض از دنيا به نحو اول تفسير مى‏كردند،معتقد بودند كه مسلمان هميشه و در هر زمانى بايد كوشش كند از نعمتهاى دنيا احتراز كند.به اين مسلك و روش خود نام‏«زهد»مى‏دادند و خودشان در آن زمان به نام‏«متصوفه‏»خوانده مى‏شدند.سفيان ثورى يكى از آنهاست.سفيان يكى از فقهاى تسنن به شمار مى‏رود و در كتب فقهى اقوال و آراء او زياد نقل مى‏شود.اين شخص معاصر با امام صادق است و در خدمت آن حضرت رفت و آمد و سؤال و جواب مى‏كرده.

در كافى مى‏نويسد روزى سفيان بر آن حضرت وارد شد،ديد امام جامه سفيد و لطيف و زيبايى پوشيده،اعتراض كرد و گفت‏يا ابن رسول الله سزاوار تو نيست كه خود را به دنيا آلوده سازى،امام به او فرمود:ممكن است اين گمان براى تو از وضع زندگى رسول خدا و صحابه پيدا شده باشد.آن وضع در نظر تو مجسم شده و گمان كرده‏اى اين يك وظيفه‏اى است از طرف خداوند مثل ساير وظايف،و مسلمانان بايد تا قيامت آن را حفظ كنند و همان طور زندگى كنند.اما بدان كه اين طور نيست.رسول خدا در زمانى و جايى زندگى مى‏كرد كه فقر و تنگدستى مستولى بود،عامه مردم از داشتن وسايل و لوازم اوليه زندگى محروم بودند.اگر در عصرى و زمانى وسايل و لوازم فراهم شد،ديگر دليلى براى آن طرز زندگى نيست، بلكه سزاوارترين مردم براى استفاده از موهبتهاى الهى،مسلمانان و صالحانند نه ديگران.

اين داستان بسيار مفصل و جامع است و امام در جواب سفيان كه بعد رفقايش هم به او ملحق شدند استدلالات زيادى بر مدعاى خود و بطلان مدعاى آنها كرد كه فعلا مجال نقل همه آنها نيست (3) .

اصول ثابت و اصول متغير

اين اختلاف و تعارض ظاهرى سيرت،به كمك بياناتى كه از پيشوايان دين رسيده،براى ما روشن مى‏كند از نظر اسلام در باب معيشت و لوازم زندگى چيزهايى است كه اصول ثابت و تغيير ناپذير به شمار مى‏روند و چيزهايى است كه اين طور نيست.

يك اصل ثابت و تغيير ناپذير اين است كه يك نفر مسلمان بايد زندگى خود را از زندگى عمومى جدا نداند،بايد زندگى خود را با زندگى عموم تطبيق دهد.معنى ندارد در حالى كه عموم مردم در بدبختى زندگى مى‏كنند عده ديگر با مستمسك قرار دادن قل من حرم زينة الله التى اخرج لعباده و الطيبات من الرزق (4) در درياى نعمت غوطه‏ور بشوند هر چند فرض كنيم كه از راه حلال به چنگ آورده باشند.

خود امام صادق سلام الله عليه كه به اقتضاى زمان،زندگى را بر خاندان خود توسعه داده بود،يك وقت اتفاق افتاد كه نرخ خواربار ترقى كرد و قحط و غلا پديد آمد.به خادم خود فرمود چقدر آذوقه و گندم ذخيره موجود داريم؟عرض كرد:زياد داريم،تا چند ماه ما را بس است.فرمود همه آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش،گفت اگر بفروشم ديگر نخواهم توانست گندمى تهيه كنم.فرمود لازم نيست،بعد مثل ساير مردم روز به روز از نانوايى تهيه خواهيم كرد،و دستور داد از آن به بعد خادم نانى كه تهيه مى‏كند نصف جو و نصف گندم باشد،يعنى از همان نانى باشد كه اكثر مردم استفاده مى‏كردند.فرمود: من تمكن دارم به فرزندان خودم در اين سختى و تنگدستى نان گندم بدهم،اما دوست دارم خداوند ببيند من با مردم مواسات مى‏كنم.

