Quantcast
Channel: مرجع دانلود نوحه هاي افغانستاني
Viewing all 223 articles
Browse latest View live

شدگان و نه گمراهان!

$
0
0

پرتوى از نور، ص: 34

شدگان و نه گمراهان!

در قرآن، افرادى همانند: فرعون و قارون و ابولهب و امّت‏هايى همچون: قوم عاد، ثمود و بنى‏اسرائيل، به عنوان غضب‏شدگان معرّفى شده‏اند. در آيات متعدّدى از قرآن ويژگى‏هاى گمراهان و غضب شدگان و مصاديق آنها بيان شده است از جمله:

* منافقان و مشركان و بدگمانان به خداوند.«1»

* كافران به آيات الهى و قاتلان انبياى الهى.«2»

* اهل كتاب كه در برابر دعوت به حقّ سركشى كرده‏اند.«3»

* فراريان از جهاد. «4»

* پذيرندگان و جايگزين كنندگان كفر با ايمان.«5»

* پذيرندگان ولايت دشمنان خدا و دوستداران رابطه‏ى با دشمنان خدا.«6»

بنى‏اسرائيل كه داستان زندگى و تمدّن آنها در قرآن بيان شده است، زمانى بر مردم روزگار خويش برترى داشتند؛«فَضّلتُكم على العالَمين»«7»ليكن بعد از اين فضيلت و برترى، به خاطر كردار و رفتار خودشان، دچار قهر و غضب خداوند شدند؛«و باؤوا بغضب من اللّه»«8»اين تغيير سرنوشت، به علّت تغيير در رفتار و كردار آنان بوده است‏«انّ اللّه مايغيّر بقوم حتى يغيّروا ما بانفسهم»«9».

دانشمندان يهود، دستورات وقوانين آسمانى تورات را تحريف كردند،«يحرّفون الكلم»«10»وتجّار وثروتمندان آنان نيز به ربا وحرام‏خوارى و رفاه‏طلبى روى آوردند،«اخذهم الرّبا» «11»وعموم مردم نيز در برابر دعوت به جهاد و مبارزه، از روى تن‏پرورى و ترس، از رفتن به جبهه نبرد و ورود به سرزمينِ مقدّس، سر باز زدند.«فاذهب انت و ربّك فقاتلا انّا هاهُنا قاعدون»«12»به خاطر اين انحرافات، خدا آنان را از اوج عزّت و فضيلت، به نهايت ذلّت و سرافكندگى مبتلا ساخت.

ما در هر نماز، از خداوند مى‏خواهيم كه مانند غضب‏شدگان نباشيم. يعنى نه اهل تحريف آيات و نه اهل ربا و نه اهل فرار از جهاد. همچنين از گمراهان نباشيم، آنان كه حقّ را رها

______________________________
(1). نساء، 116 و فتح، 6.

(2). بقره، 61.

(3). آل‏عمران، 110- 112.

(4). انفال، 16.

(5). بقره، 108 و نحل، 106.

(6). ممتحنه، 1.

(7). بقره، 47.

(8). بقره، 61.

(9). رعد، 11.

(10). نساء، 46.

(11). نساء، 161.

(12). مائده، 24.

پرتوى از نور، ص: 35

كرده و به سراغ باطل مى‏روند و در دين و باور خود غلوّ و افراط كرده، يا از هوا و هوس خود يا ديگران پيروى مى‏كنند.«قل يا أهل‏الكتاب لاتَغلوا فى دينكم غيرالحقّ و لاتتّبعوا أهواء قوم قد ضَلّوا من قبل و أضلّوا من قبل و أضلّوا عن سواء السبيل»بگو: اى اهل‏كتاب! در دينتان به ناحقّ غلوّ نكنيد وبه دنبال خواهش‏هاى گمراهانِ پيش از خود نرويد، كه آنان افراد زيادى را گمراه كرده و از راه راست گمراه شده‏اند.«1»

انسان در اين سوره، عشق و علاقه و تولّاى خود را به انبيا و شهدا و صالحان و راه آنان، اظهار و ابراز داشته و از مغضوبان و گمراهان تاريخ نيز برائت و دورى مى‏جويد و اين مصداق تولّى و تبرّى است.

گمراهان در قرآن‏

كلمه‏ى «ضلالت» حدود دويست مرتبه در قرآن آمده است كه گاهى در مورد تحيّر بكار رفته،«و وَجدَك ضالًا»«2» وگاهى به معناى ضايع شدن است،«اضلّ اعمالهم»«3»ولى اغلب به معناى گمراهى است كه همراه با تعبيرات گوناگونى نظير:«ضلال مبين»«4»،«ضلال‏ بعيد»«5»،«ضلال كبير»«6»به چشم مى‏خورد.

در قرآن افرادى به عنوان گمراه معرّفى شده‏اند، از جمله:

1. كسانى كه ايمان خود را به كفر تبديل كردند.«من يَتبدّل الكفر بالايمان فقد ضلّ سواء السبيل»«7»

2. مشركان.«و من يشرك باللَّه فقد ضل ضلالا بعيدا»«8»

3. كفار.«و من يكفر باللَّه ... فقد ضلّ»«9»

4. عصيان‏گران.«و من يعص اللَّه و رسوله فقد ضل»«10»

5. ستمگران.«بل الظّالمون فى ضلال مبين»«11»

6. مسلمانانى كه كفّار را سرپرست و دوست خود گرفتند،«لاتتخذوا عدوى و عدوكم اولياء ... و من يفعله منكم فقد ضل سواء السبيل»«12»

7. كسانى كه مردم را از راه خدا باز مى‏دارند.«الذّين يستحبّون الحياة الدّنيا على الاخرة و يصدّون عن سبيل اللّه ... اولئك فى ضلال بعيد»«13»

8. كسانى كه به خدا يا رسول خدا توهين مى‏كنند.

9. آنان كه حقّ را كتمان مى‏كنند.

10. كسانى كه از رحمت خدا مأيوسند.

در قرآن نام برخى به عنوان گمراه كننده آمده است، از قبيل: ابليس، فرعون، سامرى، دوست بد، رؤسا ونياكان منحرف.

گمراهان، خود بستر وزمينه‏ى انحراف را فراهم و گمراه كنندگان، از اين بسترها و شرايط

______________________________
(1). مائده، 77.

(2). ضحى، 7.

(3). محمّد، 1

(4). آل‏عمران، 164.

(5). ق، 27.

(6). ملك، 90

(7). بقره، 108.

(8). نساء، 116.

(9). نساء، 136.

(10). احزاب، 36.

(11). لقمان، 11.

(12). ممتحنه، 1.

(13). ابراهيم، 3.

پرتوى از نور، ص: 36

آماده، استفاده مى‏كنند. بسترهاى انحراف در قرآن عبارتند از:

1. هوسها.«اتّخذ الهه هَواه واضلّه اللَّه»«1»

2. بت‏ها.«جعلوا لِلّه انداداً لِيضلّوا عن سبيله»«2»

3. گناهان.«وما يضلّ به الا الفاسقين»«3»

4. پذيرش ولايت باطل.«انّه من تولّاه فانّه يضلّه»«4»

5. جهل و نادانى. «و ان كنتم من قبله لمن الضّالّين»«5»

اوصاف قلب‏

خَتَمَ اللَّهُ عَلَى‏ قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى‏ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ‏ (بقره، 7)

خداوند بر دلها و برگوش آنان مهر زده است و در برابر چشمانشان پرده‏اى است و براى آنان عذابى بزرگ است.

ويژگى‏هاى قلب سليم‏

الف) قلبى كه جز خدا در آن نيست. «ليس فيه احد سواه» «6»

ب) قلبى كه پيرو راهنماى حقّ، توبه كننده از گناه و تسليم حقّ باشد.«7»

ج) قلبى كه از حبّ دنيا، سالم باشد.«8»

د) قلبى كه با ياد خدا، آرام گيرد.«9»

ه) قلبى كه در برابر خداوند، خاشع است.«10»

البتّه قلب مؤمن، هم با ياد خداوند آرام مى‏گيرد و هم از قهر او مى‏ترسد.«اذا ذُكر اللّه وَجِلَت قلوبهم»«11»همانند كودكى كه هم در كنار پدر و مادر آرامش دارد و هم از آنان حساب مى‏برد.

ويژگى قلب منيب‏

قلب منيب، آن است كه بعد از توجّه به انحراف و خلاف، توبه و انابه كرده، به سوى خدا باز گردد. از ويژگى بارز آن، تغيير حالات در رفتار و گفتار انسان است.

______________________________
(1). جاثيه، 23.

(2). ابراهيم، 30.

(3). بقره، 26.

(4). حج، 4.

(5). بقره، 198.

(6). نورالثقلين، ج 4، ص 57.

(7). نهج‏البلاغه، خطبه 214.

(8). تفسير صافى.

(9). فتح، 4.

(10). حديد، 16.

(11). انفال، 2.

پرتوى از نور، ص: 37

خداوند در آيات قرآنى، نُه صفت براى قلب كفّار بيان كرده است:

الف) انكار حقايق. «قُلوبُهم مُنكِرة»«1»

ب) تعصّب نابجا. «فى قلوبهم الحَميّة»«2»

ج) انحراف و گمراهى. «صَرفَ اللّه قُلوبهم»«3»

د) سنگدلى و قساوت. «فَويلٌ لِلقاسيَة قلوبهم»«4»

ه) بى‏خاصيتى و مرگ. «لاتَسمعُ المَوتى»«5»

و) آلودگى و زنگار. «بَل رانَ على قلوبهم»«6»

ز) بيمار و مريض. «فى قلوبهم مَرض»«7»

ح) كم ظرفيتى.«يجعلْ صَدره ضَيّقاً»«8»

ط) كوردلى و نفهمى. «طَبع اللّه عليها بكفرهم»«9»

ويژگى‏هاى قلب مريض‏

الف) قلبى كه از خدا غافل است ولايق رهبرى نيست.«لاتُطِع مَن اغفَلنا قَلبه»«10»

ب) دلى كه دنبال فتنه و دستاويز شبهه‏ها مى‏گردد.«فامّا الذّين فى قلوبهم زَيغ فَيَتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»«11»

ج) دلى كه قساوت دارد.«جعلنا قلوبهم قاسية»«12»

د) دلى كه زنگار گرفته است.«بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون»«13»

ه) دلى كه مهر خورده است.«طبع اللّه عليها بكفرهم»«14»

قلب انسان، متغيّر و تأثيرپذير است؛ لذا مؤمنان اين‏چنين دعا مى‏كنند:«رَبّنا لاتُزغ قلوبنا بعد اذ هَديتنا»«15»خدايا! دلهاى ما را بعد از آنكه هدايت نمودى، منحرف مساز.

امام صادق عليه السلام فرمودند: اين دعا (آيه) را زياد بگوييد و خود را از انحراف در امان ندانيد. «16»

______________________________
(1). نحل، 22.

(2). فتح، 26.

(3). توبه، 127.

(4). زمر، 22.

(5). روم، 52.

(6). مُطفّفين، 14.

(7). بقره، 10.

(8). انعام، 125.

(9). نساء، 155.

(10). كهف، 28.

(11). آل‏عمران، 7.

(12). مائده، 13.

(13). مطففين، 14.

(14). نساء، 155.

(15). آل‏عمران، 8.

(16). تفسير نورالثقلين.


در باره‏ى اهميت صله‏ى رحم

$
0
0

پرتوى از نور، ص: 39

در باره‏ى اهميت صله‏ى رحم، بيان كرده، آنها را مورد بحث قرار داده است.«1»در اينجا برخى از نكات جالبى كه در آنها آمده را نقل مى‏كنيم:

* با بستگان خود ديدار و رابطه داشته باشيد، هر چند در حدّ نوشاندن آبى باشد.

* صله‏ى رحم، عمر را زياد و فقر را دور مى‏سازد.

* با صله‏ى رحم، رزق توسعه مى‏يابد.

* بهترين قدم‏ها، قدمى است كه براى صله‏ى رحم و ديدار اقوام برداشته مى‏شود.

* در اثر صله‏ى رحم، به مقام مخصوصى در بهشت دست مى‏يابيد.

* به سراغ بستگان برويد، گرچه آنها بى‏اعتنايى كنند.

* صله‏ى رحم كنيد هر چند آنها نيكوكار نباشد.

* صله‏ى رحم كنيد، گرچه به اندازه‏ى سلام كردن باشد.

* صله‏ى رحم، مرگ و حساب روز قيامت را آسان مى‏كند.

* صله‏ى رحم باعث تزكيه عمل و رشد اموال مى‏شود.

* كمك مالى به فاميل، بيست و چهار برابرِ كمك به ديگران پاداش دارد.

* صله‏ى رحم كنيد، گرچه يكسال راه برويد.

* كسى كه صله‏ى رحم را ترك كند، بويى از بهشت به او نمى‏رسد.

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: «پدرم سفارش كرد، با افرادى كه با فاميل خود رابطه ندارند، دوست مشو».«2»

دانشمند بى‏عمل‏

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرّ وَتَنْسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ‏ (بقره، 44)

آيا مردم را به نيكى دعوت كرده و خودتان را فراموش مى‏نماييد؟ با اينكه شما كتاب (آسمانى) را مى‏خوانيد، آيا هيچ فكر نمى‏كنيد؟

تمثيل عالم بى عمل‏

الف) در قرآن: عالم بى‏عمل، به الاغى تشبيه شده است كه بار كتاب حمل مى‏كند؛ ولى خود از آن بهره‏اى نمى‏برد.«3»

(ب) در روايات:

* رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: عالم بى‏عمل، مثل چراغى است كه خودش مى‏سوزد (و

______________________________
(1). بحار، ج 71، ص 87.

(2). تفسير راهنما ونورالثقلين.

(3). جمعه، 5.

میلاد امام حسین مبارکـــــــــــــ

$
0
0
بــــــاز هواییــــــــــــــــــــــم کنـــــــــــ
دارونـــــــدارمو بگیـــــــــر کربــــــــــــــلاییـــــــــــــم کنـــــ
تـــــــورو بهـــــــ جــــونـــــــ مـــــــــــــــادرت نینـــــــواییــــــــم کنــــ
اللهـــــــــــــــــمــ الــــــــرزقنــــــــــــاحــــــــــــــــــــرم...

