Quantcast
Channel: مرجع دانلود نوحه هاي افغانستاني
Viewing all 223 articles
Browse latest View live

زمینه امام صادق (علیه السلام)

$
0
0
توی کوچه ی غم ها تنها تو رو میبردن آقا

شده دستات بسته خسته شدی شبیه مولا

تو رو میکشیدن تا آقا بدن عذابت انگار

دیگه جون نداره پات چشمات شده یه ابر خونبار


آروم آروم پر میکشه از این دیار بی وفا

شده این نفس آخری گریون اون خاطره ها


وای آقام آقام آقام

-----------------------------------------

شده باز پر ماتم عالم به یاد اون دقایق

که شده بود مسموم مظلوم آقام امام صادق

رسیده بالا سر مادر پسرشو ببینه

آره دنیا اینه کینه شد عادت مدینه


آروم آروم وصیتش رو میگه توی گریه

شده این نفس آخری ذکر لبش مادر بیا


وای آقام آقام آقام

------------------------------------

شده پر از تشویش آتیش دیگه تو خونه امشب

وقتی آتیشو میدید فهمید چی کشید عمه زینب

دیده زینب مضطر بی سر شده عزیز زهرا

زده ناله و فریاد افتاد به روی خاک صحرا


آروم آروم روی لیاش داره میاد شهادتین

شده این نفس آخری ذکر لباش حسین حسین


وای آقام آقام آقام




دریافت سبک

التماس دعا


منبع : sabk-monaseb.blogfa.com


ولادت حضرت معصومه (س)

$
0
0

حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذيقعده سال 173 هجري، در شهر مدينه چشم به جهان گشود. اين بانوي بزرگوار،  از همان آغاز، در محيطي پرورش يافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضايل اخلاقي آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسايي و  تقوا، راستگويي و بردباري، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگي و پاکدامني و نيز ياد خدا، از صفات برجسته اين خاندان پاک سيرت و نيکو سرشت به شمار مي رفت. پدران اين خاندان، همه برگزيدگان و پيشوايان هدايت، گوهرهاي تابناک امامت و سکان داران کشتي انسانيت بودند.

سرچشمه دانش


 حضرت معصومه (س) در خانداني که سرچشمه علم و تقوا و فضايل اخلاقي بود، پرورش يافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوي گرامي به شهادت رسيد، فرزند ارجمند آن امام، يعني حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعليم و تربيت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نيز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زياد آن حضرت، هر يک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامي والا دست يافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکي در اين باره مي گويد:  هر يک از فرزندان ابي الحسن موسي معروف به کاظم، فضيلتي مشهور دارد .بدون ترديد بعد از حضرت رضا (ع) در ميان فرزندان امام کاظم(ع) حضرت معصومه (س) از نظر علمي و اخلاقي، والا مقام ترين آنان است. اين حقيقت از اسامي، لقب ها، تعريف ها و توصيفاتي که ائمه اطهار (ع) از ايشان نموده اند، آشکار است و اين حقيقت روشن مي سازد که ايشان نيز چون حضرت زينب (س)  عالمه غير معلمه  بوده است.


مظهر فضايل

 حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضايل و مقامات است. روايات معصومان (ع) فضيلت ها و مقامات بلندي را  به آن حضرت نسبت مي دهد. امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايند:  آگاه باشيد که براي خدا حرمي است و آن مکه است؛ و براي پيامبر خدا حرمي است و آن مدينه است. و براي امير مومنان حرمي است و آن کوفه است. بدانيد که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشيد که قم، کوفه کوچک ماست، بدانيد بهشت هشت دروازه دارد که سه تاي آن ها به سوي قم است. بانويي از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسي، در آن جا رحلت مي کند که با شفاعت او، همه شيعيان ما وارد بهشت  مي شوند.



مقام علمي حضرت معصومه (س)

 حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشيع است و مقام علمي بلندي دارد. نقل شده که روزي جمعي از  شيعيان، به قصد ديدار حضرت موسي بن جعفر (ع) و پرسيدن پرسش هايي از ايشان، به مدينه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش هاي خود را به حضرت معصومه (س)که در آن هنگام کودکي خردسال بيش نبود، تحويل دادند. فرداي آن روز براي بار ديگر به منزل امام رفتند، ولي هنوز ايشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش هاي خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدي به خدمت امام برسند، غافل از اين که حضرت معصومه (س)جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتي پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسيار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاري فراوان، شهر مدينه را ترک گفتند. از قضاي روزگار در بين راه با امام موسي بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجراي خويش را باز گفتند. وقتي امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدايش .

 

  

فضيلت زيارت

 دعا و زيارت، پر و بال گشودن از گوشه تنهايي، تا اوج با خدا بودن است. دعا و زيارت، جامي است زلال از معنويت ناب درکام عطشناک زندگي؛ و زيارت حرم معصومه (س)، بارقه اميدي در فضاي غبارآلود زمانه، فرياد روح مهجور در هنگامه غفلت و بي خبري، و نسيمي فرحناک و برخاسته از باغستان هاي بهشت است. زيارت مرقد فاطمه معصومه (س)، به انسان اعتماد به نفس مي دهد، و او را از غرق شدن در گرداب نو ميدي باز مي دارد و به تلاش بيشتر دعوت مي کند. زيارت مزار با صفاي کريمه اهل بيت (س)، سبب مي  شود که زائر حرم، خود را نيازمند پروردگار ببيند، در برابر او خضوع کند ، از مرکب غرور و تکبر- که سرچشمه تمامي بدبختي ها و سيه روزي هاست- فرو آيد و حضرت معصومه (س) را واسطه درگاه پروردگار عالميان قرار دهد. بر همين اساس است که براي زيارت آن حضرت، پاداش بسيار بزرگي وعده داده شده و آن، ورود به بهشت است. در اين باره از امام جواد (ع) نقل شده که فرمود:  هر کس عمه ام را در قم زيارت کند، بهشت از آن اوست .


برگزيدن شهر قم

پس از آنکه حضرت معصومه (ع) به شهر ساوه رسيد، بيمار شد  چون توان رفتن به خراسان را در خود نديد، تصميم گرفت  به قم برود. يکي از نويسندگان در اين باره که چرا حضرت معصومه (س) شهر قم را برگزيد، مي نويسد:  بي ترديد مي توان گفت که آن بانوي بزرگ، روي ملهم و آينده نگر داشت و با توجه به آينده قم و محوريتي که بعدها براي اين سرزمين پيش  مي آيد - محوريتي که آرامگاه ايشان مرکز آن خواهد بود - بدين ديار روي آورد. اين جريان به خوبي روشن مي کند که آن بانوي الهي، به آينده اسلام و موقعيت اين سرزمين توجه داشته و خود را با شتاب بد ين سر زمين رسانده و محوريت و مرکزيت آن را با مدفن خود پايه ريزي کرده است.

 

غروب غمگين

حضرت فاطمه(س) پس از  ورود به شهر قم، تنها هفده روز در قيد حيات بود و سپس دعوت حق را لبيک گفت و به سوي بهشت برين پرواز کرد. اين حادثه در سال 201 هجري رخ داد. سلام بر اين بانوي بزرگوار اسلام از روز طلوع تا لحظه غروب. درود بر روح تابناک معصومه (س) که اينک آفتاب حرم باصفايش، زمين قم را نوراني کرده است. سلام بر سالار زنان جهان و فرزند پيام آوران مهر و مهتران جوانان بهشتي. اي فاطمه! در روز قيامت، شفيع ما باش که تو در نزد خدا، جايگاهي ويژه براي شفاعت داري.

 

زيارت حضرت معصومه (س) از منظر روايات

 درباره فضيلت زيارت حضرت معصومه (س) روايات فراواني از پيشوايان معصوم رسيده است. از جمله، هنگامي که يکي از محدثان برجسته قم، به نام  سعد بن سعد  به محضر مقدس امام رضا (س) شرفياب مي شود، امام  هشتم خطاب به ايشان مي فرمايد:  اي سعد! از ما در نزد شما قبري است . سعد مي گويد: فدايت شوم! آيا قبر فاطمه دختر موسي بن جعفر (س) را مي فرماييد؟ مي فرمايد:  آري، هر کس او را زيارت کند، در حالي که به حق  او آگاه باشد، بهشت از آن اوست.

پيشواي جهان تشيع امام جعفر صادق (س) نيز در اين باره مي فرمايد:  هر کس او را زيارت کند، بهشت بر او واجب گردد .  و در حديث ديگري آمده است:  زيارت او، هم سنگ بهشت است .

 

زيارت مأثور درباره حضرت معصومه (ع)

 يکي از ويژگيهاي حضرت معصومه (س)، ورود زيارتنامه اي از سوي معصومان  (س) درباره ايشان است که پس از حضرت فاطمه زهرا (س)، او تنها بانوي بزرگواري است که زيارت مأثور دارد. بانوان برجسته اي چون: آمنه بنت وهب، فاطمه بنت اسد، خديجه بنت خويلد، فاطمه ام البنين، زينب کبري، حکيمه خاتون و نرجس خاتون که هيچ شک و ترديدي در مقام بلند و جايگاه رفيع  آن ها نيست. هيچ کدام زيارت مأثور از سوي معصومان (س) ندارند و اين، نشان دهنده مقام والاي اين بانوي گرانقدر اسلام است.  باشد که شیعیان و پيروان اهل بيت عصمت و طهارت(س) به ويژه بانوان، اين مقام بزرگ و عالي را پاس بدارند و همواره الگو و مظهر عفاف و تقوا و حيا باشند. تنها در اين صورت است که روح باعظمت اين بانوي بزرگ از همه ما خشنود خواهد شد.

 

امام رضا (ع) و لقب  معصومه

 حضرت فاطمه معصومه (س) بانويي بهشتي، غرق در عبادت و نيايش، پيراسته از زشتي ها و شبنم معطر آفرينش است. شايد يکي از دلايل  معصومه  ناميدن اين بانو، آن باشد که عصمت مادرش حضرت زهرا (س) در او تجلي يافته است. بر اساس پاره اي از روايات، اين لقب از سوي امام رضا (ع) به اين بانوي والامقام اسلام وارد شده است؛ چنان که فقيه بلند انديش و سپيد سيرت شيعه، علامه مجلسي(ع) در اين باره مي گويد: امام رضا (ع) در جايي فرمود:  هرکس معصومه را در قم زيارت کند، مانند کسي است که مرا زيارت کرده است .

 

کريمه اهل بيت

 حضرت معصومه (س) در زبان دانشمندان و فقيهان گران قدر شيعه، به لقب  کريمه اهل بيت  ياد مي شود. از ميان بانوان اهل بيت، اين نام زيبا تنها به آن حضرت اختصاص يافته است. بر اساس روياي صادق و صحيح نسب شناس گرانقدر، مرحوم  آيت الله مرعشي نجفي، اين لقب از طرف امام صادق (ع) بر حضرت معصومه (س) اطلاق شده است. در اين رؤيا، امام صادق (ع) به آيت الله نجفي-که با دعا و راز و نياز، تلاش پيگيري را براي يافتن قبر مطهر حضرت زهرا (س) آغاز کرده خطاب فرمود: برتو باد به کريمه اهل بيت.

 

القاب حضرت معصومه (س)

 به طور کلي، سه زيارت نامه براي حضرت معصومه (س) ذکر شده که يکي از آن ها مشهور و دو تاي ديگر غير مشهور است. اسامي و لقب هايي که براي حضرت معصومه(س) در دو زيارت نامه غير مشهور ذکر شده؛ به قرار ذيل است: طاهره (پاکيزه)،  حميده (ستوده)؛ بِرّه (نيکوکار)؛ رشيده (حد يافته)؛ تقّيه (پرهيزگار)؛ رضّيه (خشنود از خدا)؛ مرضيّه (مورد رضايت خدا)؛ سيده صديقه (بانوي بسيار راستگو)؛ سيده رضيّه مرضّيه (بانوي خشنود خدا و مورد رضاي او)؛ سيدةُ نساء العالمين (سرور زنان عالم). هم چنين محدثّه و عابده از صفات و القابي است که براي حضرت معصومه (س) عنوان شده است.

 

شفاعت حضرت معصومه (س)

 بالاترين جايگاه شفاعت، از آن رسول گرامي اسلام است که در قرآن کريم، از آن به  مقام محمود  تعبير شده است. همين طور دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم اسلام ، شفاعت گسترده اي دارند که بسيار وسيع و جهان شمول است و مي تواند همه اهالي محشر را فرا گيرد. اين دو بانوي عالي قدر، صديقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا (س) و شفيعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه (س) هستند. در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا (س) همين بس که شفاعت، مهريه آن حضرت است و به هنگام ازدواج، پيک وحي طاقه ابريشمي از سوي پروردگار آورد که در آن، جمله  خداوند مهريه فاطمه زهرا را، شفاعت گنهکاران از امت محمد (ص) قرار داد ، با کلک تقدير نقش بسته بود. اين حديث از طريق اهل سنت نيز نقل شده  است. پس از فاطمه زهرا (س) از جهت گستردگي شفاعت، هيج بانويي به شفيعه محشر، حضرت معصومه (س) نمي رسد. بر همين اساس است که حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند:  با شفاعت او، همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند .

 

سرّ قداست  قم

در  احاديث فراواني به قداست قم اشاره شده است. از جمله امام صادق (ع) قم را حرم اهل بيت (ع) معرفي و خاک آن را، پاک و پاکيزه تعبير کرده است. همچنين ايشان در ضمن حديث مشهوري که درباره قداست قم به گروهي از اهالي ري بيان کردند، فرمودند:  بانويي از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسي، در آن جا رحلت مي کند که با شفاعت، او همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند . او مي گويد: من اين حديث را هنگامي از امام صادق (ع) شنيدم که حضرت موسي بن جعفر(ع) هنوز ديده به جهان نگشوده بود. اين حديث والا، از رمز شرافت و قداست قم پرده برمي دارد و روشن مي سازد که اين همه فضيلت و شرافت اين شهر که در روايات آمده، از ريحانه پيامبر، کريمه اهل بيت (س) ،مهين بانوي اسلام، حضرت معصومه (س) سرچشمه مي گيرد که در اين سرزمين ديده از جهان فرو مي بندد و گرد و خاک اين سرزمين را، توتياي ديدگان حور و ملايک مي کند. 