اصل ثابت و تغيير ناپذير ديگرى كه در همه حال و همه زمانها پسنديده است،زهد به معنى عزت نفس و مناعت طبع و بلند نظرى است كه انسان در همه حال و همه زمانها خوب است نسبت‏به امور مادى بى اعتنا باشد،دين را به دنيا،و فضيلت و اخلاق را به پول و مقام نفروشد،به امور مادى به چشم وسيله نگاه كند نه به چشم هدف و مقصد.

اما ساير امور كه مربوط به توسعه و تضييق و بود و نبود وسايل زندگى است‏يك امر ثابت و تغيير ناپذيرى نيست.ممكن است در زمانى تكليف جورى اقتضا كند و در زمانى ديگر جور ديگر،همان طورى كه رسول خدا و على مرتضى عليهما السلام طورى زندگى كردند و ساير ائمه عليهم السلام طور ديگر.

قيام يا سكوت؟

مثال ديگر كه مثال زدم مساله قيام و سكوت بود.اين مساله هم بسيار قابل بحث است،فرصت نخواهد بود كه در اين جلسه به طور كامل در اطراف اين مطلب بحث كنم.براى نمونه سيد الشهداء سلام الله عليه را از يك طرف،و امام صادق عليه السلام را از طرف ديگر ذكر مى‏كنم.

امام حسين عليه السلام بدون پروا،با آنكه قرائن و نشانه‏ها حتى گفته‏هاى خود آن حضرت حكايت مى‏كرد كه شهيد خواهد شد،قيام كرد.ولى امام صادق عليه السلام با آنكه به سراغش رفتند اعتنا ننمود و قيام نكرد،ترجيح داد كه در خانه بنشيند و به كار تعليم و تدريس و ارشاد بپردازد.

به ظاهر،تعارض و تناقضى به نظر مى‏رسد كه اگر در مقابل ظلم بايد قيام كرد و از هيچ خطر پروا نكرد پس چرا امام صادق عليه السلام قيام نكرد بلكه در زندگى مطلقا راه تقيه پيش گرفت،و اگر بايد تقيه كرد و وظيفه امام اين است كه به تعليم و ارشاد و هدايت مردم بپردازد پس چرا امام حسين عليه السلام اين كار را نكرد؟در اينجا لازم است اشاره‏اى به اوضاع سياسى زمان حضرت صادق عليه السلام بكنم و بعد به جواب اين سؤال بپردازم.

اوضاع سياسى در عهد امام صادق (عليه السلام)

در زمان امام صادق خلافت از دودمان اموى به دودمان عباسى منتقل شد.

عباسيان از بنى هاشم‏اند و عموزادگان علويين به شمار مى‏روند.در آخر عهد امويين كه كار مروان بن محمد،آخرين خليفه اموى،به عللى سست‏شد،گروهى از عباسيين و علويين دست‏به كار تبليغ و دعوت شدند.

علويين دو دسته بودند:بنى الحسن كه اولاد امام مجتبى بودند،و بنى الحسين كه اولاد سيد الشهداء عليهما السلام بودند.غالب بنى الحسين كه در راسشان حضرت صادق عليه السلام بود از فعاليت ابا كردند.مكرر حضرت صادق دعوت شد و نپذيرفت.ابتداى امر سخن در اطراف علويين بود.عباسيين به ظاهر به نفع علويين تبليغ مى‏كردند.سفاح و منصور و برادر بزرگترشان ابراهيم الامام با محمد بن عبد الله بن الحسن ابن الحسن،معروف به‏«نفس زكيه‏»بيعت كردند و حتى منصور-كه بعدها قاتل همين محمد شد-در آغاز امر ركاب عبد الله بن حسن را مى‏گرفت و مانند يك خدمتكار جامه او را روى زين اسب مرتب مى‏كرد،زيرا عباسيان مى‏دانستند كه زمينه و محبوبيت از علويين است.عباسيين مردمى نبودند كه دلشان به حال دين سوخته باشد.هدفشان دنيا بود و چيزى جز مقام و رياست و خلافت نمى‏خواستند.حضرت صادق عليه السلام از اول از همكارى با اينها امتناع ورزيد.

