ولايت عهدى
وقتى ماءمون از پذيرفتن خلافت بوسيله امام (ع ) نااميد شد، با مشاوران خود طرح ديگرى انداخت تا بتواند كارهاى خوب و بدش را با رضايت ضمنى امام رضا (ع ) جنبه اسلامى و بر حق بدهد و مردم را اغفال نمايد. چه كند؟ خوب است از امام (ع ) بخواهد كه ولايت عهدى ماءمون را بپذيرند و البته بعد از ماءمون زمامدار امور مسلمين شوند. امّا امام (ع ) به اين پيشنهاد رضا نمى دهد. چه بايد كرد؟ ناچار ماءمون با اصرار زياد حضرت رضا (ع ) را به قبول ولايت عهدى وادار مى كند. حضرت رضا (ع ) با اين شرط كه در عزل و نصب و ديگر كارهاى حكومتى دخالتى نفرمايد و اين قبيل امور را به حاكمان و زمامداران حكومتى واگذار نمايد ولايت عهدى را مى پذيرند.
ماءمون (نوشته اى ) به خط و مهر خود در نهم رمضانسال 201 هجرى نوشت و در آن حضرت رضا (ع ) را به عنوان مظهر پاكى ، تقوا، دانش وپاكدامنى معرفى كرد، و بعد نوشت كه تمام مسلمانان بايد بيعت خود را ابتدا با اميرالمؤمنين ( ماءمون ) و سپس با على بن موسى (ع ) استوار سازند.
حضرت رضا (ع ) در پشت آن نوشته با خط خود مطالبى بدين شرح نوشت : (ستايش خاى جهان را كه آنچه بخواهد مى كند و قضا و حكم او را رد كننده اى نيست . او از خيانت چشمها و اسرار پنهانى سينه ها آگاه است و درود خدا بر محمّد (ص ) كه آخرين پيامبرش مى باشد، و بر آل او كه پاكان و نيكانند.)
سپس در روز دهم ماه رمضان سال 201 ه همه بزرگان كشورى و لكشرى دست بيعت به آن حضرت دادند. از اين موقع دستور داده شد كه لباس سياه كه شعار عباسيان است به لباس سبز و شعار سبز كه شعار آل على (ع ) و سادات علوى است مبدل شود.
نتيجه انتقال خلافت و گرايش آن به علويان
حسودان و دنيا پرستانى كه در گوشه و كنار امپراطورى اسلامى بودند و دستهاشان تا مرفق به خود بى گناهان رنگين بود و زندگانى اشرافى و اعيانى داشتند از اين امر ناراضى شدند. اينها بخوبى مى دانستند كه حضرت رضا (ع ) نمى تواند ظلم و ستم را يك لحظه تحمل كند. اين على (ع ) فرزند همان على (ع ) است كه دنيا و خلافت دنيا در نظرش ارزشى ندارد، و اگر حكومت را مى پذيرد تنها به عنوان وسيله اى براى اجراى عدالت و احقاق حق و خدمت به اجتماع و مردم ستمديده است و بس .
بنابراين با چنين روش قاطع و انحراف ناپذير نمى توانستند عاشقان زرق و برق دنيا و خفاش صفتان متملق چرب زبان را راضى نگهدارند. ماءمون و وزيرش و اطرافيانش از همان آغاز، در صدد بر آمدند قبولى ولايت عهدى را از سوى حضرت رضا (ع ) نقطه ضعفى جلوه دهند و به مردم بقبولانند كه امام (ع ) شيفته دنيا و مقام ظاهرى دنيا شده است ، هيهات ! چقدر اين شيوه تفكر از هدف عالى امام (ع ) بدور است ؟
بارى ، آفتاب حقيقت زير ابر نمى ماند: سادگى و بى آلايشى رفتار و كردار على بن موسى الرضا (ع ) و علم و دانش وسيع و تقواى راستين آن حضرت ، پرتو افشانى آغاز كرد، و بزودى همه و همه به حقانيت امام معصوم و وسعت دانش آن حضرت پى بردند. جلسات بحث و مناظره كه در حضور ماءمون و امثال يحيى بن اكثم فقيه بزرگ دربار و كسان ديگرى كه دم از علم و اطلاع مى زدند؛ تشكيل مى شد؛ آفتاب حقيقت ولايت و امامت را روشن كرد. همگان ، حتى پيشوايان اديان ديگر، به درجه دانش و بصيرت امام (ع ) پى بردند و دانستند كه در مقابل عالم آل محمّد (ص ) قدرت سخن گفتن و اظهار نظر ندارند. اين بود كه چاره اى جز تعظيم و تسليم در برابر امام (ع ) نداشتند. بناچار تلاش دشمن در اين مورد نيز، نه تنها به نتيجه اى نرسيد؛ بلكه نتيجه معكوس داد.