محبت و مباهات حضرت معصومه (س) به امام هشتم

 مدت 25 سال تمام، حضرت رضا (ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود. پس از يک ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره اي تابان از دامان نجمه درخشيد که هم سنگ امام هشتم (ع) بود و امام (ع) توانست والاترين عواطف انباشته شده و در سوداي دلش را بر او نثار کند. بين حضرت معصومه و برادرش امام رضا (ع) عواطف سرشار و محبت  شگفت انگيزي بود که قلم از ترسيم آن عاجز است. در يکي از معجزات امام کاظم (ع) که حضرت معصومه (ع) نيز نقشي دارد، هنگامي که نصراني مي پرسد: شما که  هستيد؟   مي فرمايد:  من معصومه، خواهر امام رضا (ع) هستم . اين تعبير، از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا (ع) و نيز از مباهات ايشان به اين خواهر- برادري سرچشمه مي گيرد.

 

سرآمد بانوان

 فاطمه معصومه (س) از جهت شخصيت فردي و کمالات روحي، در بين فرزندان موسي بن جعفر (ع) بعد از برادرش ، علي بن موسي الرضا (ع) در والاترين رتبه جاي دارد. اين درحالي است که بنا بر مستندات رجالي،  فرزندان دختر امام کاظم (ع) دست کم هجده تن بوده اند و فاطمه در بين اين همه بانوي گران قدر، سرآمد بوده است. حاج شيخ عباس  قمي آنگاه که از دختران موسي بن جعفر (ع) سخن مي گويد، درباره فاطمه معصومه (س) مي نويسد:  بر حسب آنچه به ما رسيده، افضل آن ها،سيده جليله معظمه ، فاطمه بنت امام موسي (ع) معروف به حضرت معصومه است.

 

  

فضيلت بي نظير

 شيخ محمد تقي تُستري، در قاموس الرجال، حضرت معصومه (س) را به عنوان بانوي اسوه معرفي کرد و فضيلت وي را در ميان دختران و پسران حضرت موسي بن جعفر (ع)، غير از امام رضا (ع) بي نظير دانسته است. ايشان در اين زمينه چنين مي نويسند:   در ميان فرزندان امام کاظم (ع) با آن همه کثرتشان، بعد از امام رضا(ع) کسي هم شأن حضرت معصومه (س) نيست .  بي گمان اين گونه اظهارنظرها و نگرش به شخصيت فاطمه دختر موسي بن جعفر (ع) بر برداشت هايي استوار است که از متن و روايات وارده از ائمه اطهار (ع) به دست آمده است. اين روايت ها، مقام هايي را براي فاطمه معصومه (س) برشمرده اند؛ مقامي که نظير آن، براي ديگر برادران و خواهران وي ذکر نکرده اند و به اين ترتيب، نام فاطمه معصومه (س) درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است.

 

 

بوي وصال

 بي شک اهل بيت پيامبر (ص) چهره هاي پرفروغي به جهانيان عرضه کرده اند و نامشان مانند ستارگان درخشان در آسمان فضايل  مي درخشد. درخشان ترين ستاره در ميان بانوان هفتمين منظومه ولايت، فاطمه فرزند پاکيزه موسي بن جعفر (ع) است؛ بانويي که سالهاست تشنگان معرفت از حريمش،زلال ايمان مي نوشند و عارفان با گذر بر زندگي فرزانه اش و درک لحظه هاي آسماني شدنش، درهاي عروج را به روي خود مي گشايند و بوي وصال را در گستره زمين منتشر مي سازند. اينک غروب غم انگيز اين سيده جليله، بر همه دوستداران اهل بيت تسليت باد و دست هاي نيازمند ما، در روز محشر از دامان محبت و گذشت فاطمه معصومه (س) کوتاه مباد!

 

به جـــان پاک تو ای دختر امام، ســلام          به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام

تويـی که شــاه خراسان بود بــرادر تــو          بـــر آن مقام رفيــع و بـر اين مقام، ســلام

به هر عدد که تکلم شـود به ليل و نهار          هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام

صبح تا شب و از شام، تا طليعه صبــح          بر آستـانه قــدسـت علی الـدوام، ســلام

در آســـمان ولايــت، مــه تمــامی تـــو           زپای تا به ســرت ای مـــه تـمـام، ســلام

به پيشگــاه تو ای خواهـــر شه کـَـونين          ز فـرد فـرد خليـق، به صبح و شام ســلام

منم که هر سر مويم به هر زمان گويـد          به جـان پــاک تـو ای دخــتـر امـام، ســلام


منبع: http://www2.irna.ir

اشعار درباره حضرت معصومه سلام الله علیها

$
0
0


اشعار درباره حضرت معصومه سلام الله علیها 1
شعر طرب اصطهباناتى برای حضرت معصومه(س)

منت ز بخت دارم و نصرت ز كردگار

كافكند در ديار قمم روزگار، بار

خوش بار يافتم به حريمى كه جبرئيل

بى‏اذن خادمان به حريمش نجسته بار

اين بارگاه بضعه باب الحوائج است

كز وى رواست، حاجت مخلوق روزگار

اين پيشگاه فاطمه بنت موسى است

كز بعد فاطمه به زنان دارد افتخار

خارى اگر خلد به كف پاى زائرش گيرد

ملك، به سوزن مژگان، ز پاش خار

دختر بدين جلال، نپرورده مام دهر

دختر بدين مقام، نياورده روزگار

چشم فلك نديده و نشنيده گوش دهر

دختر بدين جلالت و بانو بدين وقار

اى بانوى بلند مقام فلك جناب

اى  خانم  رفيع   مكان   بزرگوار

هم دختر امامى و هم خواهر امام

هم عمه امامى  و هم نور هشت و چار

تنها نه چشم من به در توست منتظر

چشم دو عالم است ‏بر اين در، به انتظار

اى والى ولايت عصمت! به عصمتت

چشم  كرم   ز بنده اين  آستان،  مدار

مسكين «طرب‏» ز درگه لطفت كجا رود؟

اميدوار  بر  توام،  اميد   من    بر آر



شعر مجید تال برای حضرت معصومه(س)
هر کس به احترام مقام تو خم نشد

آقا نشد بزرگ نشد محترم نشد

دل خسته بود و راهی این آستانه شد

دل خسته بود و راهی باغ ارم نشد

گفتند مرقدت حرم آل فا طمه ست

با این حساب هیچ کسی بی حرم نشد

این حاجت من است الهی قلم شود

دستم اگر برای تو بانو قلم نشد

باز این چه لطفی است که در حق ماشده

ما شاعرت شدیم ولی محتشم نشد

می خواستم برای تو بهتر از این غزل

من را ببخش آنچه که می خواستم نشد



شعر قاسم صرافان برای خضرت معصومه(س)
 

«موسی» که دید حال و هوایت، دادت به دست‌های «رضا»یت
اشکی نشست گوشه‌ی چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت

از جنس آسمانی و نوری، از چشم باز پنجره دوری
بین برادران غیوری، خورشید هم ندیده ردایت

رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیله‌ی تو هراسان
شد قبله‌ی دل تو خراسان، ای عطر دوست قبله نمایت!

من تشنه‌ای رسیده به دریا، با آرزوی دیدن «زهرا»
دربان! بگو ملیکه‌ی قم را: از راه آمده‌ست گدایت

کنج ضریح سر بگذارد، بال و پری اگر چه ندارد
دل را به دست تو بسپارد، تا پر دهی به سمت خدایت

لبخندِ شهر تو نمکین است، قم قلب مهربان زمین است
ما هر چه داشتیم همین است: جان‌های ما، «کریمه»! فدایت

ای دختر یگانه‌ی مادر! ای جویباری از دل کوثر!
مثل «علی» نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟

می‌بارد از ضریح تو رحمت، از آسمان اسم تو عصمت،
از «اشفعی لنا»ی تو «جنت»، وا شد به‌ روی ما، به دعایت

این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهو
اذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت



شعر سید حمیدرضا برقعی برای حضرت معصومه(س) 2
 

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد

لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی

تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی

هر شب دلم قدم به قدم میکشد مرا

بی اختیار سمت حرم میکشد مرا

با شور شهر فاصله دارم کنار تو

احساس وصل میکند آدم کنار تو

حالی نگفتنی به دلم دست میدهد

در هر نماز مسجد اعظم کنار تو

با زمزم نگاه دمادم هزار شمع

روشن کننند هاجر و مریم کنار تو

تا آسمان خویش مرا با خودت ببر

از آفتاب رد شده شبنم کنار تو

در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست

خونین تر است ماه محرم کنار تو

مادر کنار صحن شما تربیت شدیم

داریم افتخار که همشهری ات شدیم

ما با تو در پناه تو آرام می شویم

وقتی که با ملائکه همگام می شویم

بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات

مردان شهر نوکرو زنها کنیز هات

زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست

تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست

باران میان مرمر آیینه دیدنیست

این صحنه در برابر ایینه دیدنیست

مرغ خیال سمت حریمت پریده است

یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است

خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم

جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم

اعجاز این ضریح که همواره بی حد است

چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است

من روی حرف های خود اصرار میکنم

در مثنوی و در غزل اقرار میکنم

ما در کنار دختر موسی نشسته ایم

عمریست محو او به تماشا نشسته ایم

اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست

ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم

قم سالهاست با نفسش زنده مانده است

باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم

بوی مدینه می وزد از شهر ما،بیا

ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم

مربع

از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان

از دست ما چه ها که کشیدی ببخشمان

من هم دلیل حسرت افلاک می شوم

روزی که زیر پای شما خاک می شوم...

 


شعر حبیب الله چایچیان(حسان) برای حضرت معصومه(س)

 

به ديوار و در اين بيت توحيد

فروغ عترت و قرآن توان ديد

بود اين بارگاه خلد آذين

حريم دخت هفتم خسرو دين

مزار حضرت معصومه اينجاست

رضا را خواهر مظلومه اينجاست

چو اينجا شد چراغ عشق روشن

به دلها اين حرم شد پرتو افكن

بُوَد اين درگه از ابواب رحمت

در باغى است از باغ جنّت

كه اشك عاشقان شد جويبارش

نمى گردد خزان هرگز بهارش

تو اى زائر به تعظيم شعائر

ببوس اين درگه پر نور وطاهر

بيا اينجا به اشك خود وضو كن

بيا جان خود اينجا شست و شو كن

بپا خيز و بخوان اذن دُخولش

اجازت از خداگير ورسولش

به اذن حيدر و زهراى اطهر

به اذن يازده معصوم ديگر

قدم چون مى نهى داخل از اين در

بگو بسم اللّه و اللّه اكبر

زند چون حلقه براين درگدائى

به گوش جان او آيد ندائى

كه: اى سائل! دعايت مستجاب است

محبّ آل عصمت، كامياب است

بخواه از رحمت حق هر چه خواهى

كه بى حدّ است الطاف الهى

«حسانا»، قم كه دارُالمؤمنين است

در ِباغ بهشت اندر زمين است



شعر حیدر معجزه برای حضرت معصومه(س)

تو اى حبيبه حق جلوه از خدا دارى

كه سوى خويش همه چشم ما سوى دارى

به چرخ حشمت و اجلال بيشتر از مهر

به پيش ديده اهل صفا ضيا دارى

تو آشنا نشوى گرچه به كسى از قدر

ولي در همه عالم تو آشنا دارى

به زائرين حريم خود اى ستوده خصال

نظر ز راه محبت جدا جدا دارى

به يك نگاه مس قلب ما طلا سازى

تويى كه با نظر خويش كيميا دارى

به هر كه مى نگرم جانب تو روى آرد

تو خود نظر مگر ازلطف سوى مادارى

از آن كه دختر موسى ابن جعفرى بخدا

كنند مدح تو گر تا به حشر جادارى



منبع: http://sheremasoome.blogfa.com/

حديث (( (سلسلة الذهب ) - )) در نيشابور

$
0
0
مردم نيشابور مشتاق زيارت حضرت رضا (ع ) بودند. از حضرت تقاضا كردند اندكى توقف فرمايد تا چهره جذاب و متين آن يادگار رسول را ببينند. امام (ع ) در حالى كه لباس ساده اى بر تن داشت ، در برابر مردم قرار گرفت . مردم در ديدن آن حضرت بى تابانه فرياد شوق برداشتند. دو نفر از حافظان حديث بنام ابوذرعه و محمّد بن اسلم مردم را به سكوت دعوت مى كردند و كلمات درربار آن حضرت را براى مردم - با صداى بلند - بيان مى فرمودند. حضرت رضا عليه السلام حديثى را كه مربوط به (توحيد و يگانگى ذات حق ) است بدين سان بيان فرمود:
(( (كلمة لا اله الا اللّه حصنى فمن قالها دخل حصنى و من دخل حصنى امن من عذابى ) )) يعنى (كلمه طيبه (( لا اله الا اللّه ) )) دژ استوار من است ، هر كس آن را بگويد در اين دژ استوار داخل مى شود، و اگر در آن وارد شد از عذاب روز رستاخيز در امان خواهد بود. (و سپس ‍ هنگامى كه موكب آن حضرت مى خواست به راه افتد، براى تكميل اين سخن والا و ارزنده سر از هودج و كجاوه بيرون آورد.
مردم همه متوجه شدند كه امام (ع ) قصد بيان مطلبى فرموده است .
ديگر بار سكوت بر همه جا حكمفرما شد. امام (ع ) بدنبال حديث افزود:
(( (و لكن بشرطها و انا من شروطها). ))
يعنى : و امّا به شرط و شروطش (و با اشاره به خود فرمود:) و من از شروط آن هستم .
منظور امام از بيان حديث قدسى (95) سه نكته بود:
اول آنكه با نقل نام پدران و اجداد خود كه هر كدام از ديگرى حديث را روايت كرده اند تا به پيغمبر اكرم (ص ) و اينكه آن حضرت از طريق جبرئيل امين از مقام ربوبى ، اين حديث را شنيده است پدران بزرگوار خود را كه همه امامان شيعه و خلفاى واقعى حق اند به مردم باز گفت و آنها را به ياد مردم آورد.
دوم آنكه ، موضوع يگانه پرستى و خدا پرستى را كه پايه همه اعتقادات است به ياد مردم آورد كه گول طاغوتهاى زمان و زورمندان طاغوت صفت نخورند.
سوم آنكه ، يگانه پرستى واقعى و خالى از شرك و روى و ريا مستلزم و همراه (ولايت ) اهل بيت (ع ) است و تا رهبرى عادلانه در جامعه مسلمانان برقرار نشود، بتها و بت نماها و طاغوتها نخواهند گذاشت توحيد در مسير درست قرار گيرد.
در تاريخ آمده است كه : هنگام نوشتن اين حديث مردم مشتاق آن چنان آمادگى داشتند كه 24 هزار قلمدان در اختيار گرفته بودند، تا در نوشتن كلمات گهربار فرزند پيغمبر (ص ) بكار گيرند.(96)