بنى العباس از همان اول كه دعات و مبلغين را مى‏فرستادند،به نام شخص معين نمى‏فرستادند،به عنوان‏«الرضا من آل محمد»يا«الرضى من آل محمد»يعنى‏«يكى از اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله كه شايسته باشد»تبليغ مى‏كردند و در نهان جاده را براى خود صاف مى‏كردند.دو نفر از دعات آنها از همه معروفترند،يكى عرب به نام‏«ابو سلمه خلال‏»كه در كوفه مخفى مى‏زيست و ساير دعات و مبلغين را اداره مى‏كرد و به او«وزير آل محمد»لقب داده بودند،و اولين بار كلمه‏«وزير»در اسلام به او گفته شد،و يكى ايرانى كه همان سردار معروف،ابو مسلم خراسانى است و به او«امير آل محمد»لقب داده بودند.

مطابق نقل مسعودى در مروج الذهب،بعد از كشته شدن ابراهيم امام(برادر بزرگتر سفاح و منصور كه سفاح را وصى و جانشين خود قرار داده بود)نظر ابو سلمه بر اين شد كه دعوت را از عباسيين به علويين متوجه كند.دو نامه به يك مضمون به مدينه نوشت و به وسيله يك نفر فرستاد،يكى براى حضرت صادق عليه السلام كه راس و رئيس بنى الحسين بود و يكى براى عبد الله بن الحسن بن الحسن كه بزرگ بنى الحسن بود.امام صادق عليه السلام به آن نامه اعتنايى نكرد و هنگامى كه فرستاده اصرار كرد و جواب خواست،در حضور خود او نامه را با شعله چراغ سوخت و فرمود جواب نامه‏ات اين است.اما عبد الله بن الحسن فريب خورد و خوشحال شد و با اينكه حضرت صادق عليه السلام به او فرمود كه فايده ندارد و بنى العباس نخواهند گذاشت كار بر تو و فرزندان تو مستقر گردد عبد الله قانع نشد،و قبل از آنكه جواب نامه عبد الله به ابو سلمه برسد سفاح كه به ابو سلمه بدگمان شده بود با جلب نظر و موافقت ابو مسلم ابو سلمه را كشت و شهرت دادند كه خوارج او را كشته‏اند،و بعد هم خود عبد الله و فرزندانش گرفتار و كشته شدند.اين بود جريان ابا و امتناع امام صادق عليه السلام از قبول خلافت.

علت امتناع امام

ابا و امتناع امام صادق تنها به اين علت نبود كه مى‏دانست‏بنى العباس مانع خواهند شد و آن حضرت را شهيد خواهند كرد.اگر مى‏دانست كه شهادت آن حضرت براى اسلام و مسلمين اثر بهترى دارد شهادت را انتخاب مى‏كرد همان طورى كه امام حسين عليه السلام به همين دليل شهادت را انتخاب كرد.در آن عصر-كه به خصوصيات آن اشاره خواهيم كرد-آن چيزى كه بهتر و مفيدتر بود رهبرى يك نهضت علمى و فكرى و تربيتى بود كه اثر آن تا امروز هست،همان طورى كه در عصر امام حسين آن نهضت ضرورت داشت و آن نيز آنطور بجا و مناسب بود كه اثرش هنوز باقى است.

جان مطلب همين جاست كه در همه اين كارها،از قيام و جهاد و امر به معروف و نهى از منكرها و از سكوت و تقيه‏ها،بايد به اثر و نتيجه آنها در آن موقع توجه كرد.اينها امورى نيست كه به شكل يك امر تعبدى از قبيل وضو و غسل و نماز و روزه صورت بگيرد.اثر اين كارها در مواقع مختلف و زمانهاى مختلف و اوضاع و شرايط مختلف فرق مى‏كند.گاهى اثر قيام و جهاد براى اسلام نافعتر است و گاهى اثر سكوت و تقيه.گاهى شكل و صورت قيام فرق مى‏كند.همه اينها بستگى دارد به خصوصيت عصر و زمان و اوضاع و احوال روز،و يك تشخيص عميق در اين مورد ضرورت دارد،اشتباه تشخيص دادن زيانها به اسلام مى‏رساند.

