Quantcast
Channel: مرجع دانلود نوحه هاي افغانستاني
Viewing all 223 articles
Browse latest View live

خديجه(س) در تاريخ

$
0
0

خديجه(س) در تاريخ

1- خدیجه صلوات الله علیها گام به گام با رسول الله صلوات الله علیها
در کلامی از نخستین امام , علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در تبین جایگاه و رابطه ی ویژه حضرت , با رسول الله صلوات الله علیه , چنین می خوانیم :

…و لقد كان يجاور في كل سنة بحراء فأراه و لا يراه غيري و لم يجمع بيت واحد يومئذفي الإسلام غير رسول الله (صلى‏الله عليه‏و آله) و خديجة و أنا ثالثهما أرى نورالوحي و الرسالة و أشم ريح النبوة. و لقد سمعت رنة الشيطان حين نزل الوحي عليه (صلى‏الله عليه‏ و آله) فقلت يا رسولالله ما هذه الرنة فقال هذا الشيطان قد أيس من عبادته إنك تسمع ما أسمع و ترى ماأرى إلا أنك لست بنبي و لكنك لوزير و إنك لعلى خير.

 

 ( مکاتیب الرسول ج1 صفحه 407 , با اختلافاتی در نهج البلاغه خطبه 192 معروف به قاصعه )
 

... هر سال که در حرا خلوت می گزید , من ایشام را می دیدم و جزمن و خدیجه , کسی ایشان رانمی دید و در آن روز که هیچ مسلمانی نبود , جز رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیجه سلام الله علیه ها , مسلمانی نبود که من سومین آنان بودم.

نور وحی و پیامبری را می دیدم و بوی نبوت را استشمام می کردم و در زمانی که وحی بر ایشان صلی الله علیه و آله , عرضه می شد , ناله های شیطان رامی شنیدیم ...

 
2- خواستگاري
مطلب دوم : خواستگاري تقاضاي ازدواج از جانب خديجه (س) مطرح مي شود زيرا انديشه بيش از بيست سال بر اين انتخاب تامل نموده است .تا ان زمان حاضر به زندگي مشترك با هيچ مردي از مكه نبودند وبه خواستگاراني چون ابوسفيان عقبه بن ابي معيط و... وقعي ننهادند.

اكنون زمان شايسته براي صحيحترين انتخاب فرارسيده و با عرفاني كه به امين مكه دارد بايسته است كه خود بر سنتهاي جاهلي عربستان خط بطلان كشد و سكوت مدبرانه وفهيمانه را بشكند و اينچنين بگويد :به دليل قرابت شما به خودم وارجمندي و والامقامي و امين وشريف بودن شما درقبيله و داشتن بايسته ترين رفتارها و درستي كلام براي ازدواج با شما اماده ام !پس ازاگاهي رسول الله(ص) از پيشنهاد خديجه (س) با عمو ها به گفتگو مي پردازند و ايشان براي خواستگاري به منزل خديجه (س) مي روند و از حضرت خديجه (س) خواستگاري ميكنند.(سيره ابن اسحاق /130 ونيز طبقات ج 6/11) 

وازجانب خديجه (س) نيز عمويش عمروبن اسد پاسخ گومي باشد .(طبقات ابن سعد ج 1/88)
3- خديجه در زمان ازدواج با پيامبر
مطلب اول:ابن اسحاق در معرفي خديجه (س)مي نويسد:...خديجه در ان زمان (پيشنهاد ازدواج با رسول الله (ص) )درميان زنان قريش از بهترين اجداد برخوردار بود.شريف ترين و پولدار ترين زن قريشي بود به گو نه اي كه هر كس توان خواستگاري داشت بر ازدواج با ايشان حريص بود. (سيره ابن اسحاق ص129)

ويا معرفي در توصيف خديجه چنين ميگويد:خديجه دختر خويلد بن اسد ....زني دور انديش ونيرومند و پرطاقت در برابر سختيها وشريف وصاحب كرامت و خيرو از نظر اجداد در ميان زنان قريش نخبه وبرگزيده و در مولايي و بزرگي بزرگترين انان و...بگونه اي كه انساني در خويش توان خواستگاري مي ديد حريص بر ازدواج با ايشان بود.وي را خواستگاري مي كردند و برايش هزينه ها مي كردند.(اما ناكام بر مي گشتند) طبقات ابن سعد ج1/88


ابن عباس مي گو يد:خديجه در زمان ازدواج با رسول الله(ص)و...بيست و هشت ساله بود و مهريه اش دوازده وقيه! (طبقات ابن سعد ج6/12)

منبع : سایت شهید اوینی


خديجه (س) در قرآن

$
0
0
خديجه (س) در قرآن

در اين قسمت به آياتي از قرآن پرداخته مي شود كه از نگاه احاديث و مفسران در باره حضرت نازل شده و يا درارتباط با ايشان مي باشند .  

خديجه پاك و برگزيده...

و اذ قالت الملائكه يا مريم ان الله اصطفيك و طهرك و اصطفيك علي نساء العالمين
آنسان كه ملائكه گفتند : اي مريم خداوند شما را پاك گردانيد و برگزيد و نيز بر تمام زنان جهان هستي برتري داد سوره آل عمران آيه 42

مخاطب قرآن در اين برتري كمال و پاكي حضرت مريم صلوات الله عليها مي باشد لكن  با توجه به اينكه مفسراني چون قرطبي طبرسي ابن كثير و آلوسي بغدادي در ذيل تفسير اين آيه با استناد به كلامي از رسول الله صلي الله عليه و آله كه فرمودند : فضلت خديجه علي نساء امتي كما فضلت مريم علي نساء العالمين  يعني خديجه بر زنان امتم برتري يافت همانگونه كه مريم بر زنان جهان برتري داشت و نيز در كلام ديگري كه حضرت علي عليه السلام فرمودند كه از رسول الله صلي الله عليه و آله شنيدم كه مي فرمودند : خير نسائها مريم بنت عمران و خديجه بنت خويلد (تفسير ابن كثير ج 1 ص 323 ) يعني بهترين زنان مريم دختر عمران و خديجه دختر خويلد هستند گوياي اين واقعيت است كه مصداق ديگر اين آيه حضرت خديجه صلوات الله عليها نيز مي باشند
بر استواري اين ادعا احاديثي است كه مفسران در ذيل تفسير اين آيه گزارش كرده اند و در آنها نام مبارك اين بانوي كم نظير جهان هستي بيان شده است چنانچه قرطبي مي نويسد : ظاهر قرآن و احاديث اقتضا مي كند كه حضرت مريم از تمام زنان برتر و پس از آن فاطمه و سپس خديجه و بعد آسيه باشد تفسير جامع الاحكام ج 4 ص 59 اين سخن مفهوم كلامي است كه از رسول الله عليه و آله گزارش شده است بنگريد خديجه در سنت را
اميد آنكه با انس و ارتباط و توسل به حضرت خديجه صلوات الله عليها اين واقعيت در باور ما مسلمانان جاي گيرد.


نقش حضرت خديجه در بي نيازي رسول الله از نظر مالي و...

ووجدك عائلا"فاغني
و تو را فقير الي الله يافت و سپس بي نياز كرد سوره ضحي  آيه 8

درتفسير فرات كوفي با استناد به كلامي از ابن عباس خديجه را عامل غناي رسول الله دانسته است .عن ابن عباس رضي الله عنه : ووجدك ضالا"عن النبوه "فهدي"الي النبوه "ووجدك عائلا"فاغني"بخديجه.تفسير فرات كوفي حديث 730

اگرچه برخي از مفسران (زمخشري در كشاف ج 4/768  و  علامه طباطبائي در الميزان ج 20/311 ) بي نيازي را اقتصادي دانسته اند لكن كلي بودن آيه و كلام امام رضا (ع) (در تفسير صافي ج 4/342  و  كنز الدقايق ج 14/321) كه فرمودند :  خداوند با مستجاب نمودن دعاي حضرت ايشان را بي نياز نمودند .مي توان خديجه (س) را عاملي بشري انساني و مادي براي فراهم نمودن بستربي نياز معنوي و مادي حضرت دانست .
و بر استواري اين نتيجه كلام قرطبي است در تفسير اين آيه كه مي نويسد:شما را بواسطه خديجه رضي الله عنها بي نياز نمود.(تفسير الجامع الاحكام ج 20/72)
منبع:سایت شهید اوینی

حضرت خدیجه مادر ام ابیها

$
0
0

حضرت خدیجه مادر ام ابیها

مقدمه

 خدیجه این بانوى آگاه و پاك‏سرشت، و این دلباخته‏ى فضیلت و معنویت، كه اعتقاد به حق و حقیقت و تمایل به فضایل و كمالات، از خصایص ذاتى او بود، از همان دوران جوانى نیز یكى از مشهورترین زنان حجاز و عرب به شمار مى‏رفت. وى كه نخستین زن تاجر عرب و یكى از بزرگترین شخصیت‌هاى تجارى حجاز بود، حتى پیش از ازدواج با پیامبر نیز، از شهرتى شایسته برخوردار بود. چنان كه نام وى نه تنها در تاریخ اسلام، بلكه در تاریخ اعراب و قبائل عرب و در آثار و نوشته‏هاى مورخین غیراسلامى نیز، به عظمت و تجلیل، یاد شده است.

خدیجه در كار تجارت خود نیز، بر اساس همان خصوصیات و خصلت‌هاى برجسته‏ى انسانیش، گام برمى‏داشت. هرگز تجارت را به عنوان وسیله‏اى براى كسب درآمدهاى سرشار، به هر طریق و به هر شكل كه باشد، نگاه نمى‏كرد. هرگز در پى سودجویى و منفعت طلبى‏هاى شخصى و بى‏رویه نبود. از این رو همواره سعى داشت كه تجارت خود را به دور از آلودگى‏ها، و عارى از درآمدهاى ناصحیح، انجام دهد، و از عوایدى كه از راه‌هایى چون احتكار و كم‏فروشى و گران‏فروشى و رباخوارى و نظایر آن به ‌دست مى‏آید، مصون دارد. بر این اساس خدیجه هرگز تجارت خود را، به این گناهان نابخشودنى آلوده نكرد، و داد و ستدهایش را جز از راه‌هاى مشروع و اصولى انجام نداد.

همین خصوصیات انسانى، و روش و رفتار معقول و منطقى باعث شده بود كه اطمینان و اعتماد گروه‌ها و طبقات مختلف مردم، به او جلب شود و راه پیشرفت و ترقى از راه‌هاى مشروع و افزایش درآمدهاى حلال، براى او هموار گردد. تا جایى كه درباره‏ى موفقیت‌هاى تجارى او، و ثروت سرشارى كه از این راه فرادست آورده بود، در تواریخ و متون مختلف نوشته‏اند: «هزاران شتر در دست خدمه و كاركنان خدیجه بود كه در اطراف كشورهایى چون مصر، شام و حبشه در راه تجارت، مشغول رفت و آمد و داد و ستد و نقل و انتقال كالاهاى تجارى بودند.» (1)

با این كه حضرت رسول، پس از وفات خدیجه با برخى از زنان دیگر مانند عایشه، صفیه، ام‏سلمه، و ... هم وصلت نموده، ولى در تمام مدتى كه همسران دیگرى در خانه داشت، باز از خدیجه به شایستگى یاد مى‏كرد، نام او را با احترام مى‏برد و همواره خاطره‏ى او را گرامى و عزیز مى‏داشت چنان كه درباره‏اش مى‏فرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصیب نفرموده است. او روزى كه من نیاز به كمك داشتم، به یارى‏ام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزى به من ایمان آورد كه جهانیان نسبت به من كفر مى‏ورزیدند، و روزى مرا تصدیق كرد كه جهانیان تكذیبم مى‏كردند، خداوند از او به من اولاد عنایت كرد.»

ازدواج با پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله

در آن زمانى كه خدیجه به عنوان زن نخست عرصه‏ى تجارت، نام و شهرت یافته بود، پیامبر اسلام دوران جوانى خود را طى مى‏كرد. در آن سال‌ها مردم پیامبر اسلام را به خاطر پاكى و راستى و درستى فوق‏العاده و امانتدارى بى‏مانندى كه از خود نشان داده بود، به لقب «محمدامین» ملقب ساخته بودند. و همه جا نام او را توام با این صفت گویا و رسا، كه نشان دهنده‏ى یكى از خصلت‌هاى ویژه‏ى آن حضرت بود، بر زبان مى‏آورند.

این آوازه‏ى درستى و امانت كه در مكه توام با اداى احترام به امین، گستره شده بود، خدیجه را نیز به سوى این جوان درستكار و امانت‌دار، جلب و جذب كرد به طورى كه در پى ملاقاتى كه در حضور ابوطالب با محمدامین انجام داد، وى را به عنوان قافله سالار كاروان تجارتى، و سرپرست امور مربوط به داد و ستدهاى خود برگزید بدین سان پیامبر عالیقدر اسلام در دوران جوانى، چندین بار با كاروان خدیجه به سفرهاى تجارتى رفت، و با هوش سرشار و اندیشه‏ى منطقى و داد و ستدهاى معقول و درست، سود فراوان فرادست آورد. و به مكه بازگشت. همین توفیق غیر منتظره در امر تجارت كه خدیجه پیش از آن هرگز نظیرش را ندیده بود، توجه و اعتماد و اطمینان خردمندترین زن حجاز را بیش از پیش به درستى و امانتدارى محمدامین، جلب كرد. آنچه بدین سان خدیجه در وجود این جوان پاك و پاك سرشت، یافته بود، چنان باعث دگرگونى فكر و اندیشه و دیدگاهش شد، كه یكسره در مسیر زندگى و طرز تفكر خود، تجدیدنظر كرد. وى پیش از آن دو بار ازدواج كرده، و هر دو همسرش - «عتیق بن عائذ» و «هند بن بناس» - را بر اثر مرگ آنان از دست داده بود. در پى از كف دادن دومین شوهرش، نسبت به زندگى، دیدگاه خاصى پیدا كرده و بر آن شده بود كه از آن پس همه‏ى عمر را تنها و مستقل، زندگى كند و اختیار زندگى و ثروتش را به دست هیچ كس و با هیچ عنوانى نسپارد. شاید این تصمیم از آن جا ناشى شده بود كه او با آن روحیه خاص و اندیشه‏ى والا و درون پاك و صفات برجسته‏اش، هیچ فردى را شایسته‏ى همسرى خود نمى‏دانست، و به چنان حدى از استقلال طلبى رسیده بود كه ترجیح مى‏داد در بازمانده‏ى سال‌هاى عمرش، به هیچ فردى وابسته و به هیچ كس متكى نباشد.

اما خصوصیات بى‏مانند محمدصلی الله علیه و آلهاین اندیشه را از ذهن او زدود. عظمت روح و تعالى فكر و والایى روش زندگى محمدصلی الله علیه و آلهبراى او چنان جاذبه‏اى داشت كه یك باره از تصمیم پیشین خود درگذشت، و آن استقلال طلبى خاص خود را كنار گذاشت، و تصمیم گرفت از آن پس زندگى خود را با زندگى چنان مرد یگانه‏اى پیوند زند و در هم بیامیزد.

جاذبه‏ى صداقت و راستى و پاكى محمدامین چنان بود كه حتى بر غرور خدیجه نیز، فائق آمد. به طورى كه خود داوطلبانه قدم پیش گذاشت، و به آن جوان والا و بى‏مانند پیشنهاد ازدواج داد. یك روز محمدصلی الله علیه و آله را به ملاقات خود طلبید و در این دیدار، پرده از راز دل برگرفت. و به صراحت از آنچه در اندیشه داشت، سخن گفت:

«اى محمد من تو را مردى شریف و امانتدار و انسانى در اوج اصالت و صداقت و پاكى و راستى یافتم، كه خود را پاك و مطهر نگاه داشتى و كمترین غبارى از ناچیزترین آلودگی‌ها نیز بر دامنت ننشسته است. تو خوش خلق و امین و راستگویى، از راست گفتن به هیچ قیمتى باك ندارى، و اصالت‌هاى انسانى خود را در برابر هیچ چیز از دست فرو نمى‏نهى. این خصوصیات انسانى و خصلت‌هاى برجسته و شایسته‏ات، مرا چنان جلب و جذب كرده است كه اكنون میل دارم پیشنهاد همسرى و هم آشیانى با تو را مطرح كنم. اگر با پیشنهاد من توافق دارى من آماده‏ام تا هر وقت كه مناسب باشد، مراسم ازدواج را به جا آوریم.» (2)

آرى بدین سان خدیجه على‌رغم رسوم و سنت‌هایى كه در سرزمین حجاز آن روز رایج بود، شاید نخستین زنى بود كه به جاى انتظار خواستگارى از سوى مرد، خود قدم به میدان مى‏گذاشت تا از شوهر آینده‏اش خواستار ازدواج شود. البته خضوع و فروتنى یك زن در برابر فضائل و ملكات والاى انسانى، هیچ گونه شگفتى ندارد.

چه شده بود، چه پیش آمده بود، كه یك باره یك زن برجسته و سرشناس عرب، زنى از اشراف كه در میان رسوم و سنت‌هاى دست و پا گیر اشرافى زندگى كرده بود، ناگهان همه‏ى آن قیدها و بندها را مى‏گسست، و همه‏ى سنت‌ها را زیر پا مى‏نهاد، و بدین سان سرفراز و بالنده پیش مى‏آمد تا در برابر چشمان حیرت‏زده‏ى این و آن دست به كارى زند كه پیش از آن، شاید هیچ زنى از خانواده‏هاى معمولى نیز، بدان دست نیازیده بودند؟

راز و رمز این ماجرا تنها در یك نكته نهفته بود: در این كه زنى با شخصیت برجسته و اعتبار بى‏مانندش، زنى كه بسیارى از زنان و حتى بسیارى از مردان، در برابرش تواضع نشان مى‏دادند، اكنون در برابر فضایل برجسته و ملكات والاى انسانى كه پرتو آن در وجود محمدامین نور مى‏افشاند، خود را خاضع و فروتن مى‏دید. و این هیچ جاى شگفتى ندارد.

آرى، این خدیجه بود كه در برابر شخصیت متعالى و فضایل برجسته و خصوصیات و ارزش‌هاى والاى انسانى و خصلت‌هاى ملكوتى محمدصلی الله علیه و آله چنان خاضع و فروتن شده بود كه دیگر براى هیچ كدام از آن آداب و رسوم و سنت‌هاى اشرافى ارزشى قائل نبود. این بانوى برجسته و با شخصیت، همان زنى بود كه بر زنان و مردان بسیار، فرمان مى‏راند، همان زنى بود كه چون كاروان‌هاى تجارى پربارش در جاده‌هاى عربستان و سرزمین‌هاى دور و نزدیك آن به راه مى‏افتاد، چشم‌ها را خیره مى‏كرد و آرزو و اشتیاق هم سخنى با او را، در دل‌ها شعله‏ور مى‏ساخت. همان زنى بود كه پیش از آن بارها و بارها، دیده شده بود كه اشراف و رجال عرب و سران و اقوام طوایف، با ثروت‏هاى هنگفت و شهرت و موقعیت فراوانى كه داشتند، به خواستگاریش مى‏آمدند، ولى او تقاضاى آنان را نمى‏پذیرفت، و شاید اساساً آنها را شایسته و لایق خواستگارى خویش نمى‏دید.

اما اكنون همین زن برجسته و احترام‏انگیز، همین زنى كه در تمامى سرزمین حجاز، زنى مانند او نبود، با شور و اشتیاق فراوان و با علاقه و عاطفه‏اى وصف‏ناشدنى، خود قدم به میان نهاده بود، و در طرح پیشنهاد ازدواج، با محمدصلی الله علیه و آله پیش‏قدمى و پیش‏گامى مى‏كرد.

چنین بود كه مقدمات ازدواج محمدصلی الله علیه و آله و خدیجه، صورت پذیرفت و گفتگو درباره‏ى این مزاوجت فرخنده، به مرحله‏ى تصمیم و تدارك رسید. خدیجه در این ازدواج، نه تنها آداب و رسوم خواستگارى را دیگرگونه ساخت، بلكه همه‏ى سنت‌هاى دست و پاگیر ازدواج را كه آن زمان در میان اعراب جاهلى رواج داشت، زیر پا نهاد. حتى در مورد مهریه نیز دست به كارى زد كه پیش از آن، كسى نظیرش را ندیده بود. با آن كه خواستگاران قبلى ثروت‌هاى كلان و نقدینه‏هاى گران، در اختیار داشتند و مهریه‏هاى سنگین و خیره‏كننده عرضه مى‏داشتند، باز خدیجه در مورد محمدصلی الله علیه و آلهرفتارى دیگر در پیش گرفت. بدین معنى كه مهریه را نیز به جاى آن كه از سوى مرد باشد، او از مال و ثروت خود قرار داد و مبلغ چهار هزار دینارى را كه به عنوان مهریه از آن سخن رفته بود، از دارائى سرشار خود به محمدصلی الله علیه و آله هدیه داد.

خدیجه با این برنامه‏ى درخشان اخلاقى، و با این رفتار خیره‏كننده كه در عین عظمت و شخصیت و سرافرازى، حكایت از فروتنى و تواضعى با شكوه داشت، نشان داد كه به راستى برجستگى و امتیاز اصلى و اساس‏اش از جهت ثروت سرشار و اعتبار تجارى او نیست. بلكه آنچه بدو عمیقاً ارزش و شخصیت و برجستگى مى‏بخشید، شكوه اندیشه و طرز تفكر و والائى دیدگاه‌هاى معنوى او است كه نسبت به دیگر زنان ممتاز سرفرازش مى‏كند.

آرى، او شوهرى مى‏خواست كه از لحاظ فضیلت و معنویت برجسته‏ترین مردان زمان و زمانه باشد، و پیدا است كه چنین كسى جز پیامبرصلی الله علیه و آله هیچ كس دیگر، نمى‏توانست باشد.