ماءمون كه خود درس خوانده و دانشمند بود كاملا به عظمت علمى و روحى امام (ع ) پى برده بود، امّا بر افكار و اسرار پنهانى خود ظاهرا سر پوش مى نهاد، و تظاهر به محبت و ارادت مى كرد.
در عيد فطر سال 202 هجرى ، ماءمون از امام رضا عليه السلام با اصرار خواست كه نماز عيد فطر را براى مسلمانان اقامه فرمايد. در ابتدا امام (ع ) از اين كار هم سر باز زد تا ماءمون و اطرافيان و مردم بدانند كه امام (ع ) نمى تواند و نمى خواهد آلت اجراى مقاصد حكومت باشد. علاوه بر اين ، امام (ع ) نمى خواست اجرا كننده تشريفات ظاهرى دين باشد در حالى كه خانه دين از پاى بست ويران است . ماءمون و اطرافيان و مردم اصرار كردند، عاقبت امام (ع ) اين پيشنهاد را قبول فرمود با اين شرط:
(من حاضرم نماز عيد فطر را برگزار كنم منتهى با همان سنتى كه جدم رسول خدا (ص ) آنرا در زمان خود اجرا مى فرموده است ). مردم بسيار كنجكاو شدند تا شيوه پيامبر اكرم (ص ) بجاى تشريفات ظاهرى دربار اجرا گردد. ماءمون دستور داد كه همه درباريان با كبكبه و جلال و شكوه لباسهاى فاخر خود را بپوشند و بر اسبهاى زرين لگام سوار شوند و در ركاب امام (ع ) در نماز عيد فطر شركت نمايند.
امّا، حضرت رضا عليه السلام به روش جد بزرگوارش غسل كرد و پيراهنى سپيد و ساده كه از پنبه بافته شده بود، پوشيد. عمامه اى سفيد بر سر بست و دو طرف آن را از روى سينه و پشت رها كرد. خود را، خوشبو ساخت . دامن پيراهن به كمر زد. با پاى برهنه به راه افتاد وقتى به فضاى باز رسيد، سر بسوى آسمان بلند كرد و با صداى رسا گفت : (( اللّه اكبر، اللّه اكبر. ))
مردم وقتى صداى امام (ع ) را شنيدند با شكوهى خبره كننده همه : (( اللّه اكبر، )) گفتند. و تكرار كردند لشكريان و كشوريان و درباريان نيز تحت تاءثير روحانيت و جذابيت معنوى امام (ع ) قرار گرفتند. از اسبها پياده شدند. پاها را از چكمه ها در آوردند با پاى پياده به دنبال امام (ع ) راه افتادند. بر تعداد جمعيت دقيقه به دقيقه افزوده مى شد. صداى ملكوتى امام و ديگران در فضاى باز، طنين انداز بود. سيل جمعيت به سوى بيابان در حركت بود. وضع عجيبى بود. جريان را به ماءمون گزارش دادند. ماءمون دچار وحشت شد. فكر كرد اگر بگذارد كه امام (ع ) با همين وضع به صحرا برود و سپس دو خطبه غرّا و مهم ايراد فرمايد، بيقين سخنان آتشين و از دل برخاسته امام (ع ) بر دلها خواهد نشست و زلزله بر اركان حكومتش خواهد افتاد. بايد دست به كار شد؛ زيرا احتمال دارد سخنان مؤ ثر امام منتهى به انقلابى در دستگاه حكومت شود. بدين جهت ، در نيمه راه ، به امام (ع ) پيام فرستاد كه نماز گزاردن بدين صورت براى شما ايجاد زحمتى خواهد كرد. امام (ع ) از نيمه راه برگشت و فرد ديگرى ماءمور شد بجاى آن حضرت نماز عيد فطر را برگزار نمايد. بيقين اين كار چقدر به بدبينى مردم نسبت به دستگاه سلطنت ماءمون كمك كرده ، و ماهيت دستگاه حكومت را برملا نموده است ، خدا مى داند.