میلاد امام حسین مبارکـــــــــــــ







حضرت سيدالشهداء (ع )

$
0
0

پيامبر (ص ) فرمود: حسين منى و انا من حسين . احب اللّه من احب حسينا حسين از من و من از حسينم . خداوند هر كسى كه حسين (ع ) را دوست بدارد دوست مى دارد صحيح ترمذى ص 307 ج 2 امام حسين (ع ) فرزند دوم على (ع ) از فاطمه (ع ) دختر پيغمبر اكرم (ص )، در سال چهارم هجرى در سوم شعبان چشم به جهان گشود. آن حضرت پس ‍ از شهادت برادر بزرگوارش امام حسن (ع ) به امر خدا و بنا به وصيت برادر به امامت رسيد. چنانكه در زندگى معصوم چهارم حضرت امام حسن (ع ) اشاره كرديم ، حضرت امام حسن (ع ) به علت نفاق عده زيادى از لشكريان خود و فرار عبيداللّه بن عباس سردار لشكرش به اردوى معاويه و فريفته شدن جمعى ديگر كه به نقل تاريخ ، دو سوم تمام لشكر بود و عهد شكنى هاى بقيه سپاه و اخلال خوارج و اوج تهمتها و سخنان ناروايى كه به امام (ع ) مى گفتند. ناچار به پيشنهاد معاويه ، براى صلح حاضر شد و ضمن قرار داد صلح ، معاويه قبول كرد كه : ياران على (ع ) و پيروان و شيعيان او در همه بلاد اسلامى از تعرض مصون و محفوظ باشند و عليه آنها مكرى و حيله اى نينديشد و پس ‍ از خود، كسى را به جانشينى انتخاب نكند. امّا پس از صلح ، در اندك زمانى نشان داد كه براستى به پيمان خود پاى بند نيست . امام حسن (ع ) براى مصالح اسلامى و عدم آمادگى اوضاع به نفع آل على (ع ) و جلوگيرى از برادر كشى ، پيشنهاد معاويه را براى صلح پذيرفته و معاويه هم به ظاهر تمام مواد صلحنامه را قبول كرده بود؛ ولى در حقيقت به اسلام عقيده اى نداشت و مانند پدرش ابوسفيان ، اسلام ظاهرى را از ترس يا بخاطر بهره منديهاى دنياى پذيرفته و بتدريج پرده از كار برگرفت و هدف خود را كه قدرت و حكومت است براى همگان بيان كرد و بى پايگى ايمان خود را - كم كم - روشن ساخت . معاويه پس از صلح با امام حسن (ع ) بيست سال زمامدار مطلق شام بود. ده سال در حيات امام حسن (ع ) و ده سال ديگر در زمان امامت امام حسين (ع ). معاويه به علت سابقه و نفوذ امام حسن (ع ) و همچنين به سبب عهدنامه اى كه بسته بود، مجبور بود و اگر چه به ظاهر - طغيان و تجاوز خود را محدود كند و گاهى با سازش و فريب ، براى خود دوستانى فراهم كند و چون امام حسن (ع ) را - در هر حال - مخالف بسيارى از هدفهاى ضد اسلامى و جاه طلبانه خود مى ديد، توطئه شهادت آن حضرت را - با فريب جعده زوجه امام حسن (ع ) - ترتيب داد و سبط اكبر پيامبر (ص ) را در اواخر سال پنجاهم هجرى شهيد كرد. پس از شهادت امام حسن (ع ) معاويه خود را براى اجراى مقاصد شوم خود آزادتر ديد. به زجر و آزار و قتل شيعيان و هواخواهان حضرت على (ع ) - بيش از پيش - روى آورد. اين دوران وحشت بار مصادف بود با امامت حضرت امام حسين (ع ). امام حسين (ع ) ده سال امامت نمود و تمام اين مدت - بغير از شش ماه آخر عمر - در خلافت معاويه گذشت . اوضاع و احوال به ناگوارترين صورت و در نهايت اختناق مى گذشت . بازگشت به دوران جاهليت و گستردن بساط سلطنت و شكوه دربارى و حيف و ميل بيت المال مسلمين و بخششهاى ناروا و ظلم و ستمهايى كه به نام اسلام صورت مى گرفت ، محروم كردن كسانى كه از طرفدار آل على (ع ) بودند از حق مسلم خود از بيت المال و بخشيدن آنها به متملقين و چاپلوسان دربارى و بالاتر از همه بى اعتبار كردن قوانين دين و احكام اسلامى و تباه كردن حدود الهى و بى اعتنايى به اوامر و نواهى خدا و رسول خدا (ص ) همه موجبات نهضت بزرگ حسين (ع ) را فراهم مى كرد. معاويه و دستياران او تلاش بسيار داشتند كه اهل بيت پيامبر (ص ) را گوشه نشين كنند، و شيعيانشان را - به هر قيمت و به هر حيله - نابود و نام على (ع ) و آل على (ع ) را محو نمايند. و اگر نامى از آن بزرگوار مى برند با ناسزا همراه باشد و دستگاه تبليغ شام به مردم بقبولاند كه ناسزاگويى به بزرگمردى چون على (ع ) اجر و پاداش اخروى دارد و عبادت است ! معاويه با برنامه هاى پليد و مزوّرانه خود در صدد بود پايه هاى حكومت و سلطنت فرزند پليدش يزيد شرابخوار فاسق را كم كم استوار سازد. وقتى نقشه معاويه درباره فرزندش يزيد كه به فسق و بدكارى مشهور بود. كم كم آشكار شد، گروهى از مسلمانان از اين امر خشنود نبودند و زمزمه مخالفت ، ساز كردند؛ ولى معاويه براى جلوگيرى از ظهور مخالفت به سختگيريهاى تازه ترى دست زد. امام حسين (ع ) به خوبى مى دانست كه خانواده ابوسفيان اصولا با اسلام و نام محمّد بن عبداللّه (ص ) مخالفند و براى خاموش كردن نور اسلام هر چه در توان داشته اند بكار بسته اند. اين نيت پليد را، بيش از همه معاويه داشت . براى درك اين مطلب به نقل روايتى مى پردازيم كه در كتابهاى معتبر آمده است . (... مطرف بن مغيره گفت : من با پدرم در شام مهمان معاويه بوديم . پدرم در دربار معاويه رفت و آمدى داشت . شبى از شبها پدرم از نزد معاويه برگشت ولى زياد اندوهگين و ناراحت بود. من سبب آنرا پرسيدم . گفت : اين مرد يعنى معاويه مردى بسيار بد بلكه پليدترين مردم روزگار است . گفتم مگر چه شده ؟ گفت من به معاويه پيشنهاد كردم اكنون كه تو به مراد خود رسيدى و دستگاه خلافت اسلامى را صاحب گشتى ، بهتر است كه در آخر عمر با مردم به عدالت رفتار نمايى و با فرزندان هاشم اين قدر بدرفتارى نكنى ، چون آنها هم خويش تو از ارحام تواند و اكنون چيز ديگرى براى آنها باقى نمانده كه بيم آن داشته باشى كه بر تو خروج كنند. معاويه گفت : هيهات ! هيهات ! ابوبكر خلافت كرد و عدالت گسترى نمود و بيش از اين نشد كه بمرد و نامش هم از بين رفت و نيز عمر و عثمان همچنين مردند با اينكه با مردم نيكو رفتار كردند امّا جز نامى باقى نگذاشتند و هلاك شدند ولى نام اين مرد هاشمى (يعنى رسول خدا) را هر روزه پنج نوبت در ماءذن هاى دنياى اسلام فرياد مى كنند: (( اشهد ان محمدا رسول اللّه . )) حال پس از آنكه نام خلفاى سه گانه بميرد و نام (محمّد) زنده باشد ديگر چه عملى باقى خواهد ماند جز آنكه نام (محمّد) دفن شود و اسم او هم از بين برود).(63) امام حسين (ع ) و معاويه  امام حسين (ع ) - تا برادر بزرگوارش زنده بود - نمى بايست با تصميم برادرش كه حجت خدا و امام (ع ) بود، امامى كه اطاعت از او بر هر مسلمانى واجب است و اطاعتش همانند اطاعت از خدا و رسول بود، مخالفت كند. از سوى ديگر، علت هايى كه امام حسن (ع ) را به صلح مجبور مى كرد از نظر حضرت امام حسين (ع ) پوشيده نبود. امام مجتبى (ع ) كارى جز به فرمان عقل و مصلحت مسلمانان انجام نداد تا برادرش با آن موافق نباشد، و اگر امام حسين (ع ) بجاى برادر مى بود، همان كارى را مى كرد كه امام حسن (ع ) در زمان خود انجام داد. خط امامت و رهبرى در هر حال يكى است ، امّا در روش (تاكتيك ) به اقتضاى زمان تفاوت وجود دارد: زمانى صلح زمانى شمشير، زمانى دعا و زمانى ديگر ارشاد و تعليم بكار مى آيد. چنانكه هر يك از پيشوايان بزرگوار - در هر زمان - به نحوى با دستگاه جبار ستيزه كرده و پرچم حق را بر پا داشته اند. بارى معاويه كم كم نقشه پليد خود را آشكار و مقدمات آن را فراهم مى كرد. معاويه مى خواست قدرت و سلطنت را در خاندان خود موروثى كند و با اين عمل خطرناك ، ريشه اسلام را بخشكاند. مى خواست يزيد را امير مؤ منين و زمامدار مسلمانان قرار دهد. يزيدى كه جز عيش و مستى و لباس رنگارنگ پوشيدن هنرى نداشت . يزيدى كه به آسانى حرام محمّد (ص ) را حلال مى كرد و كوچكترين پروايى نداشت . آرى يزيد است كه مى گويد:
(( و ان حرمت يوم على دين احمد
 