«ابن‏اسحاق» سیره‏نویس قدیمى نیز اعتراف مى‏كند كه: مقام معنوى و اخلاقى حرمت بى‏مانند خدیجه به جایى رسید كه مورد عنایت خاص الهى قرار گرفت. چنان كه روزى جبرئیل به هنگام نزول وحى گفت: «اى پیامبر، سلام پروردگار یكتا را به خدیجه برسان.» پیامبر اسلام نیز به خدیجه گفت: «اى خدیجه، اینك جبرئیل درود پروردگار را به تو ابلاغ مى‏كند». آنگاه خدیجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئیل...»

 

ایثار و فداكارى خدیجه

گفتگوهاى مقدماتى درباره‏ى این ازدواج فرخنده، انجام گرفت. قرارها گذاشته شد. روز موعود تعیین گردید. و در آن روز طى مراسمى ساده، با حضور نزدیك‏ترین كسان و اقوام محمدصلی الله علیه و آله و خدیجه، مراسم ازدواج برگزار شد.

در آن روز مبارك خطبه‏ى عقد ازدواج این دو شخصیت بزرگ برجسته توسط عموى محبوب پیامبر اكرم، یعنى ابوطالب كه از محترم‌ترین بزرگان و سران قریش بود، خوانده شد و بدین صورت خانه‏ى خدیجه با قدوم مبارك پیامبر اسلام، نور و شكوه و زیبایى معنوى پیدا كرد. ولى هنوز كسى نمى‏دانست كه این خانه به زودى خانه‏ى شرافت، محل نزول وحى و نزول‏گاه جبرئیل و دیگر فرشتگان آسمانى خواهد شد.

پس از انجام مراسم و اجراى خطبه‏ى عقد، محمدصلی الله علیه و آله از جاى برخاست و به سوى در به راه افتاد. طرز رفتار و شكل حركتش نشان مى‏داد كه تصمیم دارد مجلس را ترك گوید، و از آن خانه بیرون رود تا خانه‏ى خود را براى ورود همسر ارجمندش آماده سازد. اما ناگهان صداى خدیجه در قفاى محمدصلی الله علیه و آله به این كلمات بلند شد: «اى محمد كجا مى‏روى، كه اكنون خانه‏ى من، خانه‏ى تو است، و كلید همه‏ى صندوق‌ها در اختیار تو، و من از امروز كنیز و فرماندار تو هستم». و بدین‏سان خانه‏ى خدیجه، كاشانه‏ى آرامش و سعادت مشترك این دو شخصیت بزرگوار و برجسته شد و از آن پس محمدصلی الله علیه و آله به آن خانه نقل مكان كرد تا آرامش گم گشته‏اى را كه در سنین كودكى با مرگ پدر و مادر از دست داده بود، در این خانه بازیابد. و در آن محیط امن و آرامش، با آسودگى و فراغ بال در مسیر افكار و اندیشه‏هاى والاى خود پیش رود.

اما نكته‏ى مهم و چشمگیر دیگرى هم در این ازدواج وجود داشت و آن این بود كه چنین پیمان زناشویى ساده و ایثارگرانه‏اى، براى پیامبر اسلام ارزشى داشت كه خداوند متعال، با حكمت بالغه‏اش، 15 سال بعد آن را به منصه‏ى ظهور درآورد. بدین‏سان كه بر اثر این پیوند زناشویى، تمامى ثروت خدیجه در اختیار حضرت محمدصلی الله علیه و آله قرار گرفت و آن حضرت نیز پس از مبعوث شدن به پیامبرى، تمام آن ثروت هنگفت را در راه پیشرفت اسلام و در راه خدا صرف كرد.

خدیجه براى پیامبر اسلام نمونه‏ى یك همسر فداكار و ایثارگر بود. از همان آغاز زندگى مشترك تا آخرین لحظه‏ى حیات پرثمر خویش، در تمام مدت بهترین یار و یاور و مهربان‌ترین مونس پیامبر محسوب مى‏شد. در روزهاى آرامش نزدیك‏ترین همدم پیامبر، در ایام دشوارى و در گیرودار شداید زندگى صبورترین و پر تحمل‏ترین مددكار، و در تمام حوادث سخت و مصیبت‌هاى پى‏درپى قوى‏ترین پشتیبان و همقدم و همراه رسول اكرم بود. در تمام شدائد و دشواری‌هایى كه در سال‌هاى بعد از بعثت براى پیامبر و مسلمانان رخ مى‏داد، خدیجه نه تنها مونس پیامبر و موجب تسلى خاطرش بود، بلكه چون مادرى مهربان براى تمام مسلمان‌ها نیز مایه‏ى امید و پشت‌گرمى و قوت قلب به شمار مى‏رفت، و با صبر و شكیبایى بى‏حساب و قدرت تحمل شگفت‏انگیز و پایدارى و مقاومت شگرفش سرمشق دیگران نیز قرار مى‏گرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهى پیامبر و گسترش و تقویت اسلام دریغ نورزید.با آن قدرت مالى و شهرت و مقامى كه داشت، و با آن كه قادر بود بهترین زندگى‏ها را داشته باشد و در كمال نعمت و رفاه و آسایش بسر برد، ولى تمام مظاهر زندگى دنیوى را به دور ریخت و در عوض با تمام ناملایماتى كه به خاطر زندگى با پیامبر بر او روى آورده بود دست و پنجه نرم كرد. سال‌ها، با زجر و شكنجه شوهر بزرگوارش، با تهدیدهایى كه بر زندگى هر دو سایه انداخته بود، و با تن دادن به تبعید و محاصره و حتى تحمل روزهاى گرسنگى و شب‌هاى بیدارى، به آسانى كنار آمد، تا هر روز قدمى تازه در راه نیل به اهداف عالیه‏ى اسلام و پیاده كردن برنامه‏هاى قرآن و پیشرفت مكتب انسان‏ساز اسلام بردارد.

در تمام شدائد و دشواری‌هایى كه در سال‌هاى بعد از بعثت براى پیامبر و مسلمانان رخ مى‏داد، خدیجه نه تنها مونس پیامبر و موجب تسلى خاطرش بود، بلكه چون مادرى مهربان براى تمام مسلمان‌ها نیز مایه‏ى امید و پشت‌گرمى و قوت قلب به شمار مى‏رفت، و با صبر و شكیبایى بى‏حساب و قدرت تحمل شگفت‏انگیز و پایدارى و مقاومت شگرفش سرمشق دیگران نیز قرار مى‏گرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهى پیامبر و گسترش و تقویت اسلام دریغ نورزید.

 

اوصاف و فضایل خدیجه علیهاالسلام

این بانوى بزرگوار و الگوى ممتاز زن مسلمان، در نزد پیامبر اكرم از احترام و محبوبیت خاص برخوردار بود. رسول گرامى، آن خاتون محترم را بسیار دوست مى‏داشت، به مهر و درایت او آگاه بود. و از این رو در كارهاى خود با وى نه فقط مانند یك همسر، بلكه همچون یك دوست فهیم و دلسوز و یار صمیمى، مشورت مى‏كرد و به نظریاتى كه خدیجه ابراز مى‏داشت، با دیده‏ى احترام مى‏نگریست.

از حضرت على علیه السلام روایت شده است كه فرمود: «این جمله را از خود پیامبر اسلام شنیدم كه فرمود: بهترین زنان بنى‏اسرائیل در عصر گذشته، مریم بنت عمران، و بهترین زنان امت، امروز خدیجه بنت خویلد است. (3)

البته مقام والا و احترام و شخصیت خدیجه علیهاالسلام را نباید با معیارهاى عادى سنجید، چه مقام و احترام آن بزرگوار چنان بالا گرفت كه خداوند تبارك و تعالى به وسیله جبرئیل براى او سلام فرستاد و او را به پاداشى عظیم وعده داد كه هیچ كس دیگرى، اعم از گذشتگان یا معاصرینش یا از اصحاب رسول خدا، بدان مقام نرسیده بودند.

بخارى یكى از محدثین بزرگ اهل سنت كه یكى از شش «صحیح» عمده و معتبر جهان تسنن از آن اوست، نقل مى‏كند: «عایشه مى‏گوید: درباره‏ى هیچ زنى به اندازه‏ى خدیجه حسرت نكشیدم و حسادت نبردم وقتى شنیدم كه پروردگارش او را به بهشت وعده داده است.» (4)

این سخن عایشه، دور از واقعیت نبوده است. چون مى‏دانیم كه خدیجه نخستین همسرى است كه پیامبر اكرم قبل از آغاز رسالت اختیار كرده و مدتى طولانى، نزدیك به 25 سال با وى زندگى كرده است. با این كه حضرت رسول، پس از وفات خدیجه با برخى از زنان دیگر مانند عایشه، صفیه، ام‏سلمه، و ... هم وصلت نموده، ولى در تمام مدتى كه همسران دیگرى در خانه داشت، باز از خدیجه به شایستگى یاد مى‏كرد، نام او را با احترام مى‏برد و همواره خاطره‏ى او را گرامى و عزیز مى‏داشت چنان كه درباره‏اش مى‏فرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصیب نفرموده است. او روزى كه من نیاز به كمك داشتم، به یارى‏ام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزى به من ایمان آورد كه جهانیان نسبت به من كفر مى‏ورزیدند، و روزى مرا تصدیق كرد كه جهانیان تكذیبم مى‏كردند، خداوند از او به من اولاد عنایت كرد.»(5)

این سخنان صریح و بى‏شائبه از زبان مبارك پیامبر گرامى اسلام به خوبى مى‏رساند كه خدیجه از چه موقعیت ممتازى در نزد پیامبر، و از چه شخصیتى برخوردار بوده است.

عایشه مى‏گوید: روزى نمى‏شد كه پیامبر اسلام از خدیجه ذكر خیرى به میان نیاورد. به حدى كه روزى غیرت و تعصب زنانه بر من غالب شد و با همان حال (حسادت) گفتم: آیا او زن سالخورده‏اى نبود كه خداوند متعال بهتر از او نصیب تو كرده است؟ (منظور عایشه از این سخن، ابراز وجود و بیان ارزش خودش بوده است، زیرا خود را كه زنى بسیار جوان بود با حضرت خدیجه مقایسه كرده و خواسته است كه امتیاز جوانى خود را مطرح كند. اما خودش ادامه مى‏دهد:) پیامبر اسلام به شدت غضبناك شد، به حدى كه موهاى جلوى سر مباركش از شدت غضب تكان خورد و آنگاه آن جملات تحسین‏آمیز را (كه فوقا نقل كردیم) درباره‏ى خدیجه بیان فرمود.

و باز عایشه مى‏گوید: «هر وقت در منزل گوسفندى ذبح مى‏شد، پیامبر اسلام مى‏فرمودند: از گوشت آن براى دوستان خدیجه هم بفرستید. روزى به این وضع اعتراض كردم، ولى پیغمبر فرمودند: من دوستان خدیجه را نیز دوست مى‏دارم.» (6)

آنچه ذكر شد فقط مشتى از خروار بود. وگرنه احادیث بسیار زیادى در دست داریم كه از طریق دانشمندان اهل سنت هم نقل شده است و همه از اوصاف درخشان و شخصیت ممتاز و احترام فوق‏العاده‏ى خدیجه سخن مى‏گویند: از جمله در احادیث فراوان از طریق علماى عامه و خاصه، آمده است كه: كامل‌ترین و بهترین زنان از نظر ایمان چهار تن بوده‏اند كه عبارتند از آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون)، مریم دختر عمران (مادر حضرت عیسى مسیح) خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر پیامبر اسلام. (7)

لذا به خاطر همین اوصاف و فضایل، همین شخصیت و بزرگوارى، همین كاردانى و شایستگى و عطوفت و درایت و سایر امتیازات فوق‏العاده‏ى آن بانوى عزیز بود كه پیامبر اسلام، مادامى كه خدیجه كبرى زنده بود، با زن دیگرى ازدواج نكرد و با آن كه در آن زمان، شرایط خاص زمانى و مكانى و سنت‏هاى قومى و منطقه‏اى تعدد زوجات را به صورت امرى كاملاً عادى مى‏نگریست و مردان بسیارى در یك زمان چند همسر در خانه داشتند، و با آن كه قوانین اسلام نیز با تحقق شرائط لازم این اجازه را در اختیار هر فرد عادى هم مى‏گذاشت - چه رسد به پیامبر خدا - باز رسول اكرم هم هرگز در طول حیات خدیجه از این حق خود استفاده نكرد.

نكته‏ى مهم آن كه خدیجه در حساس‏ترین شرایط زندگى پیامبر اسلام - چه آن زمان كه وجود مباركش در آستانه‏ى نزول وحى قرار داشت و همه چیز دگرگون شده بود، و چه آن زمان كه وحى الهى بر قلب پاكش نازل مى‏شد و جهانى را به لرزه درمى‏آورد - همواره رسول اكرم را به خوبى درك مى‏كرد. او را به طور صحیح شناخت و به واقعیت‏هاى والاى وجودش پى برد. رسالت او را به روشنى فهمید و آن را با تمام جانش پذیرفت و با همه‏ى توان خود در راه تثبیت و گسترش آن ایستادگى كرد. و به راستى كه كمتر همسرى مى‏تواند این چنین حساس و فهمیده و با كمال و عمیق و عالم و واقع‏بین باشد.

 

بانوى دانشمند و صاحب كمال

در شرح اوصاف و فضایل خدیجه، سخن تمام نمى‏شود مگر آن كه به مراتب فضل و دانش وى نیز اشاره كنیم و بگوییم كه او زنى دانشمند، پرتجربه، بسیار فهیم، بسیار روشن‏بین و صاحب‌كمال بود. هر مسأله‏اى را به دقت بررسى مى‏كرد، هرگز بدون علم و اندیشه چیزى را نمى‏پذیرفت و بدون تفكر و تعمق حرفى نمى‏زد. در آغاز رسالت به محض آن كه متوجه شد تغییرات غیر عادى در پیامبر ایجاد شده و حتى وضع جسمانى آن حضرت و اعمال و رفتار و حركاتش دگرگون شده است، در آن شرایط حساس، با دقت و تدبر و تفكر ویژه‏اى كه داشت، بهتر و دقیق‏تر از بزرگترین دانشمندان علم روانشناسى به اصل مسأله پى برد و با قاطعیت و صراحت اعلام كرد كه تمام آن تغییرات و پیدایش آن وضع خاص جسمانى براى پیامبر، آثار یك دگرگونى و تحول عمیق روحى و معنوى است و هیچ عارضه‏ى دیگرى وجود ندارد.

در زمانى بعضى از آشنایان و اطرافیان از گوشه و كنار و گاه به طور جسته گریخته و گاه آشكارا براى تغییر حال پیامبر ابراز نگرانى مى‏كردند، خدیجه با روشن‏بینى خاص و درك هوشمندانه‏اش خطاب به پیامبر گفت: «خداوند تو را هرگز عاجز و ناتوان مى‏سازد (و به بیماری‌هاى سخت جسمانى كه باعث عدم تعدل و زمینگیرى شوند دچار نمى‏كند) چون تو در زندگى خود همیشه صله‏ى رحم داشته و دارى، مهمانى مى‏دهى و مهمان‌دوستى و مهمان‏نوازى مى‏كنى، از مستمندان و درماندگان دستگیرى مى‏كنى و فریادرس مظلومان هستى.» (8)

نكته‏ى مهم آن كه خدیجه در حساس‏ترین شرایط زندگى پیامبر اسلام - چه آن زمان كه وجود مباركش در آستانه‏ى نزول وحى قرار داشت و همه چیز دگرگون شده بود، و چه آن زمان كه وحى الهى بر قلب پاكش نازل مى‏شد و جهانى را به لرزه درمى‏آورد - همواره رسول اكرم را به خوبى درك مى‏كرد. او را به طور صحیح شناخت و به واقعیت‏هاى والاى وجودش پى برد. رسالت او را به روشنى فهمید و آن را با تمام جانش پذیرفت و با همه‏ى توان خود در راه تثبیت و گسترش آن ایستادگى كرد. و به راستى كه كمتر همسرى مى‏تواند این چنین حساس و فهمیده و با كمال و عمیق و عالم و واقع‏بین باشد.

چنین بانویى، با چنین اوصاف والایى، علاوه بر تمام امتیازاتش بهترین شریك غم و اندوه پیامبر نیز بود. و این صفتى است كه هرگاه زنى منصف بدان باشد، یكى از مهم‌ترین عوامل موفقیت در زندگى مرد، و در تحكیم اصول و مبانى خانوادگى او به شمار خواهد رفت، به طورى كه هرگز زیبایى و جمال و سایر نشانه‏ها و خصوصیات زنانگى نمى‏تواند جاى آن را پر سازند. توجه بدین امر، در زندگى خانوادگى خدیجه كاملاً مشهود و آشكار بود و اسناد معتبر حاكى از آن است.

«ابن‏اسحاق» یكى از سیره‏نویسان اولیه و معروف اسلام در این باره مى‏گوید: پیامبر اسلام هر چیز مكروهى را كه مى‏دید و مى‏شنید و هر ناروایى را كه بر او وارد مى‏گردید، محزون و متأثرش مى‏ساخت، هنگام بازگشت به خانه با خدیجه در میان مى‏گذاشت. و خداوند به وسیله‏ى خدیجه، آن مكروه و ناروا را فرج و گشایش عنایت مى‏فرمود. خدیجه همواره او را به ثبات و مقاومت دعوت مى‏كرد و با درایت و عطوفت خود دردها و رنج‏ها و آلام پیامبر را تسكین مى‏داد (و چنین شریك زندگى و غمگسار مهربانى همیشه یار و مددكار پیامبر بود) تا روزى كه خدیجه از دنیا رفت و یك غمخوار فهیم و مصاحب و مشاور مهربان و صمیم از دست رفت...

این سیره‏نویس قدیمى نیز اعتراف مى‏كند كه: مقام معنوى و اخلاقى حرمت بى‏مانند خدیجه به جایى رسید كه مورد عنایت خاص الهى قرار گرفت. چنان كه روزى جبرئیل به هنگام نزول وحى گفت: «اى پیامبر، سلام پروردگار یكتا را به خدیجه برسان.» پیامبر اسلام نیز به خدیجه گفت: «اى خدیجه، اینك جبرئیل درود پروردگار را به تو ابلاغ مى‏كند». آنگاه خدیجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئیل...»

 

گفتار صاحب طبقات درباره خدیجه

«ابن‏سعد» یكى دیگر از مورخین اسلامى، در كتاب «طبقات» مى‏نویسد: «حضرت آدم در بهشت نگاهى به زندگى محمد صلی الله علیه و آله مى‏افكند و مى‏گوید: یكى از برتری‌هاى محمد صلی الله علیه و آله بر من این است كه همسر او در راه اجراى اوامر خداوند با شوهرش همكارى و مساعدت نمود، و حال آن كه همسر من، مرا در نافرمانى نسبت به دستورهاى الهى راه نشان داد.» (9)

 

فرزندان خدیجه

از حضرت خدیجه چهار فرزند متولد شدند. پسرى به نام قاسم به دنیا آمد كه طاهر و طیب لقب داشت، و كنیه‏ى «ابوالقاسم» براى پیامبر اسلام، از نام همین فرزند عزیز گرفته شده است. قاسم دوران نوزادى و شیرخوارگى را مدتى طى كرد و حتى تا مرحله‏ى پاگشودن و به راه افتادن هم زنده بود. اما هنوز از شیر گرفته نشده بود كه بنا بر تقدیر الهى از دنیا چشم پوشید و به سراى باقى شتافت.

غیر از این فرزند پسر، خدیجه داراى سه دختر نیز شد كه اسامى آنان زینب و ام‏كلثوم و فاطمه علیهماالسلام بود. آرى شخصیت والایى همچون خدیجه است كه در دامان پاكش، پاكدامن‏ترین و پاكیزه گوهرترین بانوى جهان هستى، یعنى حضرت فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏علیها، پرورانده مى‏شود. آن خورشید تابانى كه بنا بر اراده و مشیت الهى، از میان تمام فرزندان پیامبر، براى پدر بزرگوارش باقى مى‏ماند، تا براى مادرى انوار الهى و سادات جهان، انتخاب شود، و در دامان گهربارش فرزندان همچون ائمه‏ى معصومین علیهم السلام را پرورش دهد كه خود، مشعلداران ارشاد و هدایت جهانیان باشند... آرى فاطمه سلام الله علیها این چنین مادرى داشت كه «خدیجه» نامور گشته بود... (10)

امام صادق علیه‏السلام نیز به آن اشاره فرموده‏اند: «عن مفضل بن عمر، قال: قلت لابى ‏عبداللَّه الصادق علیه‏السلام كیف كان ولاده فاطمه علیهاالسلام؟ فقال: نعم؛ ان خدیجه علیهاالسلام لما تزوج بها رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم هجرتها نسوه مكه فكن لا یدخلن علیها ولا یسلمن علیها و لا یتركن امراه تدخل علیه فاستوحشت لذلك و كان جزعها و غمها حذراً علیه.» (11)

آرى، چون خدیجه علیهاالسلام به ازدواج رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله درآمد زنان مكه رابطه خود را با خدیجه علیهاالسلام قطع كردند و دیگر به خانه‏ى او نمى‏آمدند. و در هنگام ملاقات به او سلام نمى‏كردند. رفت و آمد دیگران به خانه خدیجه علیهاالسلام را مراقبت كرده، مانع رفتن آنان به خانه او مى‏شدند. زنان مكه، خدیجه علیهاالسلام را تنها گذاردند، دیگر با او دوستى نمى‏كردند. خدیجه علیهاالسلام از این موضوع غمگین و ناراحت بوده و وحشت او را فراگرفته بود.