در مرو

$
0
0
در مرو


هنگام ورود موكب حضرت رضا (ع ) به مرو، ماءمون و فضل بن سهل و عده زيادى از بزرگان دربارى و حكومتى تا چند فرسنگ به استقبال امام (ع ) رفتند. پس از چند روز ماءمون مقصد خود را - كه واگذارى خلافت به حضرت رضا (ع ) بود - با آن حضرت در ميان گذاشت تا به خيال خود با يك تير دو نشانه را هدف سازد: هم قيامهاى علويان را عليه دستگاه حكومت از بين ببرد يا از آن بكاهد و هم با وارد كردن حضرت رضا (ع ) به دستگاه حكومتى كه هميشه مورد انتقاد و بد گويى آل على (ع ) بود و كارگردانان حكومت را ناپاك و آلوده مى دانستند، از وجهه معنوى و تقوايى امام (ع ) بكاهد. و با اين نقشه همبستگى مذهبى علويان و شيعيان آل على (ع ) را از بين ببرد، تا ديگر خطرى دستگاه خلافت را تهديد ننمايد. بعد ماءمون و دار و دسته اش با خيال راحت به حكمرانى خود ادامه خواهند داد.
ولى حضرت رضا (ع ) - بر خلاف انتظار ماءمون و فضل بن سهل و دنيا پرستان متملق - از پذيرفتن اين پيشنهاد امتناع فرمود.
حضرت رضا (ع ) از دستگاه فاسد و نابسامان خلفاى عباسى و از بخشش هاى فراوان و افراطهايى كه از نيم قرن پيش در دستگاه اشرافى عباسيان آغاز شده بود و به عنوان (حق السكوت ) به اين و آن داده مى شد و انحراف محور حكومت از مسير حق و حقيقت ، در زير نقاب مسلمان نمايى و ديندارى و سپردن كارهاى مهم اسلامى و حكومتى به دست افراد فاسد و زراندوز و رياكار كاملا آگاه بود، چنين وضع نابسامانى را چگونه ولى حق و امام معصوم مى توانست تحمل كند؟
امام (ع ) وقتى زمام حكومت را به دست مى گيرد كه بتواند دست ستمگرى را از سر مظلومى كوتاه كند و ستمديده اى را به حقش برساند، حق را به حقدار باز پس دهد و الاّ بايد حكومت و خلافت را رها سازد.

معصوم دهم - حضرت امام رضا عليه السلام - امام هشتم

$
0
0
ولايت عهدى
وقتى ماءمون از پذيرفتن خلافت بوسيله امام (ع ) نااميد شد، با مشاوران خود طرح ديگرى انداخت تا بتواند كارهاى خوب و بدش را با رضايت ضمنى امام رضا (ع ) جنبه اسلامى و بر حق بدهد و مردم را اغفال نمايد. چه كند؟ خوب است از امام (ع ) بخواهد كه ولايت عهدى ماءمون را بپذيرند و البته بعد از ماءمون زمامدار امور مسلمين شوند. امّا امام (ع ) به اين پيشنهاد رضا نمى دهد. چه بايد كرد؟ ناچار ماءمون با اصرار زياد حضرت رضا (ع ) را به قبول ولايت عهدى وادار مى كند. حضرت رضا (ع ) با اين شرط كه در عزل و نصب و ديگر كارهاى حكومتى دخالتى نفرمايد و اين قبيل امور را به حاكمان و زمامداران حكومتى واگذار نمايد ولايت عهدى را مى پذيرند.
ماءمون (نوشته اى ) به خط و مهر خود در نهم رمضانسال 201 هجرى نوشت و در آن حضرت رضا (ع ) را به عنوان مظهر پاكى ، تقوا، دانش وپاكدامنى معرفى كرد، و بعد نوشت كه تمام مسلمانان بايد بيعت خود را ابتدا با اميرالمؤمنين ( ماءمون ) و سپس با على بن موسى (ع ) استوار سازند.
حضرت رضا (ع ) در پشت آن نوشته با خط خود مطالبى بدين شرح نوشت : (ستايش خاى جهان را كه آنچه بخواهد مى كند و قضا و حكم او را رد كننده اى نيست . او از خيانت چشمها و اسرار پنهانى سينه ها آگاه است و درود خدا بر محمّد (ص ) كه آخرين پيامبرش مى باشد، و بر آل او كه پاكان و نيكانند.)
سپس در روز دهم ماه رمضان سال 201 ه‍ همه بزرگان كشورى و لكشرى دست بيعت به آن حضرت دادند. از اين موقع دستور داده شد كه لباس سياه كه شعار عباسيان است به لباس سبز و شعار سبز كه شعار آل على (ع ) و سادات علوى است مبدل شود.
نتيجه انتقال خلافت و گرايش آن به علويان
حسودان و دنيا پرستانى كه در گوشه و كنار امپراطورى اسلامى بودند و دستهاشان تا مرفق به خود بى گناهان رنگين بود و زندگانى اشرافى و اعيانى داشتند از اين امر ناراضى شدند. اينها بخوبى مى دانستند كه حضرت رضا (ع ) نمى تواند ظلم و ستم را يك لحظه تحمل كند. اين على (ع ) فرزند همان على (ع ) است كه دنيا و خلافت دنيا در نظرش ارزشى ندارد، و اگر حكومت را مى پذيرد تنها به عنوان وسيله اى براى اجراى عدالت و احقاق حق و خدمت به اجتماع و مردم ستمديده است و بس .
بنابراين با چنين روش قاطع و انحراف ناپذير نمى توانستند عاشقان زرق و برق دنيا و خفاش صفتان متملق چرب زبان را راضى نگهدارند. ماءمون و وزيرش و اطرافيانش از همان آغاز، در صدد بر آمدند قبولى ولايت عهدى را از سوى حضرت رضا (ع ) نقطه ضعفى جلوه دهند و به مردم بقبولانند كه امام (ع ) شيفته دنيا و مقام ظاهرى دنيا شده است ، هيهات ! چقدر اين شيوه تفكر از هدف عالى امام (ع ) بدور است ؟
بارى ، آفتاب حقيقت زير ابر نمى ماند: سادگى و بى آلايشى رفتار و كردار على بن موسى الرضا (ع ) و علم و دانش وسيع و تقواى راستين آن حضرت ، پرتو افشانى آغاز كرد، و بزودى همه و همه به حقانيت امام معصوم و وسعت دانش آن حضرت پى بردند. جلسات بحث و مناظره كه در حضور ماءمون و امثال يحيى بن اكثم فقيه بزرگ دربار و كسان ديگرى كه دم از علم و اطلاع مى زدند؛ تشكيل مى شد؛ آفتاب حقيقت ولايت و امامت را روشن كرد. همگان ، حتى پيشوايان اديان ديگر، به درجه دانش و بصيرت امام (ع ) پى بردند و دانستند كه در مقابل عالم آل محمّد (ص ) قدرت سخن گفتن و اظهار نظر ندارند. اين بود كه چاره اى جز تعظيم و تسليم در برابر امام (ع ) نداشتند. بناچار تلاش دشمن در اين مورد نيز، نه تنها به نتيجه اى نرسيد؛ بلكه نتيجه معكوس داد.
ماءمون كه خود درس خوانده و دانشمند بود كاملا به عظمت علمى و روحى امام (ع ) پى برده بود، امّا بر افكار و اسرار پنهانى خود ظاهرا سر پوش ‍ مى نهاد، و تظاهر به محبت و ارادت مى كرد.
در عيد فطر سال 202 هجرى ، ماءمون از امام رضا عليه السلام با اصرار خواست كه نماز عيد فطر را براى مسلمانان اقامه فرمايد. در ابتدا امام (ع ) از اين كار هم سر باز زد تا ماءمون و اطرافيان و مردم بدانند كه امام (ع ) نمى تواند و نمى خواهد آلت اجراى مقاصد حكومت باشد. علاوه بر اين ، امام (ع ) نمى خواست اجرا كننده تشريفات ظاهرى دين باشد در حالى كه خانه دين از پاى بست ويران است . ماءمون و اطرافيان و مردم اصرار كردند، عاقبت امام (ع ) اين پيشنهاد را قبول فرمود با اين شرط:
(من حاضرم نماز عيد فطر را برگزار كنم منتهى با همان سنتى كه جدم رسول خدا (ص ) آنرا در زمان خود اجرا مى فرموده است ). مردم بسيار كنجكاو شدند تا شيوه پيامبر اكرم (ص ) بجاى تشريفات ظاهرى دربار اجرا گردد. ماءمون دستور داد كه همه درباريان با كبكبه و جلال و شكوه لباسهاى فاخر خود را بپوشند و بر اسبهاى زرين لگام سوار شوند و در ركاب امام (ع ) در نماز عيد فطر شركت نمايند.
امّا، حضرت رضا عليه السلام به روش جد بزرگوارش غسل كرد و پيراهنى سپيد و ساده كه از پنبه بافته شده بود، پوشيد. عمامه اى سفيد بر سر بست و دو طرف آن را از روى سينه و پشت رها كرد. خود را، خوشبو ساخت . دامن پيراهن به كمر زد. با پاى برهنه به راه افتاد وقتى به فضاى باز رسيد، سر بسوى آسمان بلند كرد و با صداى رسا گفت : (( اللّه اكبر، اللّه اكبر. ))
مردم وقتى صداى امام (ع ) را شنيدند با شكوهى خبره كننده همه : (( اللّه اكبر، )) گفتند. و تكرار كردند لشكريان و كشوريان و درباريان نيز تحت تاءثير روحانيت و جذابيت معنوى امام (ع ) قرار گرفتند. از اسبها پياده شدند. پاها را از چكمه ها در آوردند با پاى پياده به دنبال امام (ع ) راه افتادند. بر تعداد جمعيت دقيقه به دقيقه افزوده مى شد. صداى ملكوتى امام و ديگران در فضاى باز، طنين انداز بود. سيل جمعيت به سوى بيابان در حركت بود. وضع عجيبى بود. جريان را به ماءمون گزارش دادند. ماءمون دچار وحشت شد. فكر كرد اگر بگذارد كه امام (ع ) با همين وضع به صحرا برود و سپس دو خطبه غرّا و مهم ايراد فرمايد، بيقين سخنان آتشين و از دل برخاسته امام (ع ) بر دلها خواهد نشست و زلزله بر اركان حكومتش خواهد افتاد. بايد دست به كار شد؛ زيرا احتمال دارد سخنان مؤ ثر امام منتهى به انقلابى در دستگاه حكومت شود. بدين جهت ، در نيمه راه ، به امام (ع ) پيام فرستاد كه نماز گزاردن بدين صورت براى شما ايجاد زحمتى خواهد كرد. امام (ع ) از نيمه راه برگشت و فرد ديگرى ماءمور شد بجاى آن حضرت نماز عيد فطر را برگزار نمايد. بيقين اين كار چقدر به بدبينى مردم نسبت به دستگاه سلطنت ماءمون كمك كرده ، و ماهيت دستگاه حكومت را برملا نموده است ، خدا مى داند.
آخرين دسيسه و نيرنگها
عده اى كه شيوه عادلانه و عالمانه حضرت رضا (ع ) را در جهت زيان مادى خود مى ديدند، دست به كار توطئه شدند تا هم حضرت رضا (ع ) و هم ماءمون و هم فضل بن سهل را از ميان بردارند. ابتدا فضل بن سهل را در حمام معروف سرخس قطعه قطعه كردند. ماءمون براى اينكه خود را بى تقصير نشان دهد و تبرئه كند در صدد قتل حضرت رضا (ع ) برآمد و آن امام بزرگوار را - كه خود به خراسان دعوت كرده بود، مسموم و شهيد كرد.
شگفت اين بود كه ماءمون و دستگاه خلافتش كوشش مى كرد شهادت حضرت رضا (ع ) را مرگ طبيعى جلوه دهد. از اين پيشامد ناگوار اظهار تاءسف بسيار مى كرد و اين امر هم بخاطر وحشتى بود كه از طرفداران آن حضرت و خاندان علوى داشت .
محل دفن حضرت رضا عليه السلام
مى دانيم كه هارون الرشيد پدر ماءمون در سفرى كه آخر عمرش براى دفع شورشى از سوى مردم ستمديده به خراسان آمد؛ بيمار شد و چندى بعد جان سپرد و در باغ حميد بن قحطبه به خاك سپرده شد.
وقتى حضرت رضا (ع ) با زهر جانگداز ماءمون شهيد گرديد، دستور داد آن حضرت را در كنار پدرش هارون دفن كنند. در آن موقع باغ حميد در محلى بنام سناباد واقع بود كه بعد از شهادت حضرت رضا عليه السلام به مشهد الرضا و بعدها به مشهد شهرت يافت . مدفن آن حضرت از همان آغاز دفن (در سال 203 هجرى ) محل ظهور فيوضات و بركات الهى و زيارتگاه شيعيان و مزار اهل اخلاص و ايمان گرديد، و بتدريج به جايى رسيد كه جلال و شكوه آستان قدس ، همه مظاهر ديگر را تحت الشعاع خود قرار داد.
آثار و كلمات حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام
همانطور كه اشاره كرديم ، حضرت رضا (ع ) بارها با پيشوايان ساير اديان زردشتى ، كليمى ، مسيحى و حتى دهريها و ماديها بحث و مناظره مى فرمود خوشبختانه آن مناظرات و مباحثات تحت عنوان (احتجاجات ) در كتابهاى معتبر ثبت شده و به دست ما رسيده است .
احاديث و اخبار و كلمات گرانمايه آن حضرت در كتابهاى (( (عيون اخبار الرضا) )) بوسيله شيخ صدوق در قرن چهارم هجرى و (( (علل الشرايع ) )) و (( (تحف العقول ) )) و كتابهاى ديگر معتبر بر جاى مانده و روشنى بخش جهان اسلام و تشيع است .
از كلمات حضرت رضا عليه السلام
1 - دوست هر كس عقل اوست و نادانى اش دشمن اوست .
2 - اظهار دوستى با مردم نصف عقل است .
3 - هر كسى كه از نعمتى برخوردار است بر او واجب است كه در زندگى افراد خانواده خود گشايشى فراهم كند.
4 - از حضرت رضا عليه السلام درباره توكل پرسيدند، فرمود: توكل اين است كه جز از خدا از ديگر كسى نترسى .
5 - كمك تو به ناتوان بهتر از صدقه دادن است .
6 - سزاوار است مردم در مورد افراد عائله خود تسهيلات لازم را فراهم نمايند و رفتار آنان طورى نباشد كه اعضاى خانواده آرزومند مرگ سرپرست خود باشند.
7 - بكوشيد اوقات شبانه روزتان به چهار بخش تقسيم شود: قسمتى مخصوص عبادت و راز و نياز با پروردگار - ساعتى براى تاءمين امور زندگى - بخشى خاص معاشرت با دوستان مورد اعتمادى كه عيبهايتان را به شما باز گويند و در دوستى خالص باشند. ساعاتى را هم به استراحت و بهره مندى از تفريحات سالم و لذتهاى مشروع بگذرانيد؛ چه استفاده مطلوب از اين قسمت شما را بر انجام دادن آن سه بخش ديگر توانايى خواهد بخشيد.
8 - در بر آوردن نيازمنديهاى افراد با ايمان و شادمان ساختن و دفع و رفع ناگواريهايشان نهايت كوشش را بكار بريد و بدانيد كه هيچ عملى نزد پروردگار متعال ، بعد از انجام دادن فرائض و واجبات ، بهتر از شادمان كردن افراد مؤ من نيست .
9 - خبر و خوبى را نسبت به هر اهل و نااهلى روا دار؛ اگر كسى در خور و شايسته آن خوبى بود كه بود، اگر نبود تو خود لايق و سزاوار آنى .
10 - هيچ پرهيزگار مفيدتر از دورى كردن از محرمات (چيزهاى حرام ) و خوددارى از آزار رساندن به افراد مؤ من نيست .(97)