ادرها علتى دين مسيح بن مريم ))
يعنى : (اگر باده و شراب به دين محمّد (ص ) حرام شده است ، جام مى را به كيش مسيح پسر مريم به گردش درآور). يزيد كسى بود كه از ازدواج با محارم خود - در حال مستى و بى خبرى - پرهيزى نداشت .(64) يزيد پيوسته در عياشى و شرابخوارى و ميمون بازى و لهو و لعب غرق بود. يزيد كسى بود كه آنچه در دل داشت ، يعنى كفر و الحاد و عدم اعتقاد به دين اسلام را در هنگام باده نوشى اين چنين زمزمه مى كرد: (همنشينان من برخيزيد و به نواى مستى افزاى خوانندگان گوش دهيد. جامهاى پى در پى سر كشيد و مذاكرات معانى علمى را كنار گذاريد. نغمه دلپذيرى كه از دل چنگ و عود بيرون كشيده مى شود مرا از نداى (( (اللّه اكبر) )) باز مى دارد. من حوران بهشت را با دردهاى ته خم شراب عوض نمودم . اين آهنگ هيجان انگيز موسيقى و اين رقص اغوا كننده و اين رقاصه ها كه از اندام موزونشان موج شهوت مى ريزد و آن پياله هاى شراب عقيقى براى من بس است ، نه حوران بهشتى خواهم و نه غير آن ). معاويه براى چنين فرزند پليدى به زور از مردم بيعت گرفت . ابتدا معاويه كار بيعت را در شهرهايى غير از مدينه صورت داد. چون مى دانست اهميت مدينه از همه شهرها بيشتر است . ابتدا به مروان بن حكم دستور داد تا از مردم آن شهر بيعت بگيرد... حتى از حسين بن على (ع ) و... براى زمينه سازى معاويه به قصد حج از شام بيرون آمد و به مدينه رفت و با حسين بن على (ع ) و فرزند زبير و فرزند عمر با خشونت سخن گفت . سپس ‍ مردم را در مسجد جمع كرد و درباره شايستگى يزيد براى آنها سخن گفت و ضمن سخنرانى گفت : تمام مسلمانان جز شما بيعت كرده اند... امام حسين (ع ) برخاست و سخن او را بريد و فرمود: به خدا قسم كسى را كه پدرش از پدر و مادرش از مادر يزيد و خودش از خود يزيد بهتر و شايسته تر است كنار مى گذارى و يزيد را جلو مى كشى ؟ معاويه گفت : مثل اينكه خودت را مى گويى ؟ فرمود: آرى . معاويه گفت : امّا سخن تو كه مادرت از مادر يزيد بهتر است ، صحيح است زيرا كه فاطمه دختر رسول خدا است و دين و سابقه درخشان وى بر كسى پوشيده نيست ... و امّا اينكه مى گويى پدرت از يزيد بهتر بود، خدا پدر يزيد را بر پدر تو برترى داد. امام فرمود: اين نادانى براى تو بس است كه دنياى زودگذر را بر آخرت جاويدان برترى مى دهى . معاويه گفت : و امّا اينكه مى گويى خودت از يزيد بهتر هستى به خدا قسم يزيد براى امت محمّد (ص ) از تو بهتر و شايسته تر است . امام (ع ) فرمود: اين سخن دروغ و بهتان است . آيا يزيد شرابخوار و لاابالى از من بهتر است ؟ معاويه چون اين مخالفت آشكار را ديد دستور داد در انجمنى كه مى خواهد بيعت بگيرد بالاى سر هر يك از آنها دو نفر ماءمور مسلح بگذارند تا اگر حرفى از دهان آنها خارج شد هماندم كارشان را بسازند. - امّا اين كار از نظر امام حسين (ع ) پذيرفتنى نبود و تلاش معاويه بجايى نرسيد. بررسى حالات حضرت حسين (ع ) نشان مى دهد كه آن حضرت در زمان معاويه هميشه به فكر قيام عليه حكومت ظالمانه آل ابوسفيان بود و پيوسته بدعت و خلافكاريهاى او را يادآورى مى فرمود، امّا صلح برادر بزرگوارش حضرت مجتبى (ع ) و وجود معاويه را مانع از قيام مى ديد و در انتظار فرصت مناسب بسر مى برد تا مردم ، خود در جريان فساد دستگاه اموى قرار گيرند و از تبليغات زهرآگين عليه خاندان على (ع ) بخوبى آگاه شوند. براى اين كار سالها وقت لازم بود كه مردم مزه تلخ حكومت ديكتاتورى را بچشند تا ارزش قيام پاكمردى چون حسين (ع ) را دريابند و آن را سرمشق خود - براى هميشه - قرار دهند. اگر امام حسين (ع ) در عصر معاويه نهضت خود را آغاز مى كرد، معاويه با حيله گرى و تدبيرهاى مكارانه خود هم مى توانست آن حضرت را بكشد و هم مى توانست اثر خون پاك آن حضرت را خنثى نمايد. امّا سقوط دستگاه معاويه در راه منكرات و ستم و ناپاكى ، كم كم زمينه را مساعد كرد و اين امر در زمان يزيد به اوج خود رسيد. بناچار قيام خونين و حماسه جاويد فرزند پيامبر (ص ) نيز به حد رشد خود رسيد و آماده ظهور شد. مقدمات حماسه جاويد كربلا  در سال شصتم از هجرت ، روز پانزدهم رجب ، معاويه از دنيا رفت و پسرش ‍ يزيد بر تخت نشست . پيش از همه كار، تصميم گرفت از حسين بن على (ع ) بيعت بگيرد. بدين منظور نامه اى به وليد بن عتبه كه حاكم مدينه بود، نوشت و از او خواست كه هر چه زودتر از حسين بن على (ع ) بيعت بگيرد و به تاءخير اين كار اجازه ندهد. وليد همان شب ماءمورى نزد امام حسين (ع ) فرستاد و آن حضرت را به كاخ خود دعوت كرد. امام جماعتى از بستگان خود را فرا خواند و فرمود تا مسلح شوند و در ركاب وى به دارالحكومه بيايند و به آنان گفت : وليد مرا خواسته ، گمان مى كنم كارى پيشنهاد كند كه من نتوانم انجام دهم . شما تا در خانه همراه من باشيد، هرگاه صداى من بلند شد، وارد شويد و شرّ او را از من دفع كنيد. سپس امام (ع ) نزد وليد آمد. وليد با خوشرويى و تواضع از امام (ع ) استقبال كرد، سپس نامه را خواند و موضوع بيعت را در ميان نهاد. مروان بن حكم نيز در مجلس حضور داشت . امام به وليد فرمود: (گمان نمى كنم كه به بيعت پنهانى من قانع شوى . اگر خواستار بيعت من هستى بايد اين امر در حضور مردم باشد.) وليد گفت : آرى بهتر است . امام (ع ) فرمود: بنابراين تا بامداد فردا صبر كن . وليد گفت بفرمائيد برويد تا فردا در جلسه همگانى شركت كنيد. مروان براى خوش ‍ خدمتى گفت : مگذار حسين بن على بيرون رود. ديگر چنين فرصتى بدست نخواهد آمد. يا او را زندانى كن ، يا از او بيعت بگير، يا گردنش را هم اكنون بزن . امام از جاى برخاست و آثار خشم در چهره نازنينش نمودار شد و فرمود: اى پسر زن كبود چشم ، تو مرا خواهى كشت يا وليد؟ به خدا قسم دروغ گفتى و گناهكار شدى . اين بگفت و از نزد وليد بيرون رفت . چون امام حسين (ع ) بهيچوجه با بيعت موافق نبود به فاصله يك روز يعنى شب شنبه بيست و نهم ماه رجب سال 60 هجرى از مدينه خارج شد و راه مكه را در پيش گرفت . امام (ع ) وقتى با خانواده و عده اى از بستگان خود از مدينه خارج شد با قبر جد بزرگوارش (ص ) و فاطمه زهرا (ع ) و برادرش وداع كرد، براى برادرش ‍ محمّد حنفيه كه مردى بزرگوار و شجاع و باتقوا بود وصيت نامه اى نوشت و در آن علاوه بر اعلام نهضت خود، جهت قيام خويش را نيز بيان فرمود و روشن نمود كه در اين قيام قصدى جز امر به معروف و نهى از منكر و زنده كردن دين خدا و روش جدش رسول خدا (ص ) و پدرش على مرتضى (ع ) ندارد. نامه اى نيز به بنى هاشم نوشت و آنان را به يارى خويش دعوت كرد. نامه اى نيز به اهل بصره نوشت و فلسفه قيام خود را براى آنها روشن نمود. بارى ، امام حسين (ع ) كه پاسدار حق و عدالت اسلامى بود به مكه وارد شد، تا در آنجا كه مركز آمد و رفت مسلمانان از همه سرزمينهاى اسلامى بود به اقدامات لازم دست زند و از طريق خطبه هاى بليغ و روشن و نامه ها و گفتگوها مردم را به خطرى كه اسلام را تهديد مى نمايد آگاه سازد. چند ماه در مكه بود و براى معرفى يزيد و نشان دادن چهره زشت و بدنام وى و كارگزارانش و بيدار كردن مردم مذاكرات و مكاتبات بسيار كرد. اقامت امام حسين (ع ) در مكه ادامه داشت تا موسم حج فرا رسيد. مسلمانان جهان اسلام ، دسته دسته ، گروه گروه ، وارد مكه و آماده انجام دادن اعمال حج شدند. در اين موقع امام (ع ) از هر موقع و هر موضع براى تبليغ دين و ارشاد مردم و روشن كردن هدفهاى مقدس خود و نابسامانى روزگار اسلام و مسلمين ، براى مسلمانان سخن مى گفت و نامه مى نوشت . در اين هنگام ، امام (ع ) اطلاع حاصل كرد كه جمعى از كسان يزيد بنام حج و در معنى براى ترور و قتل امام (ع ) به سوى مكه گسيل شده اند و ماءموريت دارند با سلاحى كه در زير لباس احرام پوشيده اند در ماه حرام و در كنار كعبه ، خون پاك فرزند پيغمبر (ص ) را بريزند. بدين جهت امام (ع ) حج تمتع را به عمره مفرده تبديل فرمود و براى گروهى از مردم ايستاده ، سخنرانى كوتاهى كرد، و از آمادگى خود براى شهادت جهت زنده كردن دين جدش ‍ سخن گفت ، و از مسلمانان در اجراى اين مقصود كمك خواست ، و فرداى آن روز - هشتم ذيحجه - با خاندان و گروهى از ياران و برادران و خويشاوندان رهسپار سفر عراق شد. عده اى از بزرگان قوم خواستند مانع حركت آن حضرت شوند امّا امام فرمود: من نمى توانم با يزيد بيعت كنم و حكومت ظلم و فسق را بپذيرم ، اكنون براى رعايت حرمت خانه خدا، مكه را ترك مى كنم . دعوت مردم كوفه  مردم كوفه در مدت پنج سال حكومت عادلانه علتى (ع ) با گوشه هايى از فضايل مولى (ع ) آشنايى داشتند و به زهد و تقوا و عدالت على (ع ) و خاندانش معتقد بودند. كوفيان شنيدند كه امام حسين (ع ) از بيعت با يزيد امتناع فرموده و به مكه آمده است . بدين جهت نامه هاى فراوانى به حضرت حسين (ع ) نوشتند و او را براى عزيمت به كوفه دعوت نمودند. امام حسين (ع ) ابتدا عموزاده خود - مسلم بن عقيل - را كه مردى كاردان ، رشيد، شجاع و فداكار بود به كوفه فرستاد تا مردم را بيازمايد و بدرستى دعوت آنها پى ببرد. كوفيان ابتدا مقدمش را گرامى داشتند و 12 هزار نفر با وى بيعت كردند و با شور و شعف چشم به راه امام حسين (ع ) نشستند. مسلم به امام (ع ) نامه نوشت و اوضاع مساعد كوفه و اشتياق مردم آن سامان را به امام گزارش داد. از طرفى دستگاه اموى كه از اين دعوت هراسان شده بود عبيداللّه بن زياد را كه مردى خونخوار و بى رحم بود به حكومت كوفه تعيين كرد. عبيداللّه به كوفه آمد و مردم را با تهديد و تطميع از دور مسلم بن عقيل پراكنده كرد، بطورى كه در پايان امر مسلم تنها ماند. سرانجام سربازان خونخوار عبيداللّه ، مسلم را محاصره كردند. مسلم با شجاعت و مقاومت شگفت انگيزى در برابر آنها ايستاد، ولى سرانجام دستگير و شهيد شد. حرّ بن يزيد رياحى كه چندى بعد در صف ياران و شهداى كربلا درآمد، ماءمور شد راه را بر حسين بن على (ع ) كه به طرف كوفه روان بود ببندند؛ امّا حسين (ع ) كه براى فداكارى و جنگ با يزيد تصميم قاطع گرفته بود، در بين راه كوفه از مرگ مسلم عموزاده اش اطلاع حاصل كرد با وجود اين به راه خود ادامه داد. حرّ خواست به دستور عبيداللّه پسر زياد آن حضرت را وادار به تسليم نمايد، امّا فرزند پيامبر (ص ) حاضر به تسليم نشد، و راه خود را به سمت ديگر كج كرد تا روز دوم محرم در سرزمينى كه (كربلا) ناميده مى شود فرود آمد. امام حسين (ع ) پيش از آنكه به كربلا وارد شود در محلى به نام (بيضه ) خطبه اى ايراد فرمود و در آن خطبه كه خطاب به حرّ و لشكريان وى و حاضران در آن محل بود، درباره نهضت مقدس خود و علتهاى آن سخن گفت ، اينك فرازهايى از آن خطبه مهم : (اى مردم ، هر كس ببيند كه حكومتى ستم پيشه كرده و به حريم قوانين الهى تجاوز مى كند، و عهد و پيمان خدا را مى شكند، و با سنت و روش ‍ رسول خدا (ص ) مخالفت مى نمايد، در اين موقع هر كس از عمل ستمگرانه او جلوگيرى ننمايد، بر خداوند حق است كه چنين كسى را با ستمكار عذاب كند...). سپس اشاره به حكومت جابرانه يزيد كرد و فرمود: (ايشان اطاعت خدا را پشت سر انداخته اند، و پيروى از شيطان را پيش ‍ گرفته اند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام مى دانند. اينك من كه فرزند على بن ابيطالب (ع ) و فاطمه زهرا (ع ) دختر رسول خدا هستم ، از همه شايسته ترم كه در مقام جلوگيرى از اين كارها برآيم ... اگر همچنان كه در نامه هاى خود نوشته ايد حاضريد مرا يارى كنيد به سعادت ابدى خواهيد رسيد). سپس امام حسين (ع ) در منزل (شراف ) با ياران خود و لشكريان حرّ بن يزيد نماز خواند، و همگى در نماز ظهر و عصر با امام (ع ) نماز خواندند و بعد از نماز به آن مردم فرمود: (اى مردم اگر شما مردمى با تقوا باشيد و حق را از آن اهل حق بدانيد اين كار، خدا را خشنود مى سازد. ما خاندان پيغمبر (ص ) شايسته تريم كه پيشوا و زمامدار شما باشيم ، از اين كسانى كه امروز بر سر كارند و بر شما ستم و تعدى مى كنند. اگر راءى شما غير آن است كه نامه ها و فرستادگان شما حكايت مى كند، بر مى گردم ). حرّ بن يزيد گفت : به خدا قسم كه من از اين نامه ها اطلاعى ندارم . امام (ع ) به يكى از ياران خود فرمود دو ظرف از نامه هاى مردم كوفه را پيش حرّ بريزد. حرّ گفت : من از نامه ها خبرى ندارم بلكه ماءموريت دارم شما را به نزد ابن زياد ببرم . امام فرمود: مرگ از اين كار به تو نزديكتر است . سپس امام (ع ) به ياران خود دستور داد سوار شوند و برگردند. حرّ مانع شد و به گمان خود به نصيحت امام (ع ) پرداخت و گفت : تو را به خدا قسم جنگ مكن كه اگر جنگ كردى كشته مى شوى . امام (ع ) برآشفت و فرمود: آيا مرا با مرگ مى ترسانى ؟ مگر با كشتن من آسوده خواهيد شد و مشكلتان حل خواهد گرديد؟ سخنان گهربار حضرت حسين (ع ) را همه شنيدند، امّا تنها يك دل آگاه بود كه آنرا شنيد و در آن اثر كرد، و آن خود حرّ بود كه بامداد روز عاشورا به اردوگاه حق پيوست و در راه حسين (ع ) شهيد شد. روز پنجشنبه دوم ماه محرم سال شصت و يكم امام حسين (ع ) در يكى از نواحى نينوا به نام (كربلا) فرود آمد، و خيمه و خرگاه خاندان عصمت و طهارت برافراشته شد. فرداى آن روز عمر بن سعد با چهار هزار نفر از كوفه رسيد و در مقابل امام عليه السلام جاى گرفت . از آن روز به بعد مذاكرات فراوانى صورت گرفت كه حاصل آنها اين پيشنهاد بود كه امام حسين (ع ) براى تسليم در برابر يزيد و بيعت با او آماده گردد. حسين بن على (ع ) مى فرمود: (من زير بار ذلت نمى روم و دست در دست يزيد نمى گذارم . من مرگ در راه خدا را جز سعادت و زندگى با ستمگران را جز هلاكت و بدبختى نمى دانم ). آرى :
مرد خداى تن به مذلت نمى دهد
 