این ترك رفت و آمد و محاصره‏ى روحى خدیجه علیهاالسلام با مبعوث شدن پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به رسالت شدیدتر شد. در این زمان چون رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله را دشمن خود مى‏دانستند هرگونه ارتباطى را با خدیجه علیهاالسلام كه حامى اصلى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله بود قطع كردند و خدیجه علیهاالسلام را در آن شرایط سخت تنهاى تنها گذاردند.

منبع:سایت شهید اوینی

نگاهى به آموزه‏هاى تربیتى در زندگى حضرت خدیجه علیهاالسلام

$
0
0
نگاهى به آموزه‏هاى تربیتى در زندگى حضرت خدیجه علیهاالسلام

 

حضرت <span style='background-color:yellow'>خدیجه</span>

 

حضرت خدیجه همسر گرامى رسول اكرم صلى الله علیه و آله، 68 سال پیش از هجرت نبوى صلى الله علیه و آله در شهر مكه به دنیا آمد. پدر وى خویلد بن اسد و مادرش فاطمه دختر زائدة بن اصم مى‏باشد. او در چهل سالگى با حضرت محمد صلى الله علیه و آله كه 25 سال از عمر شریفش را سپرى كرده بود ازدواج نمود. بنابر قول مشهور ثمره ازدواج خدیجه شش فرزند به نام‏هاى قاسم، عبدالله، رقیه، زینب، ام‏كلثوم و فاطمه علیهاالسلام بود. قبل از اسلام وى به خاطر دارا بودن صفات پسندیده و فضائل اخلاقى و پاكدامنى، «طاهره‏» لقب گرفت. ثروت خدیجه در میان اهل مكه بى‏نظیر بود و اهالى مكه با اموال وى به صورت مضاربه‏اى تجارت مى‏كردند. خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه آن ثروت را در اختیار حضرت رسول نهاد و بدین ترتیب از جنبه اقتصادى، دین اسلام را تقویت نموده و در گسترش آن نهایت تلاش خود را به جاى آورد .

مقام او در نزد پیامبر اكرم به حدى بود كه در مدت 25 سال زندگى مشترك با این بانوى با عظمت، آن حضرت به خاطر تكریم وى با هیچ زنى ازدواج نكرد و بهترین دوران جوانى خویش را به وى بخشید. بعد از رحلت ‏حضرت خدیجه، رسول اكرم همیشه به یاد محبت‏ها و تلاش‏هاى او بود. بنابر برخى اقوال خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر اكرم با دو نفر دیگر به نام‏هاى «ابو هالة بن زراره تمیمى‏» و «عتیق بن عائذ مخزومى‏» نیز ازدواج كرده بود. این یاور با وفاى رسالت‏ بعد از 25 سال زندگى در كنار حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله در دهمین سال بعثت در 65 سالگى و در دهم ماه رمضان چشم از جهان فرو بست و قلب رسول خدا صلى الله علیه و آله و مسلمانان را داغدار نمود .

پیامبر اكرم در مورد همسر گرامى خویش مى‏فرماید: «خدیجه زنى بود كه چون همه از من روى مى‏گردانیدند او به من روى مى‏كرد و چون همه از من مى‏گریختند، به من محبت و مهربانى مى‏كرد و چون همه دعوت مرا تكذیب مى‏كردند به من ایمان مى‏آورد و مرا تصدیق مى‏كرد. در مشكلات زندگى مرا یارى مى‏داد و با مال خود كمك مى‏كرد و غم از دلم مى‏زدود.»

پیامبر اكرم پیكر پاك او را در حجون با دست‏هاى خویش به قبر گذاشت و از شدت حزن و اندوه سال وفات او را كه با فاصله اندكى از رحلت ابوطالب علیه السلام رخ داده بود، عام الحزن (سال اندوه) نامید. امیرالمؤمنین على علیه السلام به پاس خدمات آن دو بزرگوار به جهان اسلام اشعارى جانسوز سروده و در بخشى از آن حزن و ماتم قلبى خویش را بیان داشته است:

اعینى جودا بارك الله فیكما                                                          على هالكین لا ترى لهما مثلا

على سید البطحاء وابن رئیسها                                                   و سیدة النسوان اول من صلى

مهذبة قد طیب الله خیمها                                                           مباركة والله ساق لها الفضلا

فبت اقاسى منهما الهم والثكلا                                                 مصابهما ادجى الى الجو والهواء (1)

«اى چشمان من! احسنت ‏بر شما، [اشك بریزید] در فراق آن دو بزرگوارى كه نظیر ندارند. بر سرور سرزمین بطحاء و فرزند رئیس آن و بر بانوى بانوان كه نخستین نمازگزار بود. (آن بانوى) پاكدامنى كه خداوند خصلت‏هاى او را پاكیزه كرده است. (بانوى) مباركى كه خداوند برترى را به سوى او رانده است .

مصیبت این دو عزیز فضا را بر من تیره و تار ساخته و [از این پس] شب‏ها را در اندوه و حزن این دو سر مى‏كنم.»

در این نوشتار بر آن شدیم كه نقش این بانوى خجسته را در گسترش آموزه‏هاى مكتب تربیتى اسلام مورد توجه قرار داده و مواردى قابل توجه از آن را به خوانندگان گرامى تقدیم داریم. به امید این كه بتوانیم از این شخصیت‏ برجسته و بانوى نمونه در جهان اسلام درس‏ها آموخته و با شناخت فضائل و مناقب آن بزرگوار، از او به عنوان اسوه و الگوى تربیتى پیروى كنیم .

 

1- فضائل اخلاقى و علمى

مطالعه تاریخ زندگى حضرت خدیجه علیهاالسلام نشان مى‏دهد كه او هم در دوران جاهلیت و هم بعد از بعثت ‏خاتم الانبیاء داراى فضائل اخلاقى و كمالات معنوى بوده است. او در جامعه خود به عنوان یك الگوى زن برتر، تاثیر بسزایى در گسترش صفات نیك انسانى داشته است. سخاوت، كرامت، ایثار و فداكارى، عفت و پاكدامنى، دوراندیشى و درایت و توجه به مستمندان، عطوفت و مهربانى و صبر و استقامت، از جمله فضیلت‏هاى پسندیده ایست كه صفحات تاریخ این زن نمونه را نشان مى‏دهد .

به همین جهت آن بانوى یگانه در میان زنان رسول خدا شرایط هم كفو بودن را احراز نمود و یك همتاى واقعى براى حضرت محمد صلى الله علیه و آله بود. عدم ازدواج مجدد پیامبر اكرم در زمان حیات خدیجه كبرى علیهاالسلام نشانگر جاذبه‏هاى معنوى و فضائل اخلاقى بى‏شمار در وجود آن حضرت است، كه بدون تردید برخوردارى از آن صفات نقش مهم و اساسى در زندگى رسول خدا داشته است. به همین جهت پیامبر این بانوى تربیت‏یافته را از برترین زنان بهشتى شمرده و مى‏فرماید: «افضل نساء اهل الجنة خدیجة بنت ‏خویلد و فاطمة بنت محمد و مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم امراة فرعون (2)؛ بهترین زنان اهل بهشت عبارتند از: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم [یعنى] زن فرعون.»

مشركان با سخنان توهین ‏آمیز و اعمال وقیحانه‏اى پیامبر اكرم را ناراحت مى‏كردند و از این ناحیه مشكلات فراوانى پیش روى پیامبر اكرم بود، اما همه این گرفتارى‏ها به وسیله خدیجه علیهاالسلام جبران مى‏شد. او شخص پیامبر و مشكلات آن حضرت را آگاهانه درك مى‏كرد و بدین جهت در پیشرفت اهداف آن حضرت تلاش مى‏نمود و سخنانش را تصدیق مى‏كرد و او را از تمام غم‏ها و غصه‏ها مى‏رهانید .

وفادارى این بانوى آسمانى در راه رسیدن به اهداف والاى همسر خویش، مورد توجه سیره‏نویسان و محققان قرار گرفته است. او از اولین لحظات بعثت، به رسول خدا ایمان آورد و تا آخرین لحظات بر ایمان خود پاى فشرد و لحظه‏اى شك و تردید به دل راه نداد .

گذشته از فضائل اخلاقى، او از كمالات علمى نیز برخوردار بود. تاریخ گواهى مى‏دهد كه خدیجه در مورد دانش عصر خود اطلاعات فراوانى داشت و از كتاب‏هاى آسمانى آگاه و از نظر عقل و درایت و زیركى بر تمام زنان حتى بسیارى از مردان معاصر برترى داشت. بنابراین او داراى تمام كمالات و امتیازهایى بود كه یك زن مى‏تواند داشته باشد .

با توجه به نكات یاد شده، خدیجه به عنوان اولین بانوى مسلمان در ترویج فرهنگ اسلامى و الگوهاى یك زن مسلمان و با كمال، نقش والاى خود را ایفا كرده است و بانوان بسیارى از تربیت عملى وى درس‏ها آموخته‏اند. اهمیت فضائل اخلاقى و كمالات انسانى در وجود این بانوى با فضیلت آنگاه به اوج خود مى‏رسد كه نگاهى به وضع زن در ایام جاهلیت و قبل از بعثت پیامبر اكرم بیندازیم .

زن در آن روز نه تنها از حقوق خود محروم بود و با رقت آورترین وضع زندگى مى‏كرد، بلكه به عنوان مایه ننگ و عار و موجودى شوم زنده به گور مى‏شد. خدیجه در چنین عصرى اثبات نمود كه یك زن نه تنها حق حیات دارد و باید حقوق مسلم خود را طلب نماید، بلكه مى‏تواند با اعمال شایسته و تلاش و كوشش، به مرحله‏اى برسد كه خداوند متعال به او سلام برساند؛ همچنان كه امام باقر علیه السلام از پیامبر اكرم نقل مى‏كند: شبى كه در معراج بودم، به هنگام بازگشت از سفر معراج به جبرئیل گفتم: اى جبرئیل! آیا خواسته‏اى از من دارى؟ گفت: خواهش من این است كه از طرف خداوند و من، به خدیجه سلام برسانى. (3)

حضرت <span style='background-color:yellow'>خدیجه</span>

2- پرورش فرزندان صالح

بدون تردید، مادر به عنوان مؤثرترین عامل محیطى و وراثتى در پرورش و رشد شخصیت كودك نقش به سزایى دارد. حضرت خدیجه علاوه بر این كه به نص قرآن مادر روحانى همه مؤمنین است، به عنوان مادرى شایسته و با ایمان در دامن خویش، فرزندان نیك و صالحى براى رسول‏ خدا تربیت نمود. وى شش فرزند براى پیامبر به دنیا آورد و در دامن پر مهر خویش پرورش داد كه در میان آن‏ها حضرت فاطمه علیهاالسلام از رتبه خاصى برخوردار است. دخترى كه رهبرى اسلام بعد از پیامبر اكرم و حضرت على علیه السلام از نسل او پدید آمد و ادامه یافت .

این دختر با مادرش آنچنان ارتباط تنگاتنگ داشت كه هنگام رحلت‏ حضرت خدیجه، فاطمه علیهاالسلام كه در حدود پنج‏ سال داشت‏ شدیدا بى‏تابى مى‏كرد و به دور پدر بزرگوارش مى‏چرخید و مى‏گفت: « پدر جان! مادرم كجاست؟» حضرت جبرئیل نازل شد و فرمود: یا رسول‏ الله! خداوند مى‏فرماید: سلام ما را به فاطمه برسان و به او اطلاع بده كه مادرش خدیجه در خانه‏هاى بهشتى با آسیه و مریم زندگى مى‏كند. (4)

این دختر پاكیزه، هنگام رحلت مادر وقتى احساس كرد كه حضرت خدیجه شدیدا در فراق او و پدر ارجمندش ناراحت است و نگران تنهایى و بى‏یاورى حضرت محمد صلى الله علیه و آله مى‏باشد، به مادرش دلدارى داده و گفت: «یا اماه! لاتحزنى ولا ترهبى فان الله مع ابى (5)؛ مادر جان! اندوهگین و مضطرب نباش، زیرا خداوند یار و یاور پدرم مى‏باشد.»

امامان معصوم علیهم السلام نیز همیشه به وجود چنین مادرى افتخار مى‏كردند؛ همچنان كه حضرت مجتبى علیه السلام هنگامى كه با معاویه مناظره مى‏كرد، در مورد یكى از علل انحراف معاویه از محور حق و انحطاط اخلاقى وى و سعادت و خوشبختى خود به نقش مادر در تربیت افراد اشاره كرده و فرمود: معاویه! چون مادر تو «هند» و مادربزرگت «نثیله‏» مى‏باشد [و در دامن چنین زن پست و فرومایه‏اى پرورش یافته‏اى] این گونه اعمال زشت از تو سر مى‏زند و سعادت ما خانواده در اثر تربیت در دامن مادرانى پاك و پارسا همچون خدیجه علیهاالسلام و فاطمه علیهاالسلام مى‏باشد. (6)

هنگام رحلت‏ حضرت خدیجه، فاطمه علیهاالسلام كه در حدود پنج‏ سال داشت‏ شدیدا بى‏تابى مى‏كرد و به دور پدر بزرگوارش مى‏چرخید و مى‏گفت: « پدر جان! مادرم كجاست؟» حضرت جبرئیل نازل شد و فرمود: یا رسول‏ الله! خداوند مى‏فرماید: سلام ما را به فاطمه برسان و به او اطلاع بده كه مادرش خدیجه در خانه‏هاى بهشتى با آسیه و مریم زندگى مى‏كند.

امام حسین علیه السلام در روز عاشورا براى معرفى خویش و آگاه كردن دل‏هاى بیدار، به مادرش فاطمه علیهاالسلام و مادربزرگ شایسته و فداكارش حضرت خدیجه اشاره نموده و فرمود: « شما را به خدا قسم مى‏دهم! آیا مى‏دانید كه مادر من «فاطمه زهرا» دختر محمد است؟! گفتند: آرى [ ... فرمود: ] شما را به خدا قسم مى‏دهم! آیا مى‏دانید كه مادربزرگ من خدیجه دختر خویلد، نخستین زنى است كه اسلام را پذیرفت؟! گفتند: آرى.» (7)

حضرت خدیجه علاوه بر این كه در دامان پر مهر و عطوفت‏ خویش فرزندان پیامبر را پرورش داد، فرزندان شایسته‏اى را نیز قبل از ازدواج با پیامبر تربیت كرده بود كه از جمله آن‏ها هند بن ابى هاله مى‏باشد . او (هند) در مدت سه شبانه روزى كه پیامبر اكرم در هنگام هجرت در غار ثور مخفى شده بود، به همراه على علیه السلام دور از چشم مشركان مكه محرمانه به پیامبر صلى الله علیه و آله آذوقه مى‏برد و برمى‏گشت. وى مردى بزرگوار، شریف، فصیح و محدث بود و از شوهر دیگر خدیجه به نام ابى هالة بن زرارة تمیمى متولد شده بود. (8)

هند پسر خدیجه همان كسى است كه امام حسن علیه السلام به عنوان دایى خود از وى نام مى‏برد. وى اوصاف و شمایل رسول خدا را براى امام مجتبى علیه السلام توصیف مى‏كرد و بسیار مورد علاقه پیامبر اكرم بود. او بت‏هاى مشركان را مى‏شكست (9) و در جنگ جمل در ركاب حضرت على علیه‌السلام به شهادت رسید. (10) و (11)

 

3- توجه به نیازهاى عاطفى و خواسته‏هاى فرزندان

مهرورزى و محبت‏ به كودكان و رفع نیازهاى معنوى و عاطفى فرزندان، یكى دیگر از اصول تربیتى اسلام مى‏باشد. حضرت خدیجه به عنوان یك مادر دلسوز و مربى آگاه در این مورد حساسیت ویژه‏اى داشت . ماجراى زیر بیانگر این ویژگى حضرت خدیجه مى‏باشد .

در ایام بیمارى خدیجه كه به مرگ وى انجامید، روزى اسماء بنت عمیس به عیادتش آمد، او خدیجه را گریان و ناراحت مشاهده كرد و به او دلدارى داده و گفت: تو از بهترین زنان عالم محسوب مى‏شوى، تو تمام اموالت را در راه خداوند بخشیدى، تو همسر رسول گرامى اسلام هستى و بارها تو را به بهشت‏ بشارت داده است. با این همه چرا گریان و نگران هستى؟

حضرت <span style='background-color:yellow'>خدیجه</span>

خدیجه علیهاالسلام فرمود: اسماء! من در فكر این هستم كه دختر هنگام ازدواج نیاز به مادر دارد تا نگرانى‏ها و اسرارش را به مادر بگوید و خواسته‏هایش را به عنوان محرم اسرار مطرح نماید، فاطمه كوچك است، مى‏ترسم كسى نباشد كه متكفل كارهاى وى در هنگام عروسى شود و برایش مادرى كند .

اسماء بنت عمیس گفت: اى بانوى من! نگران نباش من با تو عهد مى‏كنم كه اگر تا آن موقع زنده ماندم به جاى تو براى فاطمه مادرى كنم و نیازهاى روحى و عاطفى وى را برطرف نمایم .

بعد از وفات خدیجه علیهاالسلام هنگامى كه شب ازدواج حضرت فاطمه علیهاالسلام فرا رسید، پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمود: همه زن‏ها از اتاق عروس خارج شوند و كسى در آنجا باقى نماند. همه رفتند، اما پیامبر اكرم متوجه شد كه هنوز اسماء بنت عمیس در اتاق باقى مانده است. فرمود: آیا نگفتم همه زنان بیرون روند؟ اسماء گفت: چرا یا رسول‏الله من شنیدم و قصد مخالفت ‏با فرمایش شما را نداشتم، ولى عهد من با خدیجه مرا بر آن داشت كه در این‏جا بمانم؛ چون با خدیجه پیمان بسته‏ام كه در چنین شبى براى فاطمه مادرى كنم. (12)

حضرت رسول اكرم با شنیدن این سخن به گریه در آمد و فرمود: تو را به خدا سوگند براى این كار ایستاده‏اى؟ اسماء عرض كرد: آرى. پیامبر دست ‏به دعا برداشته و براى اسماء بنت عمیس دعا كرد. (13)

حضرت خدیجه گذشته از فضائل اخلاقى، از كمالات علمى نیز برخوردار بود. تاریخ گواهى مى‏دهد كه خدیجه در مورد دانش عصر خود اطلاعات فراوانى داشت و از كتاب‏هاى آسمانى آگاه و از نظر عقل و درایت و زیركى بر تمام زنان حتى بسیارى از مردان معاصر برترى داشت. بنابراین او داراى تمام كمالات و امتیازهایى بود كه یك زن مى‏تواند داشته باشد .

همچنین حضرت خدیجه در مورد آینده دختر خردسال خویش خطاب به پیامبر اكرم دغدغه‏هایى را به این ترتیب بیان نمود: یا رسول‏الله! این دختر من - با اشاره به حضرت فاطمه علیهاالسلام - بعد از من غریب و تنها خواهد شد. مبادا كسى از زنان قریش او را آزار برساند، مبادا كسى به صورتش سیلى بزند، مبادا كسى صداى خود را بر روى او بلند كند، مبادا كسى با او رفتارى تند و خشن داشته باشد. (14)

 

4- رعایت آیین شوهردارى

یكى از برنامه‏هاى تربیتى اسلام، آموزش آیین شوهردارى به بانوان مى‏باشد . اگر به آمار اختلافات خانوادگى و طلاق و ناهنجارى‏هاى خانواده‏ها توجه شود، بخش قابل توجهى از این مشكلات به رفتارهاى بانوان و زنان و دختران جوان بر مى‏گردد و این همه، به خاطر ناآگاهى و عدم توجه به حقوق شوهران، رعایت نكردن آداب معاشرت، عدم آگاهى از اصول شوهردارى در اسلام است. حضرت خدیجه علیهاالسلام در ترویج آیین شوهردارى اسلامى و رعایت ‏حقوق همسر، نهایت تلاش را به عمل مى‏آورد .

حضرت خدیجه علیهاالسلام با شیوه‏هاى مختلفى فضاى خانواده را آرام نگاه داشته و امنیت روحى و روانى را براى شوهر و فرزندان برقرار و زمینه را براى رشد فضائل اخلاقى فراهم مى‏آورد. در اینجا به برخى از روش‏هاى تكریم شوهر و همسردارى حضرت خدیجه اشاره مى‏كنیم:

الف) ابراز محبت:

حضرت خدیجه در فرصت‏هاى مناسب به همسر گرامى خویش ابراز علاقه و محبت مى‏كرد . او در قالب اشعارى زیبا درباره پیامبر اكرم، مكنونات قلبى خویش را چنین ابراز مى‏دارد:

فلو اننى امشیت فى كل نعمة                                                و دامت لى الدنیا و ملك الاكاسرة

فما سویت عندى جناح بعوضة                                                اذا لم یكن عینى لعینك ناظرة (15)

«اگر تمام نعمت‏هاى دنیا و سلطنت‏هاى پادشاهان را داشته باشم و ملك آن‏ها همیشه از آن من باشد، به نظر من به اندازه بال پشه‏اى ارزش ندارد زمانى كه چشم من به چشم تو نیفتد.»

 

ب) طرح غیرمستقیم خواسته‏ها

بدون شك هر زنى از شوهر خویش انتظارات و توقعاتى دارد. این درخواست‏هاى معقول زن، اگر در محیطى محبت‏آمیز و همراه با حفظ حریم‏هاى اخلاقى باشد، امرى پسندیده‏تر و جذاب خواهد بود . اگر این خواسته‏ها به صورت غیرمستقیم انجام گیرد، در تحكیم روابط خانوادگى و افزایش محبت تاثیرى فوق العاده خواهد داشت. حضرت خدیجه علیهاالسلام خدمات زیادى را در خانه پیامبر اكرم انجام داده و صدمات فراوانى متحمل شده بود، از این رو به صورت طبیعى مى‏توانست انتظارات و توقعاتى را نیز از آن حضرت داشته باشد، اما او هیچ‏گاه خواسته‏هاى شخصى خویش را به صورت مستقیم بیان نمى‏كرد بلكه سعى مى‏كرد آن‏ها را به عنوان یك پیشنهاد و یا خواهش غیر مهم و در كمال ادب و احترام مطرح نماید.