آخرين دسيسه و نيرنگها
عده اى كه شيوه عادلانه و عالمانه حضرت رضا (ع ) را در جهت زيان مادى خود مى ديدند، دست به كار توطئه شدند تا هم حضرت رضا (ع ) و هم ماءمون و هم فضل بن سهل را از ميان بردارند. ابتدا فضل بن سهل را در حمام معروف سرخس قطعه قطعه كردند. ماءمون براى اينكه خود را بى تقصير نشان دهد و تبرئه كند در صدد قتل حضرت رضا (ع ) برآمد و آن امام بزرگوار را - كه خود به خراسان دعوت كرده بود، مسموم و شهيد كرد.
شگفت اين بود كه ماءمون و دستگاه خلافتش كوشش مى كرد شهادت حضرت رضا (ع ) را مرگ طبيعى جلوه دهد. از اين پيشامد ناگوار اظهار تاءسف بسيار مى كرد و اين امر هم بخاطر وحشتى بود كه از طرفداران آن حضرت و خاندان علوى داشت .
محل دفن حضرت رضا عليه السلام
مى دانيم كه هارون الرشيد پدر ماءمون در سفرى كه آخر عمرش براى دفع شورشى از سوى مردم ستمديده به خراسان آمد؛ بيمار شد و چندى بعد جان سپرد و در باغ حميد بن قحطبه به خاك سپرده شد.
وقتى حضرت رضا (ع ) با زهر جانگداز ماءمون شهيد گرديد، دستور داد آن حضرت را در كنار پدرش هارون دفن كنند. در آن موقع باغ حميد در محلى بنام سناباد واقع بود كه بعد از شهادت حضرت رضا عليه السلام به مشهد الرضا و بعدها به مشهد شهرت يافت . مدفن آن حضرت از همان آغاز دفن (در سال 203 هجرى ) محل ظهور فيوضات و بركات الهى و زيارتگاه شيعيان و مزار اهل اخلاص و ايمان گرديد، و بتدريج به جايى رسيد كه جلال و شكوه آستان قدس ، همه مظاهر ديگر را تحت الشعاع خود قرار داد.
آثار و كلمات حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام
همانطور كه اشاره كرديم ، حضرت رضا (ع ) بارها با پيشوايان ساير اديان زردشتى ، كليمى ، مسيحى و حتى دهريها و ماديها بحث و مناظره مى فرمود خوشبختانه آن مناظرات و مباحثات تحت عنوان (احتجاجات ) در كتابهاى معتبر ثبت شده و به دست ما رسيده است .
احاديث و اخبار و كلمات گرانمايه آن حضرت در كتابهاى (( (عيون اخبار الرضا) )) بوسيله شيخ صدوق در قرن چهارم هجرى و (( (علل الشرايع ) )) و (( (تحف العقول ) )) و كتابهاى ديگر معتبر بر جاى مانده و روشنى بخش جهان اسلام و تشيع است .
از كلمات حضرت رضا عليه السلام
1 - دوست هر كس عقل اوست و نادانى اش دشمن اوست .
2 - اظهار دوستى با مردم نصف عقل است .
