پرتوى از نور، ص: 34
شدگان و نه گمراهان!
در قرآن، افرادى همانند: فرعون و قارون و ابولهب و امّتهايى همچون: قوم عاد، ثمود و بنىاسرائيل، به عنوان غضبشدگان معرّفى شدهاند. در آيات متعدّدى از قرآن ويژگىهاى گمراهان و غضب شدگان و مصاديق آنها بيان شده است از جمله:
* منافقان و مشركان و بدگمانان به خداوند.«1»
* كافران به آيات الهى و قاتلان انبياى الهى.«2»
* اهل كتاب كه در برابر دعوت به حقّ سركشى كردهاند.«3»
* فراريان از جهاد. «4»
* پذيرندگان و جايگزين كنندگان كفر با ايمان.«5»
* پذيرندگان ولايت دشمنان خدا و دوستداران رابطهى با دشمنان خدا.«6»
بنىاسرائيل كه داستان زندگى و تمدّن آنها در قرآن بيان شده است، زمانى بر مردم روزگار خويش برترى داشتند؛«فَضّلتُكم على العالَمين»«7»ليكن بعد از اين فضيلت و برترى، به خاطر كردار و رفتار خودشان، دچار قهر و غضب خداوند شدند؛«و باؤوا بغضب من اللّه»«8»اين تغيير سرنوشت، به علّت تغيير در رفتار و كردار آنان بوده است«انّ اللّه مايغيّر بقوم حتى يغيّروا ما بانفسهم»«9».
دانشمندان يهود، دستورات وقوانين آسمانى تورات را تحريف كردند،«يحرّفون الكلم»«10»وتجّار وثروتمندان آنان نيز به ربا وحرامخوارى و رفاهطلبى روى آوردند،«اخذهم الرّبا» «11»وعموم مردم نيز در برابر دعوت به جهاد و مبارزه، از روى تنپرورى و ترس، از رفتن به جبهه نبرد و ورود به سرزمينِ مقدّس، سر باز زدند.«فاذهب انت و ربّك فقاتلا انّا هاهُنا قاعدون»«12»به خاطر اين انحرافات، خدا آنان را از اوج عزّت و فضيلت، به نهايت ذلّت و سرافكندگى مبتلا ساخت.
ما در هر نماز، از خداوند مىخواهيم كه مانند غضبشدگان نباشيم. يعنى نه اهل تحريف آيات و نه اهل ربا و نه اهل فرار از جهاد. همچنين از گمراهان نباشيم، آنان كه حقّ را رها
______________________________
(1).
نساء، 116 و فتح، 6.
(2). بقره، 61.
(3). آلعمران، 110- 112.
(4). انفال، 16.
(5). بقره، 108 و نحل، 106.
(6). ممتحنه، 1.
(7). بقره، 47.
(8). بقره، 61.
(9). رعد، 11.
(10). نساء، 46.
(11). نساء، 161.
(12). مائده، 24.
پرتوى از نور، ص: 35
كرده و به سراغ باطل مىروند و در دين و باور خود غلوّ و افراط كرده، يا از هوا و هوس خود يا ديگران پيروى مىكنند.«قل يا أهلالكتاب لاتَغلوا فى دينكم غيرالحقّ و لاتتّبعوا أهواء قوم قد ضَلّوا من قبل و أضلّوا من قبل و أضلّوا عن سواء السبيل»بگو: اى اهلكتاب! در دينتان به ناحقّ غلوّ نكنيد وبه دنبال خواهشهاى گمراهانِ پيش از خود نرويد، كه آنان افراد زيادى را گمراه كرده و از راه راست گمراه شدهاند.«1»
انسان در اين سوره، عشق و علاقه و تولّاى خود را به انبيا و شهدا و صالحان و راه آنان، اظهار و ابراز داشته و از مغضوبان و گمراهان تاريخ نيز برائت و دورى مىجويد و اين مصداق تولّى و تبرّى است.
گمراهان در قرآن
كلمهى «ضلالت» حدود دويست مرتبه در قرآن آمده است كه گاهى در مورد تحيّر بكار رفته،«و وَجدَك ضالًا»«2» وگاهى به معناى ضايع شدن است،«اضلّ اعمالهم»«3»ولى اغلب به معناى گمراهى است كه همراه با تعبيرات گوناگونى نظير:«ضلال مبين»«4»،«ضلال بعيد»«5»،«ضلال كبير»«6»به چشم مىخورد.
در قرآن افرادى به عنوان گمراه معرّفى شدهاند، از جمله:
1. كسانى كه ايمان خود را به كفر تبديل كردند.«من يَتبدّل الكفر بالايمان فقد ضلّ سواء السبيل»«7»
2. مشركان.«و من يشرك باللَّه فقد ضل ضلالا بعيدا»«8»
3. كفار.«و من يكفر باللَّه ... فقد ضلّ»«9»
4. عصيانگران.«و من يعص اللَّه و رسوله فقد ضل»«10»
5. ستمگران.«بل الظّالمون فى ضلال مبين»«11»
6. مسلمانانى كه كفّار را سرپرست و دوست خود گرفتند،«لاتتخذوا عدوى و عدوكم اولياء ... و من يفعله منكم فقد ضل سواء السبيل»«12»
7. كسانى كه مردم را از راه خدا باز مىدارند.«الذّين يستحبّون الحياة الدّنيا على الاخرة و يصدّون عن سبيل اللّه ... اولئك فى ضلال بعيد»«13»
8. كسانى كه به خدا يا رسول خدا توهين مىكنند.