حضرت خدیجه در آستانه وفات خویش هنگامى كه وصیت‏هاى خود را بیان مى‏كرد، آن‏ها را در قالب یك گفت و گوى صمیمانه و محبت‏آمیز مطرح نمود . وى خطاب به پیامبر اكرم عرض كرد: «یا رسول‏ الله! چند وصیت دارم، البته من در حق تو كوتاهى كردم، مرا عفو كن .

حضرت <span style='background-color:yellow'>خدیجه</span>

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: هرگز از تو تقصیرى مشاهده نكردم. تو نهایت درجه تلاش خود را به كار گرفتى و در خانه من زحمات و مشكلات زیادى را متحمل شدى و تمام دارایى خود را در راه خدا مصرف كردى. حضرت خدیجه علیهاالسلام عرض كرد: یا رسول‏ الله! مى‏خواهم خواسته‏اى را توسط دخترم فاطمه به شما برسانم و شرم دارم آن را مستقیما بازگو نمایم .

پیامبر از منزل خدیجه بیرون رفت. آن‏گاه خدیجه دخترش فاطمه را صدا كرد و به او گفت: عزیزم! به پدر بزرگوارت بگو كه مادرم مى‏گوید: من از قبر هراسناكم، دوست دارم مرا در لباسى كه هنگام نزول وحى به تن داشتى كفن كرده و در قبر بگذارى. فاطمه علیهاالسلام به نزد پدر آمده و پیام مادرش را رساند . پیامبر آن لباس را براى خدیجه فرستاد . هنگامى كه فاطمه علیهاالسلام آن را آورد، نشاط زیادی وجود خدیجه را فرا گرفت. آنگاه حضرت خدیجه با دلى آرام چشم از جهان فرو بست . پیامبر اكرم مشغول تجهیز و غسل و حنوط وى شد، هنگامى كه خواست‏ خدیجه را كفن كند، حضرت جبرئیل امین نازل شد و گفت: یا رسول‏ الله! خداوند سلام مى‏رساند و مى‏فرماید: كفن خدیجه به عهده ماست و آن یك كفن بهشتى خواهد بود. پیامبر اكرم اول با پیراهن خود و از روى آن با كفن بهشتى خدیجه را كفن كرد .

 

ج) دلجویى و دلدارى همسر

خانواده كانون آرامش و راحتى‌بخش هر انسانى است. مردى كه در بیرون خانه با هزاران مشكل و گرفتارى رو به روست و گاهى در راه رسیدن به هدف و كسب روزى حلال سخنان ناروا شنیده و لطمات روحى و جسمى زیادى را متحمل مى‏شود، انتظار دارد كه كسى از وى دلجویى كرده و حرف دلش را شنیده و با كلمات شفابخش و برخوردهاى آسایش آفرین مرهم گذار دردهاى انباشته در دل او باشد .

خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه آن ثروت را در اختیار حضرت رسول نهاد و بدین ترتیب از جنبه اقتصادى، دین اسلام را تقویت نموده و در گسترش آن نهایت تلاش خود را به جاى آورد .

حضرت خدیجه چنین همسرى براى پیامبر اكرم بود. مشركان با سخنان توهین‏آمیز و اعمال وقیحانه‏اى پیامبر اكرم را ناراحت مى‏كردند و از این ناحیه مشكلات فراوانى پیش روى پیامبر اكرم بود، اما همه این گرفتارى‏ها به وسیله خدیجه علیهاالسلام جبران مى‏شد . او شخص پیامبر و مشكلات آن حضرت را آگاهانه درك مى‏كرد و بدین جهت در پیشرفت اهداف آن حضرت تلاش مى‏نمود و سخنانش را تصدیق مى‏كرد و او را از تمام غم‏ها و غصه‏ها مى‏رهانید .

علامه سید شرف الدین در این مورد مى‏نویسد: «او مدت 25 سال با پیامبر صلى الله علیه و آله زندگى كرد بدون آنكه زن دیگرى در زندگى او شریك شود و اگر در حیات باقى مى‏ماند، پیامبر باز هم شریك دیگرى انتخاب نمى‏كرد. او در تمام طول زندگى زناشویى شریك درد و رنج پیامبر بود، زیرا با مال خود به او نیرو مى‏بخشید و با گفتار و كردار از او دفاع مى‏نمود و به او در مقابل عذاب و درد كافران كه در راه رسالت و اداى آن نصیبش مى‏كردند تسلى مى‏داد. او به همراه على علیه السلام هنگام نزول نخستین وحى آسمانى به پیامبر، در غار حرا بود.» (16)

پیامبر اكرم در مورد همسر گرامى خویش مى‏فرماید: «خدیجه زنى بود كه چون همه از من روى مى‏گردانیدند او به من روى مى‏كرد و چون همه از من مى‏گریختند، به من محبت و مهربانى مى‏كرد و چون همه دعوت مرا تكذیب مى‏كردند به من ایمان مى‏آورد و مرا تصدیق مى‏كرد. در مشكلات زندگى مرا یارى مى‏داد و با مال خود كمك مى‏كرد و غم از دلم مى‏زدود.» (17)

خدیجه آنچنان در روح و جان همسر بزرگوارش تاثیر گذاشته بود كه مدت‏ها بعد از رحلت ‏حضرت خدیجه علیهاالسلام، هرگاه حضرت رسول صلى الله علیه و آله گوسفندى را ذبح مى‏كرد، مى‏فرمود سهمى هم برای دوستان خدیجه بفرستید، زیرا من دوستان ‏خدیجه را هم دوست مى‏دارم .

حضرت <span style='background-color:yellow'>خدیجه</span>

5- برترین معیارهاى انتخاب همسر

هر جوانى در زندگى خویش نیاز به ازدواج دارد و ازدواج در اسلام، یك امر مقدس و عبادت محسوب مى‏شود. دختر و پسرى كه مى‏خواهند به سوى امر مقدس ازدواج قدم بردارند، اولین گام را از خود دوستى به سوى غیردوستى بر مى‏دارند، آنان با امضاى پیمان مقدس زناشویى از دایره خودخواهى بیرون رفته و با وارد شدن ‏به مرحله جدیدى از زندگى، بخشى از كمبودهاى خود را جبران مى‏كنند كه از جمله آن‏ها مى‏توان به بقاى نسل، رسیدن به آرامش و سكون، تكمیل و تكامل، تامین نیاز جنسى، سلامت و امنیت اجتماعى و تامین نیازهاى روحى و روانى اشاره كرد . اما در این میان مهم‏ترین دغدغه‏هاى هر دختر و پسر جوان كه در آستانه ازدواج قرار مى‏گیرد، برترین معیارها و ملاك‏هاى ازدواج در انتخاب همسر آینده‏اش مى‏باشد .

حضرت خدیجه علیهاالسلام به عنوان الگوى دختران و زنان مسلمان در مورد انتخاب حضرت محمد صلى الله علیه و آله به عنوان همسر آینده خویش ملاك‏ها و اصولى را مطرح مى‏كند كه از گفت و گوى وى با پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله معلوم مى‏شود .

خدیجه هنگام پیشنهاد ازدواج با رسول خدا صلى الله علیه و آله به وى گفت: به خاطر خویشاوندیت ‏با من، بزرگواریت، امانتدارى تو در میان مردم، اخلاق نیك و راست گوئیت، مایلم با تو ازدواج كنم . (18)

ارزش این انتخاب خدیجه آنگاه نمایان مى‏شود كه بدانیم او در آن هنگام، موقعیتى عالى و ممتاز در جامعه خود داشت و تمام امكانات و زمینه‏ها براى ازدواج وى با هر یك از جوانان نامدار و ثروتمند قریش فراهم بود .

منبع:سایت شهید اوینی

کتابشناسی حضرت خدیجه سلام الله علیها

$
0
0

کتابشناسی حضرت خدیجه سلام الله علیها

الف- کتب فارسی

نام :حضرت خديجه اسطوره ايثار ومقاومت
درباره نويسنده : محمد محمدي اشتهاردی
دربارهاثر : نبوي تهران 1377
                                                            * * *


نام :فروغ آسمان حجاز خديجه
درباره نويسنده : علي كرميفريدوني
درباره اثر : حاذق قم 1382
 
                                                            * * *


نام :جلوه هايي از فروغ آسمان حجازحضرت خديجه
دربارهنويسنده علي کرمي فريدوني
دربارهاثر : دليل ما قم 1383


                                                            * * *
 
نام :في رحاب رسول الله و اهل بيته (ع) - ام المومنين الكبري خديجهبنت خويلد
دربارهنويسنده هاشم الموسوي
درباره اثر : فرهنگ مشرق زمين تهران 1383


                                                            * * *

نام :خديجه
درباره نويسنده علي محمدعلي دخيل ترجمه فيروز حريرچي
درباره اثر : اميركبير تهران1363

 

ب- کتب عربی

نام :خديجه امالمومنين 
 
درباره نويسنده : عبدالحميدالزهراوي 
 
درباره اثر : المكتبالاسلاميبيروت 

                                                            
* * * 

 
نام :ام المومنين خديجه بنت خويلد 
 
درباره نويسنده : ابراهيممحمد حسن الجمل 
 
درباره اثر : دارالفضيلهقاهره 

                                                            
* * * 

 
نام :دثريني ... يا خديجه 
 
درباره نويسنده : سلويبالحاج صالح – العايب 
 
درباره اثر : دارالطليعه بيروت 1999 

                                                            
* * * 

 
نام :خديجه امالمومنين 
 
درباره نويسنده : عبدالمنعممحمد عمر 
 
درباره اثر : الهيئهالمصريه العامهقاهره 

                                                            
* * * 

 
نام :صحابيات حولالرسول - خديجه ام المومنين 
 
درباره نويسنده : زهيرمصطفي يازجي 
 
درباره اثر : اينكتاب در زمينه سيره نبوي است دارالقلمحلب 

                                                            
* * * 

 
نام :خديجه بنتخويلد 
 
درباره نويسنده : عليمحمد علي دخيل 
 
درباره اثر : موسسهاهل البيت بيروت 1980 

                                                            
* * * 

 
نام :مثلهنالاعلي السيده خديجه 
 
درباره نويسنده : عبداللهالعلايلي 
 
درباره اثر : اينكتاب در زمينه سيره نبوي است دارالجديد قاهره 1992 

                                                            
* * * 

 
نام :سيره امالمومنين السيده خديجه 
 
درباره نويسنده : واصفاحمد فاضل كابلي 
 
درباره اثر : دارالكابلي جده 1998 

                                                            
* * * 

 
نام :السيدهخديجه 
 
درباره نويسنده : عبدالحميدمحمود طهماز 
 
درباره اثر : دارالقلمدمشق 1410

رونق مساجد افغانستان در ماه مبارک رمضان

$
0
0

رونق مساجد افغانستان در ماه مبارک رمضان

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1391/04/26/13910426000111_PhotoA.jpg

با شروع ماه رمضان، مساجد این کشور نیز رونقی خاص می‌یابند و وعاظ مخاطبان را از برکات و فیوضات این ماه نورانی آگاه می‌کنند.

به گزارش فارس، همزمان با فرارسیدن ماه پر برکت رمضان مساجد کشور مسلمان افغانستان نیز از رونق خاصی برخوردار شده و ائمه جماعات در خطبه های خود به ذکر مناقب و فضائل این ماه می‌پردازند.

گرچه افغان‌ها همواره ادای نماز در مساجد در اولویت قرار می‌دهند اما در این ماه حضور آنان در مساجد چشمگیرتر است.

تطهیر مساجد قبل از رمضان نیز از جمله سنت افغان‌ها است.

مجالس وعظ نیز در این ماه بسیار پر رونق است و به خصوص اهل سنت برای ادای مراسم خاص خود، تا پاسی از شب در مساجد حضور می‌یابند.

حجت الاسلام “سید قاسم احمدی” امام جماعت یکی از مساجد شهر کابل، با توصیف ماه مبارک رمضان در مورد این ماه پر برکت گفت: رمضان، ماهی است که نزد خداوند متعال روزهایش بهترین روزها، شب‌هایش بهترین شب‌ها و ساعاتش بهترین ساعت‌ها است.

به نقل از “آواپرس”، وی با بیان اینکه رمضان بهترین فرصت برای خود‌سازی، تکامل و پرورش روح است، افزود: ما باید در این ماه سعی کنیم خود و دیگران را به خودسازی، دستگیری از ایتام و اطعام فقرا و بی‌سرپرستان تشویق کنیم.

این عالم دینی که در جمع نمازگزاران مسجد جامع سلطانیه سخن می‌گفت اظهار داشت در ماه رمضان خوان گسترده الهی باز است و انسان می تواند با پیروی نکردن از هوای نفس، به مراحل بالای تکامل معنوی و انسانی دست یابد.

به اعتقاد وی، گاهی انسان از نعمت‌های خداوند دور می‌شود و به آنها توجهی ندارد، اما روزه گرفتن انسان را به یاد نعمت‌های بی‌شمار الهی می‌اندازد و روح و جسم انسان را پاک می کند.

وی خواندن قرآن را در این ماه دارای ثواب بزرگ دانست و گفت نباید تنها به خواندن قرآن بسنده کرد، بلکه باید به مفاهیم قرآن هم توجه و به دستورات آن عمل نماییم

او در پایان تأکید کرد در این ماه درهای رحمت الهی بازاست ماه رمضان ماه توبه و انابه است.

منبع: www.iran-afghanistan.com

ماه مبارک رمضان در افغانستان

$
0
0
ماه مبارک رمضان در افغانستان
آنچه می‏خوانید گزارش «محمد اشرف صارم» پیرامون ماه مبارک رمضان در افغانستان می‏باشد. محمد اهل افغانستان و کارشناس حقوق است.

استقبال

مردم مسلمان افغانستان یک ماه جلوتر خودشان را برای استقبال از ماه مبارک رمضان آماده می‏کنند. چند روز مانده به ماه مبارک هم مردم به آسمان نگاه می‏کنند و به دنبال ماه می‏گردند. ماه را که دیدند آتش روشن می‏کنند تا بقیه هم بدانند که ماه دیده شده است، البته الان با روش‏های جدید و رسانه‏ها به یکدیگر اطلاع می‏دهند.

مسجد

خانم‏ها هم به صورت خودجوش مساجد را تمیز می‏کنند. روحانی مسجد، در سحرهای رضان، دعای سحر می‏خواند، گاهی هم اشعاری در مدح امام علی ـ علیه‏السلام ـ . مردم بعد از نماز صبح در مسجد دور هم جمع می‏شوند و قرآن می‏خوانند.

تلویزیون

آنجا شبکه تمدن با الگو گرفتن از ایران برنامه‏هایی مثل تلویزیون ایران پخش می‏کند. این شبکه پربیننده‏ترین شبکه افغانستان است.

شب قدر

نوزدهم، بیست و یکم، بیست و سوم مثل ایران مردم به مسجد می‏روند و جوشن کبیر می‏خوانند، صد رکعت نماز را به جا می‏آرند، قرآن به سر می‏گذارند و اعمالی در مجموع اعمالی را که در مفاتیح نوشته شده انجام می‏دهند. 

عید اموات

شب بیست و هفتم، یا بیست و هشتم و یا بیست و نهم به نام «شب مرده‏ها» معروف است و به تعبیری عید اموات محسوب می‏شود. در این شب مردم برای اموات نذر می‏دهند و طلب استغفار می‏کنند.

روزه‏خوری

هیچ کس، حتی اگر عذر شرعی هم داشته باشد، علنی روزه‏‏اش را نمی‏خورد، حتی اگر در خانه هم روزه نمی‏گیرد سعی می‏کند هیچ کس نفهمد. اگر مردم کسی را در حال روزه‏خوری دیدند، طور دیگری به او نگاه می‏کنند، اگر آن فرد به نماز عید فطر هم آمد، مردم با او برخورد خوبی ندارند.

عید فطر

مردم، شب بیست و نهم در آسمان به دنبال ماه می‏گردند تا هلال ماه شوال را که نوید بخش عید فطر است ببینند. روز عید، مردم لباس نو و جدید که تازه خریده‏اند، می‏پوشند و به نماز عید می‏روند. بعد از پایان نماز هر خانه به خاطر عید، غذا تدارک می‏بینند و مثلاً در یک روستا که چهل خانوار با حدود پانصد نفر جمعیت دارد، پنج نفر به عنوان مهمان به خانه یک نفر که به قید قرعه اسم او درآمده می‏روند و آن شخص از آنان پذیرایی می‏کند؛ البته این رسم که از قدیم بوده، مختص آقایان است.

عید فطر و دو روز بعدش تعطیل رسمی است و مردم به دیدار یکدیگر می‏روند. بزرگترها به بچه‏ها عیدی می‏دهند. خانم‏ها هم گندم و تخمه بریان می‏کنند، تخم مرغ رنگ می‏کنند. می‏توان گفت به همان اندازه که ایرانیان عید نوروز را با شکوه برگزار می‏کنند، مردم افغانستان عید فطر و همچنین عید قربان را با شکوه برگزار می‏کنند.


منبع: خبرگزاری ابنا

آداب و رسوم ماه رمضان در افغانستان

$
0
0

آداب و رسوم ماه رمضان در افغانستان

خبرگزاری فارس: ماه رمضان در افغانستان مانند سایر کشورهای مسلمان اهمیت ویژه‌ای دارد و مردم این کشور با آداب و رسوم خاص خود در این ماه به میهمانی خدا می‌روند.به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، در افغانستان روزهای آخر شعبان برای مردم این کشور اهمیت ویژه‌ای دارد و بافت مذهبی مردم سبب شده‌ است که به این ماه مبارک توجه ویژه‌ای داشته باشند، مردم افغاستان همزمان با نزدیک شدن ماه رمضان روزه می‌گیرند و با غبارروبی مساجد و مکان‌‌‌های مذهبی به پیشواز ماه میهمانی خدا می‌روند.
به دلیل اهمیت این ماه در بین مردم مسلمان افغانستان دولت این کشور با تعیین زمان حلول ماه مبارک رمضان و پاسداشت این روز، همه ساله اول این ماه را تعطیل اعلام ‏رسمی اعلام می‌کند، در افغانستان بر خلاف سایر کشورهای اسلامی، نرخ مواد غذایی در این ماه کاهش می یابد و حداقل تغییر نمی‌کند.
براساس آمار در افغانستان ۹۹ درصد مردم مسلمان هستند که از این تعداد ۷۴ درصد پیرو مذهب حنفی و ۲۵ درصد شیعه و بقیه ‏پیروان سایر مذاهب هستند. ‏
درماه مبارک رمضان تلاوت قرآن و ذکر مناقب رسول اکرم(ص) و اهل بیت ایشان جایگاه ویژه‌ای دارد، اعتقادات خاص مردم به احکام و مسایل اسلامی درماه رمضان جلوه‌ ویژه‌ای دارد و همین اعتقاد به ارزش‌ها سبب شده ‌است که در ‏مقابل تهاجم فرهنگی بیگانه و به‌خصوص غرب مقاومت کنند.‏
مساجد افغانستان در ماه مبارک رمضان شاهد حضور پر رنگ مردم است، شیعیان و اهل سنت افغانستان هر کدام آداب ‏و رسوم خاص خودشان را در این ماه انجام می‌دهند، در هنگام اذان مغرب نمازگزاران با خود افطاری به مسجد می‌برند و پس از خواندن نمازمغرب و عشا افطار می‌کنند به خانه می‌آیند و شام می‌خورند. ‏
تلاوت و ختم قرآن کریم از مهم‌ترین آدابی است که مردم افغانستان در ماه مبارک رمضان به آن توجه ویژه‌ای دارند، افطاری دادن به فقرا و کمک به آنها در بین مردم افغانستان مرسوم است و اغلب مساجد این کشور در شب‌های ماه مبارک افطاری می‌دهند.
اعمال ویژه شب‌های قدر در مسجدها، تکایا و مکان‌های مذهبی دیگر برگزار می‌شود و مسلمانان افغانستان با احیا این شب‌ها از خداوند عاقبت بخیری و آمرزش گناهان خود را طلب می‌کنند.
در افغانستان هم مانند ایران مردم از غذاهای خاصی در سفره های افطار استفاده می‌کنند، سفره‌ها در ماه رمضان اندکی رنگین‌تر از سابق می‌شود، چاشنی سفره حتی در خانواده‌های فقیر ‏در این ماه ترک نمی‌شود و استفاده از ترشی خاص افغانی که “چتنی ” نام دارد بسیار مرسوم است، خرما به‌دلیل ارزش غذایی بالا و زولبیا که مردم افغانستان به آن “جلبی ” می گویند طرفداران زیادی در این ماه دارد. ‏
‏مردم افغانستان هم مانند مردم ایران هفته آخر این ماه را برای حمایت از مردم فلسطین به خیابان‌ها می‌روند.
عید فطر که عید اصلی و بزرگ مردم افغانستان است و گرامی داشت این روز بزرگ توسط مردم این کشور بسیار دیدنی است، نماز عید فطر نیز در مساجد جامع،‌ خیابان‌های اصلی و فضاهای باز با شکوه خاصی برگزار می‌شود و مردم گروه گروه ‏در نماز عید فطر شرکت می‌کنند و اعتقاد دارند که این نماز مکمل روزه‌هایشان است. ‏
بر اساس رسوم مردم افغانستان، در شب آخر رمضان خانواده‌ها تا فطریه را پرداخت نکنند و یا آن کنار نگذارند، افطار نمی‌کنند.
در روزهای آخر ماه مبارک رمضان خانواده‌ها به منظور خرید به بازارها می‌روند به همین دلیل بازارها رونق خاصی دارند، عید فطر در افغانستان سه روز است، مردم معمولاً با شیرینی‌های محلی و خشکبار از میهمانان خود ‏پذیرایی می‌کنند، دید و بازدید در عید فطر معمولا بیشتر از هرعید دیگری در افغانستان مرسوم است.