اوضاع اجتماعى عهد امام

امام صادق عليه السلام در عصر و زمانى واقع شد كه علاوه بر حوادث سياسى،يك سلسله حوادث اجتماعى و پيچيدگيها و ابهامهاى فكرى و روحى پيدا شده بود،لازمتر اين بود كه امام صادق جهاد خود را در اين جبهه آغاز كند.مقتضيات زمان امام صادق عليه السلام كه در نيمه اول قرن دوم مى‏زيست‏با زمان سيد الشهداء عليه السلام كه در حدود نيمه قرن اول بود خيلى فرق داشت.

در حدود نيمه قرن اول در داخل كشور اسلامى براى مردانى كه مى‏خواستند به اسلام خدمت كنند يك جبهه بيشتر وجود نداشت و آن جبهه مبارزه با دستگاه فاسد خلافت‏بود،ساير جبهه‏ها هنوز به وجود نيامده بود و يا اگر به وجود آمده بود اهميتى پيدا نكرده بود،حوادث عالم اسلام همه مربوط به دستگاه خلافت‏بود و مردم از لحاظ روحى و فكرى هنوز به بساطت و سادگى صدر اول زندگى مى‏كردند.اما بعدها و در زمانهاى بعد تدريجا به علل مختلف جبهه‏هاى ديگر به وجود آمد،جبهه‏هاى علمى و فكرى.يك نهضت علمى و فكرى و فرهنگى عظيم در ميان مسلمين آغاز شد.نحله‏ها و مذهبها در اصول دين و فروع دين پيدا شدند.به قول يكى از مورخين،مسلمانان در اين وقت از ميدان جنگ و لشكر كشى متوجه فتح دروازه‏هاى علم و فرهنگ شدند.علوم اسلامى در حال تدوين بود.در اين زمان يعنى در زمان امام صادق عليه السلام از يك طرف زد و خورد امويها و عباسيها فترتى به وجود آورد و مانع بيان حقايق را تا حدى از بين برد،و از طرف ديگر در ميان مسلمانان يك شور و هيجان براى فهميدن و تحقيق پيدا شد،لازم بود شخصى مثل امام صادق عليه السلام اين جبهه را رهبرى كند و بساط تعليم و ارشاد خود را بگستراند و به حل معضلات علمى در معارف و احكام و اخلاق بپردازد. در زمانهاى قبل همچو زمينه‏ها نبود،همچو استعداد و قابليت و شور و هيجانى در مردم نبود.

در تاريخ زندگى امام صادق عليه السلام يك جا مى‏بينيم زنادقه و دهريينى از قبيل ابن ابى العوجا و ابو شاكر ديصانى و حتى ابن مقفع مى‏آيند و با آن حضرت محاجه مى‏كنند و جوابهاى كافى مى‏گيرند.احتجاجات بسيار مفصل و طولانى از آن حضرت در اين زمينه‏ها باقى است كه به راستى اعجاب آور است.توحيد مفضل كه رساله‏اى است طولانى در اين زمينه، در اثر يك مباحثه بين مفضل از اصحاب آن حضرت و بين يك نفر دهرى مسلك و رجوع كردن مفضل به امام صادق عليه السلام پديد آمد.

در جاى ديگر مى‏بينيم كه اكابر معتزله از قبيل عمرو بن عبيد و واصل بن عطا كه مردمان مفكرى بودند مى‏آمدند و در مسائل الهى يا مسائل اجتماعى سؤال و جواب مى‏كردند و مى‏رفتند.

