بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج، برخی از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادی معروف به ابن ملجم، و برک بن عبدالله تمیمی و عمرو بن بکر تمیمی در یکی از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونریزی ها و جنگهای داخلی را بررسی کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد کردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که باعث این خونریزی و برادرکشی حضرت علی، معاویه و عمروعاص است و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند، مسلمانان تکلیف خود را خواهند دانست. سپس با هم پیمان بستند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکی از سه نفر گردد. ابن ملجم متعهد قتل امام علی } شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد کوفه نشستند. آن شب حضرت علی در خانه دخترش مهمان بود و از واقعه صبح با خبر بود. وقتی موضوع را با دخترش در میان نهاد، ام کلثوم گفت: فردا جعده را به مسجد بفرستید. حضرت علی } فرمود: از قضای الهی نمیتوان گریخت. آنگاه کمربند خود را محکم بست و در حالی که این دو بیت را زمزمه میکرد عازم مسجد شد:
کمر خود را برای مرگ محکم ببند، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهد کرد.
و از مرگ آنگاه که به سرای تو درآید، جزع و فریاد مکن
ابن ملجم در حالی که حضرت علی } در سجده بود، ضربتی بر فرق مبارک آن حضرت وارد ساخت؛ به گونه ای که خون از سر حضرتش در محراب جاری شد. در این حال حضرت فرمود: «فزت و رب الکعبه» به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم. سپس آیه 55 سوره طه را تلاوت فرمود: «شما را از خاک آفریدیم و در آن بازتان میگردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان میآوریم». امام علی در واپسین لحظات زندگی نیز به فکر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنین وصیت فرمود: «شما را به پرهیزکاری سفارش میکنم و به اینکه کارهای خود را منظم کنید و اینکه همواره در فکر اصلاح بین مسلمانان باشید. یتیمان را فراموش نکنید، حقوق همسایگان را مراعات کنید. قرآن را برنامهی عملی خود قرار دهید. نماز را بسیار گرامی بدارید که ستون دین شماست. حضرت علی } سرانجام در 21 ماه رمضان به شهادت رسید و در نجف به خاک سپرده شد.»
شهادت