و كجاست مثل خدیجه

$
0
0
... و كجاست مثل خدیجه  
 

مقدمه

تبیین الگوهاى رفتارى مناسب براى فعالیتهاى اجتماعى، فرهنگى و... اساسى‏ترین نیاز زنان در جامعه ما به شمار مى‏رود، در این میان گروهى راه افراط پیموده، زنان را از هرگونه فعالیتى محروم مى‏سازند و عده‏اى دیگر حضور بى‏محابا در اجتماع را تنها نسخه شفابخش مى‏دانند.

مسلما دراظهارواعمال‏نظر پیرامون مسایل مربوط به جامعه زنان باید خاستگاه اسلامى آن را درنظر گرفت، زیرا سخنراندن بدون شناخت عمیق از سیره معصومان، جامعه زنان را از بستر اصلى خارج و در گرداب سطحى‏نگریها گرفتار مى‏سازد.

نگاه تاریخى و تحلیل واقعیتهاى موجود در زندگى شخصیتهاى مؤثر و مطرح جامعه زنان، در طول تاریخ اسلام، مى‏تواند ما را به خاستگاه اصلى نظرات دینى پیرامون زنان و تشخیص محدوده و نحوه فعالیتهاى اجتماعى آنان نزدیك سازد.

زندگى حضرت خدیجه را مى‏توان نمونه‏اى كامل از تحول مثبت و سیر به سمت كمال دانست؛ زیرا خدیجه(س) بیش از چهل‏سال از زندگى‏اش را در دوران جاهلیت‏سپرى‏كرد، آنگاه با غلبه بر تمام تضادهاى موجود اجتماعى دل به اسلام سپرد. و به اولین اجتماع كوچك اسلامى گام‏نهاد . زندگانى او چون پلى است كه ابتداى آن در دوران جاهلیت و انتهایش در دوران اسلامى است. از اینرو بررسى نقاط حساس زندگانى وى مى‏تواند ما را در دست‏یابى به الگوى مثبت‏یارى‏دهد و براى همه گروههاى جامعه، بهویژه زنان، كه دوران جاهلیتها، تعصبها و هجوم فرهنگهاى بیگانه را تجربه كرده‏اند سودمند باشد.

اوضاع اجتماعى زنان درعصر جاهلى

كعبه، نماد توحید، با قامتى كشیده و استوار پابرجاى بود اما مردم پیرامونش بر اثر زندگى خشن بیابانى، عدم ارتباط با تمدنهاى دیگر و حكمفرمایى جهل و امیال نفسانى به سوى انحطاط گام برمى‏داشتند، انحراف از آیین توحیدى خلیل‏الله در تمام شئون حیاتى و اجتماعى آنان دیده‏مى‏شد و از افراد بى‏رحم و جاهل انباشته‏بود. نظام اجتماعى عربستان نظامى بیابانى بود، و زورمندترین جریان اجتماعى و قبیله‏اى در راس هرم قدرت جاى‏داشت. زنان كه از لحاظ اجتماعى ضعیف‏ترین گروه جامعه بودند به طور كامل مقهور اراده و تمایلات مردان به شمار مى‏آمدند و در جنبه‏هاى اقتصادى، اخلاقى، فرهنگى و آداب و سنن اجتماعى تحت‏سلطه بودند.

گاه مردانى كه نیاز مالى داشتند و یا در اندیشه توسعه ثروت بودند گروهى از زنان را خریدارى كرده، پس ازآموزش آوازخوانى و نوازندگى خانه‏هایى در اختیارشان مى‏گذاشتند و پرچمى كه نشانه آزادى ورود همگان بود بر بام خانه‏هایشان نصب مى‏كردند. وظیفه این زنان كسب درآمد براى طبقه مسلط جامعه بود.اینكردار زشت چنان وقاحت‏خود را ازدست داده‏بود كه ثروتمندان بى‏هیچ دغدغه‏اى به استثمار عفت وعزت زنان مى‏پرداختند و ازاین راه ثروتهاى كلان گرد مى‏آوردند.زمانى نیز تنها به خاطرازدیاد نسل به موجودیت زن احترام مى‏گذاشتند و براى رسیدن به این هدف ازهرراه ممكن سود مى‏جستند؛ برخى به طور اشتراكى زنى را به همسرى مى‏گرفتند وعده‏اى به طور قبیله‏اى زنى را به عقد درمى‏آوردند.

وقتى تار جهل به پود فقر گره‏مى‏خورد، مردم را به سنتهاى هولناك مى‏كشاند، دختركشى تنها یكى از دههافجایع‏خوفناكى است كه در جزیرة‏العرب رواج‏داشت. براساس منابع موجود، «صعصعة‏بن ناجیه مجاشعى‏» جد فرزدق به تنهایى دویست‏وهشتاد دختر را از پدرانشان خرید و با پرداخت‏سه شتر براى هر كدام آنها را از مرگ حتمى نجات‏داد. این خبر مى‏تواند گستره وسیع نفوذ این سنت زشت را نشان‏دهد. فرزدق خاطره احسان جد خویش را چنین زنده كرده‏است:"وجدى الذى منع الوائدین واحیا الوئید فلم توئد."جدم همان شخصى است كه دخترانشان را از زنده‏به‏گوركردن، بازداشت و زنده‏به گورشدگان را نجات‏داد و نگذاشت دفن‏شوند.

رویش ستاره

حضرت خدیجه(س) شصت‏وهشت‏سال پیش ازهجرت درمكه چشم به جهان گشود.پدرش خویلد از فرزندان اسدبن عبدالعزى به شمارمى‏آمد و مادرش فاطمه دخترزائدة‏بن اصم بود. جد هردو «فهر» نام‏داشت و ازقبیله قریش بودند.

به روایتى پدرش قبل از جنگهاى فجار كشته‏شد و خدیجه را دردنیاى پرآشوب آن روزگارتنها نهاد.

از سرنوشت‏خدیجه(س) و نحوه زندگانى وى تا قبل از سنین میانسالى، اطلاع دقیقى دردست نیست اما آنچه مسلم مى‏نماید این است كه او دردوران طفولیت تجربیاتى گرانسنگ اندوخته‏بود، شاید پانزده‏سال بیشتر ازعمرش نمى‏گذشت كه شاهد هجوم سپاه ابرهه به خانه خدا بود.

اولین متون تاریخى در مورد او به زمانى اشاره دارند كه با ترتیب‏دادن كاروانهاى تجارى به كسب درآمد پرداخت او با مدیریت و درایتى قوىبه دور از رسم تجار زمانه كه رباخوارى را از اصول اولیه كسب ثروت قرار داده‏بودند، به تجارت مضاربه‏اى روى‏آورد.

گرچه ستیز خدیجه(س) با تجارت ربوى، كه گاه تا ازدست‏دادن زن و فرزند بدهكار مى‏كشید، خود مقوله‏اى مهم است اما تابناكترین صفحات زندگى او زمانى شكل مى‏گیرد كه با وجود زیبایى ظاهرو برخوردارى از تمام صفات عالى زنانه هرگز در جامعه فاسد آن روزگار خود را نباخت و به چنان درجه‏اى از كمال و پاكى دست‏یافت كه به وى لقب"طاهره‏"دادندنویسندگان در توصیف اوعباراتى چون"تدعى فى الجاهلیة الطاهرة‏" در جاهلیت‏به طاهره نامیده‏مى‏شد، را به كار برده‏اند.

او از یارى فقرا روى برنمى‏گرداند و خانه‏اش پناهگاه نیازمندان بود."كرم و سخاوت‏" ،"دوراندیشى و درایت‏" و"عفت"از وى بانویى پارسا و مورد احترام همگان ساخت. لقب"سیدة نساء قریش‏" كه در آن زمان به وى داده‏شد، از نفوذ اجتماعى و عمق احساس احترام مردم به وى پرده برمى‏دارد. كمالات روحى و عقلى و حسن‏ظاهر وى سبب‏شد تا گروه كثیرى از مردان، اندیشه همسرى او را در سر بپرورانند "عقبة‏بن ابى‏معیط‏"،"صلت‏بن شهاب"،"ابوجهل"و"ابوسفیان"ازجمله مردان ثروتمند و صاحب نفوذ قریش بودند كه دست تمنا به سوى او درازكردنداما خدیجه درخواست آنها را با ابراز بى‏علاقگى به ازدواج ردكرد. او در بخشى از گفتگوهایش با"ورقة‏بن نوفل اسدبن عبدالعزى‏"، پسرعمویش، نیافتن شخص موردنظر را دلیل عدم تمایل به ازدواج دانسته‏است.خدیجه كه بر آیین حنیف ابراهیم خلیل‏الله باقى‏بود، اوقاتى از روز را با علماى مذهبى مى‏گذراند و از سخنان و معارفشان بهره‏مى‏برد. در این نشستها گاه صحبت از ظهور پیامبرى از قریش به میان مى‏آمد كه خدیجه را سخت در تفكر فرو مى‏برد.

روزى همراه گروهى از زنان با یكى از علماى یهود گفتگو مى‏كرد كه رهگذرى جوان و بلندقامت توجهشان را جلب‏كرد. عالم یهودى از خدیجه خواست او را به مجلس فراخواند او رهگذر را به منزل آورد، عالم یهودى از جوان خواست كتف خود را بنمایاند. رهگذر پیراهن خود را كنارزد. او به دقت نگریست، درخشش نور نبوت را كه در كتابهایشان بشارت داده شده بود، در كتفش دید و گفت: این مُهر پیامبرى است.

خدیجه، بعد از سؤال از دلیل عالم یهودى و دریافت جواب گفت: اگرعموهایش اینجا بودند اجازه نمى‏دادند تو چنین كنى، زیرا بهشدت از وى مراقبت مى‏كنند.

عالم یهودى گفت: او با زنى از قریش كه بزرگ قبیله‏اش شمرده‏مى‏شود، ازدواج خواهدكرد.علاوه بر این یك‏بار نیز درخواب دید كه خورشید بالاى مكه چرخید و درخانه‏اش فرودآمد. او این خواب را با پسرعمویش"ورقة‏"، كه مسیحى بود و با كتب آسمانى آشنایى داشت، درمیان نهاد. ورقه گفت: با مرد بزرگى كه شهرت جهانى مى‏یابد ازدواج خواهى‏كرد.

مجموعه شواهد فوق خدیجه را وامى‏داشت كه از راهى عاقلانه گمشده‏اش را سوى خود بكشاند، پس شخصى را نزد امین قریش فرستاد و پیام‏داد كه با مقدارى ازاموال او به تجارت بپردازد و چون امین پذیرفت او را با بهترین كالاها و غلامش میسره راهى شام كرد.گروه كثیرى از تاریخ‏نگاران براین عقیده‏اند كه ابوطالب از خدیجه(س) خواست تا مالى براى تجارت در اختیارمحمد(ص) بگذارد.گروهى دیگر با این نظر به مقابله پرداخته، مى‏گویند: عزت و شرف ابوطالب اجازه‏نمى‏داد كه آنها اجیر شخص دیگرشوند. پس باید گفت كه وى بهطور مضاربه به تجارت پرداخت و اجیر خدیجه نشد.میسره در بازگشت كرامات امین قریش، خصوصا ملاقات راهب با وى ، را براى خدیجه بازگوكرد.

فصل وصل

جوانه‏هاى مهراینك درخدیجه به بارنشسته‏بود، او جوانى پاكدامن و امین پیش روى خود داشت كه عرق نجابت از صورتش ریزان و پاكى دلش از صداقت‏سیمایش آشكاربود. بانوى قریش بطور مستقیم تقاضاى ازدواج كرد. او به امین قریش چنین گفت:"یابنعم انى رغبت فیك لقرابتك وسطتك فى قومك وامانتك وحسن خلقك وصدق حدیثك.‏"

اى پسرعمو، من به خاطرخویشاوندى، شرافت تو درمیان مردم، امانت، خوش‏خلقى و راستگویى‏ات به تو تمایل پیداكردم.

محمد(ص) پیشنهاد خدیجه را پذیرفت و عمویش ابوطالب را ازآنچه رخ داده‏بود آگاه‏ساخت. ابوطالب همراه جمعى از بنى‏هاشم به نزد عموى خدیجه"عمروبن اسد"رفت و تقاضاى ازدواج كردند. ابوطالب هنگام خواندن عقد گفت: ... او به خدیجه و خدیجه به وى علاقه‏دارد اینجا جمع شده‏ایم كه با رضایت‏خودش خطبه بخوانیم.»

به این ترتیب خورشید مكه، درحالى كه تنها بیست‏وپنج‏سال ازعمرش را پشت‏سرمى‏گذاشت ، بر بام بخت‏سرور زنان قریش تابیدن گرفت، خدیجه،همسرآفتاب‏ شد و فصل نوینى در زندگى هردو پدیدآمد. خدیجه(س) با محمد(ص) پیوندى ابدى برقرارساخت؛ همدل، همسر، همراز وى شد.

قبل از طلوع وحى

بعد از مراسم خواستگارى، خدیجه پسرعمویش ورقة را خواست و گفت: نزد محمد(ص) برو و بگو: غلامان و كنیزان و هرآنچه مالك آنم به تو بخشیدم؛ هرگونه كه بخواهى مى‏توانى درآنها تصرف كنى.پس ورقه میان زمزم و مقام ایستاد و با صداى بلند ندا در داد: اى گروه عرب! خدیجه شما را شاهد قرار مى‏دهد بر اینكه اونفس ومال وغلامان وهرآنچه دارد را به محمد بخشیده است.

البته سرور زنان قریش درعمل نیزگفتارش را به اثبات رساند، به نوشته مورخان او وقتى ازعلاقه پیامبر به اخلاق پاك زید،"یكى ازغلامانش‏"آگاه‏شد، غلام را به وى بخشید.(اوهمان شخصى است كه جزء سابقین دراسلام شد).

توان اقتصادیش را تا لحظه وفات درخدمت همسرش قرارداد ودرسایه عشق فرصت عبادت وخلوت بیشتر درغارحرا را برایش فراهم مى‏ساخت.

البته زندگى سرورزنان قریش دركناراین امتیازات با تلخیهایى نیزهمراه بود؛ زنان آن روزگارچون مردان با مفاهیمى مانند خوش رفتارى، راستگویى و امانتدارى بیگانه بودند و فلسفه ازدواج خدیجه با یتیم تهیدست قریش را درك نمى‏كردند. از اینرو لب به طعنه مى‏گشودند، خواسته یا ناخواسته سروربانوان قریش را دراندوه فرو مى‏بردند. آنها روابط خود را با خدیجه قطع‏كردند و او را تنها گذاشتند.

بزرگ بانوان قریش براى رویارویى با این پدیده زشت جاهلى زنان را گردآورد و گفت: از زنان عرب شنیده‏ام كه شوهران شما برمن خرده مى‏گیرند كه چرا با محمد(ص) وصلت كرده‏ام. اینك از شما مى‏پرسم آیا مانند محمد درجمال، خوش‏رفتارى، خصلتهاى پسندیده و فضل و شرف دراصل و نسب درمكه وغیرآن سراغ‏دارید؟  گرچه خدیجه با طرح این سؤال به آنان فهماند كه همسنگى براى محمد(ص) یافت نمى‏شود اما نتوانست زنگار جهل دلهاشان را پاك‏كند ودر رفتارشان دگرگونى محسوسى پدید آورد.

رسالت غیرعلنى

خدیجه(س) پیوسته درانتظاردرخشش انوار نبوت ازسیماى مهربان همسرش بود از اینرو وقتى پیامبرازغارحرا به خانه آمد و ماجراى نزول فرشته وحى را برایش بازگفت، بى‏درنگ آن را تاییدكرد و به درستى گفتار پیامبرایمان‏آورد.او گفت: اى پسرعمو، شاد و ثابت‏قدم باش. سوگند به كسى كه جان خدیجه دردست اوست، من امیدوارم تو پیامبراینامت‏باشى.

حضرت خدیجه (س) در تمام مراحل زندگیش با پیامبر گرامی اسلام یار وآرام بخش ایشان بود. البته جایی برای تعجب وجود ندارد چرا كهدرمحدوده روابط سالم خانوادگى این كارمنطقى و آرمانى است؛ روابطى كه آیین اسلام نیزبه آن تاكید نموده‏است."هوالذى خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها."(روم/21)او كسى است كه براى شما ازخودتان زوجهایى آفرید تا آرامش یابید.نمونه‏هاى متنوعى ازایجاد آرامشدر زندگى خدیجه(س) و پیامبر اكرم(ص)وجود دارد. ابن‏هشام مى‏نویسد:

"خدیجه(س) به پیامبر(ص) ایمان‏آورد، گفتارش را تصدیق‏كرد واو را یارى‏داد واولین شخصى است كه به خدا و رسولش و درستى آیات الهى ایمان‏آورد. خداوند به این طریق به پیامبرش آرامش‏داد به نحوى كه هیچ خبر ناراحت‏كننده‏اى ازقبیل رد و تكذیب را نمى‏شنید مگراینكه خداوند به واسطه خدیجه(س) گشایشى برایش ایجاد مى‏كرد. وقتى خدا پیامبرش را به خدیجه(س) برمى‏گرداند، او را ثابت‏قدم مى‏كرد؛ دشواریها را براو آسان مى‏كرد و تصدیقش كرده، كار مردم را برایش آسان مى‏ساخت رحمت‏خدا براو باد."

آنچه بر عظمت این خدمت مى‏افزاید این است كه هیچ‏گاه خود از راحتى ظاهرى مطلوبى برخوردار نشد، نه آن زمان كه با رسول خدا(ص) ازدواج‏كرد و طعن و ملامت‏شنید و نه در مراحل دیگر. تاریخ بهخوبى اسم برخى از آزاردهندگان و برهم‏زنندگان آرامش خانه رسول(ص) را ثبت كرده‏است."ابولهب، حكم‏بنعاص‏بن امیه، عقبة‏بن ابى‏معیط، عدى‏بن حمراثقفى و ابن‏الاصداء هذلى‏"همسایگانى بودند كه آزارش مى‏دادند. و آسایش را ازخانه وى سلب مى‏كردند. یكى از اینان، هنگامى كه پیامبر(ص) درحال نماز بود، رحم گوسفندى را برسرآن بزرگوار انداخت.یك‏بار نیز شخصى خاك برسرآن حضرت ریخت، پیامبر(ص) با همان حال به خانه رفت. وضع پریشان پدرهمه را در نگرانى و اندوه فروبرد. یكى ازدختران رسول(ص) بپاخاست، خاك از سر پدر زدود و گریست. پدر گفت: دختركم گریه‏نكن خداوند نگاهبان پدرت است.

جُهال عرب براى انتقام ازپیامبر(ص) تصمیم گرفتند بستگان وى را از خانه‏هایشان بیرون‏كنند. ازاینرو دختر خدیجه(س) را طلاق‏دادند و ضربه‏اى دیگر به سرورزنان قریش واردساختند. بااین حال بانوى پارساى پیامبر(ص) با درایت و صبرمحیط خانه را آرام‏مى‏ساخت و حتى براى رفع ناراحتى‏هاى پیامبر(ص) تلاش مى‏كرد.

ایمان خدیجه(س)

حذیفه:"خدیجه(س) سابقه نساءالعالمین الى الایمان بالله وبمحمد(ص)". خدیجه(س) در بین زنان اولین زنی بود كهبه خدا ومحمد(ص)ایمان آورد.

ابن‏عباس:"كانت‏خدیجة(س) بنت‏خویلد اول من آمن بالله ورسوله وصدق محمدا فیما جاء بهعن ربه."

خدیجه(س) اولین كسى بود كه بهخدا و رسول(ص) ایمان‏آورد. و محمد(ص) را، در آنچه از سوى خدایش آورده‏بود، تصدیق‏كرد.

ابن‏هشام:"آمنت‏به خدیجه(س) بنت‏خویلد وصدقت‏بماجاء مناللهووازرته على امره وكانت اول من آمن بالله وبرسوله وصدق بما جاء منه."

خدیجه دختر خویلد به او [محمد] ایمان‏آورد وآنچهرا ازطرف خدا آورده تصدیق‏كرد، او را در كارش یارى‏داد. واولین كسى بود كه به خدا ورسول ودرستى آنچه آورده‏بود ایمان‏آورد.

مسلم:"كانت‏خدیجه وزیره صدقعلىالاسلام كان یسكن الیها."

خدیجه وزیرپیامبربود، اسلام را تصدیق‏كرد وپیامبربه واسطه اوآرامش مى‏یافت.

طبرى:"فلما اكرم رسول‏الله بنبوته آمنت‏به خدیجه."

وقتى پیامبربه نبوت تشرف‏یافت، خدیجه به او ایمان‏آورد.

اظهاراسلام

خدیجه درهمان دوران دعوت پنهانى (سه سال اول) اسلام خود را اعلام‏كرد. ابویحیى بن‏عفیف ازپدرش و اوازجدش عفیف، كه تاجرمشهورى بود روایت كرده كه وقتى پاى به مسجدالحرام نهاد با منظره‏اى شگفت روبه‏رو شد او سه نفر را در حال نمازخواندن دید. از ابن‏عباس درباره كردار آنها پرسید. گفت: نفر نخست مدعى نبوت است، مرد پشت‏سرش على وآن زن هم همسر محمد(ص) خدیجه است. غیراز اینها كسى را براین آیین سراغ ندارم.