در جاى ديگر فقهاى بزرگ آن عصر را مى‏بينيم كه يا شاگردان آن حضرتند و يا بعضى از آنها مى‏آمدند و از آن حضرت سؤالاتى مى‏كردند.ابو حنيفه و مالك معاصر امام صادق‏اند و هر دو از محضر امام عليه السلام استفاده كرده‏اند.شافعى و احمد بن حنبل شاگردان شاگردان آن حضرتند.مالك در مدينه بود و مكرر به حضور امام عليه السلام مى‏آمد و خود او مى‏گويد وقتى كه به حضورش مى‏رسيدم و به من احترام مى‏كرد خيلى خرسند مى‏شدم و خدا را شكر مى‏كردم كه او به من محبت دارد.مالك درباره امام صادق مى‏گويد:«كان من عظماء العباد و اكابر الزهاد و الذين يخشون الله عز و جل،و كان كثير الحديث،طيب المجالسة،كثير الفوائد.»يعنى از بزرگان و اكابر عباد و زهاد بود و از كسانى بود كه خوف و خشيت الهى در دلش قرار داشت.او مردى بود كه حديث پيغمبر را زياد مى‏دانست،خوش محضر بود،مجلسش پر فايده بود.و باز مالك مى‏گويد:«ما رات عين و لا سمعت اذن و لا خطر على قلب بشر افضل من جعفر بن محمد.»يعنى چشمى نديده و گوشى نشنيده و به دلى خطور نكرده كسى از جعفر بن محمد فاضلتر باشد.ابو حنيفه مى‏گفت:«ما رايت افقه من جعفر بن محمد»از جعفر بن محمد فقيه‏تر و داناتر نديدم.مى‏گويد وقتى كه جعفر بن محمد به امر منصور به عراق آمد منصور به من گفت كه سخت‏ترين مسائل را براى سؤال از او تهيه كنم.من چهل مساله اينچنين تهيه كردم و رفتم به مجلسش. منصور مرا معرفى كرد،امام فرمود او را مى‏شناسم،پيش ما آمده است.بعد به امر منصور مسائل را طرح كردم.در جواب هر يك فرمود عقيده شما علماى عراق اين است،عقيده فقهاى مدينه اين است،و خودش گاه با ما موافقت مى‏كرد و گاه با اهل مدينه،گاهى هم نظر سومى مى‏داد.

در جاى ديگر متصوفه را مى‏بينيم كه به حضور آن حضرت رفت و آمد و سؤال و جواب مى‏كردند كه نمونه مختصرى از آن را قبلا عرض كردم.

زمان امام صادق عليه السلام زمانى بود كه برخورد افكار و آراء و جنگ عقايد شروع شده بود و ضرورت ايجاب مى‏كرد كه امام كوشش خود را در اين صحنه و اين جبهه قرار دهد.هميشه بايد در اين گونه امور به اثر كار توجه داشت.سيد الشهداء عليه السلام دانست كه شهادتش اثر مفيد دارد،قيام كرد و شهيد شد و اثرش هنوز هم باقى است.امام صادق عليه السلام فرصت را براى تعليم و تاسيس كانون علمى مناسب ديد،به اين كار همت گماشت.بغداد كه كانون جنبش علمى اسلامى صدر اسلام است در زمان امام صادق عليه السلام بنا شد.ظاهرا ايشان آخر عمر سفرى به بغداد آمده است.اثر امام صادق عليه السلام است كه مى‏بينيم شيعه،در مقدم ساير فرق،در علوم اسلامى پيشقدم و مؤسس شد و يا لا اقل دوش به دوش ديگران حركت كرد و در همه رشته‏ها از ادب و تفسير و فقه و كلام و فلسفه و عرفان و نجوم و رياضى و تاريخ و جغرافى كتابها نوشت و رجال بزرگ بيرون داد،عالى‏ترين و نفيس‏ترين آثار علمى را به جهان تحويل داد.اگر امروز مى‏بينيم اصلاح طلبانى به رسميت مذهب شيعه-بعد از هزار سال-اقرار و اعتراف مى‏كنند به خاطر اين است كه شيعه يك مكتب واقعى اسلامى است و آثار شيعى در هر رشته نشان مى‏دهد كه ديگر نمى‏توان اتهامات سياسى به آن بست.اين آثار مولود ايمان و عقيده است،سياست نمى‏تواند اينچنين فقه يا اخلاق يا فلسفه و عرفان يا تفسير و حديثى به وجود آورد.رسميت امروز شيعه معلول طرز كار و عمل آن روز امام صادق سلام الله عليه است.