منبع: نرم افزار ترنم

مكالمه بين امام رضا عليه السلام و شيران درنده ماءمور ملعون

$
0
0
مكالمه بين امام رضا عليه السلام و شيران درنده ماءمور ملعون

در كتاب بحارالانوار، روايت نموده ، كه ماءمون چند شير درنده داشت ، و هر كس را كه مى خواست ، شكنجه كند، به قفس آن شيرها مى انداخت ، او را ديده و مى خوردند، روزى به خدمت جناب امام رضا عليه السلام عرض ‍ نمود: كه يا اباالحسن مى خواهم به قفسهاى شيران بروى و با آنها مكالمه نمايى ! آن سرور قبول نموده و به قفس شيرها رفت ، وقتى چشم شيران به آن ركن زمين و آسمان افتاد به قدرت كامله الهى و اعجاز آن بزرگوار شيران به تكلم درآمدند، و اظهار اعزاز و احترام نمودند و عرض كردند: يابن رسول الله به چه جهت خود را به دست دشمن داده اى ؟ ما را ماءذون و مرخص ‍ فرمات كه دشمنان تو را از صفحه دين براندازيم آن سرور فرمود: كه پدران بزرگوارم به من خبر داده اند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مرا ماءمون شهيد خواهد كرد، و ما تسليم امر خدا ورسول هستيم ، و از ظلمهايى كه از دشمنان به ما مى رسد راضى وشاكريم .
پس از ميان شيران ، شير لاغر و ضعيفى برخاست و عرض كرد: يا سيدى ماءمون هر روز براى خوراك شيران ، گاو و گوسفند مى آورد، و اين شيرهاى جوان و پر قدرت و قوى هستند و من پير و لاغر هستم ، اين شيرها به من ظلم و ستم مى كنند، و چيزى به من نمى دهند همه را خودشان مى خورند.
آن سرور به آن شيران حكم فرمود، كه اول بگذاريد، آن شير ضعيف طعمه خود را بردارد، بعد از آن شما شروع به خوردن كنيد، همه شيران عرض ‍ كردند سمعا و طاعتا.
ماءمون چون از احوالات تكلم شير ضعيف پير مطلع شد، براى امتحان عرض نمود، كه چند گاو براى طعمه آن شيران آورند، و چنانكه آن حضرت مقرر فرموده بود، آن شيران جوان به جا آوردند، ماءمون از مشاهده اين معجزه چون مار به خود پيچيد و عرض كرد: يا اباالحسن ، اين شيران چه مى گويند، فرمود: آنچه كه شنيدى و فهميدى

احترام كردن امام حسن عسگرى عليه السلام به زوار كربلا و خراسان

$
0
0
احترام كردن امام حسن عسگرى عليه السلام به زوار كربلا و خراسان

در كتاب مفتاح الجنة روايت شده كه روزى دو نفر از محبان يكى از زيارت خراسان و ديگرى از زيارت كربلا به شهر سرمن راى وارد مى شدند پس ‍ احوالات را به خدمت امام حسن عسگرى عليه السلام معروض داشتند آن حضرت هر دو را پيشواز كردند اما در وقت مراجعت آن حضرت پياده تشريف مى آوردند، يكى از اصحاب عرض كرد يابن رسول الله اسب سوارى موجود است چرا سوار نمى شويد فرمود كه به خود گوارا نمى بينم ، كه دوستان و محبان ما پياده باشند و من سوار شوم پس با همان پيادگيها با آن دو نفر به خانه ايشان تشريف آوردند، آن حضرت به ايشان نظر مبارك ميكرد و مى گريست به حدى كه عرض كردند يا بن رسول الله سبب گريه شما چيست ؟ فرمود سبب گريه من اين دو نفر زائر هستند وقتى به زائر خراسان نظر مى كنم جدم حضرت امام رضا عليه السلام به خاطرم مى آيد كه در ولايت غريب بى كس و تنها به او زهر دادند و جگر مباركش را پاره پاره نمودند احدى نبود كه او را يارى و دلدارى نمايد و به اين زائر كه نظر مى كنم به خاطرم مى رسد جدم سيد الشهداء كه در روز عاشورا با لب تشنه و جگر سوخته و بيكس و تنها در ميان اهل ظلم و جفا با بدن پاره پاره به سوى خاك و ريگهاى كربلا افتاده بود و در ميان اهل ظلم كسى نبود كه اعانتش كند پس ‍ هر كس كه اعانت زوار ما كند گويا به ما اعانت كرده است . (56)


تیم فوتبال افغانستان قهرمان جنوب آسیا شد

$
0
0

تیم فوتبال افغانستان قهرمان جنوب آسیا شد

تیم فوتبال افغانستان قهرمان جنوب آسیا شد


تیم فوتبال افغانستان دو بر صفر، هند را مغلوب کرد و جام قهرمانی هشتمین دوره از مسابقات جنوب آسیا را به خانه برد.

این بازی در استادیوم دارشات در کاتماندو پایتخت نپال برگزارشد. هزاران نفر از هند و حدود ۴۰۰ نفر از جمله شماری از مقامهای دولتی افغان برای دیدن این بازی به نپال رفته بودند.

وزرای معارف، مالیه و توسعه روستاها، به دستور شخص رئیس جمهور افغانستان برای تماشای این بازی به کاتماندو رفته بودند.

نه تن از اعضای مجلس نمایندگان، شماری از تاجران و پیشکسوتان فوتبال افغانستان نیز در یک پرواز اختصاصی برای تماشای این بازی به کاتماندو رفته بودند.

علی کاظمی خبرنگار و مسئول مطبوعاتی فدراسیون فوتبال افغانستان که در کاتماندو است میگوید حدود ۴۰۰ افغان برای تشویق بازیکنان تیم افغانستان در استادیوم حضور دارند.

این نخستین باری است که افغانستان برنده یک جام قهرمانی شده است. گل اول افغانستان را مصطفی آزاد زوی در دقیقه هشتم به ثمر رساند و نیمه اول بازی با همین نتیجه به پایان رسید.

در نیمه دوم، هند با تغییر بازی، وضعیت را به نفع خود تغییر داد و بارها حملات خطرناکی را روی دروازه افغانستان سازمان داد. اما منصور فقیر یار دروازه بان افغانستان که از او به نام بهترین دروازه بان این مرحله از مسابقات جنوب آسیا نام برده میشود، توانست حملات مهاجمان هند را مهار کند.

در نیمه دوم، سنجر احمدی در دقیقه ۶۱ بازی بار دیگر دروازه هند را باز کرد و پیروزی افغانستان در این بازی را تا حدودی قطعی کرد.

افغانستان در مرحله گروهی این بازیها بوتان و سریلانکا و مالدیو همگروه بود و با دو پیروزی و یک تساوی بهعنوان تیم دوم گروه دوم به مرحله نیمه نهایی این مسابقات صعود کرد.

تیم ملی افغانستان در مرحله نیمه نهایی قهرمانی جنوب غرب آسیا، یک بر صفر نپال میزبان این دوره از رقابتها را یک بر صفر شکست داد و به فینال راه پیدا کرد.

سال ۲۰۱۱ نیز افغانستان به مرحله نهایی این بازیها راه یافته بود. در بازی فینال ۲۰۱۱ نیز هند حریف افغانستان بود و آن بازی را چهار بر صفر برد.

در حال حاضر افغانستان در رده بندی فیفا ۱۳۹ جهانی و ۲۱ آسیا را دارد و هند در این رده بندی در مقام ۱۴۵ جهان و ۲۴ آسیا است.


منبع: http://www.dailyafghanistan.com

رئيس جمهور پيروزي تيم ملي فوتبال را به ملت افغانستان تبريك گفت

$
0
0
پيام تبريك حامد كرزاي

 به نقل خبرنامه ارگ، رئيس جمهور كشور كه مسابقه امروزي را از طريق تلويزيون تماشا مي كرد، از پيروزي تيم ملي فوتبال كشور بسيار خرسند گرديد، ضمن تبريكي اين پيروزي به جوانان و مردم سراسر كشور گفت: "جوانان ما نشان دادند كه ملت ما توانايي پيشرفت و كاميابي را دارند."
حامد كرزي خاطر نشان كرد: جوانان ما ثابت ساختند كه توانايي هر گونه مسابقه را دارند و وطن خود را به ترقي و افتخارات مي رسانند.
حامد كرزي گفت كه اين پيروزي براي ما اميد بزرگي است كه افغانستان به طرف ترقي و تعالي به پيش ميرود و هيچ نيرويي نمي تواند مانع آن شود.
حامد كرزي خطاب به جوانان تيم ملي فوتبال كشور گفت كه بيرق افغانستان در شانه هاي شماست، اين بيرق را به افتخار بلند كرده و به اهتزاز بياوريد.
همچنان رئيس جمهور كشور طي يك تماس تيلفوني با يوسف كارگر سر مربي تيم ملي فوتبال افغانستان، پيروزي بازيكنان افغان را به وي و اعضاي تيم ملي فوتبال افغانستان تبريك گفت.
قابل يادآوري است كه تيم ملي فوتبال افغانستان در بازي هاي جنوب آسيا با شكست دو بر صفر هندوستان، به مقام قهرماني اين بازي ها دست يافت.
تيم ملي فوتبال افغانستان كه با شكست تيم هاي بوتان، سريلانكا، تساوي با مالديو و شكست نيپال به فينال رقابت هاي بازيهاي جنوب آسيا راه يافته بود، امروز ساعت پنج عصر به وقت محلي، با شكست دو بر صفر هندوستان، براي اولين بار كاپ قهرماني را بالاي سر برد.
گلهاي اين ديدار را مصطفي آزاد زوي در دقيقه ۹ و سنجر احمدي در دقيقه ۶۱ وارد دروازه هندوستان كردند.
اين بازي در استاديوم دارشات در كاتماندو پايتخت نيپال برگزارشد.
فقيريار؛ دروازه بان تيم ملي كشورمان همانند بازي هاي گذشته، درخشيد و چندين موقعيت گل را از تيم هندوستان گرفت.
اين رقابت ها كه از هفته گذشته بدينسو به ميزباني نيپال برگزار شد، هشت تيم فوتبال كشورهاي جنوب آسيا(سارك)، در آن شركت كرده كه افغانستان با تيم هاي مالديو، بوتان و سريلانكا در گروه دو قرار داشتند.
در اين بازي ها افغانستان با شكست سه بر صفر بوتان، سه بر يك سريلانكا و تساوي صفر بر صفر مقابل مالديو به عنوان تيم دوم به مرحله نيمه نهايي اين رقابت ها صعود كرد كه در اين مرحله به مصاف تيم اول گروه يك يعني نيپال، ميزبان اين مسابقات رفت.
تيم ملي كشورمان نيپال را نيز با نتيجه يك بر صفر شكست داد و به بازي نهايي راه يافت.
با توجه به صعود تيم ملي افغانستان به بازي فينال، رئيس جمهور كرزي به وزراي معارف، ماليه و انكشاف دهات دستور داد به خاطر تشويق هرچه بيشتر فوتباليست هاي افغانستان، به نيپال سفر كنند و از نزديك اين مسابقه را تماشا كنند.
شايان ذكر است رئيس جمهور كرزي به دليل بازي خوب دروازه بان تيم ملي، مبلغ ۲۰ هزار دالر امريكايي به وي تحفه در نظر گرفته است.
در همين حال وزارت ماليه اعلام كرده بود كه در صورت پيروزي تيم ملي فوتبال در اين مسابقه به هريك از بازيكنان يك آپارتمان دولتي پاداش داده مي شود.
اين مسابقات كه هر دو سال يكبار برگزار مي شود. افغانستان توانسته بود در دوره گذشته، به مقام دوم دست يابد.
هندوستان در يازده دوره گذشته اين بازي ها، ۹ بار به فينال اين رقابت ها راه يافته بود و افغانستان توانست براي اولين بار هندوستان را شكست دهد و قهرمان بازي هاي جنوب آسيا شود.

كرامت امام رضا عليه السلام

$
0
0
كرامت امام رضا عليه السلام

در كتاب تحفه رضويه ، روايت كرده است كه شخصى به مرض برص مبتلا شده بود، خدمت يكى از ائمه عليه السلام شكايت كرد، آن حضرت به او فرمود: كه حنا را با نوره ممزوج نموده و به محل بهق و برص بمال .
مير محمد على نقى نام خادم امام رضا عليه السلام مى گويد: وقتى كه علامت برص در من پيدا شد، به اطباء مراجعت كردم ، معالجه نشد، احوال خود را به شخصى گفتم ، آن شخص گفت : اگر تو مرد خوبى بودى مبروص ‍ نمى شدى ! اين سخن به من دشوار آمد، به زيارت امام رضا (ع ) رفته و بسيار ناليدم ، و استغاثه كردم و عرض نمودم : فدايت شوم جماعت مرا سيد مى دانند اگر سيدم مرا دوا كن و اگر نا سيدم برص من زيادتر شود پس از گريه زارى به خانه رفتم كتابى برداشته مطالعه مى كردم از معالجه مرقومه اى كه مذكور شد در آن كتاب ديدم ، دانستم كه از معجزه آن حضرت است .
همان ساعت رفتم حنا و نوره تحصيل نموده و بر محل بهق و برص ماليدم ، دو ساعت فاصله نشد، كه آن مرض از من به كل دفع شد، الحمدلله الذى هدينا لهذا(49).