3 - هر كسى كه از نعمتى برخوردار است بر او واجب است كه در زندگى افراد خانواده خود گشايشى فراهم كند.
4 - از حضرت رضا عليه السلام درباره توكل پرسيدند، فرمود: توكل اين است كه جز از خدا از ديگر كسى نترسى .
5 - كمك تو به ناتوان بهتر از صدقه دادن است .
6 - سزاوار است مردم در مورد افراد عائله خود تسهيلات لازم را فراهم نمايند و رفتار آنان طورى نباشد كه اعضاى خانواده آرزومند مرگ سرپرست خود باشند.
7 - بكوشيد اوقات شبانه روزتان به چهار بخش تقسيم شود: قسمتى مخصوص عبادت و راز و نياز با پروردگار - ساعتى براى تاءمين امور زندگى - بخشى خاص معاشرت با دوستان مورد اعتمادى كه عيبهايتان را به شما باز گويند و در دوستى خالص باشند. ساعاتى را هم به استراحت و بهره مندى از تفريحات سالم و لذتهاى مشروع بگذرانيد؛ چه استفاده مطلوب از اين قسمت شما را بر انجام دادن آن سه بخش ديگر توانايى خواهد بخشيد.
8 - در بر آوردن نيازمنديهاى افراد با ايمان و شادمان ساختن و دفع و رفع ناگواريهايشان نهايت كوشش را بكار بريد و بدانيد كه هيچ عملى نزد پروردگار متعال ، بعد از انجام دادن فرائض و واجبات ، بهتر از شادمان كردن افراد مؤ من نيست .
9 - خبر و خوبى را نسبت به هر اهل و نااهلى روا دار؛ اگر كسى در خور و شايسته آن خوبى بود كه بود، اگر نبود تو خود لايق و سزاوار آنى .
10 - هيچ پرهيزگار مفيدتر از دورى كردن از محرمات (چيزهاى حرام ) و خوددارى از آزار رساندن به افراد مؤ من نيست .(97)
وقتى ماءمون از پذيرفتن خلافت بوسيله امام (ع ) نااميد شد، با مشاوران خود طرح ديگرى انداخت تا بتواند كارهاى خوب و بدش را با رضايت ضمنى امام رضا (ع ) جنبه اسلامى و بر حق بدهد و مردم را اغفال نمايد. چه كند؟ خوب است از امام (ع ) بخواهد كه ولايت عهدى ماءمون را بپذيرند و البته بعد از ماءمون زمامدار امور مسلمين شوند. امّا امام (ع ) به اين پيشنهاد رضا نمى دهد. چه بايد كرد؟ ناچار ماءمون با اصرار زياد حضرت رضا (ع ) را به قبول ولايت عهدى وادار مى كند. حضرت رضا (ع ) با اين شرط كه در عزل و نصب و ديگر كارهاى حكومتى دخالتى نفرمايد و اين قبيل امور را به حاكمان و زمامداران حكومتى واگذار نمايد ولايت عهدى را مى پذيرند.
ماءمون (نوشته اى ) به خط و مهر خود در نهم رمضانسال 201 هجرى نوشت و در آن حضرت رضا (ع ) را به عنوان مظهر پاكى ، تقوا، دانش وپاكدامنى معرفى كرد، و بعد نوشت كه تمام مسلمانان بايد بيعت خود را ابتدا با اميرالمؤمنين ( ماءمون ) و سپس با على بن موسى (ع ) استوار سازند.
حضرت رضا (ع ) در پشت آن نوشته با خط خود مطالبى بدين شرح نوشت : (ستايش خاى جهان را كه آنچه بخواهد مى كند و قضا و حكم او را رد كننده اى نيست . او از خيانت چشمها و اسرار پنهانى سينه ها آگاه است و درود خدا بر محمّد (ص ) كه آخرين پيامبرش مى باشد، و بر آل او كه پاكان و نيكانند.)