مقصود اين است كه ائمه اطهار در هر زمانى مصلحت اسلام و مسلمين را در نظر مى‏گرفتند و چون دوره‏ها و زمانها و مقتضيات زمان و مكان تغيير مى‏كرد خواه و ناخواه همان طور رفتار مى‏كردند كه مصالح اسلامى اقتضا مى‏كرد و در هر زمان جبهه‏اى مخصوص و شكلى نو از جهاد به وجود مى‏آمد و آنها با بصيرت كامل آن جبهه‏ها را تشخيص مى‏دادند.

اين تعارضها نه تنها تعارض واقعى نيست،بلكه بهترين درس آموزنده است‏براى كسانى كه روح و عقل و فكر مستقيمى داشته باشند،جبهه شناس باشند و بتوانند مقتضيات هر عصر و زمانى را درك كنند كه چگونه مصالح اسلامى اقتضا مى‏كند كه يك وقت مثل زمان سيد الشهداء عليه السلام نهضت آنها شكل قيام به سيف به خود بگيرد و يك زمان مثل زمان امام صادق عليه السلام شكل تعليم و ارشاد و توسعه تعليمات عمومى و تقويت مغزها و فكرها پيدا كند و يك قت‏شكل ديگر. ان فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب او القى السمع و هو شهيد (5) .

پى‏نوشت‏ها:

1- اين سخنرانى در 25 شوال 1381 هجرى قمرى به مناسبت وفات امام صادق عليه السلام ايراد شده است.

2- نهج البلاغه،خطبه 200.

3- به كتاب كافى،ج 5/ص 65 الى 70 و جلد اول داستان راستان تحت عنوان‏«امام صادق و متصوفه‏»مراجعه شود.

4- اعراف/32.

5- ق/37.


منبع : سایت شهید اوینی

پیامک‎های (SMS) تسلیت شهادت امام صادق(علیه‎ السلام)

$
0
0

- مولا جان! قسم به بقیع! قسم به فجر! قسم به اولین سپیده عدالت، که معجزه مهدوی(علیه‏السلام) به وقوع خواهد پیوست و آستان کبریایی تو برای همیشه؛ در آغوش آرزومندان خواهد بود!

ما را بگیر دست، که از پا افتاده ‏ایم  آقا!                  به حق تربت پنهان مادرت(علیهاالسلام) ! 

 

- چگونه مویه نکنم؟! در سوگ مولایی که عظمت نامش، آسمان را به تواضع وامی‏دارد! چگونه به این اشک‏های ناقابل بسنده کنم، که وسعت مصیبتت، فراتر از ادراک خاکیِ ما ناسوتیان است!

 

- صدای گریه می‏آید! ... صدای ضجه فرشتگان!

بقیع، امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید و ستاره‏ای به آسمان خواهد شتافت!

 

- صادق که اساس دین از او شد معمور                     بودند ملایک پی امرش مامور

  آخر ز جفا، ناصر احکام خدا                                     مسموم شد از ظلم و جفای منصور

 بقیع

- امام صادق علیه‎السلام می‎فرماید:

دوستان خدا آنانند که هنگامی که مشاهده کنند، مردم حرام‎های خدا را حلال می‎شمارند، مانند پلنگ زخم خورده غضبناک شوند.

شهادت مظلومانه قرآن ناطق، امام صادق علیه‎السلام بر شما تسلیت باد.

 

- ای ششم پیشوای اهل ولا                                 خلق را رهبری به دین هدی

  پای تا سر خدانمایی تو                                         هم ز سر تا بپای صدق و صفا

  زهر منصور زد شرر به دلت                                    آب شد پیکرت ز زهر جفا

  خون شد از داغ تو دل شیعه                                  عالم از ماتم تو غرق عزا

 

- امام صادق علیه‎السلام فرمود:

کسی که دوست دارد بداند آیا نمازش پذیرفته شده است یا آن را نپذیرفته‎اند، با تامل بنگرد که آیا نمازش او را از فحشا و منکر باز داشته؟ پس به اندازه‎ای که او را بازداشته از او پذیرفته می‎شود.