حضرت‏على(ع) خود خاطره آن روزها را چنین بیان مى‏كند:"لم‏یجمع واحد یومئذ فىالاسلام غیررسول‏الله وخدیجه وانا ثالثهما ارى نورالوحى والرسالة اشم ریح النبوة."كسى آنروز دراسلام جمع‏نشد غیرازرسول‏خدا، خدیجه و من سومین آنها بودم. نوروحى و رسالت را مى‏دیدم و بوى نبوت را به مشام احساس مى‏كردم.

وجود شخصیتهایى چون ابوطالب و خدیجه، به این دلیل كه داراى موقعیت‏برتراجتماعى بودند، ازبار فشارهاى روانى و ظاهرى مشركان علیه آیین نوپاى محمدى(ص) تا حدود زیادى مى‏كاست.ابوطالب به خاطراینكه بتواند همچنان به یارى رسول خدا(ص) ادامه‏دهد ایمان خویش را پنهان‏داشت وموقعیت اجتماعى و قبیله‏اى خود را حفظ كرد.اما خدیجه با شهامت تمام همراه على(ع) دراعلام موجودیت جامعه كوچك اسلامى شركت‏جست و ازموقعیت اجتماعى خویش چشم‏پوشى كرد.

دعوت آشكار

سه‏سال پس ازآغازبعثت، پیامبراكرم دعوتش را علنى‏ساخت.

ابوطالب، خدیجه وعلى(ع) با جان و دلازوى پشتیبانى كردند. خدمات حضرت خدیجه دراین دوران ازدو جنبه قابل ارزیابى است.

1- حمایت اجتماعى

حضرت خدیجه(س) به دلیل وجهه مناسب اجتماعى توانست‏بارها پیامبررا از شرجهال برهاند؛ براى مثال پیامبر(ص) در ایام حج، بالاى كوه صفا رفت و با صداى بلند نداداد كه، اى مردم من فرستاده پروردگارم. آنگاه به كوه مروه رفت و سه‏بارسخن پیشین را تكراركرد. عربهاى متعصب هریك سنگى برداشته درپى پیامبر روانه‏شدند.

ابوجهل سنگى پرتاب‏كرد كه به پیشانى رسول اكرم(ص) اصابت‏كرد، خون از پیشانى‏اش جارى‏شد. پیامبر به كوه ابوقبیس رفت، مشركان نیزدرپى او روانه‏شدند. حضرت على(ع) خود را به خدیجه رساند و موضوع را به وى بازگفت. اشك برگونه‏هاى خدیجه جارى‏شد، ظرفى ازغذا برداشت و براى یافتن پیامبرباعلى(ع) راهى كوهها و دشتها شد. جبرییل برپیامبر(ص) نازل‏شد و فرمود: از گریه خدیجه ملایك به گریه آمدند. او را بخواه، سلام برسان، بگو خدا به تو سلام مى‏رساند. و او را به خانه‏اى بهشتى كه از نور زینت‏شده، بشارت‏بده.

خدیجه و على پیامبر را یافته، به خانه آوردند. مردم به خانه خدیجه حمله‏ورشده، خانه را سنگباران كردند. خدیجه بیرون‏آمد وگفت: آیا از سنگباران كردن خانه زنى كه نجیب‏ترین قوم شماست، شرم ندارید؟

مردم با شنیدن سخنانش پراكنده شدند و او براى مداواى همسرش به خانه بازگشت. پیامبراسلام(ص) سلام خدا را به وى رساند. اودرپاسخ گفت:

ان الله هو السلام و منه السلام وعلى جبرییل السلام وعلیك یارسول‏الله السلام وبركاته. خدا خود سلاماست وسلام از اوست و سلام برجبرییل و برتو اى رسول‏خدا، رحمت و بركات خداوند برتو باد.

2- حمایتهاى عملى و مالى

حضرت خدیجه نه‏تنها ازاعتبارو موقعیت اجتماعى خود براى دفاع ازرسول‏اكرم سود مى‏برد، بلكه با ورود به صحنه‏هاى دشوار به دفاع ازحریم نبوت پرداخت. او خود در شعب ابى‏طالب حضوریافت.و همراه پیامبر سه‏سال درآنجا به سربرد. این سه‏سال را مى‏توان سالهاى اوج فداكارى خدیجه نامید. او درطول سه‏سال تحریم اقتصادى تامین نیازهاى مالى مسلمانان را برعهده داشت.علاوه براموال خدیجه، ثروت بستگان او مانند حكیم‏بن حزام نیز درجهت‏یارى دین محمدى(ص) صرف مى‏شد.

پیامبراكرم بارها فداكارى حضرت خدیجه را مطرح‏ساخت و براین حقیقت كه او در راه اسلام از اموالش گذشت تاكیدكرد.

به سوى معبود

خدیجه بیست‏وچهارسال با پیامبر زندگى‏كرد و سرانجام دربستربیمارى افتاد. پیامبر(ص) كه بربالین او حاضربود، ضمن گفتگوى با وى فرمود: خدا تو را با مریم دخترعمران و آسیه دخترمزاحم برابرى داده‏است.

وقتىروح خدیجه به سوى جهان جاودان پركشید پیامبرسخت گریست. چون درحجون قبرى برایش كندند، پیامبر خود به راه افتاد؛ همچنان كه اشك ازچشمانش مى‏بارید داخل قبر شد و خوابید، افزونتر از قبل گریست و او را دعاكرد.آنگاه برخاست و با دست‏خویش همسرش را درقبرگذاشت.چون درآن زمان نماز میت واجب نشده‏بود، نماز بر وى خوانده‏نشد.فاطمه، یادگارخدیجه گرد پدرمى‏گشت، خود را به دامان او مى‏آویخت، بهانه مادر مى‏گرفت و دل دردمند پدر را آتش مى‏زد. پیامبرجزسكوت چیزى نداشت؛ جبرییل نازل‏شد و گفت: اى پیامبر، به فاطمه بگو خدا براى مادرت قصرى از لؤلؤ ساخته كه درونش آشكار است و درآنجا هیچ سختى و تلخى نیست.

به این ترتیب فرشته الهى پایان رنجها و محنتهاى خدیجه را اعلام‏كرد.

محققان زمان وفاتش را سه‏سال قبل ازهجرت مى‏دانند.در سال‏727ه.ق قبه‏اى بر قبر وى ساختند كه درسال 1344ه.ق به وسیله وهابیون ویران‏شد.

به یاد تو

قلب پرمهرپیامبر(ص) هیچ‏گاه نام خدیجه را از صفحه خویش پاك‏نكرد و چراغ مهروى را تا آخر عمر فروزان نگاه‏داشت. او دوستداران خدیجه را دوست مى‏داشت. عایشه مى‏گوید: روزى خواهر خدیجه خواست‏خدمت پیامبر بیاید. تا رسول‏خدا نام خدیجه را شنید، چشمانش برق‏زد. گفتم: چقدر زیاد به فكرش هستى. پیرزنى بود كه مُرد و خدا بهتر از آن را به تو رسانده‏است.

پیامبر به شدت برآشفت و فرمود: والله بهتر ازخدیجه روزى من نشده‏است. وقتى مردم مرا تكذیب كردند به من ایمان‏آورد و زمانى كه مردم ازانفاق ثروت خویش خوددارى مى‏كردند مال خود را انفاق‏كرد.

پیامبر چنان شخصیت‏خدیجه را بزرگ مى‏شمرد كه گفتارش دیگران را به شگفتى وامى‏داشت. عایشه مى‏گوید: به هیچ‏كس به اندازه خدیجه حسرت نبردم، بهخاطر یادكرد پیامبرازاو.رسول‏خدا از خدیجه چنان یادمى‏كرد كه گویا جز او زنى در عالم نبود.هیچ‏گاه پیامبرازخانه بیرون نمى‏رفت مگراینكه خدیجه را مى‏ستود.

پیامبر در سالگرد وفاتش اشك‏ریخت و او را دعاكرد.او به زنانش مى‏فرمود: فكرنكنید مقامتان بالاتر ازاوست زمانى كه كافر بودید، ایمان‏آورد و مادر فرزندانم است.آن بزرگوارروزى چهارخط بر زمین كشید و پرسید: مى‏دانید چیست؟ حاضران اظهار بى‏اطلاعى كردند. حضرت فرمود: بافضیلت‏ترین زنان بهشت چهار نفرند: خدیجه دخترخویلد، فاطمه دخترمحمد(ص)، مریم دخترعمران و آسیه دخترمزاحم همسر فرعون.

روزى به اصحاب فرمود: از مردان، تعداد بسیارى به كمال رسیدند و ازمیان زنان به كمال نرسیدند مگرمریم دختر عمران، آسیه دخترمزاحم زن فرعون، خدیجه دخترخویلد و فاطمه دخترمحمد.

سالها بعد وقتى خواستند خبرخواستگارى على(ع) از فاطمه(ع) را به اطلاعش رسانند، گروهى از زنان به نزدش آمده، گفتند: با پدرو مادرهایمان فدایت‏شویم اى رسول‏خدا، براى كارى جمع‏شده‏ایم كه اگر خدیجه زنده‏بود چشمش روشن مى‏شد. تا نام خدیجه برده‏شد، پیامبرگریست. ام‏سلمه پرسید براى چه مى‏گریید؟ فرمود:

«خدیجه واین مثل خدیجه صدقتنى حین یكذبنى الناس وایدتنى على دین الله واعانتى علیه بمالها ان الله عزوجل امرنى ان ابشر خدیجه بیت فى الجنة من قصر الزمرد لاصعب فیه ولانصب.» 

خدیجه! و كجاست مثل خدیجه؟ زمانى كه مردم تكذیبم كردند تصدیقم كرد. بردین خدا یاریم نمود. و با مالش به كمكم شتافت. خدا به من فرمان‏داد تا او را به قصرى زمردین بهشتى كه سختى و محنت در آن نیست‏بشارت‏دهم.

منبع:سایت شهید اوینی

وفات ام المومنین حضرت خدیجه ی کبری تسلیت باد . .

$
0
0
بسم الله الرحمن الرحیم
صلی الله علیک یا ام الزهراء و یا والدة ائمّة المعصومین



وفات ام المومنین حضرت خدیجه ی کبری تسلیت باد . . .






ویژه برنامه شام غریبان حضرت علی (ع)

$
0
0

بسم الله الرحمن الرحیم
ویژه برنامه شام غریبان حضرت علی (ع)
سخنران: سید حیدر فنایی
مداح : علی اصغر طهماسبی و سید نادر احمدی

زمان :سه شنبه 1392/05/08 ساعت 20 الی 22
بصرف افطار و شام

ادرس: شهرری جنب بیمارستان فیروز ابادی خیابان شیخ اکبری با لاتر از چهار راه کلهر پلاک 238 منزل اقای نوری

جامعه مداحان افغانستان


اگر علی نبود عمر هلاک می شد.

$
0
0




علی زیبا ترین نام جهان است
عمود این زمین و آسمان است
هر آنکس مهر او در سینه دارد
یقین جایش بهشت جاودان است


شوریده و شیدای توام //شیرینی رویای منی //تابه قیامت پای تو و اولاد توام //دین منی دنیای منی مولای منی...
آه یاعلی یاعلی یاعلی ...
آه به دلم حست دیدار نجفت یا علی...
فانی در ذات احدی//جان فاطمه مددی//عاشق عشق ناب توام//صاحب منی ارباب منی مولای منی...
آه یا علی یا علی یا علی...
آه خاک کوی تو شفا یا علی ...
درشب ظلمت ماه منی//دلیل عشقی راه منی//نماز روهم سوی توو//قبله من محراب منی مولای منی...
آه یا علی یا علی یا علی...
آه شهید محراب یا علی ...
آه دلیل عزت بشر یا علی...

یکی از دو شب

$
0
0

یکی از دو شب است


طبق روایات فراوانی که در منابع شیعی آمده، شب‌های نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان شب‌های قدر معرفی شده‌اند (1)
 
اما امام باقرع دایره آن را محدودتر نموده، و در پاسخ عبدالواحد بن مختار انصاری که خواستار تعیین یکی از آن شب‌ها از سوی امام (ع) بود، فرموده‌اند:
 
ایرادی ندارد هر دو شب را به عبادت و شب زنده داری مشغول باش، زیرا شب قدر یکی از این دو شب می‌باشد. (2)

1- الدر المنثور، ج 6، ص 376.
2- نورالثقلین، ج 5، ص 628.


دلیل مخفی بودن


به روایت ابن ابی الحدید وقتی درباره تعیین شب قدر از امیر مؤمنان سؤال می‌شود، آن حضرت از مشخص کردن، طفره می‌رود و می‌فرماید:
 
 در این جهت تردید ندارم، که خداوند جهت مخفی داشتن شب قدر به شما نظر و عنایت دارد، زیرا اگر آن را برای شما اعلام داشته بود، در همان شب به عمل عبادت می‌پرداختید و عبادت در شب‌های دیگر را ترک می‌نمودید، و من هم به خواست خداوند در مورد بهره برداری شما از شب‌های دیگر امیدوارم شما را محروم نگردانم.

شرح نهج‌البلاغه، ج 20، ص؛154 بحارالانوار، ج 94، ص 10.


علائم ظاهری


از امام باقر (ع) درباره علامت لیلة القدر پرسیده شد؟ امام (ع) فرمود:
علامت لیلة القدر این است که بوی خوشی از آن پخش می‌شود، اگر در سرمای (زمستان) باشد گرم و ملایم می‌گردد، و اگر لیلة القدر در گرمای (تابستان) باشد خنگ و معتدل و نیکو می‌گردد. (1)

علامه طباطبائی در علایم شب قدر می‌گوید: روایات در معنی و خصایص و فضایل شب قدر بسیار است، در بعضی از آن روایات علامت‌هایی برای شب قدر ذکر کرده از قبیل اینکه شب قدر، صبح آن شب آفتاب بدون شعاع طلوع می‌کند و هوای آن روز معتدل است. (2)

1.وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 256.
2.المیزان، ج 40، ص 332



در هر سال است


ابو عبد الله علیه‌السلام:
 
شب قدر در همه سال‌ها وجود دارد، و روز آن مثل شب آن می‌باشد.

وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 262.


در یکی از شب های ماه رمضان


در این که شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد، هیچ گونه تردیدی نمی‌توان به خود راه داد، چون از یک سو خداوند فرموده: قرآن در ماه رمضان نازل شده. (1)
 
و از سوی دیگر در سوره قدر هم آمده: آن قرآن را در شب قدر نازل کردیم؛ و این که شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد، مورد اتفاق روایات و مفسرین قرآن است.

1ـ بقره، 185.


فراتر از درک بشر


«ما، آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم و تو، چه می‌دانی شب قدر چیست؟ شب قدر، از هزار ماه بهتر است، فرشتگان و» روح «در آن شب به اذن پروردگار خود، برای تقدیر هر کاری نازل می‌شوند، آن شب انباشته از سلامت و برکت و رحمت، تا طلوع صبح است. »

درک شب قدر، کاری مشکل است، بیان جایگاه و «قدر» شب قدر نیز عملی است دشوار که تنها راه یافتگان به آن شب عزیز می‌توانند واقعیت و حقیقت آن را بیان دارند؛ چرا که قرآن حتی به پیامبر خدا فرمود: «و تو چه دانی شب قدر چیست؟»

در وصف آن همین بس که از هزار ماه برتر است...


قدر=شرف و منزلت


مرحوم طبرسی گوید: از آن رو به این شب، قدر گفته‌اند که دارای شرف و پایه ای بلند و شأنی عظیم است. مثل اینکه گویند: مرد دارای قدر؛ یعنی دارای شرف و منزلت. چنان چه قرآن می‌فرماید: و ما قدروا الله حق قدره، یعنی عظمت و شأن خدا را آن گونه که باید به جا نیاوردند. ابوبکر وراق گوید: لان من لم یکن ذا قدر اذا احیاها صار ذاقدر؛ آن شب را، قدر نامیدند، از این رو که انسان‌ها با زنده داشتن آن به قدر و منزلت می‌رسند.
 
دیگران نیز گفته‌اند: شب قدر است، زیرا کارهای خدایی را در آن شب پاداشی بزرگ و گران سنگ است. گروهی دیگر نیز گفته‌اند: شب قدر است، چون کتابی گران بها بر پیامبری بلند مرتبه و گرامی، برای امتی بلند پایه با دستان فرشته ای گرانقدر نازل شده است. (1) در قدر و منزلت شب قدر همین بس که سوره مبارکه (قدر) درشان آن نازل شده است.

1- مجمع البیان، ج 10، ص 518.


اداب اعمال شب نوزدهم

$
0
0

شب نوزدهم اولین شب قدر


این شب با عظمت آغاز شبهای قدر است، و شب قدر آن شبی است که در طول سال، شبی به خوبی و فضلیت آن یافت نمی‌شود، و عمل در این شب از عمل در طول هزار ماه بهتر است، و تقدیر امور سال در این شب صورت می‌گیرد، و فرشتگان و روح که اعظم فرشتگان الهی است، در این شب به اذن پروردگار به زمین فرود می‌آیند، و به محضر امام زمان (عج) می‌رسند و آنچه را که برای هر فرد مقدّر شده بر آن حضرت عرضه می‌دارند.

و اعمال شبهای قدر بر دو نوع است: یکی اعمالی که در هر سه شب باید انجام داد، و دیگر اعمالی که مخصوص به هر یک از شبهای قدر است.

اعمال مخصوص این شب را نیز در ادامه تقدیم علاقمندان می‌کنیم.



صد مرتبه بخواند:
اَسْتَغْفِرُاللّهَ رَبّی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ


صد مرتبه بخواند:
اَللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ


دعای یَا ذَا الَّذِی کَانَ

یَا ذَا الَّذِی کَانَ قَبْلَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ ثُمَّ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ ثُمَّ یَبْقَی وَ یَفْنَی کُلُّ شَیْ‌ءٍ یَا ذَا

الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ وَ یَا ذَا الَّذِی لَیْسَ فِی السَّمَاوَاتِ الْعُلَی وَ لاَ فِی الْأَرَضِینَ

السُّفْلَی وَ لاَ فَوْقَهُنَّ وَ لاَ تَحْتَهُنَّ وَ لاَ بَیْنَهُنَّ إِلَهٌ یُعْبَدُ غَیْرُهُ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً لاَ یَقْوَی

عَلَی إِحْصَائِهِ إِلاَّ أَنْتَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاَةً لاَ یَقْوَی عَلَی إِحْصَائِهَا إِلاَّ أَنْتَ


ای آنکه پیش از هر چیز بوده سپس هر چیز را آفرید و او باقی است و هر چیز فانی شود ای آنکه بمانند او چیزی نیست ای آنکه در آسمانهای بلند و نه در زمینهای پست و نه بالای آن‌ها و نه در زیر آن‌ها و نه در میان آن‌ها معبود به حقی که پرستش شود جز او نیست

حمد برتر است آن سپاس که جز تو کس نتواند آن را شمرد پس درود فرست بر محمد (ص) و آل محمد درودی که جز تو کس نتواند آن را شمرد


اداب اعمال شب بیست و یکم ماه رمضان دومین شب قدر

$
0
0
یکی از شب‌هایی که احتمال می‌رود شب قدر باشد شب بیست و یکم ماه رمضان است.

شیخ کلینی روایت کرده که حضرت باقرعلیه السلام در شب بیست و یکم و بیست و سیّم دعا می‌خواند تا نیمه شب و بعد از آن شروع می‌نمود به نماز خواندن.

از شب بیست و یکم، دهه آخر ماه رمضان شروع می‌شود که بسیار پرارزش و مغتنم است.

اعمال این شب مبارک دو گونه است: اعمال مشترک شب‌های قدر و اعمال مخصوص شب بیست و یکم.

در ادامه اعمال مخصوص شب بیست و یکم را پیشکش علاقمندان خواهیم نمود.



خواندن دعای  اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْسِمْ لِی حِلْما یَسُدُّ عَنِّی بَابَ الْجَهْلِ


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْسِمْ لِی حِلْما یَسُدُّ عَنِّی بَابَ الْجَهْلِ وَ هُدًی تَمُنُّ بِهِ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ ضَلالَةٍ وَ

غِنًی تَسُدُّ بِهِ عَنِّی بَابَ کُلِّ فَقْرٍ وَ قُوَّةً تَرُدُّ بِهَا عَنِّی کُلَّ ضَعْفٍ وَ عِزّا تُکْرِمُنِی بِهِ عَنْ کُلِّ ذُلٍّ وَ رِفْعَةً تَرْفَعُنِی بِهَا عَنْ

کُلِّ ضَعَةٍ وَ أَمْنا تَرُدُّ بِهِ عَنِّی کُلَّ خَوْفٍ وَ عَافِیَةً تَسْتُرُنِی بِهَا عَنْ کُلِّ بَلاءٍ وَ عِلْما تَفْتَحُ لِی بِهِ کُلَّ یَقِینٍ وَ یَقِینا تُذْهِبُ

بِهِ عَنِّی کُلَّ شَکٍّ وَ دُعَاءً تَبْسُطُ لِی بِهِ الْإِجَابَةَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ یَا کَرِیمُ

وَ خَوْفا تَنْشُرُ [تُیَسِّرُ] لِی بِهِ کُلَّ رَحْمَةٍ وَ عِصْمَةً تَحُولُ بِهَا بَیْنِی وَ بَیْنَ الذُّنُوبِ حَتَّی أُفْلِحَ بِهَا عِنْدَ الْمَعْصُومِینَ عِنْدَکَ

بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ


خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و آن‌چنان بردباری روزی من گردان که در نادانی را به روی من ببندد، و هدایتی که رهیدن از هر گمراهی را به وسیله آن بر من منت نهی، و ثروتی که در هر فقری را به سبب آن بر من ببندی، و نیرویی که به آن هرگونه ضعفی را از من برگیری، و عزّتی که مرا به آن از هر خواری اکرام نمایی، و مرتبه بلندی که مرا به آن از هر افتادنی بلند گردانی، و امنیتی که به آن هر ترسی را از من دور سازی، و سلامتی کاملی که مرا به آن از هر بلایی بپوشانی، و دانشی که به آن در هر یقینی را به رویم بگشایی، و یقینی که به آن هر شکی را از من برطرف سازی، و دعایی که به آن سفره اجابت را در امشب و در این ساعت بگسترانی همین ساعت، همین ساعت، همین ساعت ای کریم، و ترسی که به آن هرگونه رحمتی را برایم پخش کن، و بازدارنده‌ای که بین من و گناهانم پرده شود، تا به سبب آن نزد معصومین به درگاهت رستگار شوم، به حق مهربانی‌ات ای مهربان‌ترین مهربانان


صلوات و لعن بسیار


به فرموده «شیخ مفید»، در این شب صلوات بسیار فرستد و بر ظالمان و غاصبان حقوق آل محمّد (صلی الله علیه وآله) و همچنین بر قاتل امیرمؤمنان (علیه السلام) بسیار لعن و نفرین فرستد و برای خویش و پدر و مادرش و سایر مؤمنان دعا کند.