انسان به كسب عزت و ذلت مخير است سرانجام در روز عاشوراى سال 61 هجرى مهمترين حادثه غم انگيز و در عين حال درخشان و حماسى تاريخ اسلام بلكه جهان به وقوع پيوست . امام حسين (ع ) و فرزندانش و يارانش تا پاى جان مردانه ايستادگى كردند، و هر گونه مصيبت را - براى زنده نگهداشتن اسلام و بر پا داشتن حق - به جان خريدند، و جان عزيز را فدا كردند تا كاخ ستم دودمان ظلم و فساد بنى اميه را واژگون كنند، و چهره زشت ستم را به مردم بشناسانند. امام حسين (ع ) از آغاز تا پايان روز عاشورا با مصيبتها و سختى هايى روبرو شد. كه كوچكترين آنها به تنهايى آدمى را از پاى در مى آورد، ولى آن مرد حق ، با ايمان كامل و اعتمادى كه به خداوند داشت از همه آن امتحانها و رنجها با سر بلندى بيرون آمد، و تن و روح بلند خود را به ذلت و خوارى نسپرد، و با كمال شهامت فرمود: (به خدا قسم دستم را مانند فردى ذليل پيش شما نمى آورم ، و همچون بردگان از پيش شما فرار نمى كنم ). بارى ، روز عاشورا جنگ به شدت آغاز شد. غلامان و ياران و اصحاب و بنى هاشم هر يك به نوبه خود با چند تن جنگيدند و رجز مى خواندند و با اشعار و رجزهاى بليغ و فصيح و كوتاه خود حقيقت قيام خود را روشن مى ساختند و دليل حمايت خود را از امام (ع ) بيان مى كردند. حضرت زينب (ع ) خواهر امام حسين (ع ) در اين گير و دار شگفت انگيز، چون كوهى استوار و پا بر جا به آرام كردن زنان و كودكان و يارى امام (ع ) و همراهى با آورندگان اجساد مطهر شهيدان و از همه مهمتر مواظبت از فرزند عزيز امام (ع ) - حضرت سجاد (ع ) - كه بنا به مصلحت الهى در آن روزها مريض و تبدار بود با دقت مى كوشيد. زينب (ع ) از پايان كار و اسرار جهاد بزرگ حسينى با خبر بود. بردبارى و شكيبايى خود را حفظ مى فرمود. هر چه فشار بيشتر مى شد و ياران عزيز امام به خاك مى افتادند و تعدادشان رو به كاهش مى گذاشت ؛ امام (ع ) چون گل بهارى شكفته تر مى شد، و بر روى شاهد شهادت لبخند مى زد. جنگ تا عصر عاشورا ادامه يافت . شايد هشت ساعت بدون وقفه نبرد تن به تن و حملات دسته جمعى 72 نفر با سى هزار نفر بطول انجاميد - چه واقعه شگفت آورى ! يك تن و يك دريا لشكر! آرى حسين (ع ) جام بلاى عشق را يكجا بسر كشيد و سر بر خاك داغ كربلا نهاد، در حالى كه سراسر بدنش پر از زخمهاى جانكاه بود و خون چون فواره از زخمها فوران مى كرد. امّا در اين حال - مثل هميشه - به ياد محبوب و معشوق خود خدا بود، و چنين مناجات مى كرد: (( رضا بقضائك و صبرا على بلائك ، لا معبود سواك يا غياث المستغثين . )) به قضا و حكم تو راضى ام ، بر بلايى كه تو فرستى شكيبايم ، جز تو معبود و مقصودى ندارم ، اى فريادرس ستمديدگان و فرياد خواهان . بعد از اين ، آتش زدن خيمه ها و اسارت خاندان پاك سيدالشهدا و رفتن به كوفه و شام و سرانجام رسيدن به مدينه پيش مى آيد كه هر يك واقعه ايست جانكاه ، و هر گام آن خون از ديده شيعه و دوستانشان جارى مى سازد. (درود خدا بر تو باد اى سرور شهيدان ). از سخنان حضرت سيدالشهداء عليه السلام  1 - مردم بندگان دنيا هستند، دين بر سر زبان آنها قرار دارد، تا آنجا كه دين زندگى مادى آنان را تاءمين مى نمايد به آن تظاهر مى كنند ولى هنگامى كه گرفتار شدند (و دين در جهتى مخالف منافع آنان قرار گرفت ) در اين هنگامه ها دينداران واقعى كم اند. 2 - چون پاى امتحان در ميان آيد، مردم را مى توان شناخت (آن گاه مى توان دانشت كه ديندار واقعى كيست ؟) 3 - نيكوكارى و احسان بايد مانند باران رحمت شامل حال آشنا و بيگانه هر دو بشود. 4 - هنگام سفر به كربلا مى فرمود: راستى اين دنيا دگرگونه و ناشناس شده ، و خيرش رفته و از آن جز نمى كه بر كاسه نشيند نمانده ، و جز زندگى وبال آورى . راستى كه من مرگ را جز سعادت نمى دانم و زندگى با ظالمان را جز هلاكت نمى شناسم ... 5 - به مردى كه در نزد آن حضرت از ديگرى بد مى گفت فرمود: (دست از غيبت بردار كه غيبت نان خورش سگهاى دوزخ است ). 6 - غافلگير كردن خدا بنده را در اين است كه به او نعمت فراوان دهد و شكرگزارى را از او بگيرد. 7 - فرمود: چنين نيست كه احسان كردن به نا اهل هدر باشد، بلكه احسان به مانند باران تند است كه به نيك و بد هر دو مى رسد.


حضرت امام زين العابدين (ع )

$
0
0

حضرت امام زين العابدين (ع )


هذا الذى تعرف البطحاء و طاءته و البيت يعرفه و الحل و الحرم

اين ، كه تو او را نمى شناسى ، همان كسى است كه سرزمين (بطحا)جاى گامهايش را مى شناسد و كعبه و حلّ و حرم در شناسائيش همدم و همقدمند. اين ، فرزند بهترين همگى بندگان خداست ...
اين ، همان على است ، كه پدرش پيامبر خداست . اين ، فرزند فاطمه سرور بانوان جهان است ...

آرى ، او به قلّه مجد و عظمت و ستيغ جلال و عزّتى نسب همى برد كه مسلمانان عرب و عجم از رسيدن به آن فرو مانده و به زانو در آمده اند... (ترجمه از قصيده فرزدق )

نام معصوم ششم على (ع ) است . وى فرزند حسين بن على بن ابيطالب (ع ) و ملقب به (سجاد)و (زين العابدين )مى باشد. امام سجاد در سال 38 هجرى در مدينه ولادت يافت . حضرت سجاد در واقعه جانگداز كربلا حضور داشت ولى به علت بيمارى و تب شديد از آن حادثه جان به سلامت برد، زيرا جهاد از بيمار برداشته شده است و پدر بزرگوارش - با همه علاقه اى كه فرزندش به شركت در آن واقعه داشت - به او اجازه جنگ كردن نداد. مصلحت الهى اين بود كه آن رشته گسيخته نشود و امام سجاد وارث آن رسالت بزرگ ، يعنى امامت و ولايت گردد. اين بيمارى موقت چند روزى بيش ادامه نيافت و پس از آن حضرت زين العابدين 35 سال عمر كرد كه تمام آن مدت به مبارزه و خدمت به خلق و عبادت و مناجات با حق سپرى شد.
سن شريف حضرت سجاد (ع ) را در روز دهم محرم سال 61 هجرى كه بنا به وصيت پدر و امر خدا و رسول خدا (ص ) به امامت رسيد به اختلاف روايات در حدود بيست و چهار سال نوشته اند. مادر حضرت سجاد بنا بر مشهور (شهربانو)دختر يزدگرد ساسانى بوده است .(65)
آنچه در حادثه كربلا بدان نياز بود، بهره بردارى از اين قيام و حماسه بى نظير و نشر قيام شهادت حسين (ع ) بود، كه حضرت سجاد (ع ) در ضمن اسارت با عمه اش زينب (ع ) آن را با شجاعت و شهامت و قدرت بى نظير در جهان آن روز فرياد كردند. فريادى كه طنين آن قرنهاست باقى مانده و - براى هميشه - جاودان خواهد ماند. واقعه كربلا با همه ابعاد عظيم و بى مانندش ‍ پر از شور حماسى و وفا و صفا و ايمان خالص در عصر روز عاشورا ظاهرا به پايان آمد؛ امّا ماءموريت حضرت سجاد (ع ) و زينب كبرى از آن زمان آغاز شد. اهل بيت اسير را از قتلگاه عشق و راهيان بسوى (اللّه ) و از كنار نعش هاى پاره پاره به خون خفته جدا كردند. حضرت سجاد (ع ) را در حال بيمارى بر شترى بى هودج سوار كردند و دو پاى حضرتش را از زير شكم آن حيوان به زنجير بستند. ساير اسيران را نيز بر شتران سوار كرده روانه كوفه نمودند. كوفه اى كه در زير سنگينى و خفقان حاكم بر آن بهت زده بر جاى مانده بود، و جراءت نفس كشيدن نداشت ، زيرا ابن زياد دستور داده بود رؤ ساى قبايل مختلف را به زندان اندازند و مردم را گفته بود بدون اسلحه از خانه ها خارج شوند. در چنين حالتى دستور داد سرهاى مقدس شهداء را بين سركردگان قبايلى كه در كربلا بودند تقسيم و سر امام شهيد حضرت اباعبداللّه الحسين را در جلو كاروان حمل كنند. بدين صورت كاروان را وارد شهر كوفه نمودند. عبيداللّه زياد مى خواست وحشتى در مردم ايجاد كند و اين فتح نمايان خود را به چشم مردم آورد. با اين تدبيرهاى امنيتى چه شد كه نتوانستند جلو بيانات آتشين و پيام كوبنده زن پولادين تاريخ حضرت زينب را بگيرند؟ گويى مردم كوفه تازه از خواب بيدار شده و دريافته اند كه اين اسيران اولاد على (ع ) و فرزندان پيغمبر اسلام (ص ) مى باشند كه مردانشان در كربلا نزديك كوفه به شمشير بيداد كشته شده اند. همهمه از مردم برخاست و كم كم تبديل به گريه شد. حضرت سجاد (ع ) در حال اسارت و خستگى و بيمارى به مردم نگريست و فرمود: اينان بر ما مى گريند؟ پس عزيزان ما را چه كسى كشته است ؟ زينب خواهر حسين (ع ) مردم را امر به سكوت كرد و پس از حمد و ثناى خداوند متعال و درود بر پيامبر گرانقدرش ، حضرت محمّد (ص ) فرمود: (... اى اهل كوفه ، اى حيلت گران و مكر انديشان و غداران ، هرگز اين گريه هاى شما را سكون مباد. مثل شما، مثل زنى است كه از بامداد تا شام رشته خويش مى تابيد و از شام تا صبح بدست خود باز مى گشاد. هشدار كه بناى ايمان بر مكر و نيرنگ نهاده ايد...).
سپس حضرت زينب (ع ) مردم كوفه را سخت ملامت فرمود و گفت :
(همانا دامان شخصيت خود را با عارى و ننگى بزرگ آلوده كرديد كه هرگز تا قيامت اين آلودگى را از خود نتوانيد دور كرد. خوارى و ذلت بر شما باد. مگر نمى دانيد كدام جگر گوشه از رسول اللّه (ص ) را بشكافتيد، و چه عهد و پيمان كه بشكستيد، و بزرگان عترت و آزادگان ذريه او را به اسيرى برديد، و خون پاك او به ناحق ريختيد...).
مردم كوفه آن چنان ساكت و آرام شدند كه گويى مرغ بر سر آنها نشسته !
سخنان كوبنده زينب (ع ) كه گويا از حلقوم پاك على (ع ) خارج مى شد، مردم بى وفاى كوفه را دچار بهت و حيرت كرد. شگفتا اين صداى على (ع ) است كه گويا در فضاى كوفه طنين انداز است ...
امام سجاد (ع ) عمه اش را امر به سكوت فرمود.
ابن زياد دستور داد امام سجاد (ع ) و زينب كبرى و ساير اسيران را به مجلس ‍ وى آوردند، و در آن جا جسارت را نسبت به سر مقدس حسين (ع ) و اسيران كربلا به حد اعلا رسانيد، و آنچه در چنته دنائت و رذالت داشت نشان داد، و آنچه لازمه پستى ذاتش بود آشكار نمود.


ولادت حضرت ابولفضل (ع) و امام زین العابدین مبارک باد.

$
0
0
بسم الله الرحمن الرحیم
ولادت حضرت ابولفضل (ع) و امام زین العابدین مبارک باد.

نشانه ای از قیامت

$
0
0
نشانه ای از قیامت


ماه رمضان نشانه‌ای از روز رستاخیز است. حضرت ختمی مرتبت , در فرازی از سخن خود در خطبه شعبانیه فرمود:


 «وَ اذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ عَطَشَهُ؛ [1] با گرسنگی و تشنگیتان در ماه رمضان، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را به یاد آورید.»

مناسب است در این گفتار به مناسبت این کلام نبوی تصویری از برخی از مراحل مختلف جهانِ پس از مرگ داشته باشیم و ماه رمضان را زمینه‌ای مناسب برای تدارک زاد و توشة سفر مرگ قرار دهیم.

رسول خدا , در گفتاری بشارت آمیز می‌فرماید: «شعبان ماه من است و رمضان ماه خدا، هر کس در ماه من روزه بگیرد، من روز قیامت او را شفیع خواهم بود و هر کس ماه خدا را روز بگیرد، خداوند متعال در وحشت قبر با او مأنوس خواهد بود.

 او از قبر خود در روز قیامت با چهره‌ای درخشان محشور می‌شود و نامه اعمالش را به دست راست می‌گیرد و در درگاه الهی حضور می‌یابد. خداوند به او می‌فرماید: ای بنده من! از حقوق خودم که ترک کرده بودی، گذشتم و اما حقوق آفریدگانم که در مورد آنان قصور کرده‌ای، من جبران می کنم و آنان را راضی می‌کنم.»[2]






[1] . نهج الفصاحه.
[2] . همان، ص 125.

پیوند با اهلبیت (ع)

$
0
0
پیوند با اهلبیت (ع)


رسول خدا ,  در ضمن سخنانش در خطبه شعبانیه می‌فرماید:


 «وَ مَنْ أکْثَرَ فِیهِ مِنَ الصَّلاهِ عَلَیَّ ثَقَّلَ اللهُ مِیزانَهُ یَوْمَ تَخِفُّ المَوازِینُُ؛ [1] و هر کس در این ماه بر من صلوات بفرستد، خداوند متعال در روزی که کفّه ترازوها [ی اعمال نیک] سبک می‌شود، ترازوی او را سنگین خواهد کرد.»