9. آنان كه حقّ را كتمان مىكنند.
10. كسانى كه از رحمت خدا مأيوسند.
در قرآن نام برخى به عنوان گمراه كننده آمده است، از قبيل: ابليس، فرعون، سامرى، دوست بد، رؤسا ونياكان منحرف.
گمراهان، خود بستر وزمينهى انحراف را فراهم و گمراه كنندگان، از اين بسترها و شرايط
______________________________
(1).
مائده، 77.
(2). ضحى، 7.
(3). محمّد، 1
(4). آلعمران، 164.
(5). ق، 27.
(6). ملك، 90
(7). بقره، 108.
(8). نساء، 116.
(9). نساء، 136.
(10). احزاب، 36.
(11). لقمان، 11.
(12). ممتحنه، 1.
(13). ابراهيم، 3.
پرتوى از نور، ص: 36
آماده، استفاده مىكنند. بسترهاى انحراف در قرآن عبارتند از:
1. هوسها.«اتّخذ الهه هَواه واضلّه اللَّه»«1»
2. بتها.«جعلوا لِلّه انداداً لِيضلّوا عن سبيله»«2»
3. گناهان.«وما يضلّ به الا الفاسقين»«3»
4. پذيرش ولايت باطل.«انّه من تولّاه فانّه يضلّه»«4»
5. جهل و نادانى. «و ان كنتم من قبله لمن الضّالّين»«5»
اوصاف قلب
خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (بقره، 7)
خداوند بر دلها و برگوش آنان مهر زده است و در برابر چشمانشان پردهاى است و براى آنان عذابى بزرگ است.
ويژگىهاى قلب سليم
الف) قلبى كه جز خدا در آن نيست. «ليس فيه احد سواه» «6»
ب) قلبى كه پيرو راهنماى حقّ، توبه كننده از گناه و تسليم حقّ باشد.«7»
ج) قلبى كه از حبّ دنيا، سالم باشد.«8»
د) قلبى كه با ياد خدا، آرام گيرد.«9»
ه) قلبى كه در برابر خداوند، خاشع است.«10»
البتّه قلب مؤمن، هم با ياد خداوند آرام مىگيرد و هم از قهر او مىترسد.«اذا ذُكر اللّه وَجِلَت قلوبهم»«11»همانند كودكى كه هم در كنار پدر و مادر آرامش دارد و هم از آنان حساب مىبرد.
ويژگى قلب منيب
قلب منيب، آن است كه بعد از توجّه به انحراف و خلاف، توبه و انابه كرده، به سوى خدا باز گردد. از ويژگى بارز آن، تغيير حالات در رفتار و گفتار انسان است.
______________________________
(1).
جاثيه، 23.
(2). ابراهيم، 30.
(3). بقره، 26.
(4). حج، 4.
(5). بقره، 198.
(6). نورالثقلين، ج 4، ص 57.
(7). نهجالبلاغه، خطبه 214.
(8). تفسير صافى.
(9). فتح، 4.
(10). حديد، 16.
(11). انفال، 2.
پرتوى از نور، ص: 37
خداوند در آيات قرآنى، نُه صفت براى قلب كفّار بيان كرده است:
الف) انكار حقايق. «قُلوبُهم مُنكِرة»«1»
ب) تعصّب نابجا. «فى قلوبهم الحَميّة»«2»
ج) انحراف و گمراهى. «صَرفَ اللّه قُلوبهم»«3»
د) سنگدلى و قساوت. «فَويلٌ لِلقاسيَة قلوبهم»«4»
ه) بىخاصيتى و مرگ. «لاتَسمعُ المَوتى»«5»
و) آلودگى و زنگار. «بَل رانَ على قلوبهم»«6»
ز) بيمار و مريض. «فى قلوبهم مَرض»«7»
ح) كم ظرفيتى.«يجعلْ صَدره ضَيّقاً»«8»
ط) كوردلى و نفهمى. «طَبع اللّه عليها بكفرهم»«9»
ويژگىهاى قلب مريض
الف) قلبى كه از خدا غافل است ولايق رهبرى نيست.«لاتُطِع مَن اغفَلنا قَلبه»«10»
ب) دلى كه دنبال فتنه و دستاويز شبههها مىگردد.«فامّا الذّين فى قلوبهم زَيغ فَيَتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»«11»
ج) دلى كه قساوت دارد.«جعلنا قلوبهم قاسية»«12»
د) دلى كه زنگار گرفته است.«بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون»«13»
ه) دلى كه مهر خورده است.«طبع اللّه عليها بكفرهم»«14»
قلب انسان، متغيّر و تأثيرپذير است؛ لذا مؤمنان اينچنين دعا مىكنند:«رَبّنا لاتُزغ قلوبنا بعد اذ هَديتنا»«15»خدايا! دلهاى ما را بعد از آنكه هدايت نمودى، منحرف مساز.
امام صادق عليه السلام فرمودند: اين دعا (آيه) را زياد بگوييد و خود را از انحراف در امان ندانيد. «16»
______________________________
(1).
نحل، 22.
(2). فتح، 26.
(3). توبه، 127.
(4). زمر، 22.
(5). روم، 52.
(6). مُطفّفين، 14.
(7). بقره، 10.
(8). انعام، 125.
(9). نساء، 155.
(10). كهف، 28.
(11). آلعمران، 7.
(12). مائده، 13.
(13). مطففين، 14.
(14). نساء، 155.
(15). آلعمران، 8.
(16). تفسير نورالثقلين.