 

- بنال ای دل که در نای زمان، فریاد را کشتند              بهین آموزگار مکتب ارشاد را کشتند

 اساتید جهان باید به سوگ علم بنشینند                   که در دانشگه هستی، بزرگ استاد را کشتند

 

- امام جعفر صادق علیه‎السلام:   

چهار چیز نشانه نفاق است:

                                               سنگ دلی

                                                              اشک نریختن

                                                                               اصرار بر گناه

                                                                                              حرص بر دنیا .

شهادت ششمین شمع روشنگر و وصی پیغمبر، تسلیت و تعزیت.

 

- امام صادق علیه‎السلام:

(به وسیله اعمالتان) مایه‎ی زینت ما باشید، نه مایه عیب ما .

خدایا بحق امام صادق علیه‎السلام، ایمان عارفانه و عمل صادقانه به همه ما عنایت بفرما .

 

- امام صادق علیه‎السلام:

با مردم نیکو سخن بگویید و زبان خود را نگاه دارید .

 

- الا ای لاله‎ی خوشبو، عزیز آل پیغمبر                  که بهر دین و قرآنت چنین گردیده‎ای پرپر

شده زین غم، گل خاتم، مدینه غرق در ماتم          دوصد لعنت به آنکس باد که مسمومت نمود از زهر

 

- بار دیگر ظالمانه، خیل جلادان شبانه                     با دو دست بسته بردند یک غریبی را ز خانه

بار دیگر دست گلچین در مدینه آتش افروخت           بار دیگر آشیانی در میان شعله‎ها سوخت

داغ یک دسته شقایق، بر دل خونین صادق             بار دیگر شد شکسته حرمت قرآن ناطق

 

- امام صادق علیه‎السلام فرمود:

سه چیز محبت می ‎آورد: قـرض دادن، فـروتنـى و بخشـش.

 

- امام صادق علیه‎السلام فرمود:

سه چیز دشمنـى مـى‎آورد: دو رویـى، ستـم و خـودبینـى .

 

- امام صادق علیه‎السلام فرمود:

سه چیز در هر كس باشد منافق است، اگر چه اهل نماز و روزه باشد: كسی که دروغ می‎گوید، کسی که وعده می‎دهد و خلاف عمل می‎کند، و کسی که امین می‎دانندش ولی او خیانت نماید.

 

- امام صادق علیه‎السلام فرمود:

با احمق مشورت نكن، از دروغگو یارى مجو، و به دوستى زمامداران اعتماد مكن.

 

- امام صادق علیه‎السلام فرمود:

سه چیز موجب بزرگوارى شخص است: خوشخویى، فرو بردن خشم، و فرو بستن چشم .

 

- امام صادق علیه‎السلام فرمود:

محبـوبتـرین بـرادرانـم نزد من، كسـى است كه عیب‎هایـم را به من هدیه كنـد.

 

- این آتشی که شعله زده بینِ خانه‌ام                             ارثی بُوَد که ز مادر به من رسید

 

- شیعه بی قرآن ناطق گشته است                               جسمِ صادق چون شقایق گشته است

 

- دل شیعه ز من آرام گیرد                                             تشیع از تلاشم نام گیرد

به راه دین شدم راضی به این امر                                   که سَمّ دشمن از من کام گیرد

 

- دین از تو پدیدار شده حضرت صادق                              شیعه ز تو بیدار شده حضرت صادق

از مکتب تو جن و ملک علم گرفتند                                 انسان ز تو دیندار شده حضرت صادق

 

- دانشگاه شیعه که وجودش همه فخر است                  از توست، گوهر بار شده حضرت صادق

تا یاد کنم ظلم پر از کینه‌ی منصور                                   آن جا بصرم تار شده حضرت صادق

 

- خدا ببین که چون حسین به سینه بر زمین شدم    

                                                                  ولی خوشم در این جهان که شیعه سازِ دین شدم

 