سپس در روز دهم ماه رمضان سال 201 ه همه بزرگان كشورى و لكشرى دست بيعت به آن حضرت دادند. از اين موقع دستور داده شد كه لباس سياه كه شعار عباسيان است به لباس سبز و شعار سبز كه شعار آل على (ع ) و سادات علوى است مبدل شود.
نتيجه انتقال خلافت و گرايش آن به علويان
حسودان و دنيا پرستانى كه در گوشه و كنار امپراطورى اسلامى بودند و دستهاشان تا مرفق به خود بى گناهان رنگين بود و زندگانى اشرافى و اعيانى داشتند از اين امر ناراضى شدند. اينها بخوبى مى دانستند كه حضرت رضا (ع ) نمى تواند ظلم و ستم را يك لحظه تحمل كند. اين على (ع ) فرزند همان على (ع ) است كه دنيا و خلافت دنيا در نظرش ارزشى ندارد، و اگر حكومت را مى پذيرد تنها به عنوان وسيله اى براى اجراى عدالت و احقاق حق و خدمت به اجتماع و مردم ستمديده است و بس .
بنابراين با چنين روش قاطع و انحراف ناپذير نمى توانستند عاشقان زرق و برق دنيا و خفاش صفتان متملق چرب زبان را راضى نگهدارند. ماءمون و وزيرش و اطرافيانش از همان آغاز، در صدد بر آمدند قبولى ولايت عهدى را از سوى حضرت رضا (ع ) نقطه ضعفى جلوه دهند و به مردم بقبولانند كه امام (ع ) شيفته دنيا و مقام ظاهرى دنيا شده است ، هيهات ! چقدر اين شيوه تفكر از هدف عالى امام (ع ) بدور است ؟
بارى ، آفتاب حقيقت زير ابر نمى ماند: سادگى و بى آلايشى رفتار و كردار على بن موسى الرضا (ع ) و علم و دانش وسيع و تقواى راستين آن حضرت ، پرتو افشانى آغاز كرد، و بزودى همه و همه به حقانيت امام معصوم و وسعت دانش آن حضرت پى بردند. جلسات بحث و مناظره كه در حضور ماءمون و امثال يحيى بن اكثم فقيه بزرگ دربار و كسان ديگرى كه دم از علم و اطلاع مى زدند؛ تشكيل مى شد؛ آفتاب حقيقت ولايت و امامت را روشن كرد. همگان ، حتى پيشوايان اديان ديگر، به درجه دانش و بصيرت امام (ع ) پى بردند و دانستند كه در مقابل عالم آل محمّد (ص ) قدرت سخن گفتن و اظهار نظر ندارند. اين بود كه چاره اى جز تعظيم و تسليم در برابر امام (ع ) نداشتند. بناچار تلاش دشمن در اين مورد نيز، نه تنها به نتيجه اى نرسيد؛ بلكه نتيجه معكوس داد.
ماءمون كه خود درس خوانده و دانشمند بود كاملا به عظمت علمى و روحى امام (ع ) پى برده بود، امّا بر افكار و اسرار پنهانى خود ظاهرا سر پوش مى نهاد، و تظاهر به محبت و ارادت مى كرد.
در عيد فطر سال 202 هجرى ، ماءمون از امام رضا عليه السلام با اصرار خواست كه نماز عيد فطر را براى مسلمانان اقامه فرمايد. در ابتدا امام (ع ) از اين كار هم سر باز زد تا ماءمون و اطرافيان و مردم بدانند كه امام (ع ) نمى تواند و نمى خواهد آلت اجراى مقاصد حكومت باشد. علاوه بر اين ، امام (ع ) نمى خواست اجرا كننده تشريفات ظاهرى دين باشد در حالى كه خانه دين از پاى بست ويران است . ماءمون و اطرافيان و مردم اصرار كردند، عاقبت امام (ع ) اين پيشنهاد را قبول فرمود با اين شرط:
(من حاضرم نماز عيد فطر را برگزار كنم منتهى با همان سنتى كه جدم رسول خدا (ص ) آنرا در زمان خود اجرا مى فرموده است ). مردم بسيار كنجكاو شدند تا شيوه پيامبر اكرم (ص ) بجاى تشريفات ظاهرى دربار اجرا گردد. ماءمون دستور داد كه همه درباريان با كبكبه و جلال و شكوه لباسهاى فاخر خود را بپوشند و بر اسبهاى زرين لگام سوار شوند و در ركاب امام (ع ) در نماز عيد فطر شركت نمايند.