(47) مسخ شدن مامون ملعون

ايضا در كتاب تحفه رضويه در واقعه پنجاه و يكم آن روايت كرده كه سيد فاضل عالم و عامل محقق و موفق سيد ابوالفتح سيد نصر الله بن سيد حسين موسوى مدرس كربلاى معلى در كتاب مسمى برضات الدهرات از شيخ محمد باقر مكى بن ملا محمد حسين مشافهه شنيدم ، كه او مى گفت :
يكى از فضلاى اماميه براى من نقل كرده ، كه در قرن حادى العشر در كشتى نشسته بوديم ، كشتى ما شكست من در تخته پاره اى به جزيره اى افتادم ، در آن جزيره ميمونى را ديدم ، كه از چاهى كه در آنجا بود، آب مى كشيد و به حوضى كه در نزديك آن چاه بود مى ريخت ، بعد از زمانى ديدم كه فيلى آمد، و آن ميمون را تكه تكه كرد، تا آنكه ميمون را كشت و بدنش را ماليد، و نرم نمود، و آب حوض را خورد و رفت ، بعد از آن ديدم ، آن ميمون زنده گشت ، و به قرار سابق از آن چاه آب كشيد و به آن حوض ريخت ، تا پر كرد روز ديگر ديدم ، كه به همان نحو فيل آمد و ميمون را كشت ، و آب حوض را خورد، و رفت و باز ميمون زنده شد و شروع به آب كشيدن نمود، تا اينكه ميمون متوجه من شد، و به تكلم در آمده و گفت : آيا مرا مى شناسى ؟ گفتم : نه .
بعد از آن همان ميمون گفت : لعنت خدا بر دشمنان محمد و آل محمد صلى الله عليه و آله .
آيا مامون عباسى را مى شناسى ؟ گفتم : بلى ! گفت : من همان مامون عباسى مى باشم ، از وقتى كه مرده ام ، تا به حالا خداوند عالم مرا به اين عذاب معذب ساخته است به سبب آن ظلمى كه به امام رضا عليه السلام كرده ام . (50)

(48) گواهى دادن اسب امام رضا عليه السلام در امامت ايشان

در كتاب وسيله الرضوان جارى مى گردد:
معجزات بسيارى براى امام رضا عليه السلام روايت كرده است ، از آن جمله اين است ، كه شيخ محمد حر در كتاب خصوص المعجزات و در كتاب بهجه روايت كرده اند، از شيخ ابوالفضل محمد بن على شادان قزوينى كه او به اسناد خود از سعيد سلاام روايت كرده ، كه گفت :
در خدمت حضرت امام رضا عليه السلام بودم و مردمان در خدمت آن حضرت خضوع مى كردند: بعضى مى گفت : كه او صلاحيت امامت ندارد كه پدرش تصريح و وصيت نكرده و او را وليعهد خود نساخته است ، در آن وقت ما پيش آن حضرت رفتيم و سخن گفتيم :
پس شنيديم از مركبى كه آن حضرت سوارش بود، به كلام فصيح گفت :
كه او امام من و امام جميع خلايق است ، و به درستى كه آن بزرگوار به مسجد مدينه تشريف برد شنيدم ، كه ديوارهاى مسجد و چوبهاى آن ، به حضرت سلام كردند، و سخن گفتند. (51)


(49) گواهى بره آهو در امامت على بن موسى الرضا عليه السلام

در كتاب بصائر الدرجات و كفايه المومنين از عبدالله بن سمره روايت مى كند، كه روزى حضرت امام رضا عليه السلام بر ما گذشت ، و من با يتم بن يعقوب در مخالفت و مخاصمت آن حضرت مبالغه مى كردم ، پس آن بزرگوار رو به صحرا روان شد، و ما از عقب او رفتيم ، و سخنان بى ادبانه نسبت به او مى گفتيم ،
در اثناى آن حال چند آهو ديدم ، كه در ركن صحرا چرا مى كردند، پس آن حضرت به بره آهو اشاره كرد، و به نزد آن حضرت آمد، و حضرت دست مرحمت بر سر آن بره آهو كشيد و بره آهو را به غلام خود سپرد، و بره آهو به جهت جدا به نزد خود طلبيد، دوباره دست بر سرش كشيد، و سخنى به او گفت ! كه ما نفهميديم ،
ديدم كه بره آهو آرام گرفت ، بعد از آن متوجه ما گرديد، و فرمود: كه يا عبدالله دانستى كه ما اهلبيت رسالت هستيم ، و وحوش و طيور و جميع اهل عالم امر و حكم ما را مطيع و منقادند، گفتم : بلى يا سيدى تو حجت خدا بر اهل عالم و جميع خلق خدا هستى ، پس من توبه كردم ، از آنچه كه مى گفتم و مى كردم ، پس آن حضرت به غلام خود فرمود: كه اين بره آهو را آزاد و رها كن ، غلام ، آهو را رها كرد، و آهو به جانب صحرا مى رفت ، و اشك چشم خود را مى ريخت ، باز حضرت براى تسلى آن بره آهو دست مرحمت بر سرش كشيد، و آن آهو با زبان خود كلماتى به آن حضرت ، عرض ، و رو به صحرا روان گرديد.
حضرت به من فرمود: اى عبدالله دانستى ؟ كه اين آهو چه مى گفت ، عرض ‍ كردم : نه ، فرمود: اين آهو مى گفت : وقتى كه مرا به حضور خويش طلبيدى ، من به اين اميدوار بودم كه تو مرا ذبح كرده ، چيزى از گوشت بدنم غذاى بدن شريف تو گردد، پس مرا نااميد رها كردى ، من او را دلجويى و نوازش ‍ كردم ، تا به چراگاه خود رجوع نمود. (52)

(50) غيرت امام رضا عليه السلام

در بيان غارت لباسهاى اهلبيت عليه السلام در مدينه منوره در زمان جناب امام رضا عليه السلام ، در كتاب تحفه رضويه از كتاب غيور روايت كرده كه در زمان خلافت هارون الرشيد (عليه اللعنة و العذاب ) بعد از شهادت حضرت امام موسى كاظم عليه السلام شهزاد محمد بن جعفر صادق عليه السلام خروج كرده ، هارون ملعون ، سردارى بنام عيسى جلودى را به همراه لشكر بسيار به عزم دفع شهزاده محمد به مدينه منوره فرستاد، كه اگر مدينه را به تصرف خود آورد، شهزاده محمد را گرفته و به قتل رساند، و خاندان اهلبيت رسالت و زنان و دختران سلسله ابوطالب را غارت و نالان و عريان نمايد.
چون جلودى نابكار وارد مدينه شد و با شهزاده محمد قتال و محاربه شديد نمود، شهزاده را مغلوب و مدينه را متصرف شد، و شهزاده را به قتل رسانيد، چون از قتل شهزاده فارغ شد، به لشكريان خود فرمان داد، به خاندان حضرت امام رضا عليه السلام هجوم آورده شد، و احاطه نمود جلودى ملعون بنا به حكم هارون پاى جسارت پيش گذاشته خواست ، كه با لشكريان خود داخل دولت خانه حضرت امام رضا عليه السلام شده ، زنان و عيال و اطفال آل رسول صلى الله عليه و آله را به خانه اى جمع نمود، خود آن بزرگوار در همان خانه ايستاد، مانع شد،
جلودى فرياد زد كه يا ابالحسن من اين كار را با حكم امير المومنين هارون مى كنم ، تو نمى توانى كه مانع من و لشكر هارون شوى و من مامورم كه داخل اين خانه شوم ، و جميع دختران و زنان آل رسول صلى الله عليه و آله را غارت و عريان نمايم ، امام رضا عليه السلام به آن شقى فرمود: اگر مقصود تو گرفتن لباس و زينت ايشان است من خودم لباسها و زيورهاى ايشان را مى گيرم و به و تسليم مى نمايم ، ليكن نمى گذارم كه تو داخل حرمخانه ما شوى ! آن شقى رو سياه قبول نكرد،
تا اينكه آن حضرت قسم ياد كرد، كه من از لباس و زيور ايشان چيزى باقى نمى گذارم همه را گرفته به تو مى دهم آن شقى رو سياه باز قبول نكرد، تا اينكه آن حضرت با سعى و كوشش بسيار آن سنگدل را راضى نمود، و خود آن بزرگوار داخل حرمخانه شد و جميع لباسها و زيورهاى اهلبيت را حتى گوشواره و خلخال و دكمه هاى پيراهن ايشان را گرفته به جلودى لعين داد، و نگذاشت كه جلودى لعين يا يكى از لشكريان به حرمخانه اهلبيت داخل شوند.
مولف دلسوخته عرض مى كند پدر و مادر و مال و اولادم فداى غيرت تو باد يا امام رضا عليه السلام غيرت تو قبول نكرد كه شخص نامحرم داخل حرمخانه ات شود، پس فدايت شوم جد بيمار تو حضرت امام زين العابدين عليه السلام را چه حالت روى داد كه چون اهل كوفه و شام با بى حيائى تمام رو به خيام و اسيرى و غارت آل رسول آمدند. (53)


(51) احوالات دو برادر كه زوار امام رضا عليه السلام بودند

در كتاب عيون الذكاء و تحفه رضويه منقول است ، كه دو برادر بودند، يكى طالب علم و ديگرى ، نوكر حاكم ولايت بود، در سالى آن طالب علم ، عازم زيارت حضرت امام رضا عليه السلام گرديد، و مرد بسيار عابد و زاهد و صاحب تقوى بود، و در وقت سفر به خراسان به خانه برادرش رفت ، تا با او وداع كند،
از قضا برادرش در خانه نبود با اهل و عيال برادرش وداع كرد، و عازم خراسان گرديد، و بعد از زمانى برادرى كه نوكر حاكم بود به خانه اش آمد و از رفتن برادرش مطلع گرديد، سوار اسبش شد و عقب برادر به عزم وداع بيرون آمد.
در اثناى راه به برادرش رسيده وداع نمود، خواست كه به خانه اش مراجعت كند، ناگاه قلب او نيز مايل زيارت حضرت امام رضا عليه السلام شد، برادر خود و رفقاى ديگر عازم زيارت شد چند منزل كه طى كردند از بس كه اين برادر نوكر خدمت حاكم به اذيت و آزار مردم عادت كرده بود، در طى منازل با رفقاء و زوار بناى اذيت و آزار گذاشت ، و برادر صالح و متقى او هر چند به او موعظه و نصيحت مى كرد، تاثير نمى كرد، و هميشه برادر مومن و صالح به جهت آزار برادرش از زوار و همراهان خود شرمنده مى شد، و اعتراض ها مى كرد.
تا اينكه بعد از طى چند منزل همان برادر موذى و ناهموار، ناخوش گرديد، و مدتى گذشت در نزديكى مشهد مقدس وفات نمود، برادرش او را غسل و كفن نمود، و بعد از نماز جنازه اش را به تابوت گذاشت ، با خود برد تا وارد مشهد مقدس شد، و در صحن مقدس منزل گرفت ، و نعش برادر خود را به حرم شريف برد و طواف داد، در همان مكان مقدس دفن نمود، چون شب شد آن برادر صالح بعد از زيارت و نماز به منزل خود آمد، تا اينكه خوابيد در خواب ديد كه به زيارت آن حضرت مشرف شد و بيرون آمد.
در جوار صحن مقدس باغى ديد، كه نهايت صفا و انهار و اشجار و ثمرات و عمارات عاليه در آن باغ هست و خدام بسيار در آنجا ايستاده اند، و شخصى در غايت عزت و اقتدار در آن عمارت نشسته و خدمتكاران بسيار در يمين و يسار او صف بسته اند، اين مرد صالح مى گويد: من در اين خيال بودم كه خدايا اين عمارت و خدام از كيست ؟ ناگاه ديدم آن شخص كه در عمارت نشسته بود از جاى خود برخاست با سرعت آمد، و خود را به دست و پاى من انداخت خوب ملاحظه كردم ديدم برادرم است كه او را خودم در روز گذشته دفن كرده بودم ، از روى تعجب گفتم : اى برادر تو نوكر حاكم بودى و به مردم و زوار چه قدر آزار و اذيت مى رساندى ! به چه وسيله به اين درجه و مقام رسيدى ؟ گفت : اين درجه و مقام كه مى بينى همه از بركت تو به من رسيده است ، حالا احوال خود را از اول به تو بيان مى كنم ، بدان كه چون محتضر شدم در نهايت شدت و سختى جان مرا قبض كردند و چون مرا به تابوت گذاشته بر اسب بستى ، تابوت و اسب براى من آتش شد و دو نفر آمدند، كه در نهايت بد منظرى و كريه الصوره و حربهاى آتشين در دست ايشان بود، و مرا عذاب مى كردند.
هر چند به شما و ساير زوار التماس نمودم ، فايده نبخشيد و هر شب و روز در آتش و عذاب بودم تا داخل مشهد مقدس شديم ديدم آن دو نفر قدرى از من دور شدند، ليكن در مقابل من ايستادند، باز احوال من مشوش شد هر چند التماس نمودم كه مرا از دست اين دو نفر خلاص كنيد، مفيد نشد.
تا اينكه عصر كه شما آمديد و تابوت مرا به روضه مقدسه برده و طواف داديد، ديدم مرد پيرى در روضه نزديك جناب امام رضا عليه السلام نشسته و حضرت امام رضا عليه السلام در بالاى ضريح مبارك قرار گرفته ، سلامش ‍ كردم آن بزرگوار روى مبارك خود را از من برگردانيد، پس آن پيرمرد گفت : التماس كن حضرت تو را ببخشند، من التماس كردم فايده نشد و حضرت به من التفاتى فرمود، تا اينكه شما نوبت ديگر مرا به ضريح مبارك طواف داديد چون به قرب آن پير رسيدم باز به من فرمود: التماس كن باز التماس كن كه حضرت تو را ببخشد و اين حضرت را به جد بزرگوارش قسم بده و الا همينكه تو را از روضه اش بيرون ببرند همان عذابها كه ديدى براى تو خواهد شد، من عرض كردم : يا حضرت امام رضا عليه السلام تو را به حق جد بزرگوارت قسم مى دهم ! كه ديگر تاب آن عذابها را ندارم كه روى مبارك خود را به آن پيرمرد كرد و گفت : اينها نمى گذارند كه ما روى شفاعت داشته باشيم ، پس كاغذى با دو انگشت مبارك خود باز فرموده و به من داد، همينكه مرا از روضه مقدسه اش بيرون كرديد، ديدم اين خدمتكاران در پيش روى من هستند، و فرياد كردند، كه اين شخص آزاد كرده حضرت امام رضا عليه السلام است و مرا به اين باغ و عمارت كه مى بينى آوردند و ديگر روى آن دو نفر را كه مرا عذاب مى كردند، نديدم .
حالا در اين استراحت و نعمت مى باشم و اينها همه از شفقت و مهربانى تو است كه به من كردى كه اگر تو مرا به اين روضه مباركه نمى آوردى و سه مرتبه طواف نمى دادى من هميشه در آن عذاب بلكه بدتر از آن گرفتار مى بودم ، پس آن مرد طالب العلم مى گويد:
چون از خواب بيدار شدم ميل و محبت من به زيارت آن حضرت خيلى زياد گرديد، و اميدوارى من به شفاعت آن بزرگوار و ساير ائمه عليه السلام بالمضاعف قوى باشد. (54)