- تو مکتب تشیعت، شیعه شدم رهام نکن                     نذار که دشمنات کنند دلم رو غارت آقا جون

 

- جان می‌دهد بنیانگذارِ مکتبِ عشق                            شد شیعه گریانِ چنین تاب و تبِ عشق

 

- پرپر شده شقایق                                                       مولا امام صادق                            

  مسموم زهرِ کین شد                                                از غصه دل غمین شد

  بنگر که آل زهرا                                                         از داغ او حزین شد

 

- شیخ الائمه بنگر                                                       گشته تنش صنوبر

زهرِ عدو چه کرده                                                        با جسم پاک و اطهر

 

- کی دیده در زمانه                                                       یک زاهدی شبانه

در لحظه‌ی عبادت                                                        با زور و تازیانه

با دست بسته او را                                                      دشمن بَرَد ز خانه

 

- استادِ درسِ قرآن، فقه و اصول و ایمان                      شیعه به پای درسش نشسته جون گرفته

ز رفتنش جهانی غرق عزا و زاری                               اشک چشِ ملائک رو به فزون گرفته

 

- شبِ شهادت تو اومده‌ام بدونی                              که دل از این مصیبت حکایتش جنونه

به پای روضه‌های غمین و جانگذازت                          بقیعِ خلوتت رو دل می‌کنه بهونه

 

- شیعیان رهبر ما را كشتند                                     صادق آل عبا را كشتند

نور چشم علی و فاطمه را                                       وارث كرب و بلا را كشتند

 

- دل او را دل شب آزردند                                          از در و بام هجومش بردند

ریسمان چونكه به دستش بستند                             غنچه‎هایش به حرم پژمردند

 

 - هر زمان رنگ جفا را می‎دید                                  كوچه و كرب و بلا را می‎دید

خانه‎اش چونكه در آتش می‎سوخت                           خیمه‎ی آل عبا را می‎دید

 

- پیر بزرگ طایفه بود و کریم بود                                در اعتلای نهضت جدش سهیم بود

مسندنشین کرسی تدریس علم‎ها                          شایسته‎ی صفات حکیم و علیم بود

 

- مولاجان، یا اباعبدالله‏، یا جعفر بن محمد علیهماالسلام !

ای «ضمیر پاک صداقت» از وجود تو گشسته پیدا!

ای نهایت ایمان و عشق و علم و عالمِ تقوا!

ای افتخار کوثر و یاسین و فجر و طاها!

دین از توانِ علم تو محکم، مذهب. به نام پاک تو زیبا!




منبع : سایت شهید اوینی

واحد امام جعفر صادق (علیه السلام)

$
0
0

تو چشماش اشک نم نم       تو سینه ش آهی از غم

توی فکر و خیالش        به دنبال یه مرهم


غیر جسارت از این مدینه ندیدی آقا

مثل رقیــّه دنبال مرکـــب دویدی آقا


قرآن ناطــــــــــق
امام صـــــادق


-------------------------------------------------------------------

مثل بابات تلّی از خاک    سهم تو شد توی دنیا 

اینم ارث شما از    همون غربت زهرا


یه عمره که دل از این زمونه بریدی آقا

مثل رقیــّه دنبال مرکـــب دویدی آقـــــا


قرآن ناطــــــــــق
امام صـــــــادق


-------------------------------------------------------------------

 آره زهری که دادن         آقامو میسوزونه

آره امشـــب آقا رو        به مادر میرسونـه


دیگه به خواسته ت بعد یه عمری رسیدی آقا

مثل رقیـــّـــه دنــبــال مــــرکــــب دویــــدی آقا



قرآن ناطــــــــــق
امام صـــــــادق


----------------------------------------------------


از امشب دل بیتاب    میگیره غم و ماتم

داره میــــــــــرسه ای دل      دوباره باز محرم


تنگ دل من بغض تو سینه م به کی بگم من 

لباس مشکیـــــــــمو باز میپوشم که راهییم من


آماده میشــــــــــم
برا محـــــــــــرّم



دریافت سبک

التماس دعا


منبع : sabk-monaseb.blogfa.com

Viewing all 223 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>