صلوات از مهم‌ترین و شاخص‌ترین نشانه پیوند با اهل بیت ]  است. مؤمنین روزهدار با ندای صلوات، ارادت قلبی خود را به اهل بیت اظهار میدارند و از دشمنانشان اعلام برائت میکنند.

در فرازی دیگر رسول خدا , با علی } سخن میگوید و بعد از اطلاع دادن به شهادت آن حضرت در ماه رمضان، مقام و جایگاه امیرمؤمنان علی } را به عموم مسلمانان گوشزد می کند.

 در آخرین فرازهای خطبه، بعد از آنکه پرسش و پاسخی بین علی و پیامبر واقع میشود، دانههای اشک در چشمان مبارک رسول خدا , حلقه میزند و علی } میپرسد: یا رسول الله! چرا اشک میریزی؟

 پیامبر , می فرماید:

 به خاطر ستمی که در این ماه بر تو واقع میشود. یا علی! گویا من میبینم که تو در این ماه در حالی که مشغول به نماز هستی، شقی‌ترین فرد اولین و آخرین بر فرق تو ضربتی میزند که محاسنت از خون سرت رنگین میشود. علی } در این هنگام پرسید: یا رسول الله! آیا هنگام ضربت خوردن، دین من سالم خواهد ماند؟ پیامبر پاسخ داد: بلی.

رسول خدا , بعد از این گفتگو به مقام ارزشمند علی } پرداخته و فرمود: «یا علیُّ! مَنْ قَتَلَکَ فَقَد قَتَلَنی وَ مَن اَبْغَضَکَ فَقَدْ أبْغَضَنی وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنی لّأنَّکَ مِنِّی کَنَفْسی رُوحُکَ مِنْ رُوحی وَ طِینَتُکَ مِن طِینتَی إِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی خَلَقَنی وَ إیّاکَ وَ اصْطَفانی وَ إیّاکَ وَ اخْتارَنی لِلنُّبُوَّهِ وَ اخْتارَکَ لِلْإِمامَهِ فَمَنْ اَنْکَرَ إمامَتَکَ فَقَدْ اَنْکَرَ نُبُوَّتی یا علیانتَ وَصِیِّی وَ اَبُو وُلدی وَ زَوجُ إبنَتی وَ خَلِیفَتی عَلی أُمَّتی فی حَیاتی وَ بَعْدَ مَوْتی اَمْرُکَ اَمْری وَ نَهْیُکَ نَهیی اُقسِمُ بِالَّذِی بَعَثَنی بِالنُّبُوَّهِ وَ جَعَلَنی خَیْرَ البَرِیَّهِ اِنَّکَ لَحُجَّهُ اللهِ عَلی خَلقِهِ وَ اَمِینِهِ عَلی سِرِّهِ وَ خَلِیفَتُهُ عَلی عِبادِهِ؛ [2]

ای علی! هر کس تو را بکشد، مرا کشته و هر که تو را خشمگین سازد، مرا به خشم آورده و هر که تو را دشنام دهد، مرا دشنام داده است؛ زیرا تو نسبت به من مثل خودم هستی، روحت از روح من و وجودت از وجود من است. همانا که خداوند هر دوی ما را آفرید و هر دوی ما را برگزید و مرا به نبوت و تو را به امامت برگزید. پس هر کس امامت تو را منکر شود، نبوت مرا انکار کرده است. یا علی! تو وصی من و پدر فرزندانم و همسر دخترم و جانشین من در امتم درحال حیات و بعد از رحلت من هستی. امر و نهی تو امر و نهی من است. سوگند به آن خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرد و مرا بهترین مخلوقاتش قرار داد! تو حجت خدا بر مردم، امانتدار اسرار الهی و خلیفه خدا بر بندگانش میباشی!»





[1] . الامالی، صدوق، ص 93.
[2] . الامالی، صدوق، ص 95.


خطبه اخرین جمعه شعبان

$
0
0
خطبه اخرین جمعه شعبان

امام باقر } روایت می‌کند: پیامبر خدا در آخرین جمعه شعبان، خطبه خواند. خدا را حمد و ثنا گفت و سپس فرمود:

 
«ای مردم! ماهی بر شما سایه افکنده که در آن، شبی است بهتر از هزار ماه، و آن، ماه رمضان است. خداوند، روزه‌اش را واجب ساخته و نماز در شبش را مستحب قرار داده است. پس هر کس یک شب در آن، نماز مستحب بخواند، گویا هفتاد شب نماز مستحب در ماه‌های دیگر خوانده است؛ و برای کسی که در آن، کار نیک مستحبّی از کارهای نیک انجام دهد، پاداشی همچون پاداش کسی قرار داده که واجبی از واجبات الهی را انجام داده است، و هر کس در آن، واجبی از واجبات خداوند را ادا کند، همچون کسی خواهد بود که در ماه‌های دیگر، هفتاد واجب از واجبات الهی را انجام داده است.»
 
این ماه، ماه صبر است و پاداش صبر، بهشت است. این ماه، ماه مواسات (همدردی با دیگران در نیازها) است و ماهی است که در آن، خداوند، روزیِ مؤمن را می‌افزاید.
 
هر کس مؤمن روزه‌داری را در آن افطار دهد، نزد خداوند، پاداش آزاد کردن یک بنده و آمرزش گناهان گذشته‌اش را دارد.
 
گفتند: ای پیامبر خدا! همه ما توان افطار دادن به روزه‌دار را نداریم.
 
فرمود: «خداوند، کریم است؛ این ثواب را به کسی نیز می‌دهد که برای افطار دادن، جز بر جرعه‌ای شیر یا جرعه‌ای آب و یا چند خرما قدرت ندارد و بیش از این را نمی‌تواند.»
 
هر کس در این ماه بر برده خویش سبک بگیرد، خداوند هم حسابش را سبک می‌گیرد.
 
ماه رمضان، ماهی است که آغازش رحمت، میانش آمرزش، و پایانش اجابت و آزادی از آتش دوزخ است.
 
شما از چهار خصلت، بی‌نیاز نیستید: دو خصلت که خدا را با آنها راضی می‌کنید، و دو خصلت که از آن دو، بی‌نیاز نیستید. امّا آن دو خصلتی که خدا را با آنها راضی می‌کنید، شهادت به این است که: معبودی جز خداوند نیست و من فرستاده خدایم؛ و اما دو خصلتی که از آن بی‌نیاز نیستید، از خداوند، نیازهایتان و بهشت را بطلبید و از خداوند، عافیت بخواهید و از آتش به خداوند پناه ببرید.





پی‌نوشت:
1- المقنعة: 306، الکافی: فر/66/فر، تهذیب الأحکام: 3/57/198 و ج فر/152/423، من لا یحضره الفقیه: تو/94/1831، فضائل الأشهر الثلاثة: 71/51، بحار الأنوار: 96/359/26

منبع:کتاب ماه خدا، محمدی ری شهری، ج 1، ص 166.
منبع : تبیان

خطبه شعبانیه پیامبر علیه السلام

$
0
0
خطبه شعبانیه پیامبر علیه السلام

حضرت امام رضا } از پدر گرامی خود و او از پدران بزرگوارش، و آنان هم از امیرالمؤمنان امام علی} نقل کرده‌اند که آن حضرت چنین فرمود:

 یکی از روزهای آخر ماه شعبان و در آستانه‌ی رمضان پیامبر, خدا، خطاب به ما، خطبه‌ی مهمی خواند که مضمونش چنین است:

1- ای مردم، ماه خدا، همراه برکت و رحمت و آمرزش گناهان به شما روی آورده است.

2 - ماهی است که از همه ماه‌ها ارزشمندتر و با فضیلت‌تر است.

3 - روزهایش ارزشمندترین روزهاست.

4 - و شب‌هایش با فضیلت‌ترین شب‌هاست.

5 - و ساعت‌هایش از همه‌ی ساعت‌ها ارزشمند تر و ارجمندتر است.

6 - ماهی است که شما به میهمانی خدا دعوت شده‌اید.

7 - و خدا شما را در این ماه گرامی داشته است.

8 - نفس‌های شما در ماه رمضان تسبیح است.

9 - و خوابتان عبادت خداست.

10 - و عمل شما مورد قبول درگاه خداست.

11 - و دعایتان در این ماه عزیز مستجاب است.

12 - با نیت‌های درست و دلهای پاک، خواسته‌هایتان را از خدا بخواهید.

13 - و بخواهید که شما را در این ماه به گرفتن روزه توفیق دهد.

14 - و نیز به تلاوت قرآن موفق سازد.

15 - انسان شقی کسی است که در این ماه مورد بخشش و آمرزش خدا قرار نگیرد.

16 - با گرسنگی و تشنگی این ماه، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت بیفتید.

17 - و به فقرا و محرومان صدقه بدهید.

18 - در ماه رمضان به بزرگانتان احترام کنید.

19 - و به کودکان و افراد کوچک‌تر، از هیچ محبتی دریغ نورزید.

20 - در این ماه بیشتر صله‌ی رحم نمایید.

21 - زبان خود را از گفتار ناپسند و زشت نگهدارید.

22 - و از آنچه خدا بر شما حلال نکرده است، چشمانتان را ببندید.

23 - و آن چه را که شنیدنش بر شما حلال نیست، گوش ننمایید.

24 - و به یتیمان مهر و محبت کنید تا بر یتیمان شما مهرورزند.

25 - و از گناهانتان توبه کنید.

26 - به هنگام نماز، دو دست خود را به دعا به پیشگاه خدا بلند کنید.

27 - چه آن که آن لحظه‌ها بهترین لحظه‌هاست.

28 - خداوند در آن لحظات با مهر و لطف بر بندگان می‌نگرد.

29 - و اگر از او درخواست کنند، جواب می‌دهد.

30 - و وقتی او را بخوانند، لبیک می‌گوید.

31 - و دعای آنان را اجابت می‌کند.

32 - ای مردم! جانتان در گروه اعمال شماست، با طلب مغفرت از خدا، آزادش کنید.

33 - و شانه های شما از وزر و وبال گناه و زشتی‌های سنگینی می‌کند، با سجده های طولانی، آن وزر و وبال را سبک کنید.

34 - بدانید که خداوند به عزت خود قسم یاد کرده است که نمازگزاران و سجده کنندگان را عذاب نکند.

35 - ای مردم! هر کسی از شما روزه دار مؤمنی را افطار دهد، چنان است که گویا بنده ای را آزاد کرده، و خداوند از لغزش‌های گذشته‌اش می‌گذرد.

36 - یکی عرض کرد! ای رسول خدا، همه‌ی ما قدرت افطار دادن و سیر کردن شکم افراد را نداریم.

37 - پیامبر فرمود: با پاره‌ی خرما، و مقداری آب، آتش را از خود دور کنید.

38 - ای مردم! اگر کسی در این ماه اخلاق خودش را نیکو و اصلاح کند، جواز عبور از پل صراط برای او خواهد بود.

39 - و آن کسی که در این ماه بر زیردستان خود آسان گرفته و سخت گیری نکند، خداوند حساب را بر او آسان می‌گیرد.

40 - و کسی که در این ماه مردم از شرش در امان باشند، خداوند در قیامت غضب خود را از او باز می‌دارد.

41 - و کسی که یتیمی را نوازش نماید، در قیامت مورد نوازش خداوند خواهد بود.

42 - و کسی که صله‌ی رحم کند، خداوند رحمتش را در قیامت بر او فرو می‌فرستد.

43 - و کسی که قطع رحم کند، خداوند رحمتش را در قیامت از او دور دارد.

44 - و کسی که یک نماز مستحبی به قصد اطاعت و بندگی به جا آورد، خداوند برات آزادی از آتش جهنم را برای او صادر می‌کند.

45 - و کسی که یک واجب را انجام دهد ثواب هفتاد واجب به او داده می‌شود.

46 - و کسی که در این ماه بر من زیاد درود فرستد، خداوند کفه‌ی میزان عمل نیک او را در قیامت سنگین می‌کند.

47 - و کسی که یک آیه در این ماه از قرآن تلاوت کند، پاداش یک ختم قرآن را خواهد داشت.

48 - ای مردم، درهای بهشت در این ماه باز است، از خدا درخواست کنید که ان را بر روی شما نبندد.

49 - و درهای جهم بر روی شما بسته است، از خداوند بخواهید که آن را بر روی شما نگشاید.

50 - و شیطان در این ماه درغل و زنجیر است، از خداوند بخواهید که آن را بر شما مسلط نکند.

51 - امیرالمؤمنین} گفت: از جا برخاستم و عرض کردم: ای رسول خدا، کدام عمل در این ماه ارزشمند تر است؟
فرمود: ای ابالحسن، ارجمندترین عمل در رمضان آن است که انسان از آن چه خدا حرام کرده است، دوری جوید.

آن گاه گریه کرد. عرض کردم: چه چیزی باعث گریه‌ی شما شد؟

فرمود: علی جان، گریه‌ی من برای این است که در این ماه در حالی که به نماز ایستاده ای فرق سرت به دست شقی‌ترین انسان شکافته می‌شود، و محاسن شریف تو خضاب می‌گردد.

امیرالمؤمنین عرض کرد: ای رسول خدا، آیا دین من سالم است؟
 
رسول خدا, فرمود: آری، در سلامت کامل دینی قرار داری.

52 - سپس فرمود: یا علی، قاتل تو، قاتل من است، و کسی که بر تو غضب کند بر من غضب کرده است.

53 - و کسی که به تو دشنام دهد به من دشنام داده است، تو برای من به منزله‌ی جان من هستی، روح تو از روح من است و طینت تو از طینت من است.

54 - خدای تبارک و تعالی، من و تو را آفرید و انتخاب کرد.

55 - مرا برای نبوت و پیامبری، و تو را برای امامت امت اسلامی اختیار کرد، و هر کسی امامت تو را انکار کند، در حقیقت منکر نبوت من شده است.