امّا، حضرت رضا عليه السلام به روش جد بزرگوارش غسل كرد و پيراهنى سپيد و ساده كه از پنبه بافته شده بود، پوشيد. عمامه اى سفيد بر سر بست و دو طرف آن را از روى سينه و پشت رها كرد. خود را، خوشبو ساخت . دامن پيراهن به كمر زد. با پاى برهنه به راه افتاد وقتى به فضاى باز رسيد، سر بسوى آسمان بلند كرد و با صداى رسا گفت : (( اللّه اكبر، اللّه اكبر. ))
مردم وقتى صداى امام (ع ) را شنيدند با شكوهى خبره كننده همه : (( اللّه اكبر، )) گفتند. و تكرار كردند لشكريان و كشوريان و درباريان نيز تحت تاءثير روحانيت و جذابيت معنوى امام (ع ) قرار گرفتند. از اسبها پياده شدند. پاها را از چكمه ها در آوردند با پاى پياده به دنبال امام (ع ) راه افتادند. بر تعداد جمعيت دقيقه به دقيقه افزوده مى شد. صداى ملكوتى امام و ديگران در فضاى باز، طنين انداز بود. سيل جمعيت به سوى بيابان در حركت بود. وضع عجيبى بود. جريان را به ماءمون گزارش دادند. ماءمون دچار وحشت شد. فكر كرد اگر بگذارد كه امام (ع ) با همين وضع به صحرا برود و سپس دو خطبه غرّا و مهم ايراد فرمايد، بيقين سخنان آتشين و از دل برخاسته امام (ع ) بر دلها خواهد نشست و زلزله بر اركان حكومتش خواهد افتاد. بايد دست به كار شد؛ زيرا احتمال دارد سخنان مؤ ثر امام منتهى به انقلابى در دستگاه حكومت شود. بدين جهت ، در نيمه راه ، به امام (ع ) پيام فرستاد كه نماز گزاردن بدين صورت براى شما ايجاد زحمتى خواهد كرد. امام (ع ) از نيمه راه برگشت و فرد ديگرى ماءمور شد بجاى آن حضرت نماز عيد فطر را برگزار نمايد. بيقين اين كار چقدر به بدبينى مردم نسبت به دستگاه سلطنت ماءمون كمك كرده ، و ماهيت دستگاه حكومت را برملا نموده است ، خدا مى داند.
آخرين دسيسه و نيرنگها
عده اى كه شيوه عادلانه و عالمانه حضرت رضا (ع ) را در جهت زيان مادى خود مى ديدند، دست به كار توطئه شدند تا هم حضرت رضا (ع ) و هم ماءمون و هم فضل بن سهل را از ميان بردارند. ابتدا فضل بن سهل را در حمام معروف سرخس قطعه قطعه كردند. ماءمون براى اينكه خود را بى تقصير نشان دهد و تبرئه كند در صدد قتل حضرت رضا (ع ) برآمد و آن امام بزرگوار را - كه خود به خراسان دعوت كرده بود، مسموم و شهيد كرد.
شگفت اين بود كه ماءمون و دستگاه خلافتش كوشش مى كرد شهادت حضرت رضا (ع ) را مرگ طبيعى جلوه دهد. از اين پيشامد ناگوار اظهار تاءسف بسيار مى كرد و اين امر هم بخاطر وحشتى بود كه از طرفداران آن حضرت و خاندان علوى داشت .