خواندن دعای یا مُولِجَ اللَّیْلِ فِی النَّهارِ


دعایی است که در «مصباح المتهجّد» و «کافی» نقل شده است که در شب بیست و یکم خوانده می‌شود:

یا مُولِجَ اللَّیْلِ فِی النَّهارِ، وَمُولِجَ النَّهارِ فِی اللَّیْلِ، وَمُخْرِجَ الْحَیِّ مِنَ

ای فروبرنده شب در روز و ای فروبرنده روزدر شب و ای بیرون آورنده زنده از

الْمَیِّتِ، وَمُخْرِجَ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ، یا رازِقَ مَنْ یَشآءُ به غیرِ حِساب، یا اَللهُ

مرده و بیرون آورنده مرده از زنده ای روزی دهنده هرکه را خواهی بی حساب ای خدا.

یا رَحْمـنُ، یا اَللهُ یا رَحیمُ، یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ، لَکَ الاَْسْمآءُ الْحُسْنی.

ای بخشاینده، ای خدا ای مهربان ای خدا ای خدا... از آن توست نامهای نیکو

وَالاَْمْثالُ الْعُلْیا، وَالْکِبْرِیآءُ وَالاْلاءُ، اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ

و نمونه های والا و بزرگی و نعمت‌ها از تو خواهم درود فرستی بر محمّد و آل

مُحَمَّد، وَ اَنْ تَجْعَلَ اسْمی فی هذِهِ اللَّیْلَهِ فِی السُّعَدآءِ، وَ رُوحی مَعَ

محمّد و نام مرا در این شب در زمره سعادتمندان قرار دهی و روحم را با

الشُّهَدآءِ، وَاِحْسانی فی عِلِّیّینَ، وَاِسآئَتی مَغْفُورَهً، وَاَنْ تَهَبَ لی یَقیناً

شهدا مقرون سازی و احسان و نیکوکاریم را در بلندترین درجه بهشت و گناهانم را آمرزیده کنی و به من یقینی عطا کنی که

تُباشِرُ بِهِ قَلْبی، وَاِیماناً یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنّی، وَتُرْضِیَنی به ما قَسَمْتَ لی.

همیشه با دلم همراه باشد و ایمانی به من بدهی که شک و تردید را از من دور سازد و بدانچه روزیم کرده ای خشنودم سازی

وَآتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً، وَ فِی الاْخِرَهِ حَسَنَهً، وَ قِنا عَذابَ النّارِ الْحَریقِ.

و بدهی به من در دنیا نعمت نیک و در آخرت نعمت نیک و نگهداری ما را از عذاب آتش سوزان

وَارْزُقْنی فیها ذِکْرَکَ وَ شُکْرَکَ، وَ الرَّغْبَهَ اِلَیْکَ وَ الاْنابَهَ، وَ التَّوْفیقَ لِما

و روزیم کنی در این شب ذکر خود و سپاسگزاریت و اشتیاق و بازگشت به سویت و توفیق برای انجام آنچه را

وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ

موفق داشتی بدان محمّدو آل محمّد را که بر او و بر ایشان سلام باد.


خانه نشینی

$
0
0
خانه نشینی

فعالیت‌های امام } در دوره خانه نشینی در امور زیر خلاصه می‌شد:

1 - عبادت خدا، آن هم به صورتی که درشان شخصیتی مانند حضرت علی} بود؛ تا آنجا که امام سجاد عبادت وتهجد شگفت انگیز خود را در برابر عبادتهای جد بزرگوار خود ناچیز می‌دانست.
2 - تفسیر قرآن وحل مشکلات آیات وتربیت شاگردانی مانند ابن عباس، که بزرگ‌ترین مفسر اسلام پس از امام } به شمار می‌رفت.
3 - پاسخ به پرسشهای دانشمندان ملل ونحل دیگر، بالاخص یهودیان ومسیحیان که پس از درگذشت پیامبر , برای تحقیق در باره اسلام رهسپار مدینه می‌شدند وسؤالاتی مطرح می‌کردند که پاسخگویی جز حضرت علی }، که تسلط او بر تورات وانجیل از خلال سخنانش روشن بود، پیدا نمی‌کردند. اگر این خلا به وسیله امام }پر نمی‌شد جامعه اسلامی دچار سرشکستگی شدیدی می‌شد. وهنگامی که امام به کلیه سؤالات پاسخهای روشن وقاطع می‌داد انبساط وشکفتگی عظیمی در چهره خلفایی که بر جای پیامبر , نشسته بودند پدید می‌آمد.
4 - بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت ودر مورد آن‌ها نصی در قرآن مجید وحدیثی از پیامبر گرامی, در دست نبود. این یکی از امور حساس زندگی امام } است واگر در میان صحابه شخصیتی مانند حضرت علی } نبود، که به تصدیق پیامبر گرامی, داناترین امت وآشناترین آنها به موازین قضا وداوری به شمار می‌رفت، بسیاری از مسائل در صدر اسلام به صورت عقده لاینحل وگره کور باقی می‌ماند.
همین حوادث نوظهور ایجاب می‌کرد که پس از رحلت پیامبر گرامی, امام آگاه ومعصومی به سان پیامبر در میان مردم باشد که بر تمام اصول وفروع اسلام تسلط کافی داشته، علم وسیع وگسترده او امت را از گرایشهای نامطلوب وعمل به قیاس وگمان باز دارد واین موهبت بزرگ، به تصدیق تمام یاران رسول خدا ,، جز در حضرت علی } در کسی نبود.
قسمتی از داوریهای امام } واستفاده های ابتکاری وجالب وی از آیات در کتابهای حدیث وتاریخ منعکس است. (1)
5 - هنگامی که دستگاه خلافت در مسائل سیاسی وپاره ای از مشکلات با بن بست روبرو می‌شد، امام } یگانه مشاور مورد اعتماد بود که با واقع بینی خاصی مشکلات را از سر راه آنان بر می‌داشت ومسیر کار را معین می‌کرد. برخی از این مشاوره‌ها در نهج البلاغه ودرکتابهای تاریخ نقل شده است.
6 - تربیت وپرورش گروهی که ضمیر پاک وروح آماده ای برای سیر وسلوک داشتند، تا در پرتو رهبری وتصرف معنوی امام } بتوانند قله های کمالات معنوی را فتح کنند وآنچه را که با دیده ظاهر نمی‌توان دید با دیده دل وچشم باطنی ببینند.
7 - کار وکوشش برای تامین زندگی بسیاری از بینوایان ودرماندگان؛ تا آنجا که امام - علیه السلام با دست خود باغ احداث می‌کرد وقنات استخراج می‌نمود وسپس آن‌ها را در راه خدا وقف می‌کرد.
این‌ها اصول کارها وفعالیتهای چشمگیر امام } در این ربع قرن بود.

ایشان با این تعابیر دوران خانه نشینی را توضیح می‌دهند :
«چشم‌های پر از خاشاک را فرو بستم و با گلوئی که گوئی استخوان در آن گیر کرده جرعه حوادث را نوشیدم»
امام علی } در سخنی از صبر خویش چنین تعبیر می‌کند:
«... و علی امر من العلقم...; صبرم همانند صبر کسی بود که بر نوشیدن تلخ تراز حنظل شکیبا باشد».
(طریحی گوید: العلقم به فتح العین فالسکون شجر مر و یقال للحنظل علقم)
علقم درخت تلخی است به درخت حنظل علقم گفته می‌شود.

مقاله ای از حجة الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی
مقاله ای از آیت الله جعفر سبحانی

شهادت

$
0
0
شهادت

بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج، برخی از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادی معروف به ابن ملجم، و برک بن عبدالله تمیمی و عمرو بن بکر تمیمی در یکی از شب‌ها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونریزی ها و جنگهای داخلی را بررسی کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد کردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که باعث این خونریزی و برادرکشی حضرت علی، معاویه و عمروعاص است و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند، مسلمانان تکلیف خود را خواهند دانست. سپس با هم پیمان بستند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکی از سه نفر گردد. ابن ملجم متعهد قتل امام علی } شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد کوفه نشستند. آن شب حضرت علی در خانه دخترش مهمان بود و از واقعه صبح با خبر بود. وقتی موضوع را با دخترش در میان نهاد، ام کلثوم گفت: فردا جعده را به مسجد بفرستید. حضرت علی } فرمود: از قضای الهی نمی‌توان گریخت. آنگاه کمربند خود را محکم بست و در حالی که این دو بیت را زمزمه می‌کرد عازم مسجد شد:
کمر خود را برای مرگ محکم ببند، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهد کرد.
و از مرگ آنگاه که به سرای تو درآید، جزع و فریاد مکن
ابن ملجم در حالی که حضرت علی } در سجده بود، ضربتی بر فرق مبارک آن حضرت وارد ساخت؛ به گونه ای که خون از سر حضرتش در محراب جاری شد. در این حال حضرت فرمود: «فزت و رب الکعبه» به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم. سپس آیه 55 سوره طه را تلاوت فرمود: «شما را از خاک آفریدیم و در آن بازتان می‌گردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان می‌آوریم». امام علی در واپسین لحظات زندگی نیز به فکر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنین وصیت فرمود: «شما را به پرهیزکاری سفارش می‌کنم و به اینکه کارهای خود را منظم کنید و اینکه همواره در فکر اصلاح بین مسلمانان باشید. یتیمان را فراموش نکنید، حقوق همسایگان را مراعات کنید. قرآن را برنامه‌ی عملی خود قرار دهید. نماز را بسیار گرامی بدارید که ستون دین شماست. حضرت علی } سرانجام در 21 ماه رمضان به شهادت رسید و در نجف به خاک سپرده شد.»

دوران خلافت

$
0
0
دوران خلافت


1. خدامحوری

اسـاس حـکـومـت امـام عـلی }خدامحوری بود. در گفتار، رفتار و کـردارش به خدا می‌اندیشید و حکومت را وسیله می‌پنداشت نه هدف. او بـا حکومت، احکام خدا را اجرا می‌کرد و مردم را با منبع فیض آشـنـا و بـه سـوی حق می‌کشاند و نور الهی را در کالبد آنان می‌دمید. امام } بعد از بیعت مردم با او در خطبه ای فرمود: من شما را برای دین خدا می‌خواهم. ایشان هم چنین در پـاسخ یکی از اعضای شورا که از ایشان پرسید آیا تو به آن چه کـه قرآن و سنت رسول الله و سنت شیخین است، عمل می‌کنی؟ فرمود:
من به قرآن و سنت حضرت رسول ,و اجتهاد خود عمل می‌کنم.
او رضـایـت کـسی را بر رضایت خدا مقدم نمی‌داشت. وی این شیوه و الـگو را از حکومت حضرت رسول , اقتباس کرده بود، زیرا آن حضرت نـیـز فـقـط فرمان خدا را اجرا می‌کرد و مردم را به دین حق که هـمـان اسـلام است،1 هدایت می‌کرد، و آنان را با قوانین و احکام الهی اسلام آشنا می‌ساخت.
حـکومت آن حضرت بر محور دین بود نه مردم سالاری. اگر خواست مردم مـطـابـق با اسلام بود، می‌پذیرفت ولی اگر با اسلام در تضاد بود، هـرگـز به آن عمل نمی‌کرد. پس حکومت اسلامی نمی‌تواند بدین معنا مـردم سـالاری بـاشد. فریاد مردم سالاری که امروزه گوش فلک را کر کـرده به معنای آن است که آن چه مردم می‌خواهند، به صورت قانون درآیـد، حـال چـه ایـن خـواسـت مردم با اسلام در تضاد باشد و چه مـغـایرت نداشته باشد، در هر صورت باید به آن عمل شود. این نوع نـظـام در غـرب وجود دارد. اما در نظام اسلامی، مردم که خود رکن اسـاسـی نـظام را تشکیل می‌دهند و از جایگاه والایی برخوردارند، بـر مـحـور دیـن می‌گردند و به بایدها و نبایدها توجه دارند، مـعیار آنان احکام الله است و خواست آنان این است که قوانین با شـریعت مطابقت داشته باشد و یا در تعارض و تضاد نباشد تا حکومت را به سوی رشد و تعالی رهنمون باشد.
امام علی}برای استنباط و کشف احکام خدا به دنبال خواست مردم نـبـود بـلـکه خواست خدا را در نظر داشت، اما برای اجرا و تحقق امـور حـکـومـت بـه مشورت و نقد و انتقاد مردم ارزش فراوانی می‌داد. وی مـردم را به سوی خدا هدایت می‌کرد و زیر پرچم عدالت می‌کشاند و لذا می‌فرمود: بر حلقه بینی دشمن چنگ افکنم، هرچند به حق میل نداشته باشد و کشان کشان به آبشخور عدالت می‌برم. (2)

2. عدالت طلبی
از جمله ویژگی‌های بارز حکومت امام علی }، عدالت طلبی او است، کـه زبـان زد عـام و خاص است و همگان حتی مخالفین او به آن اعـتـراف دارنـد. امـام در اجـرای عدالت هرگز مصلحت اندیشی نمی‌کرد، از این رو عدالت طلبی امام را بسیاری تاب نیاوردند و کوس اسـتـقلال زدند و به چالش کشیده شدند و یا دست به شمشیر بردند و در کوی و برزن دست به مخالفت زدند. اما امام علی } می‌فرماید: به خدا سوگند، که داد ستم دیده را از آن که بر او ستم کرده بستانم. (3)
ابـن عـباس می‌گوید: روزی وارد خیمه امام در ذی غار شدم و دیدم امـام}مشغول پینه کردن کفش کهنه‌اش است. امام } از من سوال کـرد: ابن عباس قیمت این کفش کهنه چه قدر است؟ پاسخ دادم: هیچ. امـام فـرمـود: ارزش همین کفش کهنه در نظر من از حکومت و امارت بـر شـمـا بیش‌تر است، مگر آن که به وسیله آن عدالتی را اجرا کـنـم، حقی را به ذی حقی برسانم، یا باطلی را از میان بردارم. (4)
عدالت، روح حکومت است و نبود آن موجب انحطاط نظام و گسست ارکان حـکـومـت خواهد شد. شهید مطهری در این خصوص می‌فرماید: از نظر عـلـی } آن اصـلی که می‌تواند تعادل اجتماعی را حفظ کند و همه را راضـی نگه دارد، به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد، عدالت است. (5)
امـام عـلی } می‌فرماید: در عدالت گنجایش خاصی است که همگان در آن می‌گنجند. (6)

3. مردم داری
حکومت امام علی } با مردم رفتاری نیک داشت. آن حضرت هرگز طاقت شـنیدن اخبار ناگوار بدرفتاری با مردم را نداشت، زیرا او معتقد بـود هـمـان طوری که حکومت بر مردم حقی دارد مردم نیز بر حکومت حـقـی دارنـد. وقـتی خبر برخورد نادرست استان داران و یا فرمان داران بـا مـردم را می‌شنید، سخت خشمگین می‌شد و با آنان تند بـرخـورد می‌کرد. هنگامی که امام علی } مالک اشتر را به استان داری مـصـر مـنـصوب فرمود، در حکم انتصابش که دستورالعمل بسیار مـهـمی بود، چنین فرمود: مهربانی و خـوش رفـتـاری و نیکویی با رعیت را در دل خود جای ده، مبادا به آنـان چـون جـانـور درنده باشی، خوردنشان را غنیمت بدانی، زیرا آنـان دو دسته‌اند: یا برادر دینی تو هستند یا در آفرینش مانند تو هستند. (7)
 امـام عـلـی } حکومت را امانت در دست حکم رانان می‌دانست و در ایـن خـصـوص می‌فرماید: حکومتی که به تو رسیده شکار نیست بلکه امانتی است در دست تو. (8)
در حکومت امام علی} آزادی و امنیت برای همگان وجود داشت، هیچ کـس حـق تـعرض به دیگری را نداشت اما حق انتقاد برای همه محفوظ بـود. بـا وجـود این به هیچ کس یا حزبی اجازه توطئه و براندازی عـمـلی را نمی‌داد و به هنگامی که خوارج جنگ را آغاز کردند چشم فتنه را از کاسه بیرون کشید.

4. وفای به عهد و پیمان
تـمام ادیان آسمانی و همه انبی، اوصی، ائمه، مصلحان و عالمان دیـن بر پای بندی به عهد و پیمان تاکید کرده‌اند و فرهنگ آن را تـرویـج و پاس می‌دارند. قرآن کریم یکی از صفات مومنین را وفای بـه عـهـد و پـیـمان می‌داند و می‌فرماید: (والذین هم لاماناتهم وعهدهم راعون) (9)
امـام علی } ضمن نامه ای به مالک اشتر بر وفای به عهد و پیمان تـاکـید فرمود و این امر را از ویژگی‌های حکومت خود قرار داد و هـمـواره به کارگزاران بر وفای به عهد سفارش ویژه می‌کرد و حتی بـر وفای به عهد و پیمان در برابر دشمن نیز تاکید بسیاری داشت: اگـر بـیـن خـود و دشمنت پیمان بستی یا عهد کردی که به او پناه دهـی، جـامـه وفـا را بر عهد خود بپوشان و تعهدات خود را محترم بشمار. (10)
وفـای بـه عـهـد و پـیمان، موجب تحکیم روابط سیاسی و اجتماعی و اتـحاد مسئولین و در نتیجه، در سالم سازی فضای سیاسی و اجتماعی جـامـعـه نقش زیادی ایفا می‌کند؛ همان طور که عهدشکنی و مخالفت بـا پیمان، موجب جو بدبینی و بی اعتمادی و پیدایش نفاق و تفرقه خـواهـد شد، که در نتیجه، تزلزل حکومت و از هم گسیختگی نظام را به دنبال خواهد داشت. امام علی } به مالک اشتر می‌فرماید: پس در آن چه به عهده گرفته ای خیانت مکن و پیمانی را که بسته ای مشکن. (11)

5. اصلاح طلبی
از جـمـلـه ویژگی‌های حکومت امام علی }، اصلاح طلبی است. وی هـنگامی به حکومت رسید که جامعه از مسیر اصلی فاصله گرفته و از تـوحـیـد دور شـده بود، دورانی که احادیث جدیدی به زبان پیامبر وارد دیـن شـده بود و احکام اسلام ناب محمدی کم‌تر بیان می‌شد و بـه بعضی از احکام عمل می‌شد، بنابراین هر روز از مرکز هرم دور می‌شدند تا کار به جایی کشید که اعیان و اشراف و باندهای ثروتمند (12) در راس حـکومت قرار گرفته، ارزش‌های اسلامی پایمال شده، بـسـیـاری از تـبعیدشدگان زمان پیامبر برگشته و به حکومت رسیده بـودنـد. آری، عـلی } در چنین دورانی به حکومت رسید و چاره ای جـز اصـلاح نـظام نداشت. افرادی مانند طلحه و زبیر با او مخالفت می‌کنند اما امام } مصمم است تا حکومت را اصلاح کند. به همین دلیل استان داران را عوض کرد و بسیاری از کارگزاران قریش، بکر، ثـقـیـف کـه از طبقه اشراف بودند، به زیر آمدند و طائفه همدان، حـمـیـر و حـمرإ به عنوان مسئولین نظام حکومتی امام } انتخاب شـدند. امام } هم چنین در صدد برآمد تا پول‌هایی را که از بیت الـمـال در زمان عثمان به افراد بذل و بخشش شده بود، پس بگیرد، از این رو بعد از بیعت مردم با او بر منبر رفت و در این خصوص فـرمـود: به خدا قسم، اگر از بخشش‌های عثمان چیزی پیدا کنم که به وسیله آن زن‌ها ازدواج کرده‌اند و کنیزانی خریداری شده‌اند، الـبته آن‌ها را می‌گیرم و به صاحبانش بازمی گردانم، چون که در کـار عـدالـت برای مردم عرصه ای وسیع است و هرکس از عدل بگذرد، دل تنگ می‌شود و ظلم و جور او را دل تنگ‌تر می‌کند. (13)
مـورخان می‌نویسند: امام علی } تمام اراضی و اموالی را که پیش از او از بـیـت المال به اشراف داده شده بود، پس گرفت. امام } ایـن اصـلاحـات را ضـروری می‌دانست، زیـرا موجب قوام و تشیید (استواری) حکومت نوپای اسلام می‌شد.

منابع:
1. شروح و ترجمه های نهج البلاغه.
2. سـیـمـای کـارگـزاران علی ابن ابی طالب }، علی اکبر ذاکری، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
3. تجلی امامت (تحلیلی از حکومت امیرالمومنین علی })، ناظم زاده قمی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
4. سیری در نهج البلاغه، آیه الله مطهری.
5. آئـیـن کـشـورداری از دیـدگـاه امـام علی }، آیه الله فاضل لنکرانی.
6. حـکـومـت عـدالتخواهی علی ابن ابیطالب }، سید اسماعیل رسول زاده.
7. زندگانی حضرت امیرالمومنین}، سید هاشم رسول محلاتی.
8. بـررسـی ویژگی‌های حـکومت امام علی }، مقصود فراستخواه، روزنامه سلام، 1373/2/4.
9. بررسی حکومت و سیره علی }، کیهان 1373/9/24.