منبع: بحار/ ج 96/ص 157 و 358؛ عیون أخبار الرضا/ ج 1/ص 295

ماه خدا

$
0
0
آمد رمضان هست دعا را اثري
دارد دل من شور و نواي دگري
ما بنده عاصي و گنهكار توييم
اي داور بخشنده بما كن نظري

 








تماس با حرم امام رضا (ع)

$
0
0
05112003334: تماس با حرم حضرت رضا و شنیدن 2 دقیقه ای صدای روضه منوره


دعای روز اول ماه مبارک رمضان

$
0
0

دعای روز های ماه مبارک رمضان


بسم الله الرحمن الرحیم
 
اللهمَ  اجْعلْ صِیامی فیه صِیام الصّائِمینَ وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن

نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.

 
خدایا قرار بده روزه مرا در آن روزه داران واقعی وقیام وعبادتم در آن قیام شب زنده

داران وبیدارم نما در آن از خواب بی خبران وببخش به من جنایتم را در این روز ای معبود جهانیان ودر گذر از من ای بخشنده جنایات کاران.




دعای روز دوم ماه مبارک رمضان

$
0
0
بسم الله الرحمن الرحیم
دعای روز دوم ماه مبارک رمضان








بسم الله الرحمن الرحیم
 
اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الی مَرْضاتِکَ وجَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ ونَقماتِکَ ووفّقْنی فیهِ لقراءةِ

آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین.

 
خدایا نزدیک کن مرا در این ماه به سوی خوشنودیت وبرکنارم دار در آن از خشم

وانتقامت وتوفیق ده مرا در آن برای خواندن آیات قرآن به رحمت خودت ای مهربانترین

مهربانان.

برنامه های جامعه مداحان افغانستان در ماه مبارک رمضان

$
0
0

به نام خدا


برنامه های جامعه مداحان افغانستان در ماه مبارک رمضان

چهار شب نجوای عاشقانه مناجات حضرت علی (ع)



توسط اقای شیر علی

سخنران:

حجت السلام سید حیدر فنایی

مداحان:

اسدالله عبداللهی
علی اصغر طهماسبی
روح الله بیطرفان
رازق حیدریو
دیگر ذاکرین اهلبیت (ع)
 زمان شبهای جمعه ماه مبارک رمضان
ساعت:21:30

ادرس:شهر ری خ-فدائیان اسلام-بین چهارراه دیلمان و چها راه چشمه علی- استانه مقدسه بی بی زبیده(س


دعای روز سوم ماه مبارک رمضان

$
0
0
دعای روز سوم ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم
 
اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتّنَبیهَ وباعِدْنی فیهِ من السّفاهة والتّمْویهِ واجْعَل لی نصیباً

مِنْ کلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ.

 
خدایا روزی کن مرا در آنروز هوش وخودآگاهی را ودور بدار در آن روز از نادانی

وگمراهی وقرار بده مرا بهره وفایده از هر چیزی که فرود آوردی در آن به بخشش

خودت ای بخشنده ترین بخشندگان.

بازگشت

$
0
0
بازگشت


حضرت رسول , در این خطبه برای ارتباط روحانی با مبدأ اعلی در ماه مبارک رمضان نکاتی را یادآور شده است، از جمله می‌فرماید: «تُوبُوا إِلی اللهِ مِن ذُنُوبِکُم؛ [1] [در این ماه از گناهانتان] به سوی خدا توبه کنید.»

 
چرا که توبه مقدمة ارتقاء روح است و تا انسان مسلمان از گناهان و آلودگی‌ها پاک نشود، نمیتواند در عالم معنویت پرواز کند. بدون تخلیة درون از زشتی‌ها نمیتوان به خوبی‌ها و فضائل دست یافت و در حقیقت، آرایش دل بعد از پیراستن وجود از انحرافات و لغزش‌ها امکان‌پذیر است.

پیامبر خدا , در ادامه خطبه فرمود: «إِنَّ نُفُوسَکُم مَرهُونَةٌ بِاَعْمالِکُم فَفَکُّوها بِاستِغفارِکُم؛ [2] [ای مردم!] شما همه در گرو کردارتان هستید، پس خود را با استغفار و آمرزش رها سازید!»

و نیز فرمود: «وَ ظُهُورُکُم ثَقیلةٌ مِن أَوزارِکُم فَخَفِّفُوا عَنها به طول سُجُودِکُم؛ [3] پشتهای شما از بار گناهان سنگین است، پس با سجده‌های طولانی خود از سنگینی آنها بکاهید.»

شیخ صدوق می‌نویسد:

 معاذ بن جبل با دیدة گریان به محضر رسول خدا , رسید و با چشمانی اشکبار عرضه داشت: یا رسول الله! جوانی زیبا بیرون خانة شما ایستاده و زار و زار گریه می‌کند و می‌خواهد به حضور شما برسد.

 حضرت فرمود:

 او را نزد من بیاور! جوان با همان حالت گریان داخل شد و سلام کرد. پیامبر , علت گریه‌اش را پرسید. گفت: یا رسول الله! گناهان بزرگی مرتکب شده‌ام که شاید خداوند هیچ گاه مرا نیامرزد.

 پیامبر, با ناراحتی فرمود:

«وَیحَکَ یا شابُّ ذُنُوبُکَ أَعظَمُ أَم رَبُّکَ؛ وای بر تو ای جوان! آیا گناهان تو بزرگ‌تر است یا پروردگارت؟ گفت: ای پیامبر پروردگارم از همه چیز بزرگ‌تر است.»

پیامبر, فرمود:

 آیا مرا به یکی از گناهانت خبر نمی‌دهی؟ او گفت: یا رسول الله! من هفت سال بود نبش قبر می‌کردم و بعد از بیرون آوردن مرده‌ها کفن آنان را می‌ربودم تا اینکه دختر جوانی از انصار مرد. من آن شب بعد از نبش قبر وی کفن او را دزدیدم و عریان رهایش کردم.

در آن حال، شیطان مرا وسوسه کرد و من به عمل شنیع زنا مرتکب شدم. هنگامی که گورستان را ترک می‌کردم، آوازی از آن مرده شنیدم که تمام وجود مرا تحت تأثیر قرار داد و آن صدا این بود که ای جوان! وای بر تو از روز قیامت، هنگامی که خداوند من و تو را احضار خواهد کرد. کفن مرا بردی و از قبر بیرون آوردی و مرا ناپاک رها کردی!

یا رسول الله! من با این اعمال ننگین گمان نمی‌کنم که هرگز بوی بهشت را استشمام کنم. پیامبر, بر او نهیب زد که از من دور شو ای فاسق! می‌ترسم به آتش تو بسوزم، چقدر به جهنم نزدیکی! حضرت رسول , این سخن را گفت و همواره با دست به او اشاره می‌کرد که از حضورش بیرون رود تا اینکه آن جوان از حضور پیامبر بیرون رفت.

جوان گنهکار توشه تهیه کرد و به یکی از کوههای مدینه رفته و دست‌هایش را به گردن بسته، داد می زد و می‌گفت:

 پروردگارا! تو مرا می‌شناسی و گناهم را میدانی. خدایا! من پشیمان شدم و به نزد پیامبرت رفتم، اظهار توبه کردم، اما مرا از خود دور کرد و خوفم را زیاد کرد. از تو می‌خواهم به حق نامهای بزرگوارت که مرا ناامید نگردانی!

 چهل شبانه روز می‌گفت و می‌گریست تا اینکه خداوند متعال این آیه را نازل کرد: وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أو ظَلَمُوا أنفُسَهُم ذَکَرُوا اللهَ فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم وَ مَن یَغفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ الله [4] [بندگان خوب خدا] آنهایی هستند که هرگاه کار ناشایستی انجام دهند یا به خودشان ستم کنند، خدا را یاد می‌کنند و برای بخشش گناهان استغفار می‌کنند و جز خدا چه کسی گناهان را می‌آمرزد؟

پس از نزول آیه، پیامبر, به همراه اصحاب به دنبال آن جوان پشیمان که همان بهلول نبّاش بود، آمد و پذیرش توبه‌اش را به وی ابلاغ کرد و وعدة بهشت به او داد و سپس به یارانش توصیه کرد: «گناهان خود را همانند این جوان جبران کنید!»[5]






[1] . بحار الانوار، ج 95، ص 85 .
[2] . الامالی، صدوق، ص 93.
[3] . همان.
[4] . آل عمران/ 135.
[5] . الامالی، صدوق، ص 42، با تلخیص.

اداب معاشرت روزه داران

$
0
0
اداب معاشرت روزه داران


پیامبر بزرگوار اسلام ,  در بخشی از خطبه خویش به آداب معاشرت پرداخته و روزه داران را برای به‌کارگیری این آداب سفارش کرده است.
آن حضرت با ارائه راهکارهای حیاتی، اهل ایمان را به سوی سلوک برتر هدایت می‌کند. برخی از این راهکارها عبارت اند از:

الف. حُسن خلق

آن حضرت می‌فرماید: «وَ مَن حَسَّنَ مِنکُم فی هذا الشَّهرِ خُلُقَهُ کانَ لَهُ جَوازاً عَلی الصِّراطِ یَومَ تَزِلُّ فِیه الأَقدامُ؛ [1] هر کس از شما در این ماه، اخلاق خود را نیکو گرداند، خداوند متعال برای او جواز عبور از پل صراط را - آن روز که گام‌ها می‌لغزد  صادر می‌کند.»

اهمیت این سخن زمانی روشن می‌شود که دقت کنیم انسان روزه دار گاهی در اثر تشنگی و گرسنگی طاقت خود را از دست می‌دهد و در نتیجه توان کمتری در مقابل ناهنجاری‌های روحی و اجتماعی خواهد داشت؛ به ویژه آنکه در هوای گرم روزه بگیرد و در اثر شب دنده‌داری و سحرخیزی در شبهای ماه رمضان بی‌خوابی کشیده باشد. چنین فردی اگر عنان صبر را از دست بدهد، در مقابل کوچک‌ترین ناملایمات عصبانی می‌شود و با دیگران برخورد ناشایستی خواهد داشت.

و این چنین رسول خدا , در تکمیل گفتار عزت بخش خویش می‌فرماید: «وَ مَن کَفَّ فِیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللهُ عَنهُ غَضَبَهُ یَومَ یَلقاهُ؛ [2] و هر کس در این ماه، شر [و خشم] خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز ملاقاتش غضب خود را از وی بازخواهد داشت.»

ب. احسان و افطار

 از دیگر اوصاف روزه داران راستین که در کلام پیامبر , بر آن تأکید شده است، افطار دادن به روزه داران می‌باشد. آن حضرت در این باره فرمود: «مَن فَطَّرَ مِنکُم مُؤمِناً صائِماً فی هذا الشَّهرِ کانَ لَهُ بِذلِکَ عِندَاللهِ عِتقُ رَقَبَةٍ وَ مَغفِرَةٌ لِما مَضی مِن ذُنُوبِهِ؛ [4] هر کس از شما در این ماه مؤمن روزه داری را افطار دهد، برای او نزد خداوند پاداش آزاد ساختن یک برده و آمرزش همة گناهان گذشته منظور خواهد شد.»

ج. رسیدگی به نیازمندان

 ماه مبارک رمضان زمینه ای آماده می‌کند که دلهای پروا پیشه به سوی نیازهای اساسی جامعه سوق داده شوند. اگریک انسان روزه دار بعد از نمازهای واجب، دعای روزانه ماه رمضان را بخواند که «اَللّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقُِیرٍ، اَللّهُمَّ اَشْبِع کُلَّ جائِعٍ، اَللهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُریانٍ، اَللهُمَّ اقْضِ دَینَ کُلِّ مَدیِن» [5]

امّا هرگز در اندیشه یاری به ضعفاء و مستمندان نباشد، روزه و دعا و اعمال او چه ارزشی خواهد داشت! به همین جهت، پیامبر دور اندیش جهان اسلام , ماه رمضان را زمانی مناسب برای فقر زدایی، رفع کمبودها و رسیدگی به فقراء مسلمین می‌داند و در خطبه شعبانیه می‌فرماید: «تَصَدَّقُوا عَلی فُقرائِکُم وَ مَساکِینِکُم؛ [6] بر فقیران و ضعیفان خود احسان و تصدق کنید.»

د. احترام به بزرگان و تکریم کودکان

 پیامبر اکرم , در این خطبه فرمود: «وَقِّرُوا کِبارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغارَکُمْ؛ [27] به بزرگانتان احترام بگذارید و به کوچک‌ترهایتان مهر بورزید.»

از آموزه‌های با برکت فرهنگ اسلامی تعظیم بزرگسالان و افراد مسّن جامعه است. از منظر پیامبر اکرم , بر خلاف جوامع غربی که سالمندان را عضوی زائد و سربار جامعه میدانند بزرگ‌ترها و سالمندان، سرمایه‌های ارزشمندی محسوب می‌شوند که علاوه بر انتقال میراث و تجربه نسل گذشته به نسل آینده، خود سمبل عمری زحمت و تلاش و فداکاری هستند. هم چنین مهرورزی به اطفال و بذل عاطفه و محبت به کودکان آثار گران قدری در تربیت نسل جدید دارد که در مباحث تربیتی مفصل به آن پرداخته می‌شود. [8]

ه. صله رحم و دیدار با خویشاوندان

 دیدار خویشاوندان و اطلاع یافتن از زندگی آنان، در تحکیم روابط و ازدیاد محبت تأثیر به سزایی دارد. افزون بر آن، از منظر روایات اسلامی صله رحم در آسان شدن حساب روز قیامت، تزکیه اعمال، زیاد شدن روزی، دفع بلایا، طول عمر و شادابی در زندگی مؤثر است.

به همین جهت، رسول خدا , در خطبه شعبانیه می‌فرماید: «هر کس در ماه رمضان صله رحم کند، خداوند متعال رحمت خود را در روز قیامت شامل او خواهد کرد و هر کس قطع رحم کند، خداوند متعال رحمت خود را از او قطع خواهد کرد.»

