سلام
امروز می خوام راجع به یه موضوعی که فکرم رو درگیر خودش کرده با شما صحبت کنم.راستش تو
اینعصری که ما زندگی میکنیم.وعلم روز به روز پیشرفت می کنه و ما این علم رو این پیشرفت بشر وجهان رو
تو زندگیمون حس می کنیم. ولی بخشی از{ جوانهای ما صحبتم سر جوانهاست دخترو پسر} دارن تو این زمانه
تو این مملکت غربت به جای پیشرفت پس رفت که بماند کارهای انجام می دهند که باعٍث ابروریزی نام ونشان خود و نام بزرگ کشورمان افغانستان می شود.
قضیه از شبی شروع شد که رفتم مغازه سر کوچه برای خرید مغازه دار سرش شلوغ بود.
منتظر بودم سرش خلوت بشه از پشت شیشه مغازه خیابون رو نگاه می کردم. که چشمم به دخترهمشهری که داشت با گوشیش صحبت می کردوبه سمت کوچه بغل مغازه میرفت توجه من رو
جلب کرد.پش سرش پسر جوان ایرانی که از نظر سن وسال خیلی از اون کوچیکتر بود. رو دیدم دنبالش راه
افتاده شک کردم این دختر افغانی این پسر ایرانی به هم چه ربطی دارن. سریع خریدمو کردم راه افتادم به
سمت خانه برای رسیدن به خانه باید از اون کوچه ای می رفتم که اون دختر همشهری رفتند.
همین که وارد کوچه شدم.دیدم وسط های کوچه شلوغه با عجله رفتم ببینم چی شده وقتی رسیدم متوجه
شدم هنگامی که د ختر همشهری با اون پسر راه میرفتن چند تا از بچه همشهریامون با این دوتا روبه رو
میشه و به پسره گیر میدن دنبالش می کنن ته کوچه ای که دختر همشهری داخلش زندگی میکرده بن بست
بوده وپسره روه به قول معروف خفتش میکنن و در گیری شرع میشه من رفتم جلو دیدم به پسره چندتا
چک ولغد زدن پسره پرو از رو نمیرفت چاقو کشید.با خودم گفتم حالا خرو بیار بغلش کن خلاصه
توی کوچه محل زندگی دختر همشهری یه قش قرقی به پا شد بیا ببین فحش وفحش کشی جلوی خانه دختر
همشهری همسایه ها ریخته بودن بیرون خلاصه با میانجی گری مرد میانسال این دوتا رو ازهم
جدا کردند.پسره با چندتا تهدیت راشو کشید رفت.ابروی دختره جلوی در رو همسایه هاش رفت .
نمیدونم اب رو داشت یا نه اگه می داشت.به راحتی با این پسره تو محل.توکوچه که هر ان امکان داره
دوستی اشنایی ببینه این کارو نمیکرد. حال خصوصیات ظاهری این دختر:
قد بلند-لاغر-تیپ سوسولی-قیافه زشت زشت زشت ریا نشه شما از اون بهتری اینجاش
درد داره که چهارتا همسایه چی میگن میگن دختر افغانی ببخشید لاشی رو دیدی.
این یکیش بود.شاید در روز وشب توخیابون بازار محله با این جور چیزا برخورد کرده باشید. بی تفاوت از کنار این قضیه رد شدیم.شاید هم نه برگشتیم یه تذکری به اونا دادیم. مثلا خواستیم امر به معروف و نهی ازمنکرانجام بدیم.چی میشه اینا گوش میدن دخترو پسر به اشتباهشون پی میبرن توبه میکنن نه بخدا
تعریف نباشه من با دوستم تو شهر ری به همچین داستانی بر خوردیم چندتا جوان همسن وسال خودمون
میگم هم سن و سال چون احتمال میدم شصت درصد خواننده این بخش ما جوانان هستند.
دنبال چند تا خانم یا بهتر بگم خواهر که به خانومهای هم وطن ما بر نخوره بودند تا بهشون شماره
بدن بهتر بگم مخشون رو بزنن خلاصه من ودوستم غیرتی شدیم.جلوی پسره رو گرفتیم گفتیم این چه کاری که شما می کنید. خجالت بکشید.اقاوخانوم محترم که داری این رو میخونی چشمت روز بد نبینه
اینا با ما در گیر شدن گفتن به شما چه ربطی داره خلاصه دعوامون شد بخور که نمی خوری ادم باید راستشو بگه اقا ریختن سرمون نه یکی نه دوتا هفتا به دو نفرکم زدیم اما زیاد خوردیم.اونا بخاطر اینکه
مامورا نیان شر نشه رفتن. خانوما که دیدن هوا پسه سوار ماشین شدن رفتند. دیدم همشهریامون که شاهد دعوا بودن به ما چی میگن چرا دعوا راه میندازین خجالت بکشین.دست شما درد نکنه خیر سرمون امدیم از ناموسمون دفاع کنیم.نزاریم چندا جوان مزاحم ناموسمون بشه ما شدیم ادم بده عیب نداره.