جبهه های جنگ

$
0
0
جبهه های جنگ


زندگی علی } از هجرت تا وفات پیامبر، شامل حوادث و رویدادهای فراوان به ویژه فداکاری‌های بزرگ آن حضرت در جبهه‌های جنگ است. پیامبر اسلام پس از هجرت به مدینه، بیست و هفت «غزوه» با مشرکان و یهود و شورشیان داشت که علی } در بیست و شش غزوه از این غزوات شرکت داشت و فقط در غزوه «تبوک» به علت حساسیت شرائط که بیم آن می‌رفت منافقان در غیاب پیامبر در مرکز حکومت اسلامی دست به توطئه بزنند، به دستور پیامبر , در مدینه ماند. برای آشنایی بیشتر شما عزیزان، به چند مورد از این جنگ‌ها اشاره می‌کنیم:


جنگ بدر
 در آغاز نبرد، سه تن از دلاوران قریش که تا دندان مسلح بودند، به نام‌های: «عتبه» (پدر هند، همسر ابوسفیان) برادر بزرگ او «شیبه» و «ولید» (فرزند عتبه) فریاد کشان به وسط میدان جنگ آمدند و هماورد خواستند. در این هنگام سه نفر از دلاوران انصار برای نبرد با آنان وارد میدان شدند و خود را معرفی کردند. قهرمانان قریش که از جنگ با آنان خودداری نموده فریاد زد: ای محمد! افرادی که از اقوام ما، همشان ما هستند، برای جنگ با ما بفرست در این هنگام رسول خدا , به «عبیده بن حارث بن عبدالمطلب»، «حمزه بن عبدالمطلب» و «علی بن ابیطالب }»دستور داد به جنگ این سه تن بروند، این سه مجاهد شجاع }، روانه رزمگاه شدند و خود را معرفی کردند. آنان هر سه نفر را برای مبارزه پذیرفتند و گفتند: همگی همشان ما هستند. از این سه تن «حمزه» با، «شیبه»، «عبیده» با «عتبه» و «علی» که جوانترین آن‌ها بود، با «ولید»، دایی معاویه، روبرو شدند و جنگ تن به تن آغاز گردید. «علی» و «حمزه» هر دو، هماورد خود را به سرعت به قتل رساندند ولی ضربات متقابل میان «عبیده» و «عتبه» هنوز ادامه داشت و هیچ کدام بر دیگری غالب نمی‌شد، از این رو «علی» و «حمزه» پس از کشتن رقیبان خود، به کمک، «عبیده» شتافتند و عتبه را نیز به هلاکت رساندند... علی } بعدها در یکی از نامه‌های خود به معاویه با اشاره به این حادثه نوشت: شمشیری که آن را در یک جنگ بر جد تو (عتبه) و دایی تو (ولید) و برادرت حنظله فرود آوردم، هم اکنون نزد من است ...پس از پیروزی سه قهرمان بزرگ اسلام بر دلاوران قریش که اثر خرد کننده‌ای در روحیه فرماندهان سپاه شرک داشت، جنگ همگانی آغاز شد و منجر به شکست فاحش ارتش شرک گردید، به طوری که هفتاد نفر اسیر گشتند. در این جنگ بیش از نیمی از کشته شدگان با ضربت شمشیر علی }از پای درآمدند

جنگ احد
یک سال بعد از جنگ بدر، دشمنان اسلام با تجهیزاتی سه برابر جنگ بدر، به قصد انتقام به سوی مدینه حرکت کردند. پیامبر , با یاران مشورت کرد و در نتیجه قرار شد در کناره کوه احد، صف‌آرائی کنند.
در آغاز جنگ، مسلمانان - با عده کم، ولی با نیروی ایمان زیاد - پیروز شدند، ولی به خاطر آن که محافظان دره‌ای که در پشت بود، سنگر را به طمع غنیمتهای جنگی ترک کردند، شکستی بر لشکریان اسلام وارد شد و عده‌ای از جمله حمزه عموی دلاور پیامبر , کشته شدند، ولی بر اثر فداکاریهای علی}که زخم بسیار برداشته بود و دیگر دلاوران و شیوه تازه‌ای که پیامبر , در جنگ احد به کار بست، دیگربار مسلمانان گرد آمدند و به تعقیب دشمن زبون شده پرداختند و سرانجام این جنگ به پیروزی انجامید.


جنگ احزاب (خندق)
 
جنگ احزاب، چنانکه از نامش پیداست، نبردی بود که در آن تمام قبائل و گروههای مختلف دشمنان اسلام برای کوبیدن «اسلام جوان» متحد شده بودند. زمانی که گزارش تحرک قریش به اطلاع پیامبر اسلام رسید، حضرت شورای نظامی تشکیل داد. در این شورا، سلمان پیشنهاد کرد که در قسمتهای نفوذپذیر اطراف مدینه خندقی کنده شود که مانع عبور و تهاجم دشمن به شهر گردد.
پس از ناتوانی سپاه کفر در گذر از خندق‌ها، سرانجام پنج نفر از قهرمانان لشکر احزاب، اسبهای خود را در اطراف خندق به تاخت و تاز در آورده و از نقطه تنگ و باریکی به جانب دیگر خندق پریدند و برای جنگ تن به تن هماورد خواستند. یکی از این جنگاوران، قهرمان نامدار عرب بنام «عمرو بن عبدود» بود که نیرومندترین و دلاورترین مرد رزمنده عرب به شمار می‌رفت، او را با هزار مرد جنگی برابر می‌دانستند و چون در سرزمینی بنام «یلیل» به تنهایی بر یک گروه دشمن پیروز شده بود، «فارس یلیل» شهرت داشت. عمرو در جنگ بدر شرکت جسته و در آن زخمی شده بود و به همین دلیل از شرکت در جنگ احد باز مانده بود و اینک در جنگ خندق برای آنکه حضور خود را نشان دهد، خود را نشاندار ساخته بود ...عمرو پس از پرش از خندق، فریاد «هل من مبارز» سرداد و چون کسی از مسلمانان آماده مقابله با او نشد، جسورتر گشت و عقائد مسلمانان را به باد استهزاء گرفت. هر بار که فریاد عمرو برای مبارزه بلند می‌شد، فقط علی} بر می‌خاست و از پیامبر اجازه می‌خواست که به میدان برود، ولی پیامبر موافقت نمی‌کرد. این کار سه بار تکرار شد. آخرین بار که علی } باز اجازه مبارزه خواست، پیامبر به علی } فرمود: این عمرو بن عبدود است! علی} فرمود: من هم علی هستم! سرانجام پیامبر اسلام , موافقت کرد و شمشیر خود را به او داد، و عمامه بر سرش بست و برای او دعا کرد. علی} که به میدان جنگ رهسپار شد، پیامبر اسلام , فرمود: «به رز الاسلام کله الی الشرک کله» : تمام اسلام در برابر تمام کفر قرار گرفته است.
گرد و غبار میدان جنگ مانع از آن بود که دو سپاه نتیجه مبارزه را از نزدیک ببینند. ناگهان صدای تکبیر علی } بلند شد غریو شادی از سپاه اسلام برخاست و همگان فهمیدندکه علی } قهرمان بزرگ عرب را کشته است. کشته شدن عمرو سبب شد که آن چهار نفر جنگاور دیگر که همراه عمرو از خندق عبور کرده و منتظر نتیجه مبارزه علی و عمرو بودند، پا به فرار بگذارند! پیامبر اسلام, به مناسبت این اقدام بزرگ علی } در آن روز به وی فرمود: «اگر این کار تو را امروز با اعمال جمیع امت من مقایسه کنند، بر آن‌ها برتری خواهد داشت؛ چرا که با کشته شدن عمرو، خانه ای از خانه های مشرکان نماند مگر آنکه ذلتی در آن داخل شد، و خانه ای از خانه های مسلمانان نماند مگر اینکه عزتی در آن وارد گشت»

جنگ خیبر
 
پیامبر اسلام در سال هفتم هجرت تصمیم به خلع سلاح یهودیان خیبر گرفت و با هزار و ششصد نفر سرباز رهسپار خیبر شد. قلعه های خیبر دارای استحکامات بسیار و تجهیزات دفاعی فراوان بود و مردان جنگی یهود به شدت از آن‌ها دفاع می‌کردند با مجاهدت‌ها و دلاوریهای سربازان اسلام قلعه‌ها یکی پس از دیگری اما به سختی و کندی سقوط کرد ولی دژ «قموص» که بزرگ‌ترین دژ و مرکز دلاوران آن‌ها بود، همچنان مقاومت می‌کرد و مجاهدان اسلام قدرت فتح و گشودن آن را نداشتند و سر درد شدید رسول خدا, مانع از آن شده بود که خود پیامبر , در صحنه نبرد شخصاً حاضر شود و فرماندهی سپاه را برعهده بگیرد، از اینرو هر روز پرچم را به دست یکی از مسلمانان می‌داد و مأموریت فتح آن قلعه را به وی محول می‌کرد ولی آن‌ها یکی پس از دیگری بدون اخذ نتیجه باز می‌گشتند. سرانجام پیامبر پرچم را به دست علی } داد و فرمود: به سوی آنان حرکت کن و چون به قلعه آنان رسیدی، ابتدا آنان را به اسلام دعوت کن و آنچه در برابر خدا وظیفه دارند (که از آیین حق الهی پیروی کنند) به آنان یادآوری کن. به خدا سوگند اگر خدا یک نفر را به دست تو هدایت کند، بهتر از این است که داری شتران سرخ موی باشی. علی رهسپار این مأموریت شد و آن قلعه محکم و مقاوم را با شجاعتی بی نظیر فتح نمود.


جنگ اول. جنگ جمل (جهاد با ناکثان)
اولین جنگ حضرت با گروهی از پیمان شکنان به رهبری طلحه و زبیر و عایشه اتفاق افتاد که در تاریخ، به دلیل نقض پیمانشان، از آنان به «ناکثین» تعبیر می‌شود. طلحه و زبیر پس از خروج از مرکز خلافت حضرت و شکستن بیعت خود، با همراهی و تشویق عایشه اولین جنگ را بر حضرت تحمیل کردند. جنگ جمل در منطقه ای نزدیک بصره در سال 36 ق اتفاق افتاد که در مدت یک روز با کشته شدن ده هزار تن و به روایت دیگر، سیزده تا بیست هزار تن از جبهه ناکثین و با شهادت تنها ده نفر از جبهه امام علیه السلام با پیروزی حضرت به پایان رسید.


جنگ دوم. جنگ صفین (جهاد با قاسطان)
جنگ صفین یکی از مهم‌ترین نبردهای زمان خلافت امام علی , بود که در سال 37 هجری بین آن امام بزرگوار و معاویه بن ابی سفیان در سرزمین صفین که در ناحیه غربی عراق بین «رقه» و «بالس» قرار دارد رخ داد، و از همین رو به جنگ صفین شهرت یافت.
در آغاز خلافت امیرالمومنین}آن حضرت بر آن شد تا عبدالله بن عباس را به حکومت شام منصوب نماید. اما قبل از آن نامه‌ای به معاویه نوشت و در آن، ضمن آگاه کردن او از این که مردم بدون اطلاع او عثمان را کشتند، اما اکنون از روی مشورت، او را به خلافت انتخاب کرده‌اند، از او خواست تا همراه اشراف شام به مدینه بیاید.  
معاویه پاسخی به نامه امام نداد و تنها نامه سفیدی را که در آن نوشته شده بود: «از معاویه به علی بن ابی‌طالب»، برای آن حضرت فرستاد. کسی که نامه را آورده بود گفت: از طرف مردمی می‌آید که معتقدند تو عثمان را کشته‌ای و جز به کشتن تو رضایت نمی‌دهند.
اما معاویه ناحیه شام را تحت قلمرو خود نگه داشت، لذا امام علی}به عنوان خلیفه مسلمین بار دیگر، پس از نبرد جمل، «جریر ابن عبدالله» را برای مذاکره و گرفتن بیعت از معاویه به شام فرستاد، اما معاویه این بار هم تسلیم نشد بلکه به بهانه خونخواهی عثمان سپاه شام را برای مقابله با امام علی } آماده ساخت.
امیر مؤمنان نیز چون چاره‌ای ندید آماده جنگ شد، با سپاهی عظیم از کوفه حرکت فرمود و در بیابان صفین با معاویه برخورد کرد؛ و به این ترتیب، نبردی سخت و طولانی بین سپاه عراق و شام درگرفت.
پس از چند روز نبرد، سپاه امیرمؤمنان در آستانه پیروزی بود که عمرو بن عاص برای گریختن از شکست، به نقشه‌ی شوم قرآن بر سر نیزه کردن متوسل شد. به این ترتیب، جمع زیادی از سپاه عراق با دیدن این صحنه دست از جنگ کشیدند. سرانجام جنگ صفین با ماجرای حکمیت به پایان رسید و به شکست سپاه امام علی} منجر شد.
عمروبن عاص، در ملاقات با ابوموسی فصلی از فضایل! معاویه را برشمرد و تاکید کرد که معاویه ولی دم عثمان است. ابوموسی هم بر احیای سنت عمر در امر شورا تکیه داشت.
زمانی که ابوموسی بر بالای منبر، خلع فرمانروایی امام علی} را اعلام کرد، عمروبن عاص اعلام کرد: او تنها حق خلع علی را داشت و من خلافت را به معاویه واگذار می‌کنم!
می‌گویند در این جنگ از سپاه نود یا صد و بیست هزار نفری معاویه، چهل و پنج هزار نفر و از سپاه نود یا صد و بیست هزار نفری امام علی } بیست و پنج هزار نفر کشته شدند و به این ترتیب، مجموع کشتگان این نبرد به هفتاد یا هفتاد و پنج هزار رسید.

جنگ سوم. جنگ نهروان (جهاد با مارقان)
امام علی } پس از آنکه از مذاکره با خوارج مأیوس شد، به سازماندهی و آرایش سپاه پرداخت؛ فرماندهی بخش راست سپاه را به حجر بن عدی و بخش چپ را به شبت بن ربعی واگذار کرد؛ ابوایّوب انصاری را فرمانده سواره نظام و ابوقتاده را فرمانده پیاده نظام قرار داد؛ و چون هشتصد تن از اصحاب پیغمبر در این نبرد در رکاب امام علیه السلام شرکت داشتند، فرماندهانی آنان را به قیس بن سعد بن عباده واگذار کرد. خودش نیز در قلب لشگر قرار گرفت.
آن‌گاه در بخش سواره نظام، پرچم «امان»  برافراشت و به ایّوب انصاری دستور داد که فریاد زند:: «ره توبه باز است. هر کس دور این پرچم گرد آید، توبه‌اش پذیرفته می‌شود؛ هر کس به کوفه برود یا از این گروه جدا شود، در امن و امان است. ما اصرار به ریختن خون شما نداریم.»
عده‌ای از سپاه مقابل دور پرچم گرد آمدند و امام علیه السلام توبه آنان را پذیرفت. سپس به یاران خود دستور داد که تا دشمن نبرد را آغاز نکرده، آنان آغاز نکنند.
عده‌ای از خوارج به سپاه امام علیه السلام حمله‌ور شدند و اینجا بود که امام به یاران خود فرمان حمله داد. در این نبرد، در کم‌ترین زمان ممکن، سپاه علی} به پیروزی رسید؛ همه خوارج از پا درآمدند و فقط نُه نفر از آنان جان سالم به در بردند.
امام پس از پایان نبرد، رو به اجساد خوارج کرد و فرمود: «بدا به حالتان! آن کس که شما را فریب داد، زیان بزرگی بر شما وارد ساخت.»
آن گاه رو به یاران خود کرد و فرمود: «پس از من سراغ جنگ با خوارج نروید چرا که دشمن اصلی شما معاویه است.»

منابع:
-المستدرک علی الصحیحین
- مسلم بن الحجاج القشیری
- صحیح المسلم
- شیخ مفید
- نهج البلاغه
-تاریخ طبری
-تاریخ دمشق

وصی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله علی علیه السلام

$
0
0

 وصی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله


در سال دهم هجری پیغمبر اکرم , از مدینه حرکت و به منظور ادای مناسک حج عازم مکه گردید، تعداد مسلمین را که در این سفر همراه پیغمبر بودند مختلف نوشته‌اند ولی مسلما عده زیادی بالغ بر چند هزار نفر در رکاب پیغمبر بوده و در انجام مراسم این حج که به حجة الوداع مشهور است شرکت داشتند. نبی اکرم , پس از انجام مراسم حج و مراجعت از مکه بسوی مدینه روز هجدهم ذیحجه در سرزمینی بنام غدیر خم توقف فرمودند زیرا امر مهمی از جانب خداوند به حضرتش وحی شده بود که بایستی به عموم مردم آنرا ابلاغ نماید و آن ولایت و خلافت علی علیه السلام بود که بنا به مفاد و مضمون آیه شریفه زیر رسول خدا مأمور تبلیغ آن بود:

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما به لغت رسالته و الله یعصمک من الناس. (1)
ای پیغمبر آنچه را که از جانب پروردگارت به تو نازل شده (بمردم) برسان و اگر (این کار را) نکنی رسالت او را نرسانیده‌ای و (بیم مدار که) خداوند ترا از (شر) مردم نگه می‌دارد. پیغمبر اکرم , دستور داد همه حجاج در آنجا اجتماع نمایند و منتظر شدند تا عقب ماندگان برسند و جلو رفتگان نیز باز گردند.
مگر چه خبر است؟
هر کسی از دیگری می‌پرسید چه شده است که رسول خدا , ما را در این گرمای طاقت فرسا و در وسط بیابان بی آب و علف نگه داشته و امر به تجمع فرموده است؟ زمین به قدری گرم و سوزان بود که بعضی‌ها پای خود را بدا من پیچیده و در سایه شترها نشسته بودند. بالاخره انتظار به پایان رسید و پس از اجتماع حجاج رسول اکرم صلی الله علیه و آله دستور داد از جهاز شتران منبری ترتیب دادند و خود بالای آن رفت که در محل مرتفعی بایستد تا همه او را ببینند و صدایش را بشنوند و علی علیه السلام را نیز طرف راست خود نگهداری و پس از ایراد خطبه و توصیه درباره قرآن و عترت خود فرمود:
الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا بلی، قال:من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. (2)
آیا من به مؤمنین از خودشان اولی بتصرف نیستم؟ (اشاره به آیه شریفه النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم) عرض کردند بلی، فرمود من مولای هر که هستم این علی هم مولای اوست، خدایا دوست او را دوست بدار و دشمنش را دشمن بدار هر که او را نصرت کند کمکش کن و هر که او را وا گذارد خوار و زبونش بدار.
و پس از آن دستور فرمود که مسلمین دسته به دسته خدمت آنحضرت که داخل خیمه‌ای در برابر خیمه پیغمبر , نشسته بود رسیده و مقام ولایت و جانشینی رسول خدا را باو تبریک گویند و به عنوان امارت بر او سلام کنند و اول کسی که خدمت علی علیه السلام رسید و باو تبریک گفت عمر بن خطاب بود که عرض کرد:بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة.
به به ای علی امروز دیگر تو امیر و فرمانروای من و فرمانروای هر مرد مؤمن و زن مؤمنه‌ای شدی. (3) و بدین ترتیب پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را بجانشینی خود منصوب نموده و دستور داد که این مطلب را حاضرین بغائبین برسانند.
حسان بن ثابت از حضرت رسول , اجازه خواست تا در مورد ولایت و امامت علی } و منصوب شدنش در غدیر خم بجانشینی نبی اکرم , قصیده‌ای گوید و پس از کسب رخصت چنین گفت:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم
بخم و اسمع بالنبی منادیا
و قال فمن مولیکم و ولیکم؟
فقالوا و لم یبدوا هناک التعادیا
الهک مولانا وانت ولینا
و لن تجدن منا لک الیوم عاصیا
فقال له قم یا علی و اننی
رضیتک من بعدی اماما و هادیا
فمن کنت مولاه فهذا ولیه
فکونوا له انصار صدق موالیا
هناک دعا اللهم و ال ولیه
و کن للذی عادی علیا معادیا (4)
روز غدیر خم مسلمین را پیغمبرشان صدا زد و با چه صدای رسائی ندا فرمود (که همگی شنیدند) و فرمود فرمانروا و صاحب اختیار شما کیست؟ همگی بدون اظهار اختلاف عرض کردند که:
خدای تو مولا و فرمانروای ماست و تو صاحب اختیار مائی و امروز از ما هرگز مخالفت و نافرمانی برای خودت نمی‌یابی. پس به علی فرمود یا علی برخیزکه من ترا برای امامت و هدایت (مردم) بعد از خودم برگزیدم.
(آنگاه به مسلمین) فرمود هر کس را که من باو مولا (اولی بتصرف) هستم این علی صاحب اختیار اوست پس شما برای او یاران و دوستان راستین بوده باشید.
و آنجا دعا کرد که خدایا دوستان او را دوست بدار و با کسی که با علی دشمنی کند دشمن باش.

پی‌نوشت‌ها:

(1) سوره مائده آیه .67
(2) بحار الانوار جلد 37 ص 123 نقل از معانی الاخبارـمناقب ابن مغازلی ص 24 شواهد التنزیل جلد 1 ص 190 فصول المهمه ص 27 و سایر کتب فریقین.
(3) ارشاد مفید جلد 1 باب دوم فصل 50 الغدیر جلد 1 ص 4 و 156 مناقب ابن مغازلی ص 19 و کتب دیگر.
(4) روضة الواعظین جلد 1 ص 103 احتجاج طبرسی جلد 1 ص 161 ارشاد مفید و کتب دیگر.

Viewing all 223 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>