و. یتیم نوازی و ضعیف پروری

 پیامبر خدا, فرمود: «وَ مَنْ اَکْرَمَ فِیهِ یَتیماً اَکْرَمَهُ اللهُ یَوْمَ یَلْقاهُ؛ [9] هر کس در ماه رمضان یتیمی را تکریم [و به امور او رسیدگی] کند، خداوند در روز قیامت او را مورد تکریم قرار خواهد داد.»
و فرمود: «وَ مَنْ خَفَّفَ فِی هَذا الشَّهرِ عَمَّا مَلَکَت یَمِینُهُ خَفَّفَ اللهُ عَلَیهِ حِسابَهُ؛ [10] هر کس از شما در این ماه بر زیر دستانش آسان بگیرد، خداوند متعال نیز در حساب رسی بر او آسان خواهد گرفت.»









[1] . نهج الفصاحه، ص 93.
[2] . همان.
[3] . منازل الآخرة، ص 88.
[4] . الامالی، صدوق، ص 93.
[5] . بحارالانوار، ج 95، ص 120، ح 4.
[6]. الامالی، صدوق، ص 93.
[7]. همان.
[8]. به کتاب «تربیت در سیرة امام مجتبی علیه السلام» مراجعه شود.
[9] . الامالی، صدوق، ص 93.
[10] . همان.

دعای روزانه ماه مبارک رمضان

$
0
0

دعاى روز اول ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

 اللهمَ  اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.

خدایا قرار بده روزه مرا در آن روزه داران واقعى وقیام وعبادتم در آن قیام شب زنده داران وبیدارم نما در آن از خواب بى خبران وببخش به من جنایتم را در این روز اى معبود جهانیان ودر گذر از من اى بخشنده جنایات كاران.

 

دعاى روز دوم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الى مَرْضاتِكَ وجَنّبْنی فیهِ من سَخَطِكَ ونَقماتِكَ ووفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِكَ برحْمَتِكَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین.

خدایا نزدیك كن مرا در این ماه به سوى خوشنودیت وبركنارم دار در آن از خشم وانتقامت وتوفیق ده مرا در آن براى خواندن آیات قرآن به رحمت خودت اى مهربانترین مهربانان.

 

دعاى روز سوم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتّنَبیهَ وباعِدْنی فیهِ من السّفاهة والتّمْویهِ واجْعَل لی نصیباً مِنْ كلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِكَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ.

خدایا روزى كن مرا در آنروز هوش وخودآگاهى را ودور بدار در آن روز از نادانى وگمراهى وقرار بده مرا بهره وفایده از هر چیزى كه فرود آوردى در آن به بخشش خودت اى بخشنده ترین بخشندگان.

 

دعاى روز چهارم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ قوّنی فیهِ على إقامَةِ أمْرِكَ واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُكْرَكَ بِكَرَمِكَ واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْكَ وسِتْرِكَ یـا أبْصَرَ النّاظرین.

خدایا نیرومندم نما در آن روز به پا داشتن دستور فرمانت وبچشان در آن شیرینى یادت را ومهیا كن مرا در آنروز راى انجام سپاس گذاریت به كـرم خودت نگهدار  مرا در این روز به نگاه داریت وپرده پوشى خودت اى بیناترین بینایان.

 

دعاى روز پنجم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَكَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِكَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِكَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین.

خدایا قرار بده در این روز از آمرزش جویان وقرار بده مرا در این روز از بندگان شایسته وفرمانبردارت وقرار بده مرا در این روز ازدوستان نزدیكت به مهربانى خودت اى مهربان ترین مهربانان.

 

دعاى روز ششم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِتِكَ ولا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِكَ وزَحْزحْنی فیهِ من موجِباتِ سَخَطِكَ بِمَنّكَ وأیادیكَ یا مُنْتهى رَغْبـةَ الرّاغبینَ.

خدایا وا مگذار مرا در این روز در پى نافرمانیت روم ومزن مرا با تازیانه كیفر ودور وبركنارم بدار از موجبات خشمت بحق احسان ونعمتهاى بى شمار تو اى حد نهایى علاقه واشتیاق مشتاقان.

 

دعاى روز هفتم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ وقیامِهِ وجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وآثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِكْرَكَ بِدوامِهِ بتوفیقِكَ یا هادیَ المُضِلّین.

خدایا یارى كن مرا در این روز بر روزه گرفتن وعبـادت وبركنارم دار در آن از بیهودگى وگناهان وروزیم كن در آن یادت را براى همیشه به توفیق خودت اى راهنماى گمراهان

 

دعاى روز هشتم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ وإطْعامِ الطّعامِ وإفْشاءِ السّلامِ وصُحْبَةِ الكِرامِ بِطَوْلِكَ یا ملجأ الآمِلین.

خدایا روزیم كن در آن ترحم بر یتیمان وطعام نمودن بر مردمان وافشاء سلام ومصاحبت كریمان به فضل خودت اى پناه آرزومندان.

 

دعاى روز نهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

االلهمّ اجْعَلْ لی فیهِ نصیباً من رَحْمَتِكَ الواسِعَةِ واهْدِنی فیهِ لِبراهِینِكَ السّاطِعَةِ وخُذْ بناصیتی الى مَرْضاتِكَ الجامِعَةِ بِمَحَبّتِكَ یا أمَلَ المُشْتاقین.

خدایا قرار بده برایم در آن بهره اى از رحمت فراوانـت وراهنمائیم كن در آن به برهان وراههاى درخشانت وبگیر عنانم به سوى رضایت همه جانبه ات بدوستى خود اى آرزوى مشتاقان.

 

دعاى روز دهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

االلهمّ اجْعلنی فیهِ من المُتوكّلین علیكَ واجْعلنی فیهِ من الفائِزینَ لَدَیْكَ واجْعلنی فیهِ من المُقَرّبینَ الیكَ بإحْسانِكَ یاغایَةَ الطّالِبین.

خدایا قرار بده مرا در این روز از متوكلان بدرگاهت ومقرر كن در آن از كامروایان حضرتت ومقرر فرما در آن از مقربان درگاهت به احسانت اى نهایت همت جویندگان.

 

دعاى روز یازدهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ وكَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ بِعَوْنِكَ یا غیاثَ المُسْتغیثین.

خدایا دوست گردان بمن در این روز نیكى را و نـاپسند بدار در این روز فسق ونافرمانى  را وحرام كن بر من در آن خشم وسوزندگى را به یاریت اى دادرس داد خواهان.

 

دعاى روز دوازدهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والكَفافِ واحْمِلنی فیهِ على العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فیهِ من كلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِكَ یا عِصْمَةَ الخائِفین.

خدایا زینت ده مرا در آن با پوشش وپاكدامنى وبپوشانم در آن جامه قناعت وخوددارى ووادارم نما  در آن بر عدل وانصاف وآسوده ام دار در آن از هر چیز كه مىترسم به نگاهدارى خودت اى نگه دار ترسناكان .

 

دعاى روز سیزدهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ والأقْذارِ وصَبّرنی فیهِ على كائِناتِ الأقْدارِ ووَفّقْنی فیهِ للتّقى وصُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِكَ یا قُرّةَ عیْنِ المَساكین.

خدایا پاكیزه ام كن در این روز از چرك وكثافت وشكیبائیم ده در آن به آنچه مقدر است شدنى ها وتوفیقم ده در آن براى تقوى وهم نشینى با نیكان به یاریت اى روشنى چشم مستمندان.

 

دعاى روز چهاردهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِكَ یا عزّ المسْلمین.

خدایا مؤاخذه نكن مرا در ایـن روز به لغزشها و درگذر از من در آن از خطاها وبیهودگیها وقرار مده مرا در آن نشانه تیر بلاها وآفات اى عزت دهنده مسلمانان

 

دعاى روز پانزدهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ بأمانِكَ یا أمانَ الخائِفین.

خدایا روزى كن مرا در آن فرمانبردارى فروتنان وبگشا سینه ام در آن به بازگشت دلدادگان به امان دادنت اى امان ترسناكان. 

 

دعاى روز شانزدهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ وأوِنی فیهِ بِرَحْمَتِكَ الى دارِ القَرارِبالهِیّتَكِ یا إلَهَ العالَمین.

خدایا توفیقم ده در آن به سازش كردن نیكان ودورم دار در آن از رفاقت بدان وجایم ده در آن با مهرت به سوى خانه آرامش به خدایى خودت اى معبـود جهانیان.

 

دعاى روز هفدهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ یا من لا یَحْتاجُ الى التّفْسیر والسؤالِ یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین صَلّ على محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین.

خدایا راهنمائیم كن در آن به كارهاى شایسته واعمال نیك وبرآور برایم حاجتها وآرزوهایم اى كه نیازى به سویت تفسیر وسؤال ندارد اى داناى به آنچه در سینه هاى جهانیان است درود فرست بر محمد وآل او پاكیزگان.

 

دعاى روز هیجدهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَكاتِ أسْحارِهِ ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ وخُذْ بِكُلّ أعْضائی الى اتّباعِ آثارِهِ بِنورِكَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین.

خدایا آگاهم نما در آن براى بركات سحرهایش وروشن كن در آن دلم را به پرتو انوارش وبكار به همه اعضایم به پیروى آثارش به نور خودت اى روشنى بخش دلهاى حق شناسان

 

دعاى روز نوزدهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَكاتِهِ وسَهّلْ سَبیلی الى خَیْراتِهِ ولا تَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً الى الحَقّ المُبین.

خدایا زیاد بگردان در آن بهره مرا از بركاتش وآسان كن راه مرا به سوى خیرهایش ومحروم نكن ما را از پذیرفتن نیكىهایش اى راهنماى به سوى حـق آشكار .

 

دعاى روز بیستم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ وَوَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ یا مُنَزّلِ السّكینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین.

خدایا بگشا برایم در آن درهاى بهشت وببند برایم درهاى آتش دوزخ را و توفیقم ده در آن براى تلاوت قرآن اى نازل كننده آرامش در دلهاى مؤمنان.

 

دعاى روز بیست و یكم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِكَ دلیلاً ولا تَجْعَل للشّیْطان فیهِ علیّ سَبیلاً واجْعَلِ الجَنّةِ لی منْزِلاً ومَقیلاً یا قاضی حَوائِجَ الطّالِبین.

خدایا قرار بده برایم در آن به سوى خوشنودىهایت راهنمایى و قرار مده شیطان را در آن بر من راهى وقرار بده بهشت را برایم منزل وآسایـشگاه اى برآورنده حاجتهاى جویندگان

 

دعاى روز بیست و دوم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ فَضْلَكَ وأنـْزِل علیّ فیهِ بَرَكاتِكَ وَوَفّقْنی فیهِ لِموجِباتِ مَرْضاتِكَ واسْكِنّی فیهِ بُحْبوحاتِ جَنّاتِكَ یا مُجیبَ دَعْوَةِ المُضْطَرّین.

خدایا بگشا به رویم در این ماه درهاى فضلت وفرود آر برایم در آن بركاتت را وتوفیقم ده در آن براى موجبات خوشنودیت ومسكنم ده در آن وسطهاى بهشت اى اجابت كننده خواسته ها ودعاهاى بیچارگان.

 

دعاى روز بیست و سوم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ اغسِلْنی فیهِ من الذُّنوبِ وطَهِّرْنی فیهِ من العُیوبِ وامْتَحِنْ قَلْبی فیهِ بِتَقْوَى القُلوبِ یا مُقیلَ عَثَراتِ المُذْنِبین.

خدایا بشوى مرا در این ماه از گناه وپاكم نما در آن از عیب ها وآزمایش كن دلم را در آن به پرهیزكارى دلها اى چشم پوش لغزشهاى گناهكاران.

 

دعاى روز بیست و چهارم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ إنّی أسْألُكَ فیه ما یُرْضیكَ وأعوذُ بِكَ ممّا یؤذیك وأسألُكَ التّوفیقَ فیهِ لأنْ أطیعَكَ ولا أعْصیكَ یا جَوادَ السّائلین.

خدایا من از تو میخواهم در آن آنچه تو را خوشنود كند و پناه مى برم بتو از آنچه تو را بیازارد واز تو خواهم توفیق در آن براى اینكه فرمانت برم ونافرمانى تو ننمایم اى بخشنده سائلان

 

دعاى روز بیست و پنجم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِكَ ومُعادیاً لأعْدائِكَ مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِكَ یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن.

خدایا قرار بده در این روز دوست دوستانت ودشمن دشمنانت و پیرو راه و روش خاتم پیغمبرانت اى نگهدار دلهاى پیامبران.

 

دعاى روز بیست وششم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْكوراً وذَنْبی فیهِ مَغْفوراً وعَملی فیهِ مَقْبولاً وعَیْبی فیهِ مَسْتوراً یا أسْمَعِ السّامعین.

خدایا قرار بده كوشش مرا در این ماه قدردانـى شده وگناه مرا در این ماه آمرزیده وكردارم را در آن مورد قبول وعیب مرا در آن پوشیده اى شنواترین شنوایان.

 

دعاى روز بیست و هفتم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ وصَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الى الیُسْرِ واقْبَلْ مَعاذیری وحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین.

خدایا روزى كن مرا در آن فضیلت شب قدر را وبگردان در آن كارهاى مرا از سختى به آسانى وبپذیر عذرهایم وبریز از من گناه وبارگران را اى مهربان به بندگان شایسته خویش.

 

دعاى روز بیست و هشتم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ واكْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیكَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین .

خدایا زیاد كن بهره مرا در آن از اقدام به مستحبات وگرامى دار در آن به حاضر كردن ویا داشتن مسائل ونزدیك گردان در آن وسیله ام به سویت از میـان وسیله ها اى آنكه سرگرمش نكند اصرار وسماجت اصرار كنندگان.

 

دعاى روز بیست ونهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین.

خدایا بپوشان در آن با مهر ورحمت وروزى كن مرا در آن توفیق وخوددارى وپاك كن دلم را از تیرگیها وگرفتگى هاى تهمت اى مهربان به بندگان با ایمان خود.