زیاد حرف زدم.ببخشید ولی حرفای تو این دل باید زده بشه ای پسر جوان خانوم جوان ادامشو بخون
بحث سر اینه که چرا یک دختر جوان افغانی باید برای خودش پوششی درست کنه
که بشه انگشتنمای مردم وهرکسی از پسر کوچیکتر ازخودش یا بزرگتراز خودش
به راحتی بتونه بهش متلک بندازه به خودش اجازه بده شماره بده دست شما
اخه خواهر من این حرفا رو ولش کن که میگید:به تو چه مده.دوست دارم.از این جور حرفا
بحث سر اینه که خانوما مقصرن نیست.ای پسر جوان افغانی من وشما هم باید یه
چیزای رو مراعات کنیم.
چیه ا ین شلواری که تو می پوشی یا اون پیراهن یا تی شرتی که تو می پوشی
وقتی می شینی یا دولا می شی نصف باسنت معلومه که چی حیف نیست این
پولی رو که با زحمت بدست میاری روی این چیزا بدیم
یه بیانیه از طرف علما، معتمدین ، موسفیدان تمام اقوام مهاجرین افغانی مقیم شهر مقدس قم و تهران
در مورد بدحجابی وبی حجابی
الف ـ یکی از دغدغه های فکری دینداران بدحجابی و بی حجابی است که متاسفانه در بین خانواده¬های مهاجرین رواج یافته است و هر روز بیشتر و بدتر می شود لباس های تنگ و بدن نما که نشانه فرهنگ
غرب است در بین خانواده¬ها راه یافته است. اینگونه آرایش های غلیض و لباس¬های غیر معمول مخالف عزت و عظمت خانم¬های مهاجر محترمه ما می باشد. امیدواریم خواهران مهاجر ما، به بهترین الگوی زنان جهان، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اقتدا نمایند.
منبع: سایت حضرت آیت الله العظمی محقق کابل(مدظله العالی)
یکی از دغد غه های که امروز ماها اینه که دختر خانومایی رو مبینیم.که روابط دوستی با پسرای ایرانی
دارن رفیق میشن سوار ماشینهاشون میشن پشت موتراشون مبینیم کی نشته دختر افغانی درسته
دختر خانومی که با پسر ایرانی میپری پسر ایرانی تو رو برای چی میخواد. عاشق چشم و ابروته نه بخدا
تو را واسه ک میخواد.ناراحت نشین میشین بشین حرف حق تلخه غیر از اینه این همه دختر ایرانی چرا میان
با دخترای ما روابط برقرار میکنن. چون افغانی دستش به جای بند نیست. ابرو ریزی هم که بشه میگن اینا کاری نمی تونن بکنن
الان که دارم این مطلب رو منویسم ساعت یک شبه شاید بگی ما اینا رو میدونیم.بیکاری اینا رو می نویسی
نه بیکار نیستم.داشتم امروز 1/10/91 ساعت پنج ونیم از سمت حسن اباد قم میومدم به سمت ورامین ساعت
هفت شب بود ایستگاه شهر ری سوار ماشین سواری شدم جلو نشسته بودم. راننده گفت ببخشید اقا میشه شما
صندلی عقب بشینید این خانوم جلو بشینه.پیاده شدم دیدم یه دختر خانوم همشهری هفده-هجده ساله با کی یه
پسر ایرانی ماشین مسافرش تکمیل شد.می خواست حرکت بکنه پسره با دختره دست دادن خدا حافظی کردن
پسره رفت. این و می خوام بگم این دختر خانوم پدر مادر نداره تاه رسیدم نزدیکای ورامین ساعت هشت شب
شده بود.وقتی من پیاده شدم یک اقای جون وراننده باقی موندن با اون خانوم
یه دختر جون این موقعه شب بیرون چیکار می کنه که باید هشت و نه شب برسه خانه اش بیرونی که پر از
گرگ نه شغاله که هر اتفاقی ممکن برای این نوع خانوما بیفته.از انجا تا رسیدم به مقصد به این فکر بودم.که
این دو مورد را باید امشب بنویسم بذارم داخل وبلاگ.
توراه که میومدیم چشمم خورد به این نقاشی های که شهر داری روی دیوار ها میکشن عکس یک خانوم با
حجاب و یک رزمنده نقاشی شده بود.پاینش بنظرم جمله قشنگی نوشته شده بود.سریع یاداشتش کردم.
این بود اون جمله:
خواهرم من سرخی خونم را به سیاهی چادرت امانت دادم پس امانت دار خوبی باش
درباره این موضوع حرف زیاده باید به فکر چاره بود.
در یکی از شب های ماه محرم در هئیت چهارده معصوم خیراباد ورامین دروغ نگم
اقای کاظمی که درس اخوندی میده در باره این موضوع مفصل صحبت کرد. می گفت کسبه شهر ری به من میگن این چه وضعیه جلوی دختروپسراتون رو بگیرین تو این مکان مقدس جای این جور کارا نیست.درباره ازدواج جوانان زیاد صحبت کرد که ای پدر دختر شرایط رو برای جوانان سخت نگیرید.بحث گله رو وسط کشید.بحث ریخت وپاش های بیهوده وکمر شکن
درباره مهریه های زیاد. چی بگیم با گفتن این حرفا چیزی به نظر من وشما درست نمیشه
فقط از خدا می خوام خودش همه چیز رو درس کنه
از خدا می خوام جوانان ما رو به راه راست هدایت کند.
از خدا ارزوی موفقیت وسر بلندی برای جوانان افغانستان دارم.
درپناه خدا.