محل دفن حضرت رضا عليه السلام
مى دانيم كه هارون الرشيد پدر ماءمون در سفرى كه آخر عمرش براى دفع شورشى از سوى مردم ستمديده به خراسان آمد؛ بيمار شد و چندى بعد جان سپرد و در باغ حميد بن قحطبه به خاك سپرده شد.
وقتى حضرت رضا (ع ) با زهر جانگداز ماءمون شهيد گرديد، دستور داد آن حضرت را در كنار پدرش هارون دفن كنند. در آن موقع باغ حميد در محلى بنام سناباد واقع بود كه بعد از شهادت حضرت رضا عليه السلام به مشهد الرضا و بعدها به مشهد شهرت يافت . مدفن آن حضرت از همان آغاز دفن (در سال 203 هجرى ) محل ظهور فيوضات و بركات الهى و زيارتگاه شيعيان و مزار اهل اخلاص و ايمان گرديد، و بتدريج به جايى رسيد كه جلال و شكوه آستان قدس ، همه مظاهر ديگر را تحت الشعاع خود قرار داد.
آثار و كلمات حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام
همانطور كه اشاره كرديم ، حضرت رضا (ع ) بارها با پيشوايان ساير اديان زردشتى ، كليمى ، مسيحى و حتى دهريها و ماديها بحث و مناظره مى فرمود خوشبختانه آن مناظرات و مباحثات تحت عنوان (احتجاجات ) در كتابهاى معتبر ثبت شده و به دست ما رسيده است .
احاديث و اخبار و كلمات گرانمايه آن حضرت در كتابهاى (( (عيون اخبار الرضا) )) بوسيله شيخ صدوق در قرن چهارم هجرى و (( (علل الشرايع ) )) و (( (تحف العقول ) )) و كتابهاى ديگر معتبر بر جاى مانده و روشنى بخش جهان اسلام و تشيع است .
از كلمات حضرت رضا عليه السلام
1 - دوست هر كس عقل اوست و نادانى اش دشمن اوست .
2 - اظهار دوستى با مردم نصف عقل است .
3 - هر كسى كه از نعمتى برخوردار است بر او واجب است كه در زندگى افراد خانواده خود گشايشى فراهم كند.
4 - از حضرت رضا عليه السلام درباره توكل پرسيدند، فرمود: توكل اين است كه جز از خدا از ديگر كسى نترسى .
5 - كمك تو به ناتوان بهتر از صدقه دادن است .
6 - سزاوار است مردم در مورد افراد عائله خود تسهيلات لازم را فراهم نمايند و رفتار آنان طورى نباشد كه اعضاى خانواده آرزومند مرگ سرپرست خود باشند.
7 - بكوشيد اوقات شبانه روزتان به چهار بخش تقسيم شود: قسمتى مخصوص عبادت و راز و نياز با پروردگار - ساعتى براى تاءمين امور زندگى - بخشى خاص معاشرت با دوستان مورد اعتمادى كه عيبهايتان را به شما باز گويند و در دوستى خالص باشند. ساعاتى را هم به استراحت و بهره مندى از تفريحات سالم و لذتهاى مشروع بگذرانيد؛ چه استفاده مطلوب از اين قسمت شما را بر انجام دادن آن سه بخش ديگر توانايى خواهد بخشيد.
8 - در بر آوردن نيازمنديهاى افراد با ايمان و شادمان ساختن و دفع و رفع ناگواريهايشان نهايت كوشش را بكار بريد و بدانيد كه هيچ عملى نزد پروردگار متعال ، بعد از انجام دادن فرائض و واجبات ، بهتر از شادمان كردن افراد مؤ من نيست .
9 - خبر و خوبى را نسبت به هر اهل و نااهلى روا دار؛ اگر كسى در خور و شايسته آن خوبى بود كه بود، اگر نبود تو خود لايق و سزاوار آنى .
10 - هيچ پرهيزگار مفيدتر از دورى كردن از محرمات (چيزهاى حرام ) و خوددارى از آزار رساندن به افراد مؤ من نيست .(97)
منبع: نرم افزار ترنم