(52) اذن ندادن اما رضا عليه السلام به چند نفر كه ادعا مى كردند كه ما شيعه علىهستيم

در كتاب احتجاج در بيان احتجاجات امام رضا عليه السلام روايت كرده است ، كه قومى بر در منزل آن بزرگوار آمده اذن حضور به خدمت جناب امام رضا عليه السلام كرده و به ملازم آن حضرت گفتند: كه به مولاى خود بگوئيد، كه ما از شيعه هاى على بن ابيطالب عليه السلام هستيم ، ما را ماءذون فرمايد، به خدمتش برسيم .
ملازم احوالات را به آن حضرت معروض داشتند، حضرت فرمود: به آنها بگو كه من مشغول كارى هستم و بروند، فردا بيايند، فردا نيز آمدند، استيذان كردند همان جواب را شنيدند، تا مدت دو ماه به اين منوال ماءذون شدند، واز شرف وصول محضر سامى آن بزرگوار ماءيوس شدند، آخرين روز به ملازم گفتند: به مولاى خود بگو كه ما از شيعيان پدرش على بن ابيطالب عليه السلام هستيم ، به تحقيق دشمنان به ما شماتت مى كنند، در اذن ندادن آن جناب اگر اين دفعه هم ماءذون نفرمايند، بايد از اين شهر واز خوف شماتت دشمنان بگريزيم .
پس ملازم عرض ايشان را به حضرت رسانيد، و آن بزرگوار ايشان را اذن مرحمت فرمود.
چون داخل شدند ايشان را به نشين اذن نداد، و سر پا ايستادند، و عرض ‍ كردند: يابن رسول الله اين چه جفاست كه بر ما روا داشتى مدت دو ماه است اذن دخول نداده و حالا كه ماءذون فرموده ايد، اذن جلوس ارزانى نمى فرماييد؟ حضرت فرمودن اين آيه را بخوانيد ((و ما اصابكم من مصيبته فبما كسبت ايديكم ويعفو عن كثير))يعنى آنچه كه از مصيبت به شما رسيده است ، سببش آن است كه كسب كرد دو دست شما و خدا از بسيارى عفو كند.
فرمود: كه من در اين باب به پروردگار خودم و به رسول او و جدم اميرالمؤ منين عليه السلام و به پدران بزرگوار خودم اقتدا نمودم ، كه ايشان عتاب فرمودند، به شما نيز عتاب نموده و ماءذون نكردم ، عرض كردند: به چه سبب مستحق اين عتاب شده ايم ؟ فرمود:
به سبب آن كه شما ادعا نموديد كه شيعه على عليه السلام امام حسن عليه السلام ، امام حسين عليه السلام سلمان ، ابوذر، مقداد، عمار و محمد بن ابى بكر است آن چنان شيعيانى كه به چيزى از فرموده هاى على عليه السلام مخالفت نكردند، و اما شما با امام على عليه السلام مخالفت مى كنيد، و در بسيارى از واجبات تقصير مى كنيد و سهل انگارى به عمل مى آوريد در حقوق عظيمه برادران دينى خودتان و تقيه مى كنيد، در جايى كه تقيه نبايد، بكنيد؛ در آن جايى كه تقيه بايد كرد، تقيه نمى كنيد و اگر بگوئيد


انكم مواليه و محبوه و الموالوان لاوليائه وا لمعادون لاعدائه لم انكره من قولكم


يعنى به درستى كه ما از مولين و دوستداران على عليه السلام و دوستداران دوستان على عليه السلام مى باشيم ، به اين سخن شما انكار نمى كنم ، وليكن اين شيعه على (ع ) بودن مرتبه شريفه است كه شما ادعا مى كنيد هرگاه تصديق نكند ادعاى شما را كرد و عمل شما چنانكه لازمه عمل شيعه است هلاك خواهيد شد مگر اينكه شما را رحمت پروردگار دريابد عرض كردند:
يابن رسول الله پس ما به پروردگار خودمان توبه و استغفار مى كنيم از آن ادعاى شيعه كه كرديم و قائل ميشويم چنانكه فرموديد و اقرار ميكنيم بر اين كه ما دوستدار شمائيم و دشمن دشمنان شما هستيم چون اين نوع توبه و اقرار به دوستى كردند، پس آن بزرگوار نظر مرحمت به سوى ايشان افكنده فرمود، مرحبا به شما اى برادران مؤ من من واى اهل دوستى من به بالا بيائيد و آنقدر آنها را به طرف خود بالا كرد تا اين كه ايشانرا بر نفس گرامى خود چسبانيد بعد از آن به ملازم خود فرمود چند مرتبه ايشان را از من برگردانيدى عرض كرد شصت مرتبه پس فرمود شصت مرتبه بيرون شو و بيا و از جانب من به ايشان سلام مرا برسان پس به تحقيق گناهان خود را به سبب توبه و استغفار محو كردند، و به احترام و اكرام سزاوار شدند از براى دوست داشتن ايشان ما را.
پس ملازم چنانكه ماءمور شد به عمل آورد و بعد از آن به كار ايشان وارسى فرمود، و امور عيال و نفقه ايشانرا وسعت مرحمت فرمود و انعامها وصله ها براى ايشان مقرر داشت و حاجات ايشان را كفايت داده ، مرخص ‍ فرمود(55).

زمینه امام رضا (ع)

$
0
0



زمینه امام رضا (ع)




دلم گرفته برا حرمت                کرده نگاهم هوا حرمت


درد منو دوا کن    بازم منو صدا کن

این بار پای ضریحت        آقا منو فدا کن   


بازم با یک سلام آقا                                    میریم تا مشهدالرضا

اَلسّلامُ عَلی یا عََلی موُسَی الرِّضا (جواب)

-----------------------------------------------------------------

قصه ی عشق حکایت تو            روزیه ما شه زیارت تو


عکس حرم نازت   عقلم رو داده بر باد

روضه چه حالی داره     تو دالون گوهرشاد


چی میشه یابن مرتضی                           بیایم به پابوست آقا

اَلسّلامُ عَلی یا عََلی موُسَی الرِّضا (جواب)

----------------------------------------------------------

خواهش آخر حرف دل ما            برگ برات و شما و امضا


گلدسته های زیبات         انگار ستون دنیاس

اون گنبد طلاییت          مثل حرم عبـــّــــاس


از حرم امام رضا                                 پر بگیریم تا کربلا

اَلسّلامُ عَلی پادشاه کربلا (جواب)


دریافت سبک

التماس دعا



منبع : http://sabk-monaseb.blogfa.com

شور ولادت امام رضا (علیه السّلام)

$
0
0

شور ولادت امام رضا (علیه السّلام) 


خبری از طرف خدا اومد یه دفِ

نام بچه ی شما نام شاهِ نجف


کاش بشم گدای پشت دری

مث حور و جنّ و انس و پری

تو نمازت صدقه م رو بده

آخه راه و رسمته حیدری


یاعلی یاعلی موسی الرّضا

موسی الرّضا

----------------------------------------

نذا من بشم مریض بیا دونمو بریز

آخه آب و دونه از دست تو میشه لذیذ


برا هرکس اگه ذکر لبی

واسه قلب من تو تاب و تبی

کوری ِ چشم همه دشمنا

تکیه گاهه حرم زینبی



یاعلی یاعلی موسی الرّضا

موسی الرّضا

-------------------------------------

یکی باز میکشه داد که آقا خواستمو داد

آره جنّت الحسین رفتم از باب الجواد


جبرئیل کاشکی از این بارگا

منو برداره بره بی صدا

مثه یاکریمِ دور از لونه

بذاره رو زمین کربلا


یا حسین




دریافت سبک

التماس دعا


منبع : http://sabk-monaseb.blogfa.com/

تعيين وقت نماز

$
0
0

 تعيين وقت نماز


حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم بلندى ديوار مسجد را براى تعيين اوقات نماز به اندازه قامت انسان معتدل القامه مقرّر داشت .

به فرمان حضرت رسول الله ديوار طرف غرب مسجد مدينه درست بر خط نصف النهار بنا نهاده شده است ، و هر ديوارى ، بر خط نصف النهار بنا شود هنگام ظهر سايه ندارد، و چون زوال شود سايه از طرف شرقى ديوار در پايه آن ظاهر مى گردد، جناب رسول الله پديد آمدن سايه جانب شرقى ديوار را علامت وقت نماز ظهر قرار داد، و چون مردم سايه ديوار را در پايه آن از طرف شرقى مى ديدند نماز ظهر به جاى مى آوردند.
و بديهى است كه بعد از زوال سايه ديوار به تدريج بيشتر مى شود، پيغمبر اكرم دستور فرمود كه هرگاه سايه به اندازه ارتفاع قامت ديوار شود نماز عصر كنند، مسلمانان از پايه ديوار تا هفت پا اندازه مى كردند، چون سايه به آن اندازه مى رسيد مى دانستند هنگام نماز عصر فرا رسيد و نماز عصر مى خواندند. و آن حضرت آخر وقت عصر را وقتى معين فرمود كه سايه دو برابر شاخص ‍ شود.(44)





بيرون كشيدن تير از پاى على عليه السلام

واقعه اميرالمومنين عليه السلام و پيكان در جنگ احد را مرحوم ملا فتح الله كاشانى در تفسير منهج الصادقين در ضمن آيه الذين هم فى صلوتهم خاشعون در اول سوره مباركه مؤ منون قرآن كريم نقل كرده است كه :
در اخبار صحيحه آمده كه در روز احد پيكان مخالفين در بدن مبارك اميرالمؤ منين عليه السلام نشست و از غايت وجع نتوانستند كه آن را بيرون آورند؛ صورت حال را به حضرت رسالت صلى الله عليه و آله و سلم عرض ‍ كردند، فرمود كه در وقتى كه وى در نماز باشد پيكان را از بدن او بيرون بكشيد چه توجه او در اين حال به حضرت عزّت بر وجهى است كه خود را فراموش ‍ مى كند و از ما سوى بى خبر مى شود، پس چون به نماز مشغول شد جّراح را آوردند و پيكان را از بدن اطهر او بيرون آوردند و خون بسيار بر سجّاده آن حضرت ريخته شد، و چون از نماز فارغ شد و آن خون را مشاهده نمود پرسيد كه اين خون چيست ؟
گفتند كه در حينى كه پيكان از بدن شما بيرون آورديم اين خون از آن جراحت بيرون آمد، فرمود: به خدايى كه جان على در قبضه قدرت اوست كه درنيافتم و واقف نشدم كه شما در چه وقت بدن مرا شكافتيد و پيكان را بيرون آورديد.
واقعه ياد شده را عارف جامى نيز نيكو به نظم درآورده است و آن را شيخ بهايى در مجلد چهارم كشكول (طبع نجم الدوله ، ص 412)، بدين صورت نقل كرده است : مولانا جامى :

شير خدا شاه ولايت على
صيقلى شرك خفى و جلىّ
روز احد چون صف هيجا گرفت
تير مخالف به تنش جا گرفت
غنچه پيكان به گل او نهفت
صد گل محنت ز گل او شگفت
روى عبادت سوى محراب كرد
پشت بدرد سر اصحاب كرد
خنجر الماس چو بند آختند
چاك به تن چون گلش انداختند
غرقه به خون غنچه زنگارگون
آمد از آن گلشن احسان برون
گل گل خوش به مصلّى چكيد
گشت چو فارغ ز نماز آن بديد
اين همه گل چيست ته پاى من
ساخت گلزار مصلّاى من
صورت حالش چو نمودند باز
گفت كه سوگند به داناى راز
كز الم تيغ ندارم خبر
گر چه زمن نيست خبردارتر
طاير من سدره نشين چه باك
گر شودم تن چو قفس چاك چاك
جامى از آلايش تن پاك شو
در قدم پاك روان خاك شو
شايد از آن خاك به گردى رسى
گرد شكافى و به مردى رسى (45)




خشوع در نماز


((ور نباشد خشوع و دمسازى
ديو با سبلتش كند بازى ))

روايت است كه مردى در مسجد مدينه به نماز ايستاده بود و با ريشش بازى مى كرد، رسول خدا فرمود: اگر دلش با خدايش باشد با ريشش بازى نمى كند.(46)




نماز خواندن به سوى در گشوده



شخصى نامور كه يكى از مشايخ علمى زمان خودش بود به حضور مبارك امام صادق عليه السلام ، تشرف حاصل كرد، ديد جوانى مراهق ، خردسال در حضور امام به سوى در باز به نماز ايستاده است . اين جوان همان كس است كه امام صادق عليه السلام به مردم فرمود: انتم السفينة و هذا ملّاحها (47)شما كشتى هستيد و اين جوان ناخداى شما است . اين جوان خردسال فرزند امام صادق ، يعنى امام هفتم امامّيه موسى بن جعفر عليهماالسلام است .
آن شخص به امام صادق عرض كرد: آقا فرزند شما دارد به سوى در گشوده نماز مى گزارد و اين كراهت دارد. امام فرمود: نمازش را كه تمام كرد و به خود او بگوييد. اين شخص بى خبر از اين كه :

گفتن بر خورشيد كه من چشمه نورم
دانند بزرگان كه سزاوار سهانيست
آقازاده نماز را خواند و مواجه اعتراض آن شخص شد، در جوابش فرمود: آن كس ‍ كه من به سوى او نماز مى خواندم از اين درب از به من نزديكتر است .(48)








گفتن بسم الله در نماز

$
0
0
گفتن بسم الله در نماز


در كافى از يحيى بن ابى عمير هذلى نقل شده كه گويد: در نامه اى به امام باقر عليه السلام نوشتم : فدايت گردم چه مى فرمايى در مورد شخصى كه در نمازش ‍ فقط به قصد سوره حمد ((بسم الله الرحمن الرحيم ))را در ابتدا خوانده و وقتى حمد تمام شده و سوره ديگر را شروع كرده بسم الله را نخوانده است و عياشى گفته اشكالى ندارد.