 

دعاى روز سى ام ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ اجْعَلْ صیامی فیهِ بالشّكْرِ والقَبولِ على ما تَرْضاهُ ویَرْضاهُ الرّسولُ مُحْكَمَةً فُروعُهُ بالأصُولِ بحقّ سَیّدِنا محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین والحمدُ للهِ ربّ العالمین.

خدایا قرار بده روزه مرا در این ماه مورد قدردانى وقبول بر طبق خوشنودى تو وپسند رسول تو باشد واستوار باشد فرعش بر اصل به حق آقاى ما محمد وخاندان پاكش وستایش خاص پروردگار جهانیان است.

سیره و سیمای حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

$
0
0

سیره و سیمای حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

الف: شناسنامه خدیجه

حضرت خدیجه پانزده سال قبل از عام الفیل وشصت وهشت سال قبل ازهجرت نبوی در شهر مکه دیده به جهان گشود وپس ازشصت وپنج سال زندگی با شرافت وفضیلت سرانجام در تاریخ دهم رمضان سال دهم بعثت و سه سال قبل ازهجرت رسول خدا به مدینه به لقاءالله پیوست .

نام او خدیجه ،و کنیه اش «ام هند» نام پدرش « خویلد ابن اسد » ونام مادرش « فاطمه دخترزائدة بن الاصم»می باشد.1

پدر ومادر خدیجه با چند واسطه به « لویّ بن غالب» می رسد که جدّ اعلای پیامبر خداست و مادرمادر خدیجه «هاله» دختر عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام است. بنابراین خدیجه هم از طرف پدر وهم از سوی مادرش با پیامبر اسلام هم نسب می باشد. 2

ب: ازدواج خدیجه

خدیجه به وسیله قرابت فامیلی با رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم ) از یک طرف و ملاحظه اخلاق حمیده او در بازرگانی ازطرف دیگر ، وشنیدن اخباررسالت از علمای یهود ونصاری ازسوی سوم ، عاشق دلباخته معنوی پیامبر بود  و گاهی در این را ه گریه می کرد ! و در شب هایی خواب به چشم اوفرو نمی رفت . ولذا مشکل خود را با پسر عمویش که عالم برجسته نصارا بود در میان گذاشت، او دعایی نوشت ، وخدیجه آن را زیر بالشش گذاشت و شبانه در عالم خواب پیامبر را دید ، وآینده برایش روشن شد ، و چون چشم برگشود دیگربه خواب نرفت و سرانجام کنیزش نفیسه دختر ــــ وبه قولی خواهرش را به سراغ پیامبر فرستاد و رسماً در خواست ازدواج کرد.3

خدیجه با تلاش پیگیروتمهید مقدمات عاقلانه ، به ویژه با تدبیر پسر عمویش، ورقة بن نوفل ، سرانجام به مقصود خود رسید ، و فرزندان هاشم را که ستارگان حجاز بودند به خانه خود جذب کرد ، آنان در حالی که رسول خدا را با تمام عزت واحترام در میان گرفته بودند ، برای اجرای عقد به حضور خدیجه رسیدند ، و خطبه عقد با یک برنامه جالب اجراشد وپس از مراسم ، یادگار عبدالله در کنار عمویش ابوطالب عازم خانه پیشین گشت ، ولی خدیجه همراه با مهرومحبت ویژه دامن محمد را گرفت و گفت « سیدی !إلی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک !؛ای مولایم ! بیا به خانه خودت ، خانه من خانه تواست ، و من نیز کنیز تو هستم .»4

خدیجه به این طریق زندگی مشترک خود را با آن حضرت شروع کرد .

درعصرجاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، وبسیاری اززنان به انحراف های عصر جاهلی آلوده بودند، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد ، به عنوان « طاهره» [پاک سرشت وپاک روش]خوانده می شد

ج : القاب خدیجه قبل از اسلام

القاب خدیجه (سلام الله علیها ) قبل از اسلام بسیار بوده است که کتابهای بسیاری در مورد آن سخن رانده اند و از جمله القاب عبارتند از:

    1.حضرت خدیجه (سلام الله علیها )قبل از ولادت ، درکتاب آسمانی انجیل که بر حضرت عیسی نازل شد به عنوان ـ بانوی مبارکه و همدم مریم در بهشت » یاد شده است ، در آنجا که در توصیف پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله ) خطاب به عیسی چنین آمده:

(نسله من مبارکة ، وهی مونس أمک فی الجنة)5

«نسل او از مبارکه (بانوی پربرکت) است که همدم مادرت مریم در بهشت می باشد »  

     2.درعصرجاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، وبسیاری اززنان به انحراف های عصر جاهلی آلوده بودند، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد ، به عنوان « طاهره» [پاک سرشت وپاک روش]خوانده می شد.

    3 . ونیز شخصیت خدیجه در همان عصر آن چنان چشمگیر و مورد احترام خاص وعام بود که اورا با عنوان «سیده نسوان» [سرور زنان ] می خواندند.6

فصل دوم : فضایل خدیجه درقرآن و روایات

الف: ایمان و فداکاری خدیجه

خدیجه زنی با فضیلت ودارای کمالات علمی و معنوی بود ، ودر اثر معاشرت با پسر عمویش که عالمی دانا و دانشمند بود وبه رسالت پیامبر خدا در آینده ایمان داشت. می دانست که رسول خدا به پیامبری خواهد رسید.

خدیجه ازعلمای دیگر یهود ونصارا نیز سخنانی در تأیید نبوت پیامبر شنیده بود، وازهمه مهم تر در سفر بازرگانی آن حضرت به سرزمین شام ازطریق غلامش« میسره» که همراه کاروان بود، اطلاعات زیادی از کرامات و معجزات آن بزرگوار شنیده وبر عشق وایمانش افزوده بود. لذا با ورقة بن نوفل رازدل گشود وخواهان وصلت با پیامبر شد .

همه اینها حاکی ازایمان خدیجه به رسالت پیامبر بود که سالها قبل ازبعثت آن حضرت اتفاق افتاده ، لذا پس از مبعوث شدن به رسالت الهی نخستین شخصی که به وی ایمان آورد خدیجه بود.7

امیر مؤمنان در «خطبه قاصعه»می فرمایند : روزی که رسول خدا به پیامبری رسید،نور اسلام  به هیچ خانه ای وارد نشد جز به خانه پیامبر وخدیجه که من سومین نفرآنان بودم که نور وحی و رسالت را می دیدم و عطر نبوت را استشمام می کردم .8

خدیجه ازنظر ایمان وعقیده به جایی رسیده بودکه خدا وپیامبر و ملائکه اورا دوست داشتند ،وبر ایمان اومباهات می کردند ، واو را افضل زنان پیامبر و جزء برترین زنان عالم و جهان معرفی می نمودند !

خدیجه زنی است که پیامبر خدا در حق او می گوید :ای خدیجه!خداوند متعال هر روز به وجود توچندین بار به ملائکه اش مباهات می کند .9

آری !خدیجه زنی بود که در اثر ایمان و فداکاری به جایی رسید که خداوند به اوسلام رساند . اونه تنها این همه ناملایمات را تحمل کرد،بلکه تمام تلخی های سیاسی واجتماعی آن روز را که قلب نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم ) را مجروح می ساخت ترمیم نمود ، و وی رادر ادامه سیرالهی اش یاری داد، ومایه آرامش شوهر گشت!

ب:خدیجه در قرآن

حضرت خدیجه نخستین ام المؤمنین است که در قرآن مجید به عنوان یکی از زنان پیامبر مورد توجه است، وبه طور شخصی نیز در سوره «ضحی» آیه هشتم به نام واوصاف او اشاره گردیده است.

قبلا خاطر نشان گردید که حضرت خدیجه قبل ازازدواج  با پیامبر ثروتمند ترین شخص جزیرة العرب بود، وحدود هشتاد هزار شتر داشت و کاروانهای تجارتی اوشب و روز در طائف ویمن وشام ومصر وسایر بلاد در حرکت بودند، برده های بسیار داشت، که به تجارت اشتغال داشتند.

 

حضرت خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه اموالش را قبل از اسلام وبعد از آن ، در اختیار پیامبر گذاشت ، تا آن حضرت هرگونه که خواست آن اموال را در راه خدا به مصرف برساند، به گونه ای که پیامبر که فقیربود بی نیاز شد ، وخداوند درمقام بیان نعمتهای خود به پیامبر اکرم از جمله می فرماید:10

«و وجدک عائلا فأغنی ؛ خداوند تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود»11

این که نام وی درآدرس مذکور درقرآن مجید مورد عنایت قرار گرفته ، در تفسیرهای عامه و خاصه ودر روایات اهل بیت آمده است، و تصریح کرده اند که مراد از « بی نیازساختن پیامبر » مال و بخشش خدیجه بود که همه را در طبق اخلاص گذاشته وبرای پیشرفت دین مبین اسلام دراختیار پیامبر قرار داد.12

ج:خدیجه در روایات

در روایت اسلامی از طریق شیعه واهل تسنن نقل شده، اززبان پیامبر وامامان معصوم در شأن ومقام ارجمند ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است .

دراینجا نظرشما را به نمونه هایی ازآن گفتار جلب می کنم .

    1. پیامبر (صلی الله علیه و آله )فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت : ای رسول خدا!این خدیجه است ، هرگاه نزد تو آمد، براواز سوی پروردگارش واز طرف من ، سلام برسان:

«وبشرها ببیت فی الجنة من قصب لاصخب ولانصب »

 «و او را به خانه ای از یک قطعه (اززبرجد ) در بهشت که در آن رنج ونا آرامی نیست ، مژده بده »13

    2.پیامبر اکرم درتفسیر (آیه 27مطففین ) «عیناً یشرب بها المقربون ؛ همان چشمه بهشتی که مقربان از آن می نوشند»

     فرمود:

«المقربون السابقون؛رسول الله ، وعلی بن ابیطالب و الائمة، وفاطمه بنت محمد ؛»

«از مردان بسیاری به حد کمال رسیدند ، واز زنان به درجه آخر کمال نرسیدند مگر چهار زن که عبارتند از : آسیه ،مریم ، خدیجه ، فاطمه »14

    3.امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود:

«سادات نساء العالمین اربع: خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد وآسیه بنت مزاحم ومریم بنت عمران ؛ »

« سرور بانوان دو جهان چهار بانو است که عبارتند از :خدیجه ، فاطمه ، آسیه و مریم »15

پیام این روایات این است که به رازهای عظمت مقام این بانوی ارجمند پی ببریم ، وشایستگی های اورا بشناسیم، واز او درمسیر تکامل به عنوان برترین الگو، پیروی کنیم .

د:خدیجه همسر رسول خدا  در دنیا و آخرت

پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمود:

«اشتاقت الجنة إلی أربع من النساء : مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم زوجة فرعون وهی زوجة النبی ،فی الجنة »

 «و خدیجه بنت خویلد زوجة النبی فی الدنیا وآلاخرة وفاطمه بنت محمد »16

بهشت مشتاق چهار زن است : 1ـ مریم دختر عمران 2ـ آسیه دختر مزاحم ـ همسر فرعون ، که همسر پیامبر در بهشت است . 3ـ خدیجه دختر خویلد همسر رسول خدا در دنیا وآخرت 4ـ فاطمه دختر محمد (صل الله علیه واله وسلم)

هـ :خدیجه درآئینه معراج پیامبر

طبق پاره ای ازنقل ها ، معراج پیامبر از خانه خدیجه (علیها سلام )آغاز شد و باز گشت آن نیز در خانه خدیجه روی داد.

روایت شده : امام باقر (علیه السلام ) فرمود: «جبرئیل مرکب براق را شبانه کنار درخانه خدیجه آورد و در آن خانه به محضر رسول خدا رسید ،آن حضرت را از خانه بیرون آورد و بر مرکب براق سوار نموده واز مکه به سوی بیت المقدس سیر داد...»

مطابق پاره ای از شواهد وقراین ، پیامبر هنگام مراجعت ازمعراج نیز در خانه خدیجه فرود آمد .17

برای اینکه به مقام درخشان حضرت خدیجه دررابطه با مسأله معراج پیامبر بیشترپی ببریم نظرشمارا به روایت زیر جلب می کنم .

سلام خدا بر خدیجه : ابوسعید خدری می گوید: رسول خدافرمود: وقتی که در شب معراج ، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد،هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم : «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: « حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرابه خدیجه برسانی »پیامبر (صلی الله علیه وآله) وقتی که به زمین رسید ، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه ابلاغ کرد. خدیجه گفت «ان الله هو السلام ، وفیه السلام ، الیه السلام ، وعلی جبرئیل السلام ؛ همانا ذات پاک خدا سلام است، واز او است سلام ، وسلام به سوی او باز گردد و برجبرئیل سلام باد.»18

این مطلب بیانگر اوج مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خدااست.

و:آوردن کفن از سوی خدابرای خدیجه

در کتاب «الخصائص الفاطمیه» نقل شده : طبق روایت مشهور هنگامی که حضرت خدیجه رحلت کرد، فرشتگان رحمت از جانب خداوند کفن مخصوصی برای خدیجه نزد رسول خدا آوردند واین علاوه بر اینکه مایه برکت برای خدیجه بود،مایه تسلی خاطررسول خدا گردید. وبه این عنوان تقدیر وتجلیل جالبی از طرف خداوند؟ حضرت خدیجه به عمل آمد.

پیامبر اکرم پیکر مطهرحضرت خدیجه را با آن کفن پوشانید.سپس جنازه او را با همراهان به سوی قبرستان معلی بردند تا در کنار مادرش حضرت آمنه به خاک بسپارند . درآنجا قبری برای حضرت خدیجه آماده کردند، رسول خدا درمیان آن قبر رفت و خوابید ، سپس بیرون آمد وآن گوهر پاک را در آنجا به خاک سپرد.19

خدایا!به عظمت مقام خدیجه (علیها السلام ) ما را ازشیوه زندگی سراسر درخشان اوبهره مند فرما ، و از شفاعتش در قیامت مسرور گردان .

محقق:عطیه تحقیقی

تهیه: گروه دین و اندیشه_شکوری

منبع:سایت شهید اوینی

Viewing all 223 articles
Browse latest View live