حضرت به خطّ مبارك خود مرقوم فرمود:

((براى به خاك ماليدن بينى او و ناپسند داشتن او - يعنى عياشى - آن نماز را دوباره اعاده كند)).(49)





تقرب به سوى سگ

مرحوم هيدجى ، محشى منظومه ملاهادى ، ديوانى دارد، او قضيه جالبى نقل مى كند، مى گويد: مقدسى بود در محله اى و يا روستايى ، شبى براى عبادت به مسجد رفت . مسجد خالى بود، دو ركعت نماز كه به جا آورد، صداى خش خشى از گوشه هاى مسجد شنيد، با خود گفت : پس من تنها در مسجد نيستم ، كس ‍ ديگرى هم گويى در مسجد هست ، سپس شيطان او را وسوسه كرد و شروع كرد با صداى بلدتر نماز خواندن ((ولا الضالين ))را با مدّ تمام كشيدن ! به خيال اين كه فردا آن ناآشنا، در ده و محلّه منتشر مى كند كه فلانى ، ديشب در مسجد، تا صبح مشغول راز و نياز بود و نماز نافله به جا مى آورد. اين مقدس مآب بيچاره ، به همين خيال ، حتى شب را هم به منزل نرفت و تا صبح مشغول نماز و راز بود. صبح كه هوا روشن شد، وقتى كه خواست از مسجد خارج شود، ديد سگى نحيف و ضعيف از گوشه شبستان آمد و از در بيرون رفت . يك باره فهميد كه همه آن خش خش ها، از اين سگ بوده كه از سرماى شب ، به داخل مسجد پناه آورده است و همه نماز نافله ها و گريه ها و اشكهاى جناب مقدس هم به جاى تقربا الى الله ، تقربا الى الكلب بوده است .(50)



گربه در حال نماز


گويند: عالمى گربه اى داشت ، در اثر تكرار عبادت و نماز، هر موقع كه او به نماز مى ايستاد، گربه هم ركوع و سجود مى كرد، بعد گفتند: كرامت اين عابد همين است .(51)



رفع مشكل با نماز


ابن خلّكان در شرح حال شيخ رييس نقل كرده است كه : ((هرگاه مساءله اى بر وى دشوار مى شد، وضو مى گرفت و به مسجد جامع مى رفت و نماز مى گزارد و خداى عزّوجلّ را مى خواند كه آن را بر وى آسان گرداند و آن در بسته را به روى او بگشايد.))(52)




بى هوشى امام صادق عليه السلام در حال نماز


((عارف ربانى ، عبدالرزاق قاسانى در تاءيلاتش گفته است : امام صادق عليه السلام در نماز بود كه ناگهان بى هوش بر زمين افتاد. علت آن را از حضرت پرسيدند.
فرمود: پيوسته آيه را تكرار مى كردم تا اين كه از گوينده اش ، آن را شنيدم . سپس ‍ مى گويد: فاضل ميبدى در شرح ديوان ، از شيخ سهروردى نقل كرده است : زبان امام عليه السلام در اين وقت مانند درخت موسى شده بود كه گفت : انى اءنا الله . اين حكايت در الاحياء فى تلاوة القرآن موجود است )).(53)




علّت محروميّت از نماز شب


((شخصى نزد امير مؤ منان عليه السلام آمد و گفت : اى اميرمؤ منان ! از نماز شب محروم شده ام .
حضرت فرمود: گناهانت تو را مقيّد كره و دست و پايت را بسته اند)).
كلينى قدس سره در باب ذنوب از كتاب ايمان و كفر، نقل مى نمايد كه امام صادق عليه السلام فرمود: ((چون مرد گناه كند، از نماز شب محروم گردد و عمل زشت ، از چاقويى كه در گوشت فرو رود، سريعتر در كسى كه مرتكب آن شده ، فرو مى رود)).(54)(55)




محروم از نماز شب

((شخصى نزد سلمان فارسى آمد گفت : اى اباعبدالله ! من توان آن ندارم كه در شب نماز به جاى آورم . سلمان گفت : در روز گناه مكن !))(56)















دعاى حضرت موسى عليه السلام

$
0
0
   دعاى حضرت موسى عليه السلام

در حكايت شانزدهم باب سوم گلستان سعدى آمده است :
موسى (على نبينا و عليه السلام ) درويشى را ديد كه از برهنگى به ريگ اندر شده ، گفت : يا موسى دعايى كن تا حق تعالى مرا كفافى دهد كه از بى طاقتى به جان آمده ام .
موسى دعا كرد و برفت ، پس از چند روز كه از مناجات بازآمد مر او را ديد گرفتار و خلقى انبوه بر او گرد آمده ، گفت : چه حالتست ؟
گفتند: خمر خورده و عربده كرده و كسى را كشته و اكنون به قصاصگاهش ‍ مى برند... (86)




عام بودن دعا


جناب استاد علامه حسن زاده آملى فرمودند: رساله اى در امامت نوشتم چون به پايان رسيد آن را به حضور شريف استاد علامه طباطبايى صاحب تفسير الميزان رضوان الله تعالى عليه ارايه دادم ، مدتى در نزد او بود و لطف فرمودند و يك دوره تمام آن را مطالعه فرمودند. در يك جاى آن رساله دعاى شخصى درباره خودم كرده بودم كه بار خدايا مرا به فهم خطاب محمدى صلى الله عليه و آله و سلم اعتلاء ده . در هنگام رد رساله به اين جانب فرمود: آقا! تا من خودم را شناختم دعاى شخصى در حق خودم نكردم بلكه دعايم عام است .(87)



دعاى ندبه



برادر مهدى در محضر علامه حسن زاده شروع به صحبت كردند و گفتند: دوستان ما بحمدالله چندين سال است جلسه دعاى ندبه اى دارند و صبحهاى جمعه دور هم جمع مى شوند و دعاى ندبه مى خوانند ولى آن چنان حالى كه بايد داشته باشيم ، نداريم ، چه كنيم كه يك حال و انقلاب درونى در ما ايجاد شود كه اقلا دعاها را با سوز و گداز بيشترى بخوانيم ؟ شما بفرماييد چه كنيم ؟
استاد با لبخند خاصى فرمودند: آقا جان دعاى ندبه بخوانيد، بله بايد دعاى ندبه خواند!! راه همين است آقا، البته استقامت داشته باشيد، ول نكنيد، خسته نشويد، استقامت و مداومت را در حد وجوب داشته باشيد، راه رسيدن به حقيقت مجاز است . شما مجاز را قنطره حقيقت بگيريد، من در يك غزل - البته به دروغ ! گفته ام : ((به حقيقت برسيدم ولى از راه مجاز)). سعى كنيد عملا كار كنيد، رفتارتان را پاك كنيد: كونوا لنا زينا و لاتكونوا لنا شينا.(88)




دعاى كميل



كميل مى گويد: با مولايم اميرالمؤ منين در مسجد بصره نشسته بودم و اصحابش با او بودند، به بعضى از آنان گفت : معنى قول خداى عزّوجلّ فيها يفرق كل امر حكيم چيست ؟
امام فرمود: شب نيمه شعبان است ، سوگند به كسى كه جان على در دست او است هيچ بنده اى نيست مگر اين كه جميع خير و شر براى او در اين شب تا همان شب آينده مقسوم است ، و هر بنده اى كه اين شب را احياء كند و دعاى خضر عليه السلام را بخواند دعاى او به اجابت مى رسد، پس چون حضرت منصرف شد و مراجعت فرمود، شب به خدمت او رفتم همينكه مرا ديد پرسيد كه اى كميل چه مى خواهى و چه چيز سبب آمدن تو شده است ؟ گفتم : يا اميرالمؤ منين عليه السلام به طلب دعاى خضر آمده ام . فرمود: بنشين اى كميل چون اين دعا را حفظ كردى در هر شب جمعه يا در هر ماه يك بار و يا در سال يك بار و يا در عمر يك بار بخوان تا از بدى ها بازداشته شوى و يارى شده و روزى داده شوى و هرگز از آمرزش محروم نمانى ، اى كميل طول صحبت تو با ما موجب شد كه چنين نعمت و عطايى را به تو ببخشم .
چقدر كميل همّت و عزم داشت ، چقدر عشق و شوق داشت ، چقدر تشنه و طالب بود كه تا چيزى سراغ گرفت در راه تحصيل آن شد، و شب به خدمت امام رسيد و دعاى خضر را از آن جناب طلب كرد و از آن حسن طلبش و صفاى سريره و هدف مقدسش چنين سفره پربركت دعاى خضر عليه السلام را براى همه اهل حال و دعا و مردم صاحب دل گسترده است و چنين اثر قيم و قويم را از خود به يادگار گذاشته است و دعاى خضر را دعاى كميل كرده است ، آرى بايد گدايى كرد كه جواد گدا مى خواهد.

بانگ مى آيد كه اى طالب بيا
جود محتاج گدايان چون گدا
جود محتاج است و خواهد طالبى
هم چنان كه توبه خواهد تايبى
جود مى جويد گدايان و ضعاف
هم چو خوبان كاينه جويند صاف
روى خوبان ز آينه زيبا شود
روى احسان از گدا پيدا شود
و امام عليه السلام به كميل فرمود: طول صحبت تو با ما موجب احسان چنين عطايى شده است پس پيدا است كه كميل خيلى ملازم آن حضرت بود.(89)





پيرزن به بهشت نمى رود!

مروى است صفيّه بنت عبدالمطلب كه عمه حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم است ، روزى نزد حضرت آمد در حالى كه پير شده بود، گفت : يا رسول الله دعا كن تا من به بهشت روم .
حضرت بر سبيل طيب فرمود كه : زنان پير به بهشت نخواهند رفت .
صفيه از مجلس حضرت برگشت و مى گريست . حضرت تبسم فرمود و گفت : او را خبر دهيد كه اول پيرزنان جوان شوند، آن گاه به بهشت روند و اين آيت بخواند: انا انشاءنا هنّ انشاء فجعلنا هن ابكارا.(90)
يعنى به درستى كه ما بيافريديم زنان را در دنيا آفريدنى پس خواهيم گردانيد ايشان را دختران بكر و دوشيزه در آخرت كه ايشان را به بهشت در آريم .(91)



دعاى ابوذر


چنان كه ابن بابويه - عليه الرحمة - از امام صادق عليه السلام به سند معتبر روايت كرده است كه روزى ابوذر - سلام الله عليه - بر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم گذشت ، جبرييل به صورت دحيه كلبى در خدمت آن حضرت به خلوت نشسته و سخنى در ميان داشت ؛ ابوذر گمان كرد كه دحيه كلبى است و با حضرت حرف نهانى دارد، بگذشت .
جبرييل گفت : يا رسول الله ابوذر بر ما گذشت و سلام نكرد؛ اگر سلام مى كرد، ما او را جواب سلام مى گفتيم ، به درستى كه او را دعايى هست كه در ميان اهل آسمانها معروف است ؛ و چون من عروج كنم ، از وى سؤ ال كن .
چون جبرييل برفت ، ابوذر بيامد. حضرت فرمود كه اى ابوذر، چرا بر ما سلام نكردى ؟
ابوذر گفت : چنين يافتم كه دحيه كلبى در حضورت بود و براى امرى او را به خلوت طلبيده اى ، نخواستم كلام شما را قطع كنم .
حضرت فرمود كه جبرييل بود و چنين گفت ، ابوذر بسيار نادم شد. حضرت فرمود: چه دعاست كه خدا را به آن مى خوانى كه جبرييل خبر داد كه در آسمانها معروف است ؟
گفت اين دعا را مى خوانم : اللّهم انّى اساءلك الايمان بك و التصديق بنبيك و العافية من جميع البلاء والشّكر على العافية و الغنى عن شرار النّاس .(92)










معصوم يازدهم - حضرت امام محمّد تقى جوادالائمه (ع ) - امام نهم

$
0
0
معصوم يازدهم - حضرت امام محمّد تقى جوادالائمه (ع ) - امام نهم السلام عليك ايها الا ية العظمى
السلام عليك ايها الحجة الكبرى
السلام عليك ايها المطهر من الزلاّت ...
درود خدا بر تو باد اى نشانه بزرگ الهى
درود خدا بر تو باد اى حجت كبراى الهى
درود خدا بر تو باد اى امامى كه از لغزشها پاك و بر كنار بوده اى ،
سلام بر تو اى ابن الرضا...
امام نهم شيعيان حضرت جواد (ع ) در سال 1095 هجرى در مدينه ولادت يافت . نام نامى اش محمّد معروف به جواد و تقى است .
القاب ديگرى مانند: رضى و متقى نيز داشته ولى تقى از همه معروفتر مى باشد.
مادر گرامى اش سبيكه يا خيزران است كه اين هر دو نام در تاريخ زندگى آن حضرت ثبت است .
امام محمّد تقى (ع ) هنگام وفات پدر حدود 8 ساله بود.
پس از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه صفر سال 203 ه‍ مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالائمه (ع ) انتقال يافت .
ماءمون خليفه عباسى كه همچون ساير خلفاى بنى عباس از پيشرفت معنوى و نفوذ باطنى امامان معصوم و گسترش فضائل آنها در بين مردم هراس ‍ داشت ، سعى كرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد.
(از اينجا بود كه ماءمون نخستين كارى كه كرد، دختر خويش امّ الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد، تا مراقبى دائمى و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد. رنجهاى دائمى كه امام جواد (ع ) از ناحيه اين ماءمور خانگى برده است ، در تاريخ معروف است ).(98)
از روشهايى كه ماءمون در مورد حضرت رضا (ع ) بكار مى بست ، تشكيل مجالس بحث و مناظره بود. (99)ماءمون و بعد معتصم عباسى مى خواستند از اين راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند. در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نيز چنين روشى را بكار بستند. بخصوص كه در آغاز امامت هنوز سنى از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود. ماءمون نمى دانست كه مقام ولايت و امامت كه موهبتى است الهى ، بستگى به كمى و زيادى سالهاى عمر ندارد.
بارى ، حضرت جواد (ع ) با عمر كوتاه خود كه همچون نوگل بهاران زودگذر بود، و در دوره اى كه فرقه هاى مختلف اسلامى و غير اسلامى ميدان رشد و نمو يافته بودند و دانشمندان بزرگى در اين دوران ، زندگى مى كردند و علوم و فنون ساير ملتها پيشرفت نموده و كتابهاى زيادى به زبان عربى ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود، با كمى سن وارد بحثهاى علمى گرديد و با سرمايه خدايى امامت كه از سرچشمه ولايت مطلقه و الهام ربانى مايه ور بود، احكام اسلامى را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعليم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسيارى پاسخ گفت . براى نمونه ، يكى از مناظره هاى ( احتياجات ) حضرت امام محمّد تقى (ع ) را در زير نقل مى كنيم :
(عياشى در تفسير خود از ذرقان كه همنشين و دوست احمد بن ابى دؤ اد بود، نقل مى كند كه ذرقان گفت : روزى دوستش (ابن ابى دؤ اد) از دربار معتصم عباسى برگشت و بسيار گرفته و پريشان حال به نظر رسيد. گفتم : چه شده است كه امروز اين چنين ناراحتى ؟ گفت : در حضور خليفه و ابوجعفر فرزند على بن موسى الرضا جريانى پيش آمد كه مايه شرمسارى و خوارى ما گرديد. گفتم چگونه ؟ گفت : سارقى را به حضور خليفه آورده بودند كه سرقتش آشكار و دزد اقرار به دزدى كرده بود. خليفه طريقه اجراى حد و قصاص را پرسيد. عده اى از فقها حاضر بودند، خليفه دستور داد بقيه فقيهان را نيز حاضر كردند، و محمّد بن على الرضا را هم خواست .
خليفه از ما پرسيد:
حد اسلامى چگونه بايد جارى شود؟
من گفتم : از مچ دست بايد قطع گردد.
خليفه گفت : به چه دليل ؟
گفتم : بدليل آنكه دست شامل انگشتان و كف دست تا مچ دست است ، و در قرآن كريم در آيه تيمم آمده است : ((فامسحوا بوجوهكم و ايديك . ))بسيارى از فقيهان حاضر در جلسه گفته مرا تصديق كردند.
يك دسته از علماء گفتند: بايد دست را از مرفق بريد.
خليفه پرسيد: به چه دليل ؟
گفتند: به دليل آيه وضو كه در قرآن كريم آمده است :... ((و ايديكم الى المرافق . ))و اين آيه نشان مى دهد كه دست دزد را بايد از مرفق بريد.
دسته ديگر گفتند: دست را از شانه بايد بريد چون دست شامل تمام اين اجراء مى شود.
و چون بحث و اختلاف پيش آمد، خليفه روى به حضرت ابوجعفر محمّد بن على كرد و گفت :
يا اباجعفر، شما در اين مسئله چه مى گوييد؟
آن حضرت فرمود: علماى شما در اين باره سخن گفتند. مرا از بيان مطلب معذور بدار.
خليفه گفت : به خدا سوگند كه شما هم بايد نظر خود را بيان كنيد.
حضرت جواد فرمود: اكنون كه مرا سوگند مى دهى پاسخ آن را مى گويم . اين مطالبى كه علماى اهل سنت درباره حد دزدى بيان كردند خطاست . حد صحيح اسلامى آنست كه بايد انگشتان دست را غير از انگشت ابهام قطع كرد.
خليفه پرسيد: چرا؟
امام (ع ) فرمود: زيرا رسول اللّه (ص ) فرموده است سجود بايد بر هفت عضو از بدن انجام شود: پيشانى ، دو كف دست ، دو سر زانو، دو انگشت ابهام پا، و اگر دست را از شانه يا مرفق يا مچ قطع كنند براى سجده حق تعالى محلى باقى نمى ماند، و در قرآن كريم آمده است : (((و ان المساجد للّه ...)))سجده گاه ها از آن خداست ، پس كسى نبايد آنها را ببرد.
معتصم از اين حكم الهى و منطقى بسيار مسرور شد، و آن را تصديق كرد و امر نمود انگشتان دزد را براى حكم حضرت جواد (ع ) قطع كردند.
ذرقان مى گويد: ابن ابى دؤ اد سخت پريشان شده بود، كه چرا نظر او در محضر خليفه رد شده است . سه روز پس از اين جريان نزد معتصم رفت و گفت :
يا اميرالمؤ منين ، آمده ام تو را نصيحتى كنم و اين نصيحت را به شكرانه محبتى كه نسبت به ما دارى مى گويم . معتصم گفت : بگو.
ابن ابى دؤ اد گفت : وقتى مجلسى از فقها و علما تشكيل مى دهى تا يك مسئله يا مسائلى را در آن جا مطرح كنى ، همه بزرگان كشورى و لشكرى حاضر هستند، حتى خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهايى كه در حضور تو مى شود هستند، و چون مى بينند كه راءى علماى بزرگ تو در برابر راءى محمّد بن على الجواد ارزشى ندارد، كم كم مردم به آن حضرت توجه مى كنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل على منتقل مى گردد، و پايه هاى قدرت و شوكت تو متزلزل مى گردد.
اين بدگويى و اندرز غرض آلود در وجود معتصم كار كرد و از آن روز در صدد برآمد اين مشعل نورانى و اين سرچشمه دانش و فضيلت را خاموش ‍ سازد.(100)
اين روش را - قبل از معتصم - ماءمون نيز در مورد حضرت جوادالائمه (ع ) بكار مى برد، چنانكه در آغاز امامت امام نهم ، ماءمون دوباره دست به تشكيل مجالس مناظره زد و از جمله از يحيى بن اكثم كه قاضى بزرگ دربار وى بود، خواست تا از امام (ع ) پرسشهايى كند، شايد بتواند از اين راه به موقعيت امام (ع ) ضربتى وارد كند. امّا نشد، و امام از همه اين مناظرات سربلند در آمد.
روزى از آنجا كه (يحيى بن اكثم )به اشاره ماءمون مى خواست پرسشهاى خود را مطرح سازد ماءمون نيز موافقت كرد، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر كرد. ماءمون نسبت به حضرت امام محمّد تقى (ع ) احترام بسيار كرد و آن گاه از يحيى خواست آنچه مى خواهد بپرسد، يحيى كه پيرمردى سالمند بود، پس از اجازه ماءمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه مى فرمايى مساءله اى از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود:
آنچه دلت مى خواهد بپرس .
يحيى بن اكثم پرسيد: اگر كسى در حال احرام قتل صيد كرد چه بايد بكند؟
حضرت جواد (ع ) فرمود: آيا قاتل صيد محلّ (101)بوده يا محرم ؟ عالم بوده يا جاهل ؟ به عمد صيد كرده يا به خطا؟ محرم آزاد بوده يا بنده ؟ صغير بوده يا كبير؟ اول قتل او بوده يا صياد بوده و كارش صيد بوده ؟ آيا حيوانى را كه كشته است صيد تمام بوده يا بچه صيد؟ آيا در اين قتل پشيمان شده يا نه ؟ آيا اين عمل در شب بوده يا روز؟ احرام محرم براى عمره بوده يا احرام حج ؟
يحيى دچار حيرت عجيبى شد. نمى دانست چگونه جواب گويد، سر به زير انداخت و عرق خجالت بر سر و رويش نشست . درباريان يكديگر نگاه مى كردند. ماءمون نيز كه سخت آشفته حال شده بود در ميان سكوتى كه بر مجلس حكمفرما بود، روى به بنى عباس و اطرافيان كرد و گفت :
- ديديد و ابوجعفر محمّد بن على الرضا را شناختيد؟(102)
سپس بحث را تغيير داد تا از حيرت حاضران بكاهد.
بارى ، موقعيت امام جواد (ع ) پس از اين مناظرات بيشتر استوار شد.
امام جواد (ع ) در مدت 17 سال دوران امامت به نشر و تعليم حقايق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته اى داشت كه : هر يك خود قله اى بودند از قله هاى فرهنگ و معارف اسلامى مانند:
ابن ابى عمير بغدادى ، ابوجعفر محمّد بن سنان زاهرى ، احمد بن ابى نصر بزنطى كوفى ، ابو تمام حبيب اوس طائى ، شاعر شيعى مشهور، ابوالحسن على بن مهزيار اهوازى و فضل بن شاذان نيشابورى كه در قرن سوم هجرى مى زيسته اند.
اينان نيز (همچنانكه امام بزرگوارشان هميشه تحت نظر بود) هر كدام به گونه اى مورد تعقيب و گرفتارى بودند. فضل بن شاذان را از نيشابور بيرون كردند. عبداللّه بن طاهر چنين كرد و سپس كتب او را تفتيش كرد و چون مطالب آن كتابها را - درباره توحيد و... به او گفتند قانع نشد و گفت مى خواهم عقيده سياسى او را نيز بدانم .
ابوتمام شاعر نيز از اين امر بى بهره نبود، اميرانى كه خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - كه بهترين شاعر آن روزگار بود، چنانكه در تاريخ ادبيات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند. اگر كسى شعر او را براى آنان ، بدون اطلاع قبلى ، مى نوشت و آنان از شعر لذت مى بردند و آن را مى پسنديدند، همين كه آگاه مى شدند كه از ابوتمام است يعنى شاعر شيعيت معتقد به امام جواد (ع ) و مروّج آن مرام - دستور مى دادند كه آن نوشته را پاره كنند. ابن ابى عمير - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نيز در زمان هارون و ماءمون ، محبت هاى بسيار ديد. او را سالها زندانى كردند، تازيانه ها زدند. كتابهاى او را كه ماءخذ عمده علم دين بود، گرفتند و باعث تلف شدن آنها شدند و... (103)بدين سان دستگاه جبار عباسى با هواخواهان علم و فضيلت رفتار مى كرد و چه ظالمانه !
شهادت حضرت جواد (ع ) اين نوگل باغ ولايت و عصمت گرچه كوتاه عمر بود ولى رنگ و بويش مشام جانها را بهره مند ساخت . آثار فكرى و رواياتى كه از آن حضرت نقل شده و مسائلى را كه آن امام پاسخ گفته و كلماتى كه از آن حضرت بر جاى مانده ، تا ابد زينت بخش صفحات تاريخ اسلام است . دوران عمر آن امام بزرگوار 25 سال و دوره امامتش 17 سال بوده است .
معتصم عباسى از حضرت جواد (ع ) دعوت كرد كه از مدينه به بغداد بيايد. امام جواد در ماه محرم سال 220 هجرى به بغداد وارد شد. معتصم كه عموى امّ الفضل زوجه حضرت جواد بود، با جعفر پسر ماءمون و امّ الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند.
علت اين امر - همچنان كه اشاره كرديم - اين انديشه شوم بود كه مبادا خلافت از بنى عباس به علويان منتقل شود. از اين جهت ، در صدد تحريك امّ الفضل بر آمدند و به وى گفتند تو دختر و برادرزاده خليفه هستى ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمّد بن على الجواد، مادر علتى هادى فرزند خود را بر تو رجحان مى نهد.
اين دو تن آن قدر وسوسه كردند تا امّ الفضل - چنانكه روش زنان نازاست - تحت تاءثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحريك و تلقين معتصم و جعفر برادرش ، تسليم گرديد. آنگاه اين دو فرد جنايتكار سمى كشنده در انگور وارد كردند و به خانه امام فرستادند تا سياه روى دو جهان ، امّ الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند. امّ الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعريف و توصيف كرد، و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در اين امر اصرار كرد. امام جواد (ع ) مقدارى از آن انگور را تناول فرمود. چيزى نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شديدى بر آن حضرت عارض گشت . امّ الفضل سيه كار با ديدن آن حالت دردناك در شوهر جوان ، پشيمان و گريان شد؛ امّا پشيمانى سودى نداشت .
حضرت جواد (ع ) فرمود: چرا گريه مى كنى ؟ اكنون كه مرا كشتى گريه تو سودى ندارد. بدان كه خداوند متعال در اين چند روزه دنيا تو را به دردى مبتلا كند و به روزگارى بيفتى كه نتوانى از آن نجات يافت .
در مورد مسموم كردن حضرت جواد (ع ) قولهاى ديگرى هم نقل شده است .(104)
زنان و فرزندان حضرت جواد (ع ) زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر ماءمون بود. حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندى نداشت . حضرت امام محمّد تقى زوجه ديگرى مشهور به امّ ولد (105)و به نام سمانه مغربيه داشته است . فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدين شرح :
1 - حضرت ابوالحسن امام على النقى (هادى )
2 - ابواحمد موسى مبرقع
3 - ابواحمد حسين
4 - ابوموسى عمران
5 - فاطمه
6 - خديجه
7 - امّ كلثوم
8 - حكيمه
حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا كوتاه زندگانى و عمرى سراسر رنج و مظلوميت داشت . بدخواهان نگذاشتند اين مشعل نورانى نورافشانى كند. امام نهم ما در آخر ماه ذيقعده سال 220 ه‍ به سراى جاويدان شتافت . قبر مطهرش در كاظميه يا كاظمين است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسى بن جعفر (ع ) زيارتگاه شيعيان و دوستداران است .
از سخنان حضرت جواد (ع ) 1 - اعتماد به خداوند متعال بهاى هر چيز گران است و نردبانى است به سوى هر بلندى .
2 - عزت مؤ من در بى نيازى او از مردم است .
3 - ولى و دوستدار خدا در آشكار و دشمن خدا در پنهانى مباش .
4 - هر كه به برادرى به جهت خداوند تعالى ، بهره دهد (يا بهره گيرد) خانه اى در بهشت بهره داده (يا بهره گرفته ) است .
5 - كسى كه خداوند متعال يذيرنده تعهد اوست چگونه تلف شود؟ كسى كه از خدا بريد و به ديگرى پيوست چگونه نجات يابد؟ كسى كه از راه غير علم (يعنى از طريق جهالت و نادانى ) عمل كند، بيش از آنكه اصلاح امور كند موجب فساد و تباهى خواهد شد.
6 - از دوستى با آدم نادان و بد بپرهيز، زيرا مانند شمشير كشيده است ، منظرش نيكوست ولى آثارش زشت مى باشد.
7 - كسى كه امين خيانتكاران باشد، همين كار در دغلى و خيانتش كافى است .
8 - شخص مؤ من نيازمند به خصلت است : توفيق از جانب حق تعالى ، واعظى از نفس خود كه پيوسته او را پند دهد و قبول كند، پذيرش نصيحت از آنكه او را به هدايت وادارد و نصحيت كند

دانلود نوحه ها افغانستانی سری چهارم

دانلود نوحه ها افغانستانی شب دوم ماه محرم 1392

$
0
0
سلام دوستان جدیدترین نوحه ها که دوتا شون دیشب ظبط شده رو در اختیار شما عزیزان قرار دادهایم.


دانلود نوحه اکبرم ای اکبرم- مداح اسماعیل حیدری

دانلود نوحه محرم امدو ماه عزا شد


دانلود دو تا نوحه جدید که شب دوم محرم در هیئت خودمون هیئت انصار المهدی خوانده شده است.


مداح جوان مصطفي نظری

نوحه ای عاشقان ماه محرم امده



دانلود نوحه هاي سري پنجم

$
0
0
Viewing all 223 articles
